
بنابر اظهار این مرکز تحقیقاتی صهیونیستی ایران برای نخستینبار از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 ناوهای خود را به دریای مدیترانه اعزام کرد.
"شائول شای" تهیهکننده این پژوهش تأکید میکند که هدف از اتخاذ این راهبرد متهورانه دریایی توسط ایران، ایجاد بیم و هراس در غرب در صورت ادامه اعمال فشار بر تهران به دلیل ادامه برنامههای هستهای ایران است تا به این ترتیب به غرب ثابت کند، ایران از یکسو به راحتی میتواند موجبات ناآرامی و بحران در منطقه را فراهم کند و از سوی دیگر به متحدان منطقهای خود جهت رویارویی با حضور دریایی آمریکا کمک کند که با هدف ضربه نظامی زدن به اجرای برنامه هستهایاش صورت میگیرد.
شای در ادامه تأکید میکند، ژوئن گذشته مقامات ایرانی اعلام کردند، رزمایشهایی دریایی مشترکی را با سوریه و روسیه در دریای مدیترانه برگزار خواهند کرد که این به نوعی بیانگر تغییر راهبرد دریایی ایران است.
وی میافزاید: براساس این راهبرد تهران اقدام به اعزام ناوهای خود به دریاهای همجوار مانند عمان و سرخ و خزر و حتی مدیترانه میکند. این در حالی است که 18 فوریه نیز دریادار "حبیبالله سیاری" اعلام کرد، دو ناو ایرانی برای دومین بار از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 ميلادي از دریای مدیترانه عبور کرده و وارد بندر سوری طرطوش میشوند تا در این بندر لنگر بیندازند، موضوعی که به اعتقاد شای بیانگر تأکید تهران بر میزان و عمق همکاری تهران - دمشق است.
براین اساس این پژوهشگر صهیونیست تصريح میکند که این حضور گسترده دریایی در واقع واکنشی به تهدیدات غرب علیه ایران است که تهران را به اعمال تحریمهای گستردهتر و شدیدتر به دلیل پافشاری در ادامه برنامه هستهایش تهدید کرده بود.
به همین دلیل شای اعتقاد دارد، راهبرد دریایی جدید اتخاذ شده توسط تهران دو هدف را دنبال میکند، یک: تلاش تهران جهت تحقق سلطه و حاکمیت منطقهای خویش و دو: نشان دادن گوشهای از واکنش تهران در قبال به خطر افتادن منافع ملی این کشور، از جمله تلاشهای غرب برای توقف برنامه هستهای آن.
این پژوهشگر صهیونیست ادامه میدهد: ایران به خوبی میداند که دریای سرخ به دلیل وجود خطوط انتقال نفت و گاز، بسان تنگه هرمز در شرق و باب المندب در غرب منطقهای استراتژیک است. در حالیکه باید توجه داشت، تهران به باب المندب در جنوب دریای سرخ و بین اریتره و یمن نیز نگاهی ویژه دارد و از دید تهران این منطقه، منطقهای استراتژیک به شمار میآید و سرانجام اینکه به خوبی میداند، به دستگرفتن کنترل این منطقه و تسلط بر خطوط بینالمللی انتقال نفت آن، امری بسیار حیاتی است که میتواند به راحتی بازارهای نفتی جهان را تهدید کند، این درحالی است که تسلط براین منطقه به معنای به دست گرفتن کنترل دریای سرخ است که مهمترین کانال ارتباطی و راه انتقال سلاحهای ایران به حماس، متحد منطقهای تهران در نوار غزه از طریق یمن و دریای سرخ و سودان است.
همچنین شای توضیح میدهد که تنگه باب المندب در سه کیلومتری دو کشور اریتره و یمن قرار دارد و این نزدیکترین راه برای دستیابی به خلیج عدن است که کانال سوئز و دریای سرخ و اقیانوس آرام را به یکدیگر ارتباط میدهد و گذرگاه نفتکشها و کشتیهای باری به مناطق مختلف آفریقا و جنوب غربی آسیاست.
شای ادعا میکند که در این راستا بود که اریتره روابط سیاسی و نظامی و اقتصادی خود را ایران توسعه و گسترش داد و درقبال دریافت کمکهای نظامی و اقتصادی، ایران از اریتره به عنوان پایگاهی برای ارسال کمکهای نظامی خود به الحوثیهای شیعه در یمن استفاده کرد.
به اعتقاد شای حضور و استقرار ناوهای ایرانی در دریای مدیترانه امری غیر منتظره یا غافلگیرکننده نیست، چون در سپتامبر 2010 نیروی دریایی ایران به نقل از دریادار "حبیب الله سیاری" فرمانده نیروی دریایی ایران نقل کرد که تهران به حضور خود در دیگر دریاها به عنوان بخشی از استراتژی دفاعی ایران برای دفاع از منافع خود در خارج از کشور ادامه میدهد. افزون بر اینکه سیاری چند ماه بعد گفت که ایران برای نخستینبار ناوشکن ایرانی جماران را به آبهای بین المللی اعزام میکند تا پس از مدت کوتاهی از اعلام این خبر یعنی در 25 فوریه 2011 ميلادي، دو ناو ایرانی پس از عبور از کانال سوئز وارد دریای مدیترانه شوند.
این پژوهشگر صهیونیست مرکز تحقیقات بگین - سادات افزوده است که این تغییر استراتژی ایران در حالی صورت میگیرد که منطقه خلیج فارس بسیار متشنج و بحرانی مینماید و این اقدامات ایران نشان میدهد که تهران در صدد تحمیل حاکمیت خویش بر منطقه و حمایت از متحدان خود یعنی سوریه و حزب الله و حماس در دریای مدیترانه است و دریا را بهترین راه برای ارسال تجهیزات نظامی خود به حماس و حزب الله از طریق سودان و دریای مدیترانه میداند و در همین راستا بود که اقدام به ارسال سلاح به نوار غزه کرد.
شای در این پژوهش مدعی شده است که نیروی دریایی رژیم صهیونیستی طی سالهای 2002 تا 2012 به 5 فروند کشتی ایرانی برخورد کرده است که محمولهای تسلیحاتی داشتهاند.
وی تأکید میکند که حضور دریایی ایران در شرق دریای مدیترانه منجر به پیچیدهتر شدن نزاع دریایی در آینده نزدیک در نوار غزه خواهد شد و در این ارتباط به سخنان فردی به نام "علی شیرازی" اشاره میکند و میگوید، وی نماینده رهبری ایران [آیت الله العظمی خامنهای مد ظله العالی] بوده که در سال 2010 اعلام کرد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آماده تأمین حمایتهای نظامی از کشتیهای حامل کمکهای بشردوستانه به نوار غزه است.
شای همچنین ایران را متحد استراتژیک نظام "بشار اسد" در سوریه میداند که با انتشار و استقرار نیروی دریاییاش در آبهای این کشور درصدد رساندن این پیام استراتژیک به اسد و دشمنان وی توامأن است که تهران در هر شرایطی از اسد حمایت خواهد کرد که بیتردید این موضوع بیم و هراسهای غرب در قبال بحران سوریه را تشدید میکند.
بحرانی که به اعتقاد شای هم اکنون در حال تبدیل شدن به نزاعی منطقهای است و به نظر میرسد، حضور ایران در آبهای منطقهای سوریه چون نیروی بازدارندهای مانع از دخالت غرب در بحران سوریه میشود.
شای میافزايد، هدف اصلی حضور نیروی دریایی ایران در آبهای منطقهای و فرامنطقهای ایجاد بیم و هراس در غرب در صورت ادامه فشارهایش بر تهران به خاطر اجرای برنامه هستهای تهران است.
همچنین میگوید که حضور ناوهای ایرانی در دریای مدیترانه بیانگر استراتژی در حال توسعه و گسترش است که در خدمت به اهداف متعددی از جمله ادامه تلاش برای ایجاد نیروی دریایی قدرتمند و گسترش نفوذ خود در دریای سرخ و شرق مدیترانه پایهریزی شده است.
و سرانجام اینکه شای میگويد، مهمترین پیام ایران در استراتژی جدید خود این است که تهران میتواند به راحتی دشمنان خود از جمله اسرائیل موجبات نگرانی و تنش باشد.