با افزايش اهميت اين شاخص توسعهاي، رقابت کشورها براي رسيدن به آن نيز فشردهتر شد و در اين راستا کشورهاي توسعهيافته که در اوايل قرن بيستم موفق به دستيابي به اين انرژي و بهرهبرداري از آن شده بودند در ظاهر به بهانه جلوگيري از گسترش تسليحات هستهاي و در اصل براي مهار کشورهاي ديگر براي دستيابي به توسعه توان هستهاي صلحآميز خود يک مؤسسه بين المللي را تأسيس کردند که آن را "آژانس بينالمللي انرژي اتمي" ناميدند. اين آژانس نيز مانند خيلي از مراکز بينالمللي ديگر از همان ابتدا تحت نفوذ و اعمال نظر شديد قدرتهاي برتر اقتصادي و نظامي در جهان شد و به عنوان اهرم فشاري عليه کشورهاي در حال توسعه و ضعيف مورد استفاده قرار گرفت.
با گذشت سالها کشورهاي در حال توسعه نيز خيزش علمي خود را براي رسيدن به انرژي هستهاي آغاز کردند، اما با مقاومت ابرقدرتها مواجه شدند و تنها با باجدادن به طرفهاي بين المللي مطرح در اين زمينه بود که موفق به ايجاد فنآوري وارداتي و نه توليدي هستهاي در کشور خود ميشدند. البته در اين ميان جايگاه رژيم صهيونيستي و آمريکا متفاوت از ديگران بود؛ تلآويو که بنا بر برخي گمانهزنيها بيش از 300 کلاهک هستهاي را در اختيار دارد بهشدت با تجهيز هر کدام از کشورهاي مسلمان منطقه به انرژي هستهاي صلح آميز، هم از نوع توليدي و هم وارداتي مخالف است و اقدامات زيادي را نيز براي جلوگيري از دستيابي اين کشورها به اين انرژي پاک انجام داده است، اين رژيم تمام قراردادهاي کشورهاي عربي و اسلامي با اروپا و آمريکا را در زمان انعقاد لغو کرده و از سوي ديگر با تروريسم هستهاي و کشتار دانشمندان فيزيک هستهاي در کشورهاي عضو جنبش عدم تعهد، کشورهاي اسلامي و کشورهاي عربي و تخريب تأسيسات آنها مانع از توسعه فنآوري هاي بومي آنها در اين زمينه شده است، آمريکا نيز در اين ميان تنها به منافع خود انديشيده و با حمله به کشورهاي مختلف در حد توان سعي در جذب مغزهاي متفکر آنها در ابعاد مختلف علمي داشته است.
در اين گزارش با بخشي از اقدامات تروريستي آمريکا و رژيم صهيونيستي در کشورهاي اسلامي عضو جنبش عدم تعهد (نم) که براي جلوگيري از توسعه فنآوري هستهاي در اين کشورها ترور شدند، آشنا ميشويد.
جمهوري لبنان
شهيد "رمال حسن رمال"
دکتر "رمال حسن رمال" يکي از دانشمندان هستهاي جهان اسلام از کشور لبنان بود. وي که در خانوادهاي مجاهد از شيعيان جنوب لبنان نشو و نما يافته بود در رشته "فيزيک مواد" فعاليت داشت و بر اساس نوشته مجله فرانسويزبان لوپوئن، يکي از مفاخر مراکز علمي پاريس از ميان صد شخصيت برتر اين کشور در قرن بيست و يکم بوده است.
شهيد رمال در 30 سپتامبر سال 1951 در "بلدة الدوير" به دنيا آمد. علوم ابتدايي را در دانشکده "العامليه" فرا گرفت و در سال 1973 ميلادي، مدرک خود را در رشته رياضيات محض دريافت کرد و پس از آن نيز در رشته هاي رياضي کاربردي و فيزيک، مطالعات خود را ادامه داد. او نهايتاً دکتراي رشته فيزيک را در سال 1981 ميلادي دريافت کرد و به عنوان استاد و پژوهشگر در دانشگاه هاي پنسيلوانيا، هاپکينز و شريروک در ايالات متحده و کانادا مشغول به کار شد.
دکتر رمال به عنوان کوچکترين دانشمند نسل خود در سطح جهان شناخته شد، اين موضوع را مجله علوم و مطالعات آمريکا در سال 1984 ميلادي اعلام کرد. وي همچنين مدال برنز مرکز ملي مطالعات فرانسه را در همان سال دريافت کرد و چهار سال بعد در 1988 ميلادي، مدال نقره همين مرکز را به خود اختصاص داد. در سال 1989 ميلادي، مجله لوپوئن فرانسه او را به عنوان يکي از صد شخصيت برتر فرانسوي که براي تغيير چهره فرانسه در آستانه سال 2000 ميلادي آماده هستند، معرفي کرد. وي بيش از 120 مقاله علمي از خود به يادگار گذاشته است.
شهيد دکتر رمال حسن رمال، دانشمند هستهاي شيعه لبناني که به دست موساد ترور شد
پيکر اين دانشمند هستهاي پس از انتقال به لبنان به زادگاهش در جنوب لبنان انتقال يافت. مقاومت اسلامي اکنون در روستاي "الدوير" ضريحي براي آرامگاه اين دانشمند برجسته شيعي ساخته است.
جمهوري عربي مصر
کشور مصر يکي از مهمترين کشورهاي اسلامي است که تعداد زيادي از دانشمنان هستهاي را به دنياي علم و فناوري تحويل داده است. بر اساس آمار موجود، بيش از 180 دانشمند هستهاي مصر تنها در خارج از اين کشور به فعاليتهاي تحقيقاتي مشغول هستند و گفته ميشود بيش از صد نفر از اين افراد در آمريکا مشغول تحصيل و تدريس هستند.
تاريخ معاصر مصر البته شاهد نمونه هاي ديگري از دانشمندان هستهاي نيز بوده است که به دلايل مختلف سرنوشت ديگري يافتند و از سوي دشمنان پيشرفت کشورهاي اسلامي، هدف ترور قرار گرفتند. اين افراد عمدتاً از کساني بودند که پيشنهادهاي غربيها در مورد فعاليتهاي تحقيقاتي در خارج از مصر بهويژه آمريکا را رد ميکردند يا اينکه انگيزههاي اسلامي و ضد صهيونيستي از فعاليتهاي تحقيقاتي خود داشتند.
البته حذف فيزيکي تنها گزينه رژيم صهيونيستي براي تخريب فعاليتهاي هستهاي مصر نبود چرا که نخستين تلاشهاي اين رژيم در راستاي اخلال در برنامه هستهاي کشورهاي اسلامي در دوره "ريچارد نيکسون" رئيسجمهور اسبق آمريکا صورت گرفت؛ يعني زماني که واشنگتن با فروش رآکتور هستهاي به مصر به منظور توليد برق موافقت کرد که اين طرح در نهايت به خاطر اعمال فشار صهيونيستها، از داخل آمريکا لغو شد.
حساسيت مقامات اسرائيلي به اين موضوع تا اندازهاي بود که در دهه 1960 ميلادي، با نفوذ به طرح ساخت موشک در مصر و با اعزام و نفوذ دادن يک جاسوس آلماني به نام "سکورتسي" موفق شدند اين طرح را نيز تخريب کنند. از سوي ديگر مصر در دهه 60 ميلادي کار نوسازي طرح موشکهاي زمين به زمين را با کمک برخي کارشناسان آلماني آغاز کرد و همين امر اسرائيليها را بر آن داشت تا براي اخلال در اين برنامه نيز دست به کار شوند که ماحصل آن ناپديدشدن هميشگي "کروچ" کارشناس آلماني بود که در اين طرح با مصر همکاري ميکرد.
رژيم صهيونيستي در ادامه فعاليتهاي خود براي تخريب روند دستيابي جمهوري عربي مصر به انرژي صلحآميز هستهاي، عمليات ترور دانشمندان مطرح هستهاي اين کشور را به عوامل سازمان جاسوسي اين رژيم (موساد) ابلاغ کرد که اين ترورها عمدتاً با همکاري سازمان مرکزي جاسوسي آمريکا (سيا) انجام شد.
در ادامه با مشخصات چند تن از اين دانشمندان آشنا ميشويد:
شهيد وديع جرجس
دکتر "وديع وهبة جرجس" دانشمند هستهاي مصري و استاد دانشگاه قاهره که تحقيقات متعددي درباره فيزيک هستهاي و مسائل مرتبط با آن داشت، يک ماه پيش (جمعه 27 جولاي) از سوي اشخاص ناشناس ربوده و پيکر وي چهار روز بعد نزديک يکي از ايستگاههاي مترو در قاهره کشف شد.
سازمان امنيت مصر اعلام کرد که پيکر اين دانشمند هستهاي در حالي کشف شد که پس از بررسيهاي اوليه مشخص شد که سه روز از مرگ وي گذشته و مرگ وي نيز در يک فضاي تاريک اتفاق افتاده است؛ مسألهاي که بحث ربايش وي را بيش از پيش پررنگتر کرد.
دکتر "وديع وهبة جرجس" روز جمعه ساعت 11 به وقت قاهره براي شرکت در يک مراسم ويژه از منزلش خارج شده بود که ديگر هيچ خبري از او نشد.
مرگ مشکوک اين متخصص هستهاي مسلمان که نخستين حادثه از اين دست پس از وقوع انقلاب مردمي در کشور مصر به شمار ميآيد گمانهها را درباره نقش رژيم صهيونيستي در اين جنايت به علت بيم از همکاري وي با دولت اسلامگراي مرسي بهشدت تقويت کرد.
شهيد سمير نجيب
پروفسور "سمير نجيب" از دانشمندان برجسته علوم هستهاي مصر بود که با نبوغ خود، خيلي زود از دانشکده علوم دانشگاه قاهره فارغالتحصيل شد. وي فعاليتها و مطالعات خود را در زمينه فيزيک هستهاي دنبال کرد و در شرايطي که 33 سال سن داشت، به آمريکا اعزام شد تا تحت نظارت متخصصان فيزيک هستهاي دانشگاههاي اين کشور، فعاليتهاي خود را ادامه دهد. تحليلگران معتقدند که چهبسا در همين دوره بود که سيا اقدام به شناسايي و رديابي فعاليتهاي اين دانشمند مسلمان کرد و اطلاعات مربوط به وي را در اختيار سازمان جاسوسي رژيم صهيونيستي (موساد) قرار داد. نبوغ اين داشمند مصري به حدي بود که باعث شد وي حتي يک سال زودتر از زمان تعيين شده، رساله دکتري خود را تدوين کند.
شهيد دکتر سمير نجيب، دانشمند هستهاي مصر که توسط موساد ترور شد
در همين زمان، دانشگاه ديترويت، مسابقهاي را ميان دانشمندان هستهاي برگزار کرد تا يک استاديار در رشته علوم طبيعي انتخاب کند؛ پروفسور نجيب در اين مسابقه از ميان بيش از 200 نفر از دانشمندان کشورهاي مختلف به مقام دوم رسيد و موفق شد به عنوان استاديار اين دانشگاه انتخاب شود. مطالعات او شگفتي مراکز مطالعاتي آمريکا را برانگيخت و در عين حال باعث ايجاد نگراني در ميان صهيونيستها و لابيهاي سياسي هوادار اين رژيم در آمريکا شد به ويژه اينکه وي پس از جنگ ژوئن سال 1967 ميلادي با رژيم صهيونيستي، احساس کرد که کشورش به وجود و حضور وي در محافل آکادميک خود نياز دارد و بايد به مصر بازگردد. او مصصم به بازگشت شد و حتي بليت بازگشت خود را نيز خريداري کرد اما وقتي آمريکاييها از سفر وي آگاه شدند در ابتدا مشوقها و امتيازات مالي، رفاهي و دانشگاهي براي وي تعريف کردند تا او را در آمريکا نگه دارند ولي پروفسور نجيب تمام اين مشوقها و تهديدات را رد کرد.
سرانجام جنايتي که طرح آن بطور مشترک از سوي سرويسهاي جاسوسي آمريکا و رژيم صهيونيستي ريخته شد، رقم خورد و در شب بازگشت اين دانشمند مسلمان به قاهره، تروريستها تصميم گرفتند هر طور شده مانع از بازگشت اين دانشمند هستهاي به کشورش شوند به همين علت در يک صحنه تصادف ساختگي که با يک دستگاه کاميون صورت گرفت، او را از جاده منحرف کردند و سمير نجيب در اين تصادف جان خود را از دست داد.
شهيد علي مصطفي مشرّفه
پروفسور "علي مصطفي مشرفه" يکي ديگر از دانشمندان هستهاي مصري است که به طرز مشکوکي به شهادت رسيد. وي نخستين مصري بود که در زمينه مطالعات هوا فضا کار کرد و يکي از برجستهترين شاگردان "آلبرت انيشتين" فيزيکدان آلماني بود و در ارائه نظريه نسبيت کمک زيادي به وي کرد. او با حکومت وقت مصر به رياست ملک فاروق نيز مخالف بود. تحليلگران معتقدند که دولت وابسته ملک فاروق با همراهي صهيونيستها در مرگ مشرفه نقش داشته است.
مشرفه رياضيدان و دانشمند فيزيک بود که در سال 1898 ميلادي به دنيا آمد. او در سال 1917 ميلادي براي نخستين بار براي يک سفر علمي به انگليس رفت. وي در ابتدا در دانشگاه "ناتينگهام" و بعدها در دانشکده سلطنتي انگيس مشغول به تحصيل شد و مدرک کارشناسي خود را در سال 1923 ميلادي دريافت کرد و مدرک دکتراي خود را در رشته فلسفه از دانشگاه لندن در کوتاه ترين زمان ممکني که قوانين انگليس اجازه آن را ميداد گرفت.
اين دانشمند مسلمان پس از پايان تحصيلاتش به مصر بازگشت و پس از مدتي تدريس در دانشگاههاي کشورش بار ديگر به انگليس رفت و دکتراي خود را در رشته علوم نيز به دست آورد و بدين ترتيب، نخستين مصري شد که در اين رشته به درجه دکتري رسيده است. او در سال 1925 ميلادي بار ديگر به مصر بازگشت و ضمن تدريس در دانشگاه قاهره رتبه استادي را نيز با وجود سن پايين دريافت کرد. وي در سال 1936 ميلادي، رئيس دانشکده علوم اين دانشگاه شد و چهار بار متوالي سمت وي در رياست تمديد شد.
دکتر مشرفه نخستين کسي بود که بررسيهاي علمي در زمينه ايجاد مقياسي براي خلأ انجام داد. وي همچنين نظريههاي جديدي در تفسير اشعه خورشيدي داد. نظريههاي وي در زمينه سرعت و اشعه خورشيدي به يکي از مهمترين نظريههاي علمي تبديل شد و شهرت او را جهاني کرد.
پروفسور علي مصطفي مشرفه
او همچنين نخستين کسي بود که متوجه شد از هيدروژن ميتوان به فناوري ساخت بمب دست يافت اما اخلاق اسلامي اين دانشمند مصري، مانع از ادامه بررسي اين موضوع شد که البته آمريکاييها و روسها بعدها به تحقيقات وي دست يافته و با تکميل آن به بمب هيدروژني دست يافتند.
بررسيهاي علمي وي تا پيش از ترورش، به بيش از 200 مطالعه علمي رسيده بود. او مطالعات بسيار زيادي در مورد اتم انجام داد اما نهايتاً در سال 1950 ميلادي به طرز مشکوکي جان خود را از دست داد که تحقيقات بعدي نشان داد رژيم صهيونيستي در اين ترور مشکوک نيز نقش مستقيم داشته است.
شهيد يحيي المشد
پروفسور "يحيي المشد" اتمشناس و استاد دانشگاه در سال 1932 ميلادي در مصر متولد شد. او در سال 1952 ميلادي از دانشگاه اسکندريه فارغالتحصيل شد و در سال 1963 ميلادي نيز مدرک دکتراي خود را در رشته مهندسي رآکتورهاي هستهاي از دانشگاههاي شوروي دريافت کرد.
وي پس از بازگشت به مصر به هيئت انرژي هستهاي اين کشور پيوست و مطالعاتي را در اين زمينه انجام داد و سفري نيز در سالهاي 1963 تا 1964 ميلادي به کشور نروژ داشت. شهيد المشد پس از آن به عنوان استاديار به دانشگاه اسکندريه بازگشت و مدت کوتاهي پس از آن، به درجه استادي رسيد. از او بيش از 50 پژوهش منتشر شده است.
پس از جنگ 1967 ميلادي با رژيم صهيونيستي، فعاليتهاي هستهاي مصر متوقف شد و بدين ترتيب مطالعات در اين زمينه نيز به حالت تعليق درآمد. پس از پايان جنگ در سال 1973 ميلادي اوضاع بدتر شد و لذا وي براي به ثمر رساندن فعاليتهاي علمي خود، جذب فعاليتهاي هستهاي عراق شد و در سال 1975 ميلادي به بغداد رفت. وي در دوره کار در عراق براي دريافت يک محموله اورانيوم بنا به اصرار فرانسويها مجبور به سفر به فرانسه شد اما در هتل محل اقامت خود در پاريس به طرز فجيعي به قتل رسيد. مقامات امنيتي فرانسه ابتدا براي تبرئه خود و فرار از مظان همکاري با جاسوسان رژيم صهيونيستي، براي توجيه اين اقدام جنايتکارانه، شايعاتي ضداخلاقي عليه پروفسور المشد منتشر کردند، اما طولي نکشيد که دروغبودن اين شايعات رو شد.
رژيم صهيونيستي بعدها با انتشار فيلمي با عنوان "حمله به تأسيسات هستهاي" جزئيات حمله خود به تأسيسات عراق را فاش کرد. در اين مستند 45 دقيقه اي صهيونيستها به طور رسمي به ترور "يحيي المشد" اذعان و تأکيد کردند که ترور وي اقدامي از سوي موساد براي تضمين نابودي کامل برنامه هستهاي اين کشور اسلامي بوده است.
دولت وابسته مصر و رسانههاي اين کشور که در آن زمان معاهده کمپ ديويد را با رژيم صهيونيستي منعقد کرده بود، اهميت زيادي براي ترور اين دانشمند هستهاي قائل نشد و با سردي با خانواده وي که به مصر بازگشته بودند، رفتار کرد.
پس از انقلاب مردمي مصر عليه ديکتاتوري وابسته حسني مبارک و روي کار آمدن دولت اسلامگراي محمد مرسي، رسانههاي مصري بار ديگر با بازگشايي اين پرونده اقدام کردهاند و طي ماههاي گذشته اطلاعات و تصاوير جديدي را ازاين شهيد مسلمان منتشر نمودهاند.
پروفسور المشد در حال بازديد از تأسيسات هستهاي شوروي سابق
پروفسور المشد در جمع دانشجويانش در دانشگاه اسکندريه
تصوير رواديد آخرين سفر پروفسور المشد به بغداد
تصوير شناسنامه پروفسور المشد
مدرک دکتري پروفسور المشد از دانشگاه شوروي
گذرنامه پروفسور المشد
شهيد سعيد بدير
دکتر "سعيد السيد بدير" دانشمندي که پس از پايان خدمت در نيروهاي مسلح مصر با درجه سرهنگي بازنشسته شد اما پس از بازنشستگي، فعاليتهاي علمي خود را ادامه داد و در علوم فيزيک و مطالعات ماهوارهاي در دانشگاه "لزيزه" آلمان غربي مشغول شد. او در طول دو سال مطالعات خود به نتايج شگفتآوري رسيد و دستاوردهاي مطالعات وي در تمام جهان منتشر شد اما به محض اوجگيري همکاريهاي اين دانشمند مصري با دو دانشمند آمريکايي، دولت آلمان سخت گيريهايي را عليه وي آغاز کرد. نگراني بدير در مورد اين سختگيريها تا جايي رسيد که وي تصميم به بازگشت به قاهره گرفت و در سال 1988 ميلادي اين تصميم را عملي کرد. او ابتدا به اسکندريه رفت تا مطالعات خود را در اين شهر ادامه دهد اما مدتي بعد جنازه وي در اين شهر پيدا شد.
همسر دکتر معقد است که وي به دست نيروهاي اطلاعاتي يکي از کشورها که از آن نام نبرده کشته شده چرا که وي در تحقيقات خود در مدت 13 سال به نتايج مهمي در زمينه مهندسي فيزيک و فناوري موشکي رسيده بود که او را در رتبه سوم دانشمندان اين رشته قرار داده بود اما تحليلگراني که ترور وي را بررسي کردهاند معتقدند رژيم صهيونيستي که همواره با دستيابي کشورهاي اسلامي به پيشرفتهاي علمي به مقابله برميخيزد در اين ترور، نقش مستقيم داشته است.
پس از وقوع اين جنايت توسط عوامل رژيم صهيونيستي، در نگاه اول، همه تصور کردند دکتر خودکشی کرده اما ابتدا استشمام بوي گاز در خيابان طيبه اسکندريه و پس از آن صدای برخورد شديد جسمي به زمین، توجه افراد حاضر در خيابان را به يک صحنه وحشتناک جلب کرد. پيکر خونآلود دکتر در حال خونريزي شديد در کف خيابان افتاده بود. مردم فوري با پليس تماس گرفتند. مأموران پليس به محض حضور در محل حادثه، تحقيقات خود را آغاز کردند و در نخستين بررسيها سه مورد مشکوک را کشف کردند: نخست شلنگ لوله کپسول گاز موجود در اتاق دکتر بود که کاملاً باز شده بود؛ مورد دوم، لکههاي خوني بود که روي تختخواب دکتر ديده ميشد و مورد سوم هم پرتاب وي به داخل خيابان و تصادف ساختگي که به قتل نهايي وي انجاميد.
اين در حالي بود که برادر دکتر سعيد بدير، ساعاتي قبل از آن از وي شنيده بود که بهزودي به منزل خود ميرود تا نتايج تحقيقات مهمي را که به آن دست يافته است روي کاغذ بياورد. نتايجي که پليس پس از ورود به اتاق وي، نوشتههاي آن را پيدا کرد و نشان ميداد که دکتر تا آخرين لحظات در حال انجام کار علمي بوده و هيچ نشانهاي از خودکشي در اوضاع منزل وي به چشم نميخورد.
خانم سميرة موسى
خانم دکتر "سميره موسي" يکي ديگر از دانشمندان هستهاي مصر است که در سال 1917 ميلادي به دنيا آمد و در آگوست سال 1952 ميلادي توسط جاسوسان رژيم صهيونيستي ترور شد. او به علت نبوغ خود در يادگيري علوم، به "مادام کوري شرق" شهرت يافت. با اينکه نبوغ او در دروس ابتدايي و پيش از دانشگاه اجازه ورود به رشتههاي مهندسي را نيز ميداد اما او ترجيح داد وارد دانشکده علوم شود. او از دکتر علي مصطفي مشرفه، تأثير فراواني پذيرفته بود بود. سميره موسي، دورههاي کارشناسي و کارشناسي ارشد خود را در مصر گذراند و پس از آن به انگليس رفت تا در مورد موضوعات هستهاي تحصيل کند و بر اين اساس، دکتراي خود را در رشته تخصصي اشعه ليزر و تأثير آن بر مواد، از اين کشور دريافت کرد.
وي همزمان با پيشرفتهاي علمي بالا به جايگاه مصر و کشورهاي اسلامي در معادلات سياسي منطقه و جهان نيز ميانديشيد. وي البته اعتقاد داشت که برخورداري کشورهاي غيروابسته به شرق و غرب و بهويژه کشورهاي اسلامي از سلاح هستهاي، در ايجاد توازن قوا و تحقق صلح و ثبات، تأثير بسزايي خواهد داشت و کشورهايي که به دنبال صلح ميروند بايد از موضع قدرت ظاهر شوند؛ علت رسيدن به اين اعتقاد نيز اين بود که مطمئن بود ابرقدرتها، هرگز از جنگافزارهاي هستهاي خود دست برنخواهند داشت و اين کشورهاي ديگر هستند که براي رسيدن به توازن و ثبات، بايد به سراغ اين ابزار بازدارنده بروند. وي با جنگهاي زيادي معاصر بود و در دورهاي زندگي کرده بود که استفاده آمريکا از سلاح هستهاي در هيروشيما و ناکازاکي را نيز ديده بود. او همواره اخبار مربوط به توسعه سلاحهاي هستهاي از سوي رژيم صهيونيستي را نيز دنبال ميکرد.
دکتر سميره موسي، دانشمند هستهاي مصر
که قائل به برخورداري از سلاح هستهاي براي مصر در مقابل اسرائيل بود
خانم سميره موسي سه ماه پس از اعلام موجوديت رژيم صهيونيستي هيئت انرژي هستهاي مصر را تشکيل داد و سعي کرد دانشمنداني را براي گرفتن تخصص در زمينههاي مختلف علوم هستهاي به خارج بفرستد. وي اصرار داشت که مصر به سلاح هستهاي مجهز شود. او در عين حال همايشهايي با موضوع "انرژي هستهاي براي دستيابي به صلح" را نيز برگزار کرد که بسياري از دانشمندان هستهاي در آن شرکت داشتند. او مي گفت که آرزويش اين است که سرطان را با داروهاي توليدشده از انرژي هستهاي نظير آسپرين درمان کند.
دکتر سميره موسي، درسال 1951 ميلادي براي يک فرصت مطالعاتي به دانشگاه سنلوئيس آمريکا در ايالت ميسوري رفت و دولت آمريکا با سوءاستفاده از حضور وي در اين کشور و براي ممانعت از بازگشت وي به مصر، پيشنهادهاي متعددي را براي ماندن وي در آمريکا مطرح کرد اما وي همه اين پيشنهادها را رد کرد و به همين علت، چند روز پيش از بازگشت به مصر، به بهانه بازديد از تأسيسات هستهاي اطراف کاليفرنيا به اين منطقه دعوت شد تا در هنگام عبور از جادههاي خلوت و پر پيچ و خم آن، يک کاميون بهسوي خودروي حامل وي حمله و او و خودرويش را به طرز فجيعي به قعر دره پرتاب کند.
بررسيها بيانگر آن است که تروريستهاي وابسته به سازمان جاسوسي آمريکا با همکاري سازمان جاسوسي رژيم صهيونيستي (موساد) اين فعال صلح را با اين روش فجيع به قتل رساندند تا درس عبرتي براي ديگر دانشمندان هستهاي مسلمان در سراسر جهان باشد و ديگر فکر دستيابي به قدرت هستهاي و ايجاد توازن قوا با صهيونيستها به ذهن هيچ دانشمند مسلماني خطور نکند.
نبيل القليني
پروفسور "نبيل القليني" دانشمند هستهاي مسلماني است که سرنوشت وي به پيچيدهترين معماها براي دانشمندان هستهاي تبديل شده است چرا که وي از سال 1975 ميلادي مفقود شده و هنوز هم هيچ اطلاع دقيقي از وي در دست نيست. اين اتفاق در شرايطي روي داد که وي در مأموريتي کاري از سوي دانشگاه قاهره به کشور چکاسلواکي رفته بود تا مطالعات و تحقيقات بيشتري در حوزه هستهاي انجام دهد.
در روز 27 ژانويه سال 1975 ميلادي، تلفن محل اقامت دکتر القليني به صدا درآمد و وي در پي اين مکالمه تلفني از منزل خارج شد که از آن زمان تا امروز اطلاعي از وي در دست نيست. پيگيريهاي ضعيف دولت وابسته مصر نيز جواب قانعکنندهاي از سوي چکاسلواکي به دنبال نداشت و دانشگاه چک نيز که به طرز نامعلومي از مکلمه تلفني وي اطلاع حاصل کرده بود، گفت که هيچ اطلاعي از وي ندارد اما از شواهد و قرائن اين ماجرا برميآيد که وي هدف ربايش از سوي عناصر موساد قرار گرفته است.
به گفته محققان، وي پس از اين ربايش، ممکن است کشته شده باشد يا اينکه به دست اين عوامل شستوشوي دارويي و مغزي شده باشد تا تمام علوم و اطلاعاتي که در ذهن دارد از بين برود و به آلزايمر دچار شود. برخي گمانهها نيز حاکي است که وي ممکن است به زندانهاي آمريکا يا رژيم صهيونيستي منتقل شده باشد.
شهيد نبيل أحمد فليفل
"نبيل احمد فليفل" از دانشمندان جوان هستهاي فلسطينيتبار در کشور مصر بود. او زماني به عنوان يک دانشمند هستهاي مطرح شد که 30 سال بيشتر نداشت. او با اينکه وضع مالي خوبي نداشت و از اهالي اردوگاه آوارگان "الأمعري" در اراضي اشغالي بود، تمام پيشنهادهاي غربيها براي کار در خارج را رد کرد. وي اعتقاد راسخ داشت که يک دانشمند مسلمان بايد به وطن خود خدمت کند و مطالعات علمياش را در اختيار کشور خود قرار دهد.
دانشمند جوان فلسطينيالاصلي که
به علت مخالفت با پيشنهادهاي وسوسهانگيز غرب شهيد شد
پس از رد قاطع پيشنهادهاي غربيها براي جذب و اشتغال وي و مشاهده شدت علاقه وي براي پيشرفت هستهاي مصر، به صورت ناگهاني ربوده و چند روز بعد، پيکرش در منطقه "بيت عور" پيدا شد. تا امروز هيچ تحقيقي در مورد نحوه کشتهشدن اين جوان مسلمان انجام نشده است.
شهيد عبده شکر
دکتر "عبده محمد عبدالعال شکر" يکي ديگر از دانشمندان مصري بود که بهصورت ناشناختهاي دو سال پس از بازگشت از آمريکا، در منزل خود هدف عمليات تروريستي قرار گرفت و به شهادت رسيد.
شهيد عبده محمد عبدالعال شکر
پيکر اين دانشمند برجسته انرژي هستهاي مصر، پس از ترور، 77 روز در آپارتمان ساحلي خود ماند؛ دولت مصر البته بدون اشاره به علت اصلي مرگ اين دانشمند هستهاي مدعي شد که مرگ وي يک جنايت نبوده است! "عبدالعال محمد عبدالعال شکر" برادر کوچکتر اين دانشمند هستهاي گفت که برادرش کارشناسي خود را در دانشگاه اسکندريه دريافت کرده و پس از آن در سال 1984 ميلادي به آمريکا سفر کرد. وي در آنجا رشته "رياضي محض" را انتخاب و دکتراي خود را در اين رشته دريافت کرد. وي در سال 1999 ميلادي به مصر بازگشت اما 15 روز بعد باز هم عازم آمريکا شد.
وي ميافزايد که برادرش در سال 2005 ميلادي به مصر بازگشت اما به لحاظ روحي دچار اضطراب و ترس شديدي بوده اما با خانواده خود در مورد تهديدها عليه خودش صحبت نکرد؛ البته به نظر ميرسد اين بار نيز مانند موارد مشابه ديگر، خودداري از ادامه حضور و فعاليت تحقيقاتي در آمريکا و شناسايي او از سوي سرويسهاي جاسوسي غربي و صهيونيستي، علت اصلي قتل اين دانشمند هستهاي مسلمان بوده است. به هر صورت با اهمال دولت وابسته مبارک، پرونده مرگ اين دانشمند هستهاي نيز به صورت مبهم باقي ماند و هرگز تحقيقات کاملي در اين باره انجام نشد که اکنون انتظار ميرود دولت انقلابي و اسلامگراي اين کشور، پيگيري و مطالبه تعيين سرنوشت اين پرونده و تعيين کميته تحقيق براي دستيابي به نتايج در اين خصوص را در دستور کار خود قرار دهد.
تصوير گذرنامه شهيد محمد عبده شکر
البته يکي از دوستان اين شهيد در گفتوگويي با يک روزنامه مصري که در اسکندريه منتشر ميشود گفته است که عبده چند روز پيش از ترور با وي صحبت کرده و گفته است که افرادي که هم تخصص رياضي محض داشته باشند و هم تخصص مهندسي هستهاي، تنها چهار نفر در جهان هستند که يکي از آنها خود او، دومي دانشمندي آلماني، سومي دانشمندي آمريکايي و چهارمي دانشمندي اسرائيلي است اما وي پس از تحقيقاتش متوجه شده بود که دو دانشمند آمريکايي و اسرائيلي در واقع يک نفر است که صهيونيستي است که تابعيت آمريکايي دارد و وي توانسته به نشاني پستي منزل وي در تلآويو و نشاني پست الکترونيک اين صهيونيست دست يابد و درست چند روز پس از اين کشف بود که وي به طرز مشکوکي جان باخت.
عربستان
شهيد عادل الشويخ
"عادل الشويخ" دانشمند فيزيک هستهاي و کارشناس مطالعات نورشناسي بود. او در دانشگاه بغداد و دانشگاه استون در بيرمنگام تحصيل کرده و بعد از پايان تحصيلات خود به عنوان استاد دانشگاه به عربستان و امارات بازگشت تا حاصل مطالعات علمي خود را براي رفاه بيشتر مسلمانان منطقه به کار گيرد اما در شرايط مبهمي در سال 1993 ميلادي در ترکيه جان خود را از دست داد.
الشويخ به همراه تعداد ديگري از دانشمندان مسلمان، "آکادمي عربي مطالعات معاصر" را براي پيگيري آخرين دستاوردهاي علمي در زمينه هاي مختلف تشکيل داد و سعي کرد تا دستاوردهاي علمي غرب را به کشورهاي عربي منتقل کند. مقر اين سازمان در شهر منچستر انگليس بود که شخص "عبدالله الشويخ" رياست آن را بر عهده داشت.
عکس شهيد الشويخ پس از دريافت مدرک دکتري فيزيک هستهاي از دانشگاه استون بيرمنگام
وي نيز به مانند بسياري ديگر از ترورهاي انجامشده از سوي موساد، در يک سانحه تصادف که بسياري آن را ساختگي ميدانستند در يکي از مناطق کردنشين ترکيه که نزديک به منطقه نفوذ سرويس جاسوسي رژيم صهيونيستي بود جان خود را از دست داد.
عراق
مداخلات آمريکا و رژيم صهيونيستي براي جلوگيري از توسعه فعاليت هاي هستهاي عراق، قدمتي طولاني دارد. فرانسه در سال 1967 ميلادي براي فروش و انتقال دو رآکتور هستهاي به بغداد، قراردادي را با عراق به امضا رساند اما اسرائيليها زماني که از اين موضوع اطلاع يافتند، توسط عناصر خود در فرانسه در بندر «تولون» اقدام به خرابکاري در اين رآکتورها کردند و بدين ترتيب، موضوع عملاً منتفي شد.
عراق يکي از کشورهايي است که عمليات از بينبردن دانشمندان هستهاي و ساير دانشمندان آن از سوي آمريکا و رژيم صهيونيستي با شدت بيشتري دنبال ميشود. اين کشور که به ويژه در سايه توجهات رژيم سابق بعث توان خود را در زمينه فناوريهاي هستهاي بالا برده بود در پي اشغال از سوي آمريکا به ميدان خوبي براي تأمين منافع رژيم صهيونيستي تبديل شد. آمريکا و غرب نيز در اين ميان سعي کردند تا جايي که ميتوانند استادان دانشگاه و دانشمندان هستهاي اين کشورها را جذب خود کنند و هنگامي که در اين کار ناموفق بودند، به ترور آنها اقدام ميکردند. در حقيقت دانشمندان عراقي مجبور بودند بين کار در اسرائيل و آمريکا از يک سو و يا مرگ از سوي ديگر، تنها يک گزينه را انتخاب کنند.
روزنامه عراقي "البينة الجديدة" در گزارشي اعلام کرد که بر اساس گزارشي که وزارت امور خارجه آمريکا آماده کرده و آن را در دوران رياست جمهوري جرج بوش، رئيس جمهور سابق اين کشور به وي داده است. در زمان انتشار اين گزارش بيش از 350 دانشمند هستهاي عراق و بيش از 200 استاد دانشگاه در تمامي حوزهها از سوي موساد هدف ترور قرار گرفته و جان خود را از دست دادهاند.
موساد و گروههاي کماندوي رژيم صهيونيستي با موافقت دولت آمريکا اين عمليات را در طي حدود يک سال در عراق انجام دادهاند. اين گزارش تأکيد دارد که بيش از هزار دانشمند عراقي در ليست سياه ترور رژيم صهيونيستي قرار داشتهاند و برخي از انفجارها و ناامنيهاي عراق ناشي از کشتار همين دانشمندان و با هدف از بينبردن آنها صورت گرفته است.
هفتهنامه المشاهد السياسي نيز با اشاره به طرحهاي ترور دانشمندان عراقي نوشت که اين طرحها از سه طرف اجرا ميشد؛ نخستين گروه، سازمان جاسوسي موساد بود؛ گروه دوم، سازمان جاسوسي مرکزي آمريکا (سيا) و نيز برخي گروههاي عراقي وابسته به خارج که در راستاي منافع غرب اين ترورها را انجام ميدادند.
اين گزارش با اشاره به تيم ترور صهيونيستها در عراق نوشت که گروهي متشکل از 150 نيروي کوماندويي اسرائيل با هدف ترور دانشمندان هستهاي عراق وارد اين کشور شده بودند. يک ژنرال فرانسوي در اين زمينه ميگويد که برنامههاي ترور به صورت مشترک از سوي اسرائيل و آمريکا طراحي ميشد. او ميگويد که اطلاعات دقيقي در اين باره دارد و آمريکاييها و اسرائيليها به دنبال از بينبردن تمام دانشمنداني بودند که در زمينه فناوري موشکي عراق و فعاليتهاي هستهاي اين کشور اطلاعات و آگاهي داشتند. بيش از سه هزار و 500 عراقي در اين ليست قرار داشتند.
اين گزارش تصريح دارد که اين توطئه سعي داشت با تخريب زيرساختهاي علمي عراق، حرکت علمي آن را به عقب بيندازد. در همين راستا آنها 70 درصد از آزمايشگاهها و تجهيزات دانشگاهي و مراکز علمي ـ پژوهشي اين کشور اسلامي را تخريب کردند. در ميان دانشگاهها نيز اساتيد ترورشده بيشتر مربوط به دانشگاههاي بغداد، بصره، المستنصريه، موصل و الأنبار بودند.
نيروهاي موساد همزمان با ورود اشغالگران به عراق وارد اين کشور شده و با همکاري سازمان جاسوسي اين کشور و برخي سياستمداران وابسته عراقي، نقاط حساس و امنيتي اين کشور را در اختيار گرفتند، آنها تجهيزاتي که ميتوانستند را از اين کشور خارج کرده و به سرزمينهاي اشغالي بردند، پروندههاي امنيتي و صنايع نظامي اين کشور را نيز به صورت کامل در اختيار خود گرفتند. بقيه تجهيزات وابزار آلات نظامي و تأسيسات هستهاي که امکان انتقال آنها نبود نيز در داخل خاک عراق تخريب و منهدم شد. شرکتهاي ابنسينا، المثني، الرشيد، اليرموک، القعقاع و تأسيسات حطين واقع در جنوب غربي بغداد تنها بخشي از اين زيرساختها بود.
مجيد حسين علي
تعداد زيادي از دانشمندان هستهاي و موشکي عراق در سايه همين فعاليتها در طول اشغال عراق جان خود را از دست دادند. در اين ميان ميتوان از افراد شاخصي چون دکتر "مجيد حسين علي" نام برد. وي در دانشکده علوم پايه دانشگاه بغداد کار ميکرد و متخصص مطالعات فيزيک هستهاي بود. وي در سال 2004 ميلادي يعني يک سال پس از اشغال عراق به جرم کمک به رشد هستهاي کشورش ترور شد. اين در حالي است که بر اساس بيانيه ژنو، مسؤول تأمين امنيت اين کشور اشغالشده، آمريکاييان اشغالگري بودند که نهتنها هيچ اهميتي به وقوع اين جنايت ندادند بلکه در آن بطور مستقيم دست داشتند.
علي حسين کامل
محمد تقي الطالقاني
طالب الظاهر
ماجد الجنابي
حسين ياسين
دکتر "علي حسين کامل" از دانشگاه بغداد از ديگر افرادي بود که از دانشگاه بغداد و بخش فيزيک اين دانشگاه کشته شد. دکتر "محمد تقي حسين الطالقاني" دکتراي فيزيک هستهاي نيز از ديگر قربانيان ترورهاي خاموش موساد و سيا در عراق بود که البته دانشگاههاي ديگر نيز از اين موضوع بيبهره نماندند چرا که اين ترورها در ادامه دکتر "طالب ابراهيم الظاهر" از دانشکده علوم دانشگاه دياله که در زمينه فيزيک هستهاي تخصص داشت و در سال 2005 ميلادي در شهر بعقوبه ترور شد نيز دربرگرفت. دکتر "ماجد الجنابي" از ديگر دانشمندان هستهاي عراق بود که براي نخستين بار در اين کشور با انفجار از طريق دستگاه کنترل از راه دور کشته شد. پيش از وي، دانشمندان و متفکران عراقي ديگري نيز با شليک مستقيم گلوله هدف قرار گرفتند. دکتر "حسين ياسين" يکي ديگر از دانشمندان هستهاي عراق بود که از سوي اشغالگران و مزدوارن موساد در عراق هدف حمله تروريستي قرار گرفته و جان خود را از دست داد.
به علت ضعف تحقيقات دولتي و ضعف رسانهها در خصوص جنايات انجامگرفته در دوران صدام و دوران اشغال عراق از سوي آمريکا، تا کنون زندگينامهاي از هيچ يک از قربانيان مزبور منتشر نشده است.
جمهوري عربي سوريه
سوريه يکي ديگر از کشورهايي است که همواره و به مانند مصر به علت همجواري با سرزمين هاي اشغالي، از سوي استعمار غرب هدف حمله و کشتار دانشمندان خود قرار گرفته است. اين حملات گرچه پيشتر به صورت مقطعي دنبال شده، اما با آغاز بحران و ناامني در اين کشور از سوي غربيها، صهيونيستها و برخي کشورهاي منطقه، روند رو به رشدي به خود گرفته و فعاليتهاي منظم و فشردهاي براي از بينبردن مغزهاي متفکر سوريه در دست انجام است.
البته قبل از بحران سوريه نيز تلاشهايي در اين راه صورت گرفته بود. رژيم صهيونيستي بدون اثبات تسليحاتيبودن فعاليت هستهاي سوريه، در سال 2007 ميلادي به تأسيسات هستهاي اين کشور واقع در صحراي "دير الزور" در نزديکي مرز عراق حمله هوايي و مراکز تازهتأسيس اين کشور را کاملاً تخريب کرد. صهيونيستها به همين اندازه نيز بسنده نکردند و در سال 2008 ميلادي، سرتيپ "محمد سليمان" از بارزترين چهرههاي نظامي و امنيتي سوريه را که مسؤول اداره پروژه هستهاي سوريه در ديرالزور بود در حالي که در بالکن منزل خود در سواحل مديترانه در حال مطالعه بود، توسط يک تکتيرانداز ماهر و از فاصلهاي نسبتاً دور از داخل يک ناوچه ارتش اين رژيم ترور کردند.
اَوس عبدالکريم خليل
نائل الدخيل
نبيل زغيب
روزنامه السفير لبنان در مقالهاي با اشاربه هدف قرار گرفتن دانشمندان سوري در يک و نيم سال گذشته تأکيد ميکند که بسياري از اين افراد، شخصيتهاي مطرح علمي بهويژه در رشتههاي مرتبط با انرژي هستهاي بودهاند. از ميان اين افراد ميتوان به "اوس عبدالکريم خليل" و "نائل الدخيل" از بخش مهندسي شيمي و علوم هستهاي و مهندس "نبيل ابراهيم زغيب" اشاره کرد که مغز متفکر برنامه موشکي سوريه نيز بوده است.
نبيل زغيب، دانشمند سوري
آمريکا و رژيم صهيونيستي با تکرار سناريوي عراق در سوريه ميخواهند حتي در صورت پيروزي بشار اسد بر مداخلات غربيها و صهيونيستها و وهابيون در اين کشور، گامهاي توسعهاي سوريها را سالها به تأخير بيندازند و از سوي ديگر با انجام اين جنايات، انگشت اتهام را به سوي دولت سوريه نشانه روند؛ بر همين اساس، اين تروريستها، صحنهسازي جنايات خود را طوري انجام ميدهند که شايد بتوانند دولت را مسؤول اين ترورها معرفي کنند. به عنوان مثال "اوس عبدالکريم" در نزديکي يک ايستگاه ايست و بازرسي به قتل رسيد و نبيل زغيب نيز در يکي از امنترين مناطق دمشق ترور شد که ارتش آزاد هيچ عملياتي را در آن انجام نداده بود تا بدينوسيله انگشت اتهام رسانهها به سوي دولت اشاره رود حال آنکه دولت سوريه در صورت داشتن مشکل با اين افراد، سالهاي سال فرصت داشت تا با روشهاي سادهتري آنان را از بين ببرد در حالي که همه آنان متخصصاني بودند که به رشد و توسعه روزافزون اين کشور اسلامي کمک ميکردهاند.
پيکر آغشته به خون شهيد اَوس عبدالکريم خليل پس از ترور در حمص
پروفسور "اوس عبدالکريم خليل" متخصص علوم هستهاي و قائممقام دانشگاه بعث در حمص بود. او در حالي ترور شد که ميخواست همسرش را به محل کارش برساند. وي سعي کرد با هدايت خودرو از اين حمله جان سالم به در برد اما اصابت يک گلوله به گردنش، به قتل وي انجاميد.
گروه بينالملل مشرق بهزودي و براي نخستين بار، اطلاعات تازهاي از جزئيات ترورهاي عوامل موساد و ديگر سرويسهاي جاسوسي عليه دانشمندان هستهاي سوريه منتشر خواهد کرد ان شاءالله. با گزارشهاي آينده مشرق همراه باشيد.