کد خبر 13553
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۵

بياييم تصوير کنيم که در آن زمان پديده ي وبلاگ نويسي رايج بوده باشد و علي (ع) ، همانند عماري بصيرت بخش براي پيامبر بوده باشد.

اميرعلي صفا در تازه ترين مطلب وبلاگ «آينده از آن حزب الله» نوشت:
سه سالي از بعث مي گذشت که آيه نازل شد : “وأنذر عشيرتک الاقربين” . و رسول الله خويشان و نزديکان خود را دعوت فرمود تا امر رسالت خويش را بر آنان آشکار کند. غذايي تهيه شده بود که بعد از صرف غذا پيامبر طي فرمايشاتي ، امر رسالت را علني فرمودند ، تا آنجا که سخن رسيد به اينکه : “کداميک از شما مرا در اين کار يارى خواهيد کرد، تا برادر من و وصى و جانشين من باشيد؟”
در بسياري از روايات و تفاسير از جمله مجمع البيان آمده که تمام مجلس سکوت کردند و تنها جواني ?? ساله از ميان برخواست و نواي رسول الله را لبيک گفت. آري کسي نبود جز اسدالله الغالب علي بن ابيطالب.
نکته ي حرف من اينجاست که بسياري ذکر کرده اند که اين امر تا سه بار تکرار شد/.
هر بار پيامبر به علي (ع) ، دستور مي دانند که بنشين. تا بار سوم که پيامبر فرمودند : ” ان هذا اخى و وصيى و خليفتى فيکم فاسمعوا له و اطيعوه”
حال اصل حرف اينجاست که فرض محال که محال نيست بياييم تصوير کنيم که در آن زمان پديده ي وبلاگ نويسي رايج بوده باشد و علي (ع) ، همانند عماري بصيرت بخش براي پيامبر بوده باشد . و همين قضيه را در وبلاگش نه به صورت يک جا که بلکه به صورت تدريجي ذکر مي کردند. يعني پيامبر (ص) علني مي فرمود کسي هست که دعوت مرا لبيک گويد تا جانشين من هم باشد و علي (ع) ضمن اعلام لبيک به پيامبر در وبلاگش هم ذکر مي کرد اين قضيه را. و بعد مي شنيديم که پيامبر دستور داده بنشين. و بعد دوباره پيامبر هل من ناصر مي فرمود و علي براي بار دوم لبيک مي فرمود و باز در وبلاگش ذکر مي کرد. و باز اين حرف که پيامبر دستور داده بنشين . حــــــــالا :
به نظر شما در اين حالت واکنش خودعمار پندار ها چه مي بود ؟؟؟؟؟
از نظر بنده در اين حالت درصد بسيار بالايي از خواص و باقي مي گفتند : اي بابا ،علي مگر نمي بيني پيامبر دستور مي دهد بنشين.چرادوباره سر حرف رسول خدا حرف مي زني!!!
شايد برخي ديگر هم در مي آمدند که : چرا با خدا مخالفت مي کني ! رسول خدا دارد با کنايه به تو مي گويد تو حرف نزن ! اي تندرو، چرا جلو تر از ولي خدا راه مي روي! تو بايد پشت سر ولي باشي !!!!
آن ديگري مي گفت : اساسا مشکلات کشور از همين امثال علي است . ?? سال بيشتر ندارد و آمده در همه چيز دخالت مي کند. ببين خود رسول خدا هم از او شاکي است !!!!! منظور رسول خدا از اين بنشين يعني تو کاري نداشته باش! دوبار هم تکرار کرده باز نمي خواهي متوجه شوي !!!!
شايد برخي ها هم وبلاگ علي (ع) را از بيخ و بن فيلتر مي کردند !
آري اينچنين است بصيرت برخي ها . درک نمي کنند که وظيفه ي هر علي ، لبيک به نواي ولي است! اصل را رها کرده و سر خود کلاه مي گذارند و فقط به کنايه ها فکر مي کنند. چرا که مي خواهند بار خود را سبک تر کنند.
اما هيهات من الذله، اينجا که کوفه نيست . در اين روزگار علي زمان ، هزاران مالک دارد. اشتر نخعي ها با شمشيرهاي از نيام بيرون آمده دور تا دور علي به حفاظت ايستاده اند.
به درب خيمه ي معاويه ها مي رسند اما اينبار هيچ دستور بازگشتي درکار نيست ! چرا که هيچ باکي از خوارج نيست. اشتر نخعي ها يکي دو تا نيستند ميليون ميليون علي اکبر دور حسين زمان است. از او به يک اشارت از ما به سر دويدن. زير سايه ي خامنه اي ، دست خدا بر سرماست. سيدعلي سروي است که ما ملت زير سايه ي قدش ايستاده ايم و بي نياز از ماديات شده ايم . و ما روسفيدان جاودانه ي تاريخ هستيم که بحمد الله و المنه بُتي لشکرشکن داريم که آشفته کرده خواب دشمنان را اين سيد علوي تبارکه مولاي ماست خامنه اي .
با بصيرت ايستاده ايم زير علم ولايت که اسم اعظم تک يل ام البنين تجلي شده در جبل النور قامت قيامت خامنه اي.
ما نسل ظهوريم و دلتنگ عبور!
عبور از کوچه ي فاطميه که انتهاي خيابان فلسطين است .عباي آسيد علي بافته شده بر دار درب سوخته که تارش ازچادر خاکي است و پودش از رگ هاي بريده ي دست عباس ،
اما هيهات که بگذاريم اين بار عبايي خاکي شود ، دست قنفذها را از کتف قطع خواهيم کرد اگر در کوچه ي انقلاب به خيانت بلند شوند. ما مي دانيم و تيغ و حلقوم شما يک نخ ز عباي رهبري اگر کم گردد.
با بصيرت علوي ايستاده ايم در زير پرچم ولي !
برادران ناتني پت و مت که شپش در مغزشان با تارعنکبوت واليبال ساحلي بازي مي کند بدانند . اشباه الرجالي که در پستو خزيده اند و جفت هاي ماده شان را فرستاده اند در آغوش صداي آمريکا و بي بي سي بدانند . بي بصيرتان انس بن مالک صفت بدانند که ما اهل کوفه نيستيم و هيهات که علي در هيچ کجاي عالم تنها بماند . نه سازش نه تسليم سيدعلي ما هستيم . ما در خيابان انقلاب کوچه باز کرده ايم تا سيلي بزنيم و انتقام روي نيلي بگيريم!
ما به نهر علقمه زده ايم تا جرعه اي آب براي اصغر ببريم . اصغر اما اينبار ، تشنه ي آب نيست ، تشنه ي لبيک به هل من ناصري بابايش حسين است و ما در زير عباي رهبري لبيک گويان آمده ايم به انتقام صورت نيلي رقيه . رقيه و اسيري؟ ، مگه ما مرده باشيم .
اين بار اما علم از دست علمدار زمين نخواهد افتاد. خامنه اي با دستان مجروح اما پر مهرش مردانه ايستاده به علمداري انقلاب . و ما هم پشتيبانش هستيم و اساسا ما پشتيبان سيد علي هستيم تا ولايت فقيه پشتيبان ما ملت باشد .
در طوفان بلا هاي غيبت ، ما سوار کشتي انقلاب شده ايم که ناخدايي باخدا دارد. و جا براي هفتاد ميليون ايراني و نه … بالاتر ، جا براي تمامي آزادگان چشم انتظار ظهور/
کشتي نوح انقلاب پر از مهر است اما با عرض پوزش حَيَوان سوار نمي کند ! به خصوص بصورت جفت جفت و بويژه بل هم اضل هايي که نرانشان در پستو خزيده و همسرانشان را به آغوش رسانه هاي بي ناموس غرب مي فرستند!
در کشتي نوح انقلاب ورود هر گونه آلات نفاق ممنوع. اين کشتي مطهر است به خون ??? هزار شهيدو مزمين است به نام ماه لطفا با وضو وارد شويد /
شستشوي کن و آنگه قدم نه به خرابات.
در بغل رباب آرام بخواب اي طفل رباب ، که ما بسيجيان خط خامنه اي بيداريم و لبيک گويان به هل من ناصري حسين ايستاده ايم به تماشاي جبل النور قامت خامنه اي …
و حالا تو اي کافر و اي منافق بسوز که رهبر ما از جنس نور است و از تبار نگار ظهور .
وعده ي ما يک صبح جمعه کنار نهر علقمه … بجنگ تا بجنگيم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس