
اهم سخنان این تحلیلگر مسایل سیاسی در ادامه میآید:
*عبدالله عملا مرده و نمیتواند حکومت کند. بر همین اساس است که جنگ قدرت، بهویژه بعد از مرگ نایف که عملا آخرین سمبل مبارزه با اعتدال اسلام محمدی و کینهتوزی با شیعیان و ایران بود، بیش از پیش شده است. پس از آنکه آلسعوداز فاز تبلیغ ایدئولوژی به فاز فیزیکی وارد شدند و در بحرین و یمن و... دخالت نظامی کرده و ارتباطشان با آمریکا عیان شد، اتفاقات جدیدی افتاد. آمریکاییها به دنبال این هستند که پس از عبدلله کسی را بر سر حکومت بیاورند که بتوانند سیاستهای خود را ادامه بدهند. دو طیفی که میان شاهزادگان بهوجود آمده است، در تلاشند تا قدرت بیشتری را در دست بگیرند. بر این اساس و با نظر مستقیم آمریکاییها، بندر بن سلطان که پیش از این سفیر عربستان در واشنگتن بوده است، با حفظ سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی بهعنوان رییس استخبارات یا همان سازمان اطلاعات عربستان جانشین عمویش مقرن بن عبدالعزیز که یکی از نزدیکان پادشاه است، شد؛ یعنی طیف ملک عبدلله ضعیف شد. آمریکا، سلمانبنعبدالعزیز و بندربنسلطان را انتخاب کرد چون مرد این فصل و معرکه کنونیاند؛ معرکهای که رویارویی مستقیم با جمهوریاسلامیایران، شیعیان، آزادگان منطقه و بیداری اسلامی را میطلبد و در عینحال منافع آمریکا را تأمین میکند.
*خصومت آنها(با جمهوری اسلامی) دو بخش اساسی دارد. از زمان تأسیس دولت کنونی عربستان در منطقه حجاز، اتحاد نامقدسی میان محمدبنعبدالوهاب (پدر وهابیت) و آلسعودبرقرار شد. اولین کاری که کردند، این بود که به کربلا و نجف حمله کردند. تعبیر من این است که محمدبنعبدالوهاب و سربازانش مشکل اصلیشان با محمدبنعبدالله (صلیاللهعلیهو آلهو سلم) و سربازان ایشان است. نمونه نزدیکتر همین خصومت محمدبنعبدالوهاب با شیعه را هم در عصر جمهوری اسلامی ایران با قتلعام حجاج ایرانی در بیتاللهالحرام نشان دادند. حجاج ما مگر چه کردند غیر از تولی و تبری از آمریکا به عنوان شیطان بزرگ؟ سرنگونی آلسعود را که نمیخواستند؛ ادعایی هم که نداشتند و فقط گفتند مرگ بر آمریکا و اسراییل. تحلیل من این است که آنها معتقدند سربازان محمدبنعبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمدند تا الگوی جمهوری اسلامی ایران که اسم آن را مردمسالاری دینی، اسلام اصیل و ناب محمدی، اسلام انقلابی و اسلام خمینیسم میگذراند رواج دهند. آنها نگرانند که اسلام خمینیسم، دروغ پیامبر جدیدشان یعنی محمدبنعبدالوهاب را نشان دهد و اسلام را به اصالتش و به قبل از ورود بدعتهای وهابیسم بازگرداند. بحرینیها و یمنیها این چیزها را خوب فهمیدهاند. آنها امروز«الموت للیهود»«الموت لآمریکا»و «الموت لآلسعود» میگویند. خصومت آلسعود با ما از جنس سیاسی، نفتی، هستهای، منطقهای و... نیست. آنها در مبارزه ایدئولوژیک خود با ما، حتی امیر قطر را هم اجیر کردهاند بهگونهای که او پس از بنا نهادن بزرگترین مسجد منطقه خلیجفارس در قطر، آن را به نام محمدبنعبدالوهاب نام نهاد و گفت که من از نوادگان آل تمیم هستم که وارثان واقعی محمدبنعبدالوهاب هستند.
*پیش از این شیعیان منطقه شرقی عربستان دارای کشوری مستقل بودند. خود وهابیها میگویند که اجداد شیعیان کنونی، انسانهای حکیم و عاقلی بودند و وحدت با ما را قبول کردند. وهابیون با حمله نظامی همراه با یک نوع تقدسمآبی دینی از نجد و حجاز به منطقه شرقی آمدند. شیعیان اکنون از یک سو مورد تهدید شدید قرار دارند و از طرفی هم مردم مثل آتش زیر خاکستر در یک حالت غضب و ناراحتی عمومی قرار دارند که در صورت تشدید فضای انقلابی کنونی، میتواند برای حیات آلسعود خطرناک باشند. بزرگان منطقه شیعهنشین هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که اعلام انتفاضه و قیام عمومی علیه حکومت ظالمانه در ریاض کنند. اگر آن روز فرا برسد و اعلام جهاد شود، چهره عربستان در منطقه عوض میشود. در آن زمان بحرین و سایر مناطق شیعهنشین عربستان و یمن بههمراه اسماعیلیههایی که نزدیک به750 هزار نفر مسلح در جنوب یمن هستند، میتوانند یک امپراتوری بزرگ از لحاظ اقتدار و تعداد افراد را بهوجود بیاورند. شیعیان هم قطعا بیش از 5/2 میلیون نفر هستند که سعی میشود این تعداد را کم بیان کنند. وضعیت رفاهیشان هم خوب نیست.
*مثلت وهابیسم (عربستان)، لیبرالیسم (آمریکا) و صهیونیسم (اسراییل) به این نتیجه رسیدهاند که دشمن اصلی استمرار آن معادله جهانی که پیروزمندان در جنگ جهانی دوم رقم زدند، کسی نیست جز جمهوری اسلامی ایران.
*اگر میخواهیم بهدنبال یک راهبرد کلی برای مقابله با آلسعود باشیم، باید برنامهای بنویسیم که سه محور داشته باشد. اول وحدت اسلامی علیه هر گونه فتنه؛ دوم ضدصهیونیستی بودن بهگونهای که هرکس، هر جا ضد اسراییل باشد، همپیمان ماست و سوم هم ضد آمریکایی بودن بهگونهای که تکقطبی آمریکا باید از بین برود.
*ما با این سه راهبرد در مقابله با مثلث شوم صهیونیسم - لیبرالیبسم - وهابیسم در یک خط مستقیم جلو میرویم. اگر به این معیارهای سهگانه عمل کنیم، قطعا آینده نظام جدید جهانی بعد از جنگ تعیینکننده و سرنوشتسازی که در سوریه اتفاق میافتد، میتواند منجر به از میان رفتن فتنه شام، آزادی فلسطین و زوال اسراییل شود. اخیرا سید حسن نصرالله در سخنرانی خود دقیقا همین راهبرد مقابله با سه ضلعی شوم را تبیین کرد. او گفت اگر ریش داشته باشی یا نه؛ عمامه بگذاری یا نه؛ شیعه، سنی، مسیحی و یا هر چیز دیگر هستی، باش. فقط به ما بگو که با آمریکا و اسراییل چه رفتاری داری؟ این خطی است که امام خمینی (رحمتاللهعلیه) هم برای ما ترسیم کرده بود
*یکی از مقامات سطح بالای سابق که رابطه خوبی هم با سعودیها دارد، درباره بندربنسلطان معتقد بود که او از جناح کبوترهاست. من به آن مقام بلندمرتبه گفتم اشتباه میکنید؛ این مرد قاتل بسیاری از شیعیان از جمله سیدمحمدحسن فضلالله است. گفتم که بندربنسلطان صاحب تئوری تومور خوشخیم است و در جمعی گفته است: «از سنیهای لبنانی تومور خوشخیم خواهم ساخت که پدر این غده بدخیم به نام حزبالله را درخواهد آورد» که البته همین سنیهای متعصبی که الآن وابسته به آمریکا هستند را ایجاد کرد.
*من به شخص بندربنسلطان در جلسهای گفتم «اتق الله فی اهلنا فی لبنان». یکباره جا خورد که در میان هیأت ایرانی، یک نفر این چنین او را با زبان عربی فصیح خطاب قرار داد. بندر گفت: مگر من چهکار کردم؟ گفتم دوستان لبنانی ما را کشتید. گفت: چهکسی این حرف را زده؟ گفتم: تمام لبنانیها این را میدانند و این یک واقعیت است. گفت: الآن کار دارم انشاءالله بعدا میآیم و صحبت میکنیم. البته بعدا هم نیامد.
*بندربنسلطان به تهران که آمد، قرار بود با دکتر لاریجانی [که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود] دیدار کند. اما او مغرورانه برخورد کرد و گفت فقط با آیتالله خامنهای دیدار میکنم. ما هم گفتیم در عرف دیپلماتیک نیست و قبول نکردیم. او میگفت آمده است تا مسأله لبنان را حل کند.
این ماجرا گذشت تا بشار اسد در سفری به تهران آمد. درباره بندربنسلطان که صحبت شد، او هم تصدیق کرد که همچون جرج بوش آدم مغروری است. بشار به همان مسئول بلندپایه گفته بود که این آقا نماینده آلسعود در قضیه رابطه با آمریکا نیست؛ بلکه نماینده دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا در آلسعود است!