سرویس دیدگاه مشرق- امر واجب و ضروری و راه دگرگونی ساختار طاغوتزده و آویخته به نظام ظالمانه و مناسبات بردگی جهانی و کفر محارب با اسلام ناب محمدی، چه در جامعه ایران و جوامع مسلمانان و چه در سینمای جمهوری اسلامی و همه نهادهای این نظم، هم عقلی است و هم نقلی و هم تجربی. اکنون که سخن بر سر تشدید جنگ سینما با جان اسلام، با گوهر معصومیت و دادگری است، جست وجوی بهترین شیوه دفاع، وظیفه ماست. سالها نوشتن در باره سینمای ایران و جهان، مدتهای مدیدی است که مرا به این حقیقت مطمئن کرده که سینما در متن انقلاب اسلامی، بدون تغییر بنیادین ساختار پیرامونی و غربگرای جامعه ایران، و نیز تغییر ساختار سینمای ایران، سینما یک ابزار شیطانی علیه اسلام و انقلاب و متحد شیطان بزرگ و مدرنیت نفیکننده قوانین مادی و معنوی حیات اسلامی، باقی خواهد بود و با تغییرات ظاهری و بازی سطحی بوروکراتیک و لیبرال، گشایشی در کار نخواهد پدیدار نمیشود. موضوع بر سر تحول دفعی یا تدریجی نیست. مهم آن است که بدانیم گامهای محکم در مسیر هدف آزادی از بردگی استکبار جهانی و استقلال در آفرینش سینمایی و تولید آثار سالم بر میداریم که در ستیز با هستی شناسیقرآنی و هدایت خاندان معصومیت و دادگری و فرامین خدا نیست. مروج جهل و کذب و فساد و ظلمات نیست!
بخش اول یادداشت:
جنگ سینمایی، شیطانیتر از جنگ نظامی!
ما تا کنون هیچ کانون جدی و آزاد اندیشانه و برنامهریزی شده پیشران تفقه و اجتهاد عالمانه در باره شناخت سینما از منظر اسلام و اتکا به نتایج علمی آن برای تغییر اساسی سینما نداشتهایم. فقهای بزرگ در موضوع شناسی سینما در سطحی که دانش مدرن به آن احاطه دارد. حتی یک هزارم جهان مدرن در باره شناخت ژرف این پدیده جهانگیر کار نکردهاند و به مسائل بازنمایی تصویر سینمایی و سرشت وانمودههای سینما و ساختن واقعیتی اغواگر در برابر واقعیت عینی نبرداختهاند و در هستی شناسی سینما و جامعه شناسی و روانشناسی و انسان شناسی و اقتصاد سینما و تحقیق نکرده و آثار ذهنی، روحی، تمدنی، سیاسی، سلطه انگیز ش را نسنجیده اندو نسبتش را با ماهیات وجود درونی انسان، گسترش تاثیراتش در تقابل با اسلام. مرجعیت دین، ونقش و رابطه سینماو سرمایه داری جهانی و استحکام سبک زندگی دلخواه کفر و برنامه قدرت سرمایه یهودی سامری گونه و مسیحیت یهودی و یهودایی مشخص نکردهاند. و این شتاخت مضبوط را مبنای برخورد أگاهانه مؤمنان و جامعه اسلامی با سینما و مبنای تغییر ساختار سینما به سود زندگی سالمو عمل صالح قرار ندادهاند. سینما به عنوان هنر مدرن تکنولوژیک زاده مدر نیته و ماهوا در خدمت آن است. مگر در جامعه اسلامی آگاهانهتغییر ساختار یابد و بادقت از هستی و مبانی لیبرال و مدرنش دور گردد. و نیروهایش مؤمنانه بار پرورده شوند. وگرنه سینما ستون پنجم فساد زایی مدرن و باز تولیدگر و مبلغ بردگی فکری و عملی و روحی شیطان در جمهوری اسلامی خواهد ماندو افقش با افق استحاله و یا براندازی یکی است.
تغییر بنیادین در سینمای ایران
باید بگویم سبنما ایران هیچ چارهای ندارد مگر آنکه اگر بخواهد به عنوان جزیی از نظام دینی ادامه حیات دهد تغییر ساختی را بپذیرد و این تغییر مبنایش همان دستور العمل قرآن واست. یعنی توبه و ایمان آوردن و عمل صالح و انتصار و انتظار ظهور عصر عدل جهانی و در ابنجهاد شرکت کردند. سینما در این مسیر باید به همه آنچه رهبر و امام انقلاب اسلامی وصیت کرده جدأ پایبند باشد. دراین بخش و راه نفی فساد و فحشا باید به سفارشهای امام چون نسخه درمان مرض نگاه و یکایک را اجرا کرد.
ببینیم این پیشنهادها برای تغییر بنیادین چیست؟ راه گشوده امام کدام است و و چرا راه نجات سینما رهایی از افق رو به افول طاغوت و شیطان و قدرت متفرعن استکبار مدرن و پیوستن به افق انتظار و عهد با موعود و انجام تکالیف دوران انتظار است. راه امام، راه انتظار در عصر غیبت، راه هزار اسم است، یعنی اسماء چشم به راه یک اسم منتظر، اسمی جامع که باقی ست، که کافی ست. در پایان خواهم گفت راه بیپایان امام رو به آن اسم انتظار کشیده شده، چه نامهایی را در سینما فرا میخواند.
اما چرا راه امام برای سبنما هم چون راه برای مجات جهان راهی است با پایان باز؟
امام در زندگی دنیوی، داستانی گشوده دارد؛ برای ما راهی بیپایان است تا پیوستن به عهد و وعده تضمین شده و حتمی ظهور عادل حیّ و حاضر و منتظر(عج) و عدل موعود الهی، گشوده به عصر نبوی، دوران آشکار شدن و غلبه کامل اسلام ناب محمدی وغلبه حکومت قرآن و عترت صلوات الله علیهم، حکومت موعودوغلبه عقل و حکمت مهدوی (عج) در جهان. این سلوک در سینما هم صادق است و جز این راهی برای سینما در جمهوری اسلامی متصور نیست.
این است معنای امامی با پایان باز و قیام لله او که در سینما هم مصداق دارد، برای تشکیل حکومت با مبانی زنده و ممتد که هرگز هیچ رخداد کافرانه و مشرکانه و منافقانهای نظیر حکومتهای ظلمانی مدرن و پسامدرن و افکار التقاطی با نقاب اسلام خواهی و تویه یتسلیم به وساوس شیطانی و فرعونیت استکباری، ورفرمیسم متکی بر بت پرستی انسان- خود خدا انگاری، و هیچ التقاط و نفاق راست و چپی، هیچ استبداد و کفر و اصلاح طلبی یاغواگر غربی یا انقلابی نمایی شرقی، هیچ بازی و اغوا و وانمودهای حقیقت آن را محو و تحریف نتواند کرد. و سینما در این حکومت باید در خدمت این افق باشد و هرسبک و ژانر و داستانی باید بجای شیطان به خدا رو کند. همین زنده بودن این راه قطعی است. به یاد میآورم، دعایی بود سالها، جاری بر زبان مردم و از تهاته دلها که به آسمان صعود میکرد :خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
در ذهن کودکان و آرزوهای دراز و نادانستگیهای بشری ما، استجابت دعا، شاید معنای حیات جسمانی امام راحل را در نظر داشت. اما دنیا جای ماندن نبود، نیست، نخواهد بود! عمر نوح هم عطا کند و رسالت ختمی مرتبت و نفس نفیس علوی خاتمیت هم باشد، زندگی دنیوی پایانی دارد مگر وجه الله که تنها او باقی میماند و انقلاب امام وجه الله امام است وباقی ست. وقتی او با دلی ارام و روحی مطمئن سفرکرد، بسیاری اندیشیدند، آه و وای که او رفت و از دست رفت. گویی دعایی بیاجابت مانده بود بر دستهای تهی وار وشتابکار، آوایی شکسته در گلو و شکستی سیاهکار بر دلها و دردی آوار. اما این پنداری نا کارامد بود که ما خاکیان اسیر حجاب ناسوت و نادیده وری اسیرش بودیم و نمیدیدیم خدای مهربان، هم مجیب است هم الرحمان است، مجیب الرحمان است و دعای میلیونها انسان مضطر را نمیشود استجابت نکند، مگر انکه دروغ بگویند یا فریفته گوساله سامری زمانه یحرامکار، از اذکار و دعاهایشان، خود دست بشویند.
اما دم گرم اهل خلوص کارش را کرد. استجابت آن دعا تا امروز به هزار جلوه و امداد و طلیعه بامدادی ییار پنهان از نظر(عج)، خود را نشان داد. اشعههای نورانی زندگی اصیل و روحی یامام متصل به توان بیکران امام حی و حاضر، به اذن خدا زنده و مانا ماند، خدا به یمن میراث امام، انقلاب اسلامی، عراق و سوریه را از ظلمات داعش و نقشه مشترک شیطان بزرگ و شیاطین اروپایی و یهودیت صهیونی و مسیحیت یهودی یسامری شده و وهابیت گم شده در پرده پوشی یصراط مستقیم دین ناب محمدی ص، نجات داد و روح و قلب انبوهی از مسلمانان آسیای غربی را از چنگ اسلام آمریکایی و پان ترکیسم و پان عربیسم برده یمفلوک غرب و الحادگرایی ی کارگزار شرق، رهایی بخشید و عزیز و پیروزمند و سرفرازشان کرد؛ برافراشته پرچم، به پرچمداری و فرماندهی ی امامی امتداد امام و با سرداری بنده یخالص خدا، حاج قاسم سلیمانی نام؛ ودر هر میدان کلام امام، زمامدار حقیقت و بصیرت شد برای عریان کردن باطن وانمودهها، چون وانموده یخارج شدن شیطان از افغانستان، چون وانموده یاعمال نقابدار اسراییل در اقالیم آذربایجان و کردستان عراق و همداستانی رؤیاهای کاریکاتور عثمانی را فاش کرد با فرزندان صهیون که زره پوسیده ناتو به تن کرده و لیبرالیسم اسلام آمریکایی را به عقد داعش و وهابیت جنونکار در آورده تا آب بر خلایق مسلمان ببندد و خون بپا کند و بواسطه یحاکم کردن آتی داعش، امروز با کاتالیزور طالبان، بیخ گوش ایران توطئه برپا کرده و به یمن حیات طیبه امام، جنایت در یمن و لبنان و از همه مهمتر توطئه یدفن کردن قیام رهایی ی مسجدالاقصی و آزادی فلسطین در گرداب سازش شیوخ نفتی را همین حیات امام و راه امام و گسترش جهاد بزرگ این احیاگر ایمان و خود باوری اسلامی، نقش بر آب کرده و در جهان طنین مقاومت علیه قدرت جهانی ظالم وکفر محارب با اسلام و موعود عدل الهی را گسترش داده و طنین مرگ مستکبران و شیطان بزرگ را به صدا درآورد ه است. و از همه مهمتر حیات امام با رشد انقلاب اسلامی و بقای جمهوری اسلامی روز افزون شد ه که با وجود وحشیانهترین فشارهای قدرتهای کافر و مشرک و منافق، زنده و استوار ایستاده ونیروهای شیطانی خارجی و داخلی وکوشا در تسلیم به مدرنیته و فرغونیت عصر و براندازی یا استخاله راه امام راناکام گذاشته است. سینمای جمهو یاسلامی باید تصویرگر این افق باشد!
استجابت الهی دعای زنده نگه داشتن خمینی را دیده وران خوب میبینند، در حیات حکومت عبد خدا و ولی فقیه، امام خامنهای که پرچم زندگی اسلامی و مؤمنانه را در محاصره خشونت صف واحد ددمنشانه کافران و منافقان برافراشته نگه داشته و او کیست جز روح امام در موجودیت جسمانی دیگر؟ و پاسخگو و رهرو راه امام ره در عرصه مقتضیات ملی و جهانی امروزی، یعنی خدمت به اسلام و مسلمانان تحت فرمان قرآن و اهل البیت ع و زیر فرمانفرمایی امام زمان عج. پس سینما باید با این فرمان پیشروی کند. نه با فرمان شیطان بزرگد. رواج فحشا و فساد. قرار امام سینمایی ضد فحشا و سلطه شیاطین بود.
خمینی زنده است، چون نهضت ادامه دارد
حقیقت آن است که مثل روز روشن است، خمینی زنده است و راهش فراموش نشدنی است. در جهان اسلام و غیر اسلام، هیچ سبیل دیگر و بهتری برای دفاع از حقیقت متعال هستی وتوحید و فرامین الهی و اسلام در عصر غیبت و انجام تکالیف اجتماعی و ملی و جهانی وحکومتی رها و مستقل از کفر و نفاق و متکی به ایمان و انتظار فرج مولای جن و انس و ولی الله الاعظم(عج)، در برابرش، و با ادعای صحت عالیتر عملش، وجود ندارد. و هیچ حاکمی در جهان زندهتر و مؤمنتر و وفادارتر به اسلام عزیز از جانشین او در کره ارض موجود نیست که در راه منویات امام زمان عج در وسع انسان غیر معصوم ایستادگی میکند و از یاری امام حاضر در مبارزه با کفر مدرن و التقاط و خود باختگی و تسلیم طلبی و انحلال طلبی برای حفظ امنیت برای اسلام و مسلمانان در عصر غیبت میکوشد. و اینها همه نشانههای استحابت دعای صادقانه همان دوران است که بر دهان مطهریها و بهشتیها و دستغیب هاو مدنیها و همتها و زین الدینها و باکریها و سلیمانیها و میلیونها تن از مومنان و مسلمانان و مستضعفان جاری بود. خوب آیا بدیهی؛ منطقی نیست سینمای جمهودی اسلامی هم همین راه و رسم را پایه ساختار دهی و عملش قرار دهد؟
مفهوم سینمای انگلیسی
نه فراموشی امام مقدور نیست ودر سینما هم نیز! ولو همه دنیای کفر و نفاق امروز گرد آیند و همه ترفندها را بکار گیرند و همه زبیرها و ابن زبیرها و همه عقیلها و امام زادگان گمراه متکبر و دستهای خودبین از بنی هاشم دل سپرده به چرب و شیرین دنیا و مدعیان ظاهری راه امام و نزدیکان دور و نزدیکی که در گفتار امام امام میکنند و در کردار و باطن و اندیشه، راه دشمنان امام، و اسلام و خضوع برابر مدرنیته و مدرنها وجشنوارههای شیاطین و کن اسکار و تفکرات اجنبی را مقدم میدارند گرد ذین باز راه امام برای تغییر زنیادهای طاغوت زده جامعه روشن است واز قرآن وروایات و انوار صحیفه نور برگرفته از کلام الله و کلام معصوم است ونه از منابع تفکر و هنر و دانش پرده پوش مدرن تغذیه و مفاهیم آن را از منابع درجه چندم مقلدانه دنبال میکند و در نقش رییس و وکیل و وزیر و هنرمند و سیپماگر بازیگر زمین کفر میشود. کسانی که به مبانی روشن امام پشت میکنند و همین قدر انصاف و تقوا ندارند که لااقل وقتی راه مرحوم بازرگان و اقای منتظری را میپیمایند مثل آنان شرافتمندانه آشکارا بگویند که راه امام را قبول ندارند و از انقلاب اسلامی امام ابراز برائت کنند و افکار مدرن و التقاطی خود را بنام امام به خورد نا آگاهان ندهند! در سینما هم نمیتوان امام امام کرد اما مبانی او را به فراموشی سپرد.
البته معلم بود دیر یا زود اینان هم راه تسلیم شدگان به سروش شیطان را میپیمایند. ومنتظرند قبح ابراز برائت از اسلام و امام با تبلیغات مستمر و بازی رسانهای استکبار جهانی و تغییر رویکرد مردم یسحر زده، فرو ریزد و آن گاه اشکار کنند که ان راه را قبول ندارند. کسانی هستند که چشمشان به جماعت و قدرت کفر است. امام مقتدر باشد و جهان بدنبال امام، انان برای امام سینه چاک میدهند و اگر زمانه برگردد و کفر در وانمودگیاش موفق شود وپروژههای جدایی مردم از انقلاب و حق و معصومیت را پیش ببرد روکردنشان به باطل، به ثمر بنشیند انگاه انان شهامت ابراز و آشکار کردن باطنشان را علیه امام مییابند. شیخ فضل الله را همینان و با فتاوی راه گم کردگان و اسیران اغوای استعمار و بازی مشروطه خواهی انگلیس شهید کردند وگرنه اگر قرار بر اصلاح امور بود او که مخالف اصلاح تحت فرامین قرآن و اهل البیت (ع) و نظارت عالمان و فقیهان ربانی نبود!
او روشن بینانه مخالف مشروطه نامشروع بود که از دیگ انگلیس بخارش بلند بود. اما خداوند نقابها را بر میاندازد. کسانی که به تدلیس زبان گردانده و ادیبانه و کهنه و بزبانی نمایشگر و بازیگر و دلمرده به بنده خدا نصیحت میکنند و سخنان فریبناک بزبان میرانند نمیتوانند نفاق افشا شدهشان را نهان سازند.
آنان همان کسانیاند که در سال ۸۸ بیانیه رقص و پایکوبی شیطانیشان را در دنیا جار میزدند که خدا را سپاس ولی فقیه رسوا شده و مرد متقی و غبد خدا را به خواست شیاطین، دجال مینامیدند. انان همان کافراناند که الله و رسول الله را دروغگو خواندند و آشکارا کلام الله را شعر و رویای محمد(ص) و اسلام را پروژه بهپا کردن امپراتوری مردی قدرت خواه خواندند و... این صورتک دریده شده چگونه اکنون بزبان خیر خواهان حرف میزند؟ مگرر به فریبی دیگر به سبب زشت شمرده شدن آن بیان هتاک! اما راه امام و امتداد زنده آن راه، راه امام خامنهای را نمیتوان با اغوا گم راه کرد. چه در رشد ایران وچه سینمای ایران.
راه زندگی و حیات اسلامی
نه! فراموشی امام و راه امام دیگر ممکن نیست، ممکن نیست این ذخیره الهی و نور حمایت شده از سوی بقیه الله و نیٌر اعظم مدفون و محکوم فراموشی و نفی شود. نه با نفاق و نه باجنگ کینه توزانه کفر محارب اسلام، ونه با جنگ سینما راه امام نمیمیرد، فراموشی نمیپذیرد و تا ظهور مهدی عج پرچم ضرورت حکومت مستقل اسلامی در عصر غیبت و درخت سرسبز انتظار در برهوت کفر و فساد سلطه شیاطین شرق و غرب در زمین و در عقل و قلب انسانهای عدالتخواه برافراشته خواهد ماند. و دعوتکننده به اصلاح روز افزون خواهد بود و رشد و ضرورت اجرای احکام منبعث از قران و عترت تا همان اندازه که در عصر غیبت مقدور است و ندای مبارزه علیه ظالمان سر خواهدداد و قیام برای اجرای احکام اسلام و دادگستردن و حفظ دین در متن زندگی و رشد جامعهای سالم و شرافتمندانه و مستقل و آزاد از اسارت شیاطین و کاربرد عقل و عدل و نظام صحیح و پیشروی حکومتی و نفی تبعیضات فرعونی و روحیات استکباری و نفی فسق و فسادحکومتگران و اقشار ممتاز و اشرافیگری و رانتخواری را پیشه خواهد کرد، و با خرافه و جهل و بردگی و بلبشو و بیانضباطی و فقدان کنترل و فقدان نظم عقلایی و نفی استبداد و زیر پا نهادن خرد خواهد جنگید، و آزاد اندیشی را پیشه خواهد کرد و نیزهمه وهمه اعمال صالح و مومنانه و برایت از قدرت و سلطه یکفر و ظلم جهانی برای اثبات عبودیت فردی و اجتماعی و عمل به تقوا برای انتظار وطلب حکومت عدل جامع ولی الله، امام زمان و رهبرمعصومخدا(عج)؛ و این اصول را اصل زندگی و حیات نظام اسلامی و ارمان مؤمنانش خواهد کرد. این است راز حیات امام و راه امام و میراث امام ره تا ظهور حجت بن حسن عسکری و احاطه نور نیر اعظم و عدل جامع ولایت او بر زمین. این راه بنا به انوار معروفش نه فراموش شدنی است و نه بوسیله تحجر و اباحهگری مدرن و اغوای مدرنیت، و هر قدرت بت پرستانه و مشرک قابل تحریف! اکنون مایلم در باره اصول ماندگار و نامهای پابرجای این راه سخن بگویم و ابتلائات امروزی ان را برشمرم.
سینمای اسلامی چگونه و چرا؟
راه بنا نهادن سینمایی در خور انقلاب اسلامی را باید با پرسش چیستی «مرام امام» آغاز کنیم. این راه گاه نامش «بازخوانی امام»، «بازخوانی او» بود، میخواستم با این عناوین بگویم همواره فرشتگانی بر قلوب امت بازخوانی و از یاد نبردن حقیقت راه امام را به سخن و به عمل الهام میکنند. هماره علمها و بیرقهایی چون شهیدان چون حاج قاسم فرا راه جامعه و سینما هستند که با عمل و شیوه زیستشان و عشق سرشارشان به اهل البیت ع و تبعیت از امام زمان زندگی ساده و محاسبه و مراقبه روزمره و شجاعت و وفاداری به انقلاب اسلامی مارا بباد عمل و ارمانهای امام ره و مسیر انقلاب مداو م و تغییرمی اندازند. و او را به بهای ایثار جان بازخوانی میکنند و نشانههای حیات راه اورا باز مینمایند. چه در ایران، چه در افغانستان و پاکستان، چه در یمن و فلسطین و لبنان، چه در ترکیه و سوریه و عراق، چه در هر کجای جهان. این بازخوانی با عمل و نظر و قلب و و نگاه و تفکر و خلق و خو است که اصالت دارد. وغبارهای شیطانی و نسیانهای طاغوتی را میرباید و حافظه زمانه را از نسبتهای ناروای نفاق به امام میروبد و به ما امکان میدهد از مه عبور کنیم و از گدار وگردنههای تاریک و گمگشتگی و دامچال فراموشی راه و حقیقت و اصول رهایی یابیم. راهی که روشنایی و باز تابش نور خود را از خدا و اسلام ناب محمدی ص و از نور نیِر اعظم، آن نور بخش بزرگ میگیرد. سینمای ما باید چنین باشد.
اما این نوشتار عنوانهای دیگری هم دارد: نامش گاه «امام همچون یک مجدد» یا «ضرورت بازخوانی مجدد امام خمینی»، یا «بازخوانی یک مجدد اسلام»، یا «تشدید و تجدید حکم اسلام با حکومت امام، در جهان اسلام» است. این نام وجه دیگری از پایان ناپذیری سبیل امام خمینی (ره) و اتصالش به صراط مستقیم راه اصیل امام عصر (عج) را بازمی خواند. در سینما تجدید عهد با انقلاب را یاد آوری میکند.
بازخوانی یدوباره امام در هر زمان ضروری است، نه صرفا برای آن که غبار نسیان و شیطان و نفس انسان را بزدابیم و امیال خود را به جای خواستهای امام معرفی نکنیم، بلکه مهمتر آن که در حرکت زمان و تغییرات دورهای در یابیم روح راه امام چه پرتوی بر مسائل میافکند و چه پاسخی را از زبان عقل و قلب الهام میکند. باید بگویم انحراف انقلابها از افکار بنیانگذاران اولیه امری بدیهی است و دلایل روشنی دارد. مثلا فلاسفه اجتماعی و سیاسی قرن هفده، و قرن هیجده و عصر موسوم به روشنگری از دکارت و بیکن و جان لاک و... و. تا کانت و مابعد او، اصولی را ابراز کردند که در واقعیت عملی مدرنیته سیاسی شاهد فرسنگها فاصله با سیمای آرمانی مدرنیته هستیم. بیایید آزادی در اثر جان استوارت میل را با لیبرالیسم واقعا موجود مقایسه کنید، این فاصله همواره ما را شگفت زده میکند، ارمانهای مارکس با آن چه در اپقلاب بلشویکی اتفاق افتاده در قلمرو تجربه سوسیالیستی هم موضوعی قابل واکاوی است. نسبت ماهوی اندیشه عمل و در عین حال فاصله رؤیاها و رخداد نظام متکی به گفتارش، گاه فاصله پر نکردنی دارد.
ایده هابر ماس در باره مدرنیته ناقص وناتمام ناظر به همین فاصله است. واقعیت سرسخت و صخره آسا، چشمههای جوشان ارمانها را گاه حبس گاه منحرف و گاه در لابلای گرمای سوزان زیر تابش آفتاب و هرم سنگ تبخیر میکند. مارسل گشه وقتی در باره اثر موریس باربیه La modernite politique مدرنیته سیاسی حرف میزند به نکته جالب محو شدگی که البته در تمام طول تاریخ انقلابات از زمان یونان باستان و آثاری چون تاریخ پلوپونزی توکسیدید موضوع بحث انگیزی بوده اشاره میکند :
مدرنیته را باید جزو آن دسته واژههای جادویی دانست که به یاریشان توانستهایم از سده ینوزدهم به این سو خود را متمایز نشان دهیم. آری، واژه یمدرنیته همواره ما را افسون و وسوسه کرده است. تاوان چنین اقبالی این بود که خضور همهدجانبه یاین واژه رفته رفته به محو شدگی درون مایه یآن در بیشتر کاربرد هایش انجامید تا آن حا که اکنون چندان چیزهایی در خود نهفته دارد که که سر انجام نمیتوان دانست دقیقا شامل چه میشود. مارکسیسم هم به عنوان سیمای دیگری از مدرنیته سیاسی با همان درونمایه الحادی خود دچار این محوشدگی تدریجی شد. تٱثیر ایدههای روسو و مابلی بر روبسپیر و دانتن و تٱثیر انگلس بر استالین، و حتی اثر اماپوئل سی یس که او را نظریه پرداز انقلاب ۱۷۸۹ پیش از رخ دادن انقلاب نامیدهاند. آرای او در باره ممانعت از چیرگی سازمان و منافع عمومی بر حقوق افراد و خطر تحلیل منافع فردی در سیطره احزاب و اصناف چنان دچار محو شدگی شد کع تازه دویست سال بعد در جنبش مه ۱۹۶۸ این ارمان کنترل نهادها و خطر نهادها بر حقوق فرد تجدید و بازخوانی گشت. با این وصف تجربه انقلابهای بشری هرگز نتوانست این بیماری محو شدگی را درمان کند زیرا ماهوا به سبب گسست از ذکر الله، محکوم به فراموشی اسن منبع و مرجع اطمینان بخش و نورانی و نابودی ناپذیری در این حرکت بیافق معلوم موجود نیست و انقللابهای سر گشته در سرگشتگی ذهن و زبان انسان گسسته از منبع طمٱنینه جز گمگشتگی عاقبتی ندارد. گمگشتگی سرشت انقلابات بریده از رب العالمین و بیولایت الهی است. نقص از ماهیت ناقص و تربیت نشدهشان و از عدم هدایت الهی بر میخیزد.
این درس برای ما دو نکته اصلی در بر دارد :انقلاب اسلامی امام متصل به الله و قیام لله و تحت سرپرستی الله ماهوا از گمگشنگی مبرا است، مگر آن که رهروان از روح روح اللهی این انقلاب ببرند و به اتصال بیوقفه به معدن رسالت و ولایت پایان دهند؛ و نکته دیگر آنکه تجدید و تشدید این انقلاب ماهوی است زیرا اساسش چیزی نیست جز تجدید عهد با مجدد اصلی امام زمان عج، و کار اولیعثر در هر عصر تجدید اسلام و هدایت آن بنا به مقتضیات زمان است و رهبری رخدادهای اهل تقوی در احیاء امرشان دست ایشان است از مجالس روضه خانگی که یادگاه مصائب اهل البیت ع و پادگان سربازگیری حسینی برای امام زمان عج است تا اربعین و عالیترین شکل این قرارگاه جهاد، یعنی همین انقلاب اسلامی امام خمینی ره! تنها به یک شرط: شرط تقواو صدق! همه این حقایق سرمشق ما در تحول سبنمای فاسد شده کنونی است.
بدون صدق چه مجلس روضه خانگی و جماعت مسجد و آیین سوک عاشوراو طواف کعبه و راهپیمایی اربعین و چه عمل جمهوری اسلامی از روح عبودیت خارج و ضایع میشود. برای همین، انقلاب اسلامی و پادگان جمهوری اسلامی که کارش همین انجام تکالیف الهی عصر غیبت و انتظار است، در داخل خود افراد فاقد صدق و تقوی و دورو و اصلاح ناپذیر و نهان روش و مسحور شیاطین شرق و غرب به اعماق دوزخ پرتاب و رسوا کرده است و از آنان کفاری بیشرم و سقوط کردگانی به سیاهچال بیباوری به کلام الله ساخته است. افرادی دارای اهداف نفسانی و خودپرستی علنی و علمی وعملی و نهانروشانه و کبر و اجتهاد رٱی و عقل خود بنیاد و مرتبط با شیطان مدرنیته و تغذیهکننده از سرچشمه آلوده و کافرانه و نفاق زده که بالاخره نه تنها برابر انقلاب و امام که برابر امام زمان و قران قد علم کردند و شیطان و فرعون بیرحم عصر را آرایش کردند و آستانبوس آمریکا و اروپا و اسراییل و اذناب شیطان، وهابیت و... و. در آمدند وجهان مدرن را به الگو بدل کردند. باید دانست سینمای شیطانی را هم باید زه دوزخ پرت کرد. اینان به سلطه خود غرهاند و میاندیشند بدون آنان سینمای ایران فلج میشود. و هیچ نمیدانند به فلاکت دچار خواهند شد.
اکنون معنای مجدد بودن امام و انقلاب اسلامی او و سرچشمه این هویت روشن است. امام و انقلاب لله او، ویژگی و صفت مجددش را از تجدید عهد با امام زمان (عج)، آن مجدد اصیل اسلام میگیرد. با تلاش برای برآوردن تکالیف الهی در این جهان و این زمان، عملا تجدید عهد میکند و غبار زدایی از دین و تکالیف حیاتی دینی را به دوش میکشد. شجاعانه برای احیاء امر دین به وسع خود قیام میکند که تکلیف الهی بوده و خداوند متعال، به این وسیله با خون حسین (جان هامان به فدای او)، با ثارالله و خون رهروان مقاوم حسین علیه السلام و سربازان امام منتقم(عج) و با مجاهدات عالمان عامل ربانی چون امام(ره) و انقلاب امام، این دین را زنده نگه داشته، و تجدید کرده است. این است معنای مجدد بودن امام خمینی و انقلاب اسلامی در مسیر انتظار و اصلاح امورو اصلاح سینما!
عمل درست در سینما چگونه است؟
اما اسمی از اسمای انقلاب امام، «حکومت همچون امر به معروف و نهی از منکر» است و فرمانروایی و حکمرانی فقه جعفری در مقام فقه حکومتی بمثابه همه فقه و همچون اجرای اسلام در عصر غیبت و دوران پیشا ظهور به شرط حاکمیت حاکم شیعی عالم ربانی به عنوان ولی فقیه و سرپرست دانا به احکام اسلام و مجری آن ضروری است ر سینما یما هم این موضوع حیاتی است. روش درست استنباط راه حلها و پاسخهای فقیهانه و معقول در وسع خود و جامعه فقهی زمانه و ظرفیت اجتماع و مردم بای مسائل سژنما تنها راه است. این نام به لزوم تلاش برای اجرای حلال و حرام در زمانه جاری و اکنون جامعه مسلمین و نیز سینما اشاره میکند و به ضرورت جلوگیری از تسلط کفر و نفاق و ترویج حرام و فحشا و فساد در کشور و نهاد تحت ولایت اهل البیت علیه السلام و امام حیٌ عج. مسلما این جهاد در درون حامعه و درون حکومت و نهادهایی چون سینما در زمانه ما که جهانی کافرانه، اسلام و ایران اسلامی را در محاصره دارد سهل و ممتنع است.
سهل است اگر حکومت و امام حکومت و مردم صادقانه رو به رب جلیل کنند و تقوا پیشه نمایند و شرط بندگی بجا آرند. همه امدادهای خدا بهره آنها خواهد شد و ممتنع است زمانی که به انجام نیک رساندن این تکلیف و امر مهم عصری محتاج وحدت نظر و عمل اکثریت مسلمانان مؤمن است، واز دست اقلیتی از مومنان کاری بر نمیآید. در جامعهای که تنها اقلیتی به امام زمان عج و رهرو او امام انقلاب اسلامی و رهبر متشرع و دارای ایمان و ورع مؤمنانه در عصر غیبت، وفادارند و در هجوم قدرت جهانی کفر، هجوم علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، تبلیغی و رسانهای انبوه مردم سحر زده از انان و آرمان بزرگ انقلاب اسلامی حدا میشوند، همه چیز ممتنع میشود. مردم به راه پاسخ به شهوات و امیال خواست نفس سیری ناپذیر و دنیاطلب خود گام میگذارند و از رنج و سعی ساختن وتکمیل جامعهای اسلامی و مستقل وعادل و سالم و درانتظار ظهور، وتلاش در حد و به وسع انسان عصر غیبت، چشم میپوشند و همدست شیاطین خارجی از درون میشوند و حتی درون حکومت فساد و خیانت بر میانگیزند و تخم وابستگی به شیاطین و نومیدی از استقلال و آزادی و پیشرفت و عدالت و سلامت و اصلاح امور میکارند و به سدٌ حرکت الهی بدل میشوند.
امام در مقیاس حکومت به عنوان «حکومت همچون امر به معروف، نهی از منکر» یا «فرمانرانی فقه حکومتی همچون اجرای اسلام در عصر غیبت» قیام کرد. در این قیام، خود انقلاب، خود تشکیل حکومت مستقل از کفر اساس و ریشه امر به معروف و نهی از منکر بود فارغ از هر چیز دیگر. تک تک کنش و واکنش امام و عمل به اوامرش و پذیرش نواهی و «حلال و حرام راه امام در حکومت» همان امر به معروف و پهی از منکر بود. دفاع وقدس، مبارزه با تروریسم. ومقاومت برابر تحریم و فشار استکباری و تسلیم نشدن، امر به معروف نهی از منکر بود و یک زمانی نامش «امام بنیانگذار اجتهادی کاربردی در جایگاه حکومت درعصر غیبت» بود و این به معنی تلاش برای اشاعه اسلام در عمل نهادها و وزارتخانهها و مراعات اوامر و نواهی اسلام در کار مملکت داری. چنین امری یک کار عظیم است که هر قدم پیشروی مستلزم جنگ در داخل حکومت با نیروهای مقتدرشیطان زده و ایستادگی در قلمرو اجتماع است و اداره تصمیمات کشورداری و عمومی چنان که دست خیانت به حقیقت انقلاب دراز نشود و کارهای جدی، لوث نگردد و راه به گمراهی نگرود. همه اینها ذخایر عمل درست در سینماست.
نقش میراث امام (ره)، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، در قالب امر به معروف و نهی از منکر، برافراشتن پرچم حقایق معروف اسلام است و، دفاعی از توحید و عالم غیب و ایمان به غیب و وحی و ولایت در کشور ماو میان مسلمانان و در جهان، وقتی اهمیتش را بمثابه تکلیف بزرگ و جهاد عظیم باز مینمایاند که در سینما دمی به وضعیت کنونی کره ارض و اصرار نظام جهانی مدرن و قدرتهای فرعونی به جنگ با پروردگار یکتا و نفی وحی و عالم غیب و زندگی جاودانه در انوار رضوان معبود یا مخلد در ظلمات بعید از حق بیاندیشیم. خدا به جهاد بندگان خود نیاز ندارد و از دین خود محافظت میکند. این بندگان پاک و متقیاند که به جهاد در راه خدا محتاجاند و امام این باب فروبسته را گشود و کار کارستان او هدیه کردن این مجال به اذن الله واذن امام شاهد عج در عصر انتظار بود به مشتاقان سعی در راه رب العالمین. در ذیل این ارکان نهی از ظلم و فساد وقتی سبب فرا رفتن ایمان میشود که متوجه با شیم شیوع فحشا و فسادهای گوناگون اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و بازی کثیف توسعه زشتکاری و ستم، جزء جدایی ناپذیر نظام قدرت مدرن است. و نشر فساد جنسی و مخنثسازی و انتشار زنا و لواط و زنا با محارم و مردان زن نما پروژه یتلمودی صهیونیستها و یهودیت سامری است. سینما یشقراول این نشر فساد است. تعییر این وعادله در سینمای ایران به سود سینماگراناک و سالم و مؤمن مهم است. سینما ما از قیامم برای طاغوت و فساد باید به قیام لله بگرود. قیام لله نام آغازین رستخیز امام است که به اولین بیانیه او در سال ۱۳۲۳ شمسی بر میگردد. این نام، اسم اعظم قیام امام است. در عصر بت نفس پرستی و تفرغن خود پرستی انسان، این جهاد، جهاد اعظم است. در سینما هم همین طور.
ذکر الله کلید کلیدهای رسواسازی فساد تمدن طاغوتی قرن بیستمی است و در عین خال روح عبودیت و اصلیترین وجه تجلی ولایت در انقلاب اسلامی است تا فراموش نشود قرار انقلاب همچون وهم انقلابات دیگر دروغ ساختن بهشت لذات حیوانی و وعده دروغین رفاه طاغوتی برای همه نبود و نیست. البته وظیفه انقلاب امام جنگ با منکری به اسم ظلم بر مردم مستضعف است و کلا هر نوع ظلم اقتصادی و غیر اقتصادی بر افراد جامعه و طبقات محروم است و سینما نباید این را از یاد ببرد ... اما هدف قیام لله بس گسترده است. جهاد در راه خدا و برای خدا، بدون هیچ توقعی. این کلام شکست وسوسه شیاطین است تا نتوانند با خواستهای دنیا طلبانه. فاسد، راه انقلاب و مبارزه پیگیر با انواع بیعدالتی کفر محارب و نیروهای متکبر و مستکبر داخلی و خارجی و با تکبر نفس خودمان را بر بندند و مردم رامشغول لذت خواهی و جیفه دنیا کند. کار سبنمای فاسد همین است. استباه نکنیم، امام نمیخواهد به سود اقشار مسرف و طاغوتی و اشرافی و حرامکار واهل تکاثر و بالا کشیدن بیت المال، مردم را اغواکند و سرگرم مفاهیم انتزاعی سازد. نابودی و ریشه کنی این ظالمان که گام نخست انقلاب است. امام میخواهد بگوید نفی طبقات مستکبر به معنی اشاعه عدل به معنی تام نیست و مبارزه در راه خدا پایانی ندارد و مؤمنان در این مبارزه سیت نشوند و نیز او مٱمور به نتیجه نیست. قیام لله در هر حال پیروز است یکبار منجر به فتح مکه میشود و زمانی هم به عاشورا! و در همه اصلاحات دنیوی و معنوی باید نیت قیام لله باشد که تمامی ندارد. ددر سینما هم.
این نوشتار گاه نامش «بازخوانی صحیفه نور» بود، همراه مکتوب «قیام الله» و «رستخیزی برای خدا»، امروزسینما و همه رسانههای ما و دوستان انقلاب اسلامی در جهان باید جنبش بازخوانی جذاب و رسا و هنر مندانه سخنرانیهای گرد آمده، همه سخن، نه سخن سانسور شد و یا مناسبتی راه بیاندارند. باید با تکرار مانع کم رنگ شدن ان گوهرهای معرفت شد که در متن زندگی روزمره وجهاد واقعی و تجربه انقلابی به کف آمد.
پیشنهادم، باز خوانی رهنمودها و سخن امام به شیوه پر کشش هنری و سینمایی است. انیمیشنهای احکام خیلی خوب بودند، هزاران جمله و پاراگراف وجود دارد از امام که میدرخشد و باید در جانها بنشیند. زیرا بازتاب انفجار نور انقلاب در صفحات کتابی نورانی است. روش کهنه و آسان طلب بریدن قطعهای از فیلم به مناسبتی، ارزش چندانی ندارد، ابتکار و هنر باید به کار آید تا دل و جان مردم از حقایق مملو شود و امکان تحریف و غفلت زدوده گردد. در صحیفه نور، نشانهای واضح راه امام، کار امام، نگاه امام، معنای انقلاب امام، تکالیف ملت، هشدار به رؤسا، ارکان فقه حکومتی امام مستتر است. سلسله جلسات بحثهای علمی با چالش نگاههای متفاوت در باره گفتمانهای اصلی امام ضروری است. تعلل صدا و سیما در تولید انواع برنامههای راه امام شناسی باید برطرف شود و قبل از آن امام معصوم شناسی ضرورت پاسخ نگفته یرسانههای ماست. بازخوانی اسنادقطعی و مکتوب و سخنرانیها هم در مسیر معرفت شناسی روح الله خمینی و اشنایی با نگرش اصیل امام و بربستن راه تحریف امری حیاتی است. سینمایی که از دل ایندبازخوانی زاده میشود تطهیر شده است. آمبختگی و حدا ناپذیری سلوک قرآنی و اجتماعی، تزکیه نفس جهاد سیاسی علیه ظلم داخلی و جهانی، جداناپذیری امر اصلاح و امر انقلابی بودن و حدایی ناپذیری نگاه روایی و امر عقلی و امر عرفانی و امر رفتار روزمره و هستی شناسی قرآنی /اسمایی/اهل البیتی(ولایت محور) دیگر موضوعی است که نباید فراموش شود. و نیز نشر هنرمندانه.
انطباق عمیق نگاه رهبرمعظم انقلاب با امام خمینی
امر حکمبانی و حکمرانی و تنظیم مناسبات عبادی/عقلی مسلمانان در اندیشه امام باید معنا گرددو دید ما را نسبت به لاابالیگری و بیاعتنایی به فساد انگیزی قسر ممتاز تغییر دهد. سینما در مبارزه با این فساد نقش یکتایی میتواند ایفا نماید. در رابطه با سینما باید پرسید: «امام بانی یچه وضعی در ایران و جهان ماست؟» یا «سبیل امام، راه روشن ملتها، میان راههای فردی علما، به سوی صراط مستقیم» کدام است؟، یا «راه امام :انتظار یک منتظر»، یا «راه امام :دعای عهد عصر غیبت»، یا «پرچمی برای رهایی از سیطره کفر» یا «امام، یک داعی الی الله در مقیاس حکمرانی» یا «راه امام، فرجی عاجل تا ظهور فرج کامل» و ... چگونه در سینما معنا میگیرد؟
خوب عصاره این نامها این است که بکوشیم کار کارستان امام رانه با مقیاس گرانی کالا که دلایل گوناگون دارد از جمله پروژه شیطاتی، بلکه با بالارفتن قدر انسان پل گونه ایستاده بر زمین و سر سوده به آسمان و جهادگر دریابیم. اژن بای طینما خیلی مهم است.
و گاه مقاله حاضر نامش «سفید خوانی امام» بود یا «نسبت راه امام با لائیسیته و سکولاریته مدرن»، نامش گاه این بود: «آیا میتوان مبانی امام را در حکمرانی به اهداف مدرن تقلیل داد؟» یا «نقش گمراهکننده زبان سیاست مدرن در فهم مبانی حکومت امام» یا «کاربرد مفاهیم مدرن، راهی برای تحریف شیطانی راه امام :دموکراسی غربی، سوسیالیسم شرقی، لیبرالیسم، سکولاریسم، کاپیتالیسم، و... و. » «عدم مشروعیت نهادهای بینالمللی در هدایت حکومت اسلامی» «مشروط بودن قوانین بینالمللی و قراردادهای جهانی از منظر مبانی حکومتی امام» «معنای، آزادی، استقلال، خود باختگی، خود رهایشگری در عصر غیبت و انقلاب اسلامی» و «تفاوت حاکم شیعی با ولی فقیه» یا «رؤیای اجرای احکام اسلام ناب محمدی ص در عصر طاغوت» یا «پس از چهارده قرن، دعوت وحکومت عالمان ربانی در طول حکومت اهل البیت (ع) » هر یک از این اسما شرحی وافی میطلبد و خبر از ابعاد ناشناخته کار امام میدهد. این تفکرات در شالوده تغییرات سینمای ما باید لحاظ گردد.
بحثهای سر به مهر و باز نشده علمی و فقهی فراوانی وجود دارد که روزی با آزاد اندیشی و عدم سرکوب باید تحمل شنیدنش و ضرورت پاسخ گفتنش باید درک شود همچون این اسمها : «نسبت حکومت اولیای غیر معصوم الله با حکومت اولیاء الله معصوم (ع)، وبقیه الله الاعظم علیه السلام» «رهزنیهای التقاطی در راه امام» «نفوذ فکری شیطان و سحر شدگان نظام متفرعن استکبار و مدرنیته یالحادگرا و لویاتان قدرت جهانی سرمایه سالاران در تحریف راه امام ازسوی غربگرایان و شرقگرایان» مباحث فقهی و سیاسی باز، این وهم را که مخالفان امام حرفهای مهمی دارند بر باد خواهد داد» واین مجالی شد تا به دریای پر عظمت کار نظری پیرامون میراث امام خمینی (ره) در هدایت سینما اشاره کنم و بگویم ما بیشتر برای به فراموشی سپردن امام و راه امام حرص میزنیم تا شناخت وعمل به شناخته شدههای امام و راه امام در جامعه و سینما. در حالیکه رهبر معظم به جان میکوشد تا راه امام و نام امام بدرخشد و فراموشی نپذیرد. درسینمای ایران تغییر ساختار و پاکسازی کثافات ستیز با اسلام بدون این رویکرد مشتاقانه به میراث امام ممکن نیست.
**سیداحمد میراحسان/ مستند ساز، پژوهشگر