به گزارش مشرق، مستندنگاری از شیوههای روایت در جهان است که در ایران به تازگی باب شدهاست. این گونه روایتها کاملا نزدیک به واقعیت هستند و معمولا یک مسئله و موضوع را از زاویه نگاه چندین نفر مورد بررسی قرار میدهد.
کتاب «قربانی شهریور» تازه ترین اثر زهرا کاردانی مجموعهای از خرده روایتهای اجارهنشینی است. کاردانی که پیش از آن دو کتاب «زن آقا» و «خیابان ۲۰۴» از او منتشر شده، این بار به سراغ یک مسئله کاملا اجتماعی رفته است. اثری دغدغهمند که از زوایای مختلف مسئله اجارهنشینی را مورد بررسی قرار میدهد.
در ادامه مشروح گفتگو با نویسنده این اثر پیرامون کتاب را میخوانید؛
* چهطور شد سراغ چنین موضوع و پدیده اجتماعی رفته اید؟
راستش چون به آن مبتلا شدم! (میخندد) شش ماه به دنبال خانهای برای اجاره بودیم. و یک مساله و چالش جدید را میدیدیم که تا آن لحظه تجربه نکرده بودیم. وقتی برای اطرافیان تعریف میکردیم همه اظهار داشتند که کاملا طبیعی است و آنها هرسال این پروسه را تجربه میکنند. برای من عجیب بود که این مسائل از سمت مستاجران کاملا پذیرفته شدهاست.
چندماه درگیر پیدا کردن خانه بودیم و این تجربهها باعث شد که جدیتر به این مسئله فکر کنم. بعداز جابهجایی منزل و رسیدن به یک آسایش به این فکر کردم که چرا همهی این مسائل وجود دارد و تقریبا هیچکس به صورت جدی درمورد آن صحبت نمیکنند و یا این که فقط مستاجرها از آن خبر دارند. یک قشر بسیار کوچک درمورد این مسائل صحبت میکنند و درموردش اطلاع دارند. مگر این که فصل نقل و انتقال منزل باشد که در تلویزیون یک ویژه برنامه یا در کنار یک برنامه بزرگی اشاره کوچکی به اینمسئله میشود. آنقدر کوچک و در حد شعار است که به جای خاصی هم نمیرسد. دوست داشتم یک کاری انجام دهم که ماندگار باشد.
* چنین تجربهای چه اندازه تاثیر در نوشتن این کتاب و نزدیک بودن به روایتها داشت؟
خیلی نزدیک به روایت بودم؛ تحقیقا تمام مطالبی که در کتاب وجود دارد روایت واقعی آدمهاییاست که درمورد این مسئله تجربه دارند. حالا برخی از آنها مستاجر هستند، برخی صاحبخانه و چندمورد مشاورین املاک.
* یکی از نکات مثبت کتاب شما یک طرفه نبودن روایت ها و متفاوت بودن آنها است. چطور به این نتیجه رسیدید که باید از زوایای مختلف این مسئله بررسی شود؟
این عادت من است که هیچمسالهای را یکطرفه نگاه نکنم و سعی کنم جنبههای دیگر ماجرا را هم ببینم. در اینموضوع زمانی که داشتم روایتها را جمع میکردم و با افراد و مستاجران درمورد این مساله صحبت میکردم، بارها صاحبخانههایی را هم دیدم که درمورد این مساله تجربههایی را داشتند که تجربههای مثبتی نبود و واقعا خلاف انصاف و اخلاق است که یک مسئله را یکطرفه نگاه کنیم. یکطرفه به قاضی رفتن قطعا پیروزی به دنبال دارد. همچنین از لحاظ روایی، روایتی که زاویه دید مقابلش روایت نشود، روایت کاملی نیست و به آن نمیشود استناد کرد.
در مرحله آخر دلم نمیخواست که کتابی را که مینویسم یک غمنامهای درمورد این مسئله باشد. در حقیقت روایتهای دیگری که از اقشار دیگر این مسئله آوردم برای تکمیل این ماجراست و برای کمک به مستاجرها برای این که بتوانند با خواندن این روایتها به خودشان کمک کنند. مثلا یک روایتی که از یک مشاور املاک داریم به نظرم خیلی بولتن است برای کسی که خانه اجاره میکند.
* چه معیاری برای انتخاب این ۲۱ روایت داشتید ؟
روایتها از میان چهل مصاحبه اولیه انتخاب شدند. معیار تاثیرگذاری و کامل کردن وجوه مختلف ماجرا بود. اگر ماجرا را اجارهدادن و اجاره کردن یک خانه ببینیم وجوه مختلفی دارد که هرکدام از این روایتها یک وجهی را تقبل و روایت میکند. برای من ملاک این بود که بتوانم کل ماجرای مستاجری را با هرکدام از این روایتها کامل کنم.
* نوشتن جستار یا داستانکهای اجتماعی متفاوت اما با یک موضوع واحد و در عین حال مستند بودن آن چه چالشی برای شما داشت؟
مهمترین چالش برای من در روایت نوشتن آن وقتی است که باید روایت را برگردانم به خودِ راوی و از او بخواهم که این روایت را بخواند و ببیند که با آن چه که گفته مطابقت دارد یا نه. اینجاست که معمولا راوی احساس میکند که آن چه که گفته است خیلی به صلاحش نیست و بهتر است روتوش شود.
* چرا به صلاحش نباشد ؟
ترسهایی وجود دارد. متاسفانه ما هنوز شجاعت روایت کردن نداریم و همیشه از عقوبت این که مثلا الان این روایت را خانواده آنها میخوانند و چه برداشت و چه قضاوتی نسبت به فعالیت و رفتار آنها در آن لحظه داشتند ترسی است که هر راوی دارد و با آن دست و پنجه نرم میکند. سخت است ولی به نظرم ارزش دارد. این خودافشاگری و نترسیدن از روایتکردن خود، حتی اشتباهات بدون ترس از قضاوتها جا میافتد.
خدا را شکر چندان در این کتاب با این مساله مواجه نبودم. در کتاب خیابان ۲۰۴ این مساله بیشتر بود که سلیقهای پیش میرفت. راوی سلیقهاش مثلا این بود که مسئله مطرح نشود و یا حتی وقتی اسم همسرش را در جملهای آورده بود قید داشت که به دکتر تغییر دهم. ولی در کتاب قربانی شهریور این مسائل خیلی کم بود.
* به نظر شما بیان مسائل اجتماعی از این قبیل در ادبیات چه کارکردی دارد و چهقدر مخاطب امروز را که این مسائل را زندگی کرده و با آن دست و پنجه نرم میکند را درگیر میکند؟
تجربه ها برای ما گاهی اوقات آنقدر روزمره و عادی هستند که ما حتی گمان نمیکنیم که ممکن است این ها مسئله باشند. یکی از نکاتی که در کتاب مطرح شده است همین است که چرا برخی از این رویکردها درمورد اجارهنشینی وجود دارد، طبیعی شده است. این که یک نفر غیرقانونی خانهی خودش را پیش از موعد قرارداد طلب کند این معمولی و عادی نیست. چرا من باید به یک مسئله غیرعادی آنقدر عادت داشته باشم که بدون هیچ واکنش و مقاومتی در برابر این ظلم و بدون این که حقم را بدانم این کار را انجام دهم. تجربه های ما تا وقتی که روزمره میشوند عادی میشوند و وقتی که میبینیم یک نفر دیگر این تجربه را روایت میکند و درمورد آن جدی در اجتماع صحبت میشود ما هم جدی به تجربههایمان نگاه میکنیم و بعد از آن به بعد با آن تجربهها جدی برخورد میکنیم و مواجه میشویم. این باعث میشود یک سری از اتفاقات در جامعهی ما سازوکار و نظم پیدا کنند. برای آنها قوانین نانوشته وضع شود یا این که اگر قوانینی وجود دارد درمورد آنها جدیتر به آن فکر و اجرا شود.
* بازخوردی که دریافت کردید در کنار تجربهای که کسب کردید به گونهای بوده که اجتماعی نوشتن را ادامه دهید؟
برای من همیشه اجتماعی کار کردن خیلی جالب و جذاب بودهاست و بله کَند و کاو درمورد آن، دانستن اتفاقاتی که برای مردم میافتد، مواجههی آنها با این اتفاقات، تجربه آنها و به طور کل شنیدن روایت هر انسانی برای من خیلی جذاب و جالب است ولی تنها چیزی که باعث شود من دلسرد شوم در این موضوع استقبال نکردن مخاطبان است. متاسفانه نگاهی وجود دارد در جامعه که میگوید که خب من این مسئله را تجربه کردم و میدانم پس لازم نیست که درمورد این مسئله بدانم. خیر؛ اتفاقا تجربه ثابت کرده است که آنهایی که مبتلابه هستند کمتر درمورد آن مسئله میدانند و اگر بدانند به نظرم وضعیت به این سمت نمیرفت. این مواجههی سهل مردم ممکن است دلسردکننده باشد. ولی چیزی از علاقهی من به این مسئله کم نمیکند.
* و تا الان استقبال و بازخورد مخاطبین دلسرد کننده بود؟
استقبال مخاطبین با توجه به این که ما هنوز فرصت آنچنانی نگذشته از فروش کتاب و نمایشگاه حضوری هم نبوده به دلیل کرونا و پخش کتاب هم به آن صورت موردانتظار نبوده است فروش نسبت به کتابهای قبلی نیست ولی دریافتهایی که درمورد کتاب داشتم همگی مثبت بوده است.
* و سخن پایانی؟
دوست دارم کتاب خوانده شود و حرف دلی که در این کتاب زده شده به گوش همهی مردم ایران برسد و فرقی نمیکند که ما الان صاحبخانه،مستاجر و مشاور املاک باشیم.شاید هیچکدام از این نقشها را نداشته باشیم ولی حتی برای آنهایی که نه صاحبخانه هستند و نه مستاجر در حقیقت برای آن ها هم در کتاب حرفی وجود دارد که ای کاش به گوش آنها برسد. آرزوی من این است که واقعا همه کتاب را بخوانند و شاید خواندن این کتاب در روابط ما آدمها با یکدیگر تاثیر بگذارد.