به گزارش مشرق به نقل از آريا ، متن کامل سخنان منتشر نشده امام موسي صدر درباره فضيلت اين ماه در ادامه مي آيد:
بسم الله الرحمن الرحيم، والحمد لله رب العالمين . السلام علي سيدنا محمد وعلي آله الطيبين الطاهرين.
اين روزها مصادف است با اوايل ماه رجب. اين ماه از ماههاي مبارک است و به تعبير خودمان اين ماه موسم و فصل رحمت خدا و موسم عبادت است.
روز سهشنبه، طبق اطلاعات بنده ـتا الآنـ و طبق محاسبات شرعي، اولين روز ماه رجب بود. کسي از برادران هلال ماه را شب دوشنبه، يعني يکشنبه شب ديده؟ کسي موفق به رؤيت هلال شده؟ در صورتي که نتوانيم هلال را رؤيت کنيم، همانطور که ميدانيد، بر اساس دستورهاي شرعي، بايد ماه قبلي را سي روز حساب کنيم و بنابراين، روز سهشنبه اول ماه است.
اما در فضيلت و عظمت اين ماه سخن بسيار است. از قديم اين ماه موسم عمره به شمار ميرفته. همانطور که ميدانيد، عمره از زمان حضرت ابراهيم(ع) که پايهگذار حج بود و مناسک آن را بر شمرد و مردم را به سوي حج دعوت کرد، وجود داشت. حج در دو موسم انجام ميگيرد؛ يکي براي حج و عمره و ديگري براي عمره. همانطور که ميدانيد و مشرف شدهايد و يا إنشاءالله مشرّف خواهيد شد، موسم حج اول ماه ذيالحجه است.
از آنجايي که موسم حج موسم بسيار باعظمتي بود، مردم از سراسر جزيرة عرب به قصد حج به مکه ميرفتند، ولي در آن زمان جنگها و نزاعهاي قبيلهاي امنيت و آرامش را از عربستان سلب کرده بود، لذا قبايل توافق کردند که سه ماه در سال را حرام اعلام کنند: ذيالحجه که ايام حج بود، يک ماه قبل از آن و يک ماه بعد از آن. بدين ترتيب سه ماهِ ذيالقعده، يعني ماهي که در آن به احترام حُجاج و زوار خانة خدا از جنگ و خونريزي دست ميکشيدند و ذيالحجه، که ايام برگزاري مراسم حج بود و محرم الحرام که وقت بازگشتن حجاج به وطنهايشان بود، حرام اعلام شد. حرمت ماه رجب را هم که موسم عمره بود، نگهداشتند و آن را نيز حرام اعلام کردند؛ در اين چهار ماه جنگ و خونريزي را ممنوع کردند. اسلام هم اين روش را پسنديد و تعداد ماهها را نزد خداوند دوازده و چهار ماه از آنها را حرام اعلام کرد.
بنابراين، ماه رجب پيش از اسلام و از زمان حضرت ابراهيم(ع) فصل عبادت بود و اسلام هم بر احترام و توجه به آن تأکيد کرد، به ويژه اينکه در اين ماه، مناسبات ديني زيادي وجود دارد. سيزدهم رجب مصادف است با ولادت اميرمؤمنان(ع). شکي نيست که ولادت امام(ع) با توجه به جايگاه آن حضرت و اهميت او در حمايت از اسلام و پيامبر(ص)، تأثير بسزايي در عظمت يافتن اين ماه نزد خداوند دارد.
مناسبت دوم اتفاقي است که در اينجا به اسرا و معراج معروف است. «اسرا» يعني سير دادن. همانطور که ميدانيد، طبق تصريح قرآن خداوند پيامبر(ص) را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي برد. معراج هم يعني عروج کردن به آسمان. کدام آسمان؟ البته منظور اين افق و آسماني نيست که بالاي سر خود ميبينيم؛ بلکه منظور مقام بلند و جايگاه رفيع است.
شکي نيست که سير پيامبر(ص) از مکه تا قدس و از قدس به جاهاي ديگري که براي ما معلوم نيست، سير جسمي بود و هدف از آن اين بود که خداوند آيات خود را به او نشان دهد. معراج هم اثر زيادي در زندگي پيامبر و در گسترش معرفت او داشت، براي اينکه در اين شب چيزهايي از آيات خدا ديد که از پيش نديده بود. اگر توانستيم، انشاءالله بعداً در اين باره از جنبة علمي و عقيدتي بحث خواهيم کرد.
مناسبت سومي که براي ما اهميت دارد، 27 رجب است، يعني مبعث نبي اکرم(ص). ما معتقديم که اولين روزي که پيامبر(ص) به پيامبري برگزيده شد، 27 رجب بود. در خصوص جزئيات اين مناسبت، در آينده بايد بحثي بکنيم.
اين مناسبات (اسرا و معراج و مبعث) بسيار باعظمت هستند و بايد آنها را دائماً و بهويژه در اين روزها زنده نگه داريم؛ روزهايي که در آنها احساس درد و اندوه و کوتاهي ميکنيم، چرا که اسرا از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي بوده، ولي امروز از مسجد الاقصي خبري نيست؛ تبديل شده به مرکز فساد و فحشا و انحراف و خرابکاري و توطئه. اينها همه بايد ما را به حرکت و جنب و جوش وادار کند و عزممان را در زدودن اين لکة ننگ از زندگي خودمان و از زندگي اين نسل جزم کند. اين شهر مقدس از صدها سال پيش در دست گذشتگان ما بوده؛ همانهايي که ما آنها را عقبمانده و بيسواد و بيچيز ميدانيم. آنها زندگي سخت و دشواري داشتند، ولي توانستند قدس را حفظ کنند و آن را امروز به دست ما و نسل ما برسانند. امروز مسئوليت اين کار بر عهدة ماست و از خداوند ميخواهيم که ما را موفق بدارد تا وظيفة خودمان را در اين زمينه انجام دهيم.
به اين مناسبت (مبعث) حتماً جشن بزرگي برپا خواهيم کرد، بلکه با ياري خدا بتوانيم اين روز را احيا و از برکات فراوان آن استفاده کنيم.
مناسبت ديگري که در اين ماه پيشرو داريم، پانزدهم رجب است که روز زيارتي امام حسين(ع) است. از جمله مهمترين روزهاي زيارتي امام حسين(ع) يکي اول رجب است و ديگري پانزدهم آن.
نميخواهم به سادگي از اين مناسبت رد شوم. زيارت امام حسين(ع) با پانزدهم رجب چه تناسبي دارد و چرا اين روز، روز مخصوص زيارتي آن حضرت قرار داده شده است؟
آنچه از اين تقارن به ذهن بنده ميآيد و شايد درست هم هست، اين است که اگر در مورد روزهاي زيارتي امام حسين(ع) بررسياي بکنيم، ميبينيم که روز عرفه هم از روزهاي زيارتي آن حضرت است و ثواب فراواني دارد. ميدانيم که روز عرفه روزي است که حج با آن شروع ميشود، يعني بعد از اتمام عمره حاجيها به عرفات ميروند و حج با آن شروع ميشود. حاجي لباس احرام ميپوشد و آمادة حج ميشود، ولي اولين کاري که بايد انجام دهد، حتي قبل از نماز، اين است که از ظهر تا غروب در عرفات بماند. اين اولين عمل و اولين منسک از مناسک حج است. در اين روز، زيارت امام حسين(ع) استحباب دارد و تأکيد ويژهاي بر آن شده است. چه تناسبي بين اين دو وجود دارد؟
در ايام حج، يعني در ماه ذيالحجه که مناسک حج شروع ميشود، زيارت امام حسين(ع) مستحب است. در ايام مناسک عمره که از اول رجب شروع ميشود و در نيمه رجب به اوج خودش ميرسد، باز زيارت امام حسين(ع) مستحب است. اين مسئله سرّ و علتي دارد و بايد آن را پيدا کنيم و بفهميم.
علت آن ارتباط عميقي است که بين امام حسين(ع) و حج وجود دارد. اين ارتباط از چند لحاظ مورد توجه است:
اولاً، ميدانيد که امام حسين(ع) از ماه شعبان تا هفتم ذيالحجه و هشتم آن، که يوم الترويه است، در مکه بود و در يوم الترويه که هشتم ذيالحجه است و همة حاجيها در مکه جمع ميشوند، از مکه خارج شد. چرا؟ علت آن معلوم است. اولاً خود حضرت فرمود که يزيد گروه مسلحي را به مکه فرستاده بود. اينها شمشيرهاي خود را زير لباس احرامشان مخفي کرده بودند و مأموريت قتل يا ترور حضرت را در حرم شريف بر عهده داشتند. ولي امام(ع) از ريخته شدن خونش در حرم شريف، هر چند مسبب آن يزيد باشد، ابا داشت و نميخواست حرمت کعبه با کشته شدنش در آنجا شکسته شود. مادام که ميتوانست با خارج شدن از مکه از بروز اين مشکل (ريخته شدن خون در کعبه) در ميان مسلمانان جلوگيري کند، چنين کرد و از مسجد الحرام خارج شد تا هتک حرمت کعبه در آينده سنت نشود و روش حاکمان و ظالمان نگردد؛ براي اينکه وقتي پسر دختر پيامبر(ص) در کعبه کشته ميشود، افراد عادي، ديگر جاي خود دارند.
البته اشخاص ديگري بودند که در کعبه کشته شدند، مثل عبد الله بن زبير، ولي بين مقام امام حسين(ع) و شخصيت عبد الله بن زبير تفاوت زيادي بود، بهويژه اينکه اهداف و روش اعتراض و شيوة مبارزة هر يک با ديگري متفاوت بود.
امام حسين(ع) با اينکه اولاً پسر دختر رسول خدا(ص) بود و ثانياً امام و راهنماي امت و راوي احاديث رسول خدا بود، سعي کرد از هتک حرمت کعبه جلوگيري کند؛ ولي کشته شدن عبد الله بن زبير در کعبه هر چند بيحرمتي به آن بود، ولي تبديل به روش و سنت نميشد. هيچ کس به سبب کشته شدن عبد الله بن زبير، آدم کشي در کعبه را سنت نميکرد. اما امام حسين(ع) براي حفظ مقام و احترام کعبه از آن خارج شد.
ثانياً، همانطور که ميدانيم، امام حسين(ع) با انقلاب و اعتراض و شهادت خود، اسلام را حفظ کرد. اسلام اموي که آنان ميخواستند، اسلام نبود، بلکه وسيلهاي بود براي حکومت بر مردم، و الّا ميان يزيد که به اسم اسلام و پيامبر حکومت ميکرد و ديگر حاکمان ظالم فرقي وجود نداشت. امويان اهل نماز که نبودند، به طور دسته جمعي شرابخواري ميکردند، خون بيگناهان را ميريختند و به نواميس مردم تعرض ميکردند. آيا فرقي بين يزيد و ديگر حاکمان کافر و غير مسلمان ميبينيد؟
پس اسلامي که يزيد به کمک آن به کرسي خلافت تکيه زد، اسلام صوري است؛ پوستة اسلام است؛ اسلامي است که يزيد براي بهقدرت رسيدن بر آن سوار شد و از آن سوءاستفاده کرد. اين چه اسلامي است که دستماية حکومت عدهاي قرار ميگيرد؟! مسلم است که اين اسلامِ ظاهري است؛ اسلامي که مردم را از شهادت دروغ باز نميدارد و از هتک نواميس مردم و هتک حرمت خانة خدا و مباح کردن جان و مال و ناموس مردم مدينه به مدت سه روز و کشتار دهها و صدها تن از مردم به دست خليفه جلوگيري نميکند. اين اسلام نيست. اين تنها ظاهر اسلام است. اگر ما هم از اسلام دم بزنيم و عمل نکنيم، اسلام ما اسلام صوري است، فقط اسم اسلام است و اگر تعبير درستي باشد، بتِ اسلام است.
بنابراين، اسلامي که يزيد داشت، اسلام نبود و اگر حسين بن علي(ع) در مقابل انحطاطي که بعد از پيامبر(ص) شروع شد و تا زمان يزيد ادامه داشت، سکوت ميکرد، اين انحطاط رفتهرفته بيشتر ميشد و ديگر اثري از آن باقي نميماند. حتي اسم اسلام هم از بين ميرفت.
اما امام حسين(ع)، همانطور که بارها و بارها گفتهايم، با شهادت خود افکار عمومي مسلمانان را بيدار کرد و آنان را به حرکت درآورد و در قلبها و رگهايشان خوني تازه و سرشار از اخلاص و ايمان و عاطفه تزريق کرد. و بدين ترتيب بعد از شهادتش، انقلابها و قيامهايي شکل گرفت و مشکلاتي بر سر راه بني اميه به وجود آمد تا بالاخره اساس حکومت آنان و اسلامشان به کلي برچيده شد.
پس امام حسين(ع) با شهادت خود اسلام را زنده کرد و به همين سبب است که پيامبر(ص) ميفرمايد: «حسينٌ مِنّي وَأنا مِن حُسَين.» (حسين از من است و من از حسين هستم.) چرا ميفرمايد من از حسينم؟ براي اينکه اسلام از حسين است و در نتيجة شهادت او اسلام دوباره متولد شد. و به همين سبب به امام حسين(ع) ميگوييم: «ثار الله»، يعني خدا خودش خونبهاي حسين است. شهادت امام(ع)، اسلام را از خطر نابودي نجات داد و درخت رو به خشکي نهادة آن را آبياري کرد.
در روايات آمده که کعبه قلب اسلام است: «لايَزالُ هذا الدّينُ قائِماً مادامَتِ الکَعبـَ‹.» (تا کعبه باقي است، اين دين هم باقي است.) کعبه قلب اسلام و نشانة اسلام است و اسلام تا وقتي باقي است که کعبه مورد احترام و محل طواف مسلمانان باشد. امام حسين(ع) با شهادت خودش کعبه و اسلام را دوباره زنده کرد و اين قلب را از ايستادن باز داشت و لبريز از خون و حرکت کرد.
پس بين امام حسين(ع) و حج رابطهاي هست. امام حج يزيد را ترک کرد تا در کربلا با خونش حج کند. کساني که قصد ترور امام را داشتند، در زير لباسهايشان اسلحه حمل ميکردند و در حين حرکت ميان صفا و مروه و طواف کعبه، به دنبال فرصتي بودند تا امام را به قتل برسانند، ولي امام اين حج صوري و يزيدي را رها کرد تا حج حسيني به جاي آورد؛ کشته شد تا حج حقيقي حفظ شود. پس رابطهاي بين کعبه و امام حسين(ع) وجود دارد و به همين سبب هر زماني که موسم حج و عمره است، ايام زيارتي امام حسين(ع) هم هست. براي اينکه او بود که اين سنت و مناسک را حفظ کرد و حيات را دوباره به اسلام و کعبه بازگرداند.
اين مناسبت، يعني زيارت امام حسين(ع)، که گفتيم در اول و پانزدهم رجب مستحب است، به اين سبب است که تأکيد ميکند اسلام صوري اسلام يزيدي است و اسلام واقعي اسلامي است که حج آن موجب وحدت مسلمانان و نمازش مانع از فحشا و منکر و روزهاش سپر آتش است؛ همانطور که در خطبة حضرت زهرا(س) خواندهايم. اسلامي که حسين(ع) جلودار آن است، اسلام حقيقي است. يزيد به دنبال اسلام واقعي نيست، بلکه اسلام ظاهري را ميخواهد تا بر مردم حکومت کند. اسلام هرگز با ذلت و حقارت و تسليم در برابر مشکلات و نااميدي از پيروزي و احساس ضعف در مقابل دشمن، جمع نميشود، هرچند اين دشمن، يزيد و بزرگتر از يزيد باشد.
اسلام واقعي اسلام حسين است و به همين سبب، زيارت با معرفت امام حسين(ع) براي حسينيها بالاتر از هزاران حجي است که يزيديها به جا ميآورند. اين معناي آن است که ميگويند زيارت امام حسين(ع) بالاتر از حج و عرفه است، و الا همة عزت و شرف او از اسلام است و امکان ندارد بالاتر از حج و اسلام باشد، زيرا همة عظمت او از اسلام و از حج است. بله، هزاران حج صوري با زيارت امام حسين(ع) برابري نميکند، چون حج واقعي و اسلام حقيقي به دست او سيراب شد و رشد کرد و حيات خود را دوباره پيدا کرد.
ماه رجب ماه با برکت و زمان اين اعمال (زيارت امام حسين(ع) و عمره و...) است و شکي نيست که زنده نگه داشتن اين ماه، بازگشتي است به سوي خدا. بايد در اين ايام توجه داشته و هوشيار باشيم و از آن براي زندگي ظاهري و يزيديمان درس بگيريم. اين شعارها و اين روزهها در اين ماه، ما را براي درک واقعي اين معاني آماده ميکند و از اين ماه موسمي عظيم و مناسبتي براي بازگشت به سوي خداوند ميسازد.
در حديث شريفي آمده که در روز قيامت ندا ميدهند: «أين الرجبيون؟» يعني کجايند کساني که ماه رجب را محترم شمردند و روزههايش را روزه گرفتند و مناسبتهاي آن را همراه با درک و شعور برپا کردند و از آن براي زندگي سعادتمندانه و اسلامي و پاک و عزتمندانه و حسينگونه توشة کافي برگرفتند؟ اعمال زيادي در اين ماه وارد شده است که اميدواريم توفيق انجام دادن آنها را پيدا کنيم.
برادران من! اين گرفتاري و بحراني که در اين ماههاي مبارک، گريبان ما را گرفته، نتيجة کنار گذاشتن اسلام در عرصههاي مختلف زندگي است؛ يعني اسلام در هيچ يک از شئون زندگيمان وارد نشده است. اينطور نيست که فقط احکام اسلامي به طور کلي در جوامع ما فراموش شده، اينطور نيست که فقط امر به معروف و نهي از منکر دچار تغيير و تحريف شده است، بلکه شعاير ديني هم کمکم از بين ميروند و فراموش ميشوند. روز جمعه تبديل شده به روز يکشنبه و آن را آنطور که بايد گرامي نميداريم. ما ميتوانيم روز جمعه را مثل اهالي خوب اين شهر با تعطيل کردن آن و بستن مغازهها زنده کنيم. اين آيين بزرگي است که بايد آن را حفظ کنيم، حداقل چيزهايي را که از اين شعاير باقي مانده است، بايد در اين ماههاي قمري زنده کنيم.
بايد کمکم به فرزندانمان ياد بدهيم که چه وقت ماه رجب است و چه وقت ماه شعبان. چه بسا اين را هم ندانند. بايد اين شعاير را که درون خودشان معاني بلندي دارند، زنده کنيم. يعني امروز قرآن کريم، فقط اين ورق و جلد نيست، بلکه درون اين ورق و جلد، معاني بلندي هست و اگر از اين قرآن نگهداري کنيم، اميد هست که در مسير آن قرار بگيريم. ماه رجب و شعبان هم دقيقاً همينطور است. بايد در مورد اين دو ماه و مناسبتهاي آن دو به فرزندانمان تعليم بدهيم. خيلي از آنها دوازده امام را نميشناسند و اسامي پيامبران را نميدانند و با اين جور مسائل بيگانهاند.
من وقتي با شما صحبت ميکنم، مخاطبان خودم را مؤمن فرض ميکنم و فرزندانتان هم انشاءالله با اسامي ائمه و اصول و فروع دين آشنا هستند. حتي بعضي از شما با شعاير ديني هم آشناييد؛ روز جمعه را با پوشيدن لباس پاکيزه زنده نگه ميداريد و آن را عيد ميگيريد و شادي ميکنيد؛ در نماز جماعت حاضر ميشويد و در اين مناسبتها حضور چشمگير داريد.
در ماه رجب بايد فرزندانمان اين چيزها را از رفتار و اخلاق و تهذيب و نماز و روزة ما ياد بگيرند. شکي نيست که کسي که اين ماه را زنده نگه ميدارد، در واقع شعاير خدا را بزرگ ميشمارد و بزرگ داشتن شعاير خدا از نشانههاي تقواي واقعي است.
از خداوند ميخواهيم که ما را بر بزرگ داشتن اين ماه مبارک، که طبق برخي از احاديث شريف، ماه اميرمؤمنان(ع) است، موفق بدارد. به هر حال ماه مبارکي است و همانطور که گفتم، در آن روزها و مناسبتهاي زيادي هست. احيا کردن اين ماه و نماز و دعا از بهترين اعمال است. يکي از بهترين اعمال، اين دعايي است که شنيدهايد و بعد از نماز خوانده ميشود. اين دعا از بهترين ادعيه و از پرمعناترينِ آنهاست. دوباره اين دعا را با توجه بخوانيم:
«أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ. يا مَن أرجوهُ لِکُلِّ خَيرٍ؛ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شَرٍّ؛ يا مَن يُعطِي الکَثيرَ بِالقَليلِ؛ يا مَن يُعطي مَن سَألَهُ؛ يا مَن يُعطي مَن لَم يَسألهُ؛ وَمَن لَم يَعرِفهُ تَحَنُّناً مِنهُ وَرَحمَـ‹ً؛ أعطِني بِمَسألَتي إيّاکَ جَميعَ خَيرِ الدُّنيا وَجَميعَ خَيرِ الآخِرَ›ِ. وَاصرِف عَنّي بِمَسألَتي إيّاکَ جَميعَ شَرِّ الدُّنيا وَشَرِّ الآخِرَ›ِ. فَإنَّهُ غَيرُ مَنقوصٍ ما أعطَيتَ. وَزِدني مِن فَضلِکَ يا کَريمُ يا ذَالجَلالِ وَالإکرامِ يا ذَالنَّعماءِ وَالجودِ يا ذَالمَنِّ وَالطَّولِ حَرِّم شَيبَتي عَلي النّارِ.»
(به خدا پناه ميبرم از شر شيطان رانده شده. به نام خداي بخشايندة مهربان. اي کسي که در هر امر خيري به تو اميد دارم؛ و در امان هستم از هر نوع شر و بديِ ناشي از خشم و غضب او؛ اي آن که در مقابل اعمال اندک و ناچيز ما پاداش بسيار عطا ميکني؛ اي کسي که به هر نيازمند و محتاجي عطا ميکني؛ اي که عطا ميکني به کسي که تو را نميخواند و از تو چيزي نميخواهد و تو را نميشناسد که صاحب عطوفت و رحمت هستي؛ عطا کن به من در مقابل خواهش و خواستهام همة خير دنيا و همة خير آخرت را. و دور کن از من بنا بر خواسته و خواهشم جميع شر و بدي دنيا و شر و بدي آخرت را. زيرا هر چقدر عطا کني، (از خزانة فضل و کرامت) کاسته نميشود. و بيفزا بر من از فضل و بخشش، اي صاحب نعمتها و جود و بخشش، اي کسي که بر ما منت ميگذاري و اي بلندمرتبة سخاوتمند، آتش جهنم را بر موي سفيد من حرام گردان.)
والسلام عليکم ورحمة الله و برکاته
اين روزها مصادف است با اوايل ماه رجب. اين ماه از ماههاي مبارک است و به تعبير خودمان اين ماه موسم و فصل رحمت خدا و موسم عبادت است.
روز سهشنبه، طبق اطلاعات بنده ـتا الآنـ و طبق محاسبات شرعي، اولين روز ماه رجب بود. کسي از برادران هلال ماه را شب دوشنبه، يعني يکشنبه شب ديده؟ کسي موفق به رؤيت هلال شده؟ در صورتي که نتوانيم هلال را رؤيت کنيم، همانطور که ميدانيد، بر اساس دستورهاي شرعي، بايد ماه قبلي را سي روز حساب کنيم و بنابراين، روز سهشنبه اول ماه است.
اما در فضيلت و عظمت اين ماه سخن بسيار است. از قديم اين ماه موسم عمره به شمار ميرفته. همانطور که ميدانيد، عمره از زمان حضرت ابراهيم(ع) که پايهگذار حج بود و مناسک آن را بر شمرد و مردم را به سوي حج دعوت کرد، وجود داشت. حج در دو موسم انجام ميگيرد؛ يکي براي حج و عمره و ديگري براي عمره. همانطور که ميدانيد و مشرف شدهايد و يا إنشاءالله مشرّف خواهيد شد، موسم حج اول ماه ذيالحجه است.
از آنجايي که موسم حج موسم بسيار باعظمتي بود، مردم از سراسر جزيرة عرب به قصد حج به مکه ميرفتند، ولي در آن زمان جنگها و نزاعهاي قبيلهاي امنيت و آرامش را از عربستان سلب کرده بود، لذا قبايل توافق کردند که سه ماه در سال را حرام اعلام کنند: ذيالحجه که ايام حج بود، يک ماه قبل از آن و يک ماه بعد از آن. بدين ترتيب سه ماهِ ذيالقعده، يعني ماهي که در آن به احترام حُجاج و زوار خانة خدا از جنگ و خونريزي دست ميکشيدند و ذيالحجه، که ايام برگزاري مراسم حج بود و محرم الحرام که وقت بازگشتن حجاج به وطنهايشان بود، حرام اعلام شد. حرمت ماه رجب را هم که موسم عمره بود، نگهداشتند و آن را نيز حرام اعلام کردند؛ در اين چهار ماه جنگ و خونريزي را ممنوع کردند. اسلام هم اين روش را پسنديد و تعداد ماهها را نزد خداوند دوازده و چهار ماه از آنها را حرام اعلام کرد.
بنابراين، ماه رجب پيش از اسلام و از زمان حضرت ابراهيم(ع) فصل عبادت بود و اسلام هم بر احترام و توجه به آن تأکيد کرد، به ويژه اينکه در اين ماه، مناسبات ديني زيادي وجود دارد. سيزدهم رجب مصادف است با ولادت اميرمؤمنان(ع). شکي نيست که ولادت امام(ع) با توجه به جايگاه آن حضرت و اهميت او در حمايت از اسلام و پيامبر(ص)، تأثير بسزايي در عظمت يافتن اين ماه نزد خداوند دارد.
مناسبت دوم اتفاقي است که در اينجا به اسرا و معراج معروف است. «اسرا» يعني سير دادن. همانطور که ميدانيد، طبق تصريح قرآن خداوند پيامبر(ص) را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي برد. معراج هم يعني عروج کردن به آسمان. کدام آسمان؟ البته منظور اين افق و آسماني نيست که بالاي سر خود ميبينيم؛ بلکه منظور مقام بلند و جايگاه رفيع است.
شکي نيست که سير پيامبر(ص) از مکه تا قدس و از قدس به جاهاي ديگري که براي ما معلوم نيست، سير جسمي بود و هدف از آن اين بود که خداوند آيات خود را به او نشان دهد. معراج هم اثر زيادي در زندگي پيامبر و در گسترش معرفت او داشت، براي اينکه در اين شب چيزهايي از آيات خدا ديد که از پيش نديده بود. اگر توانستيم، انشاءالله بعداً در اين باره از جنبة علمي و عقيدتي بحث خواهيم کرد.
مناسبت سومي که براي ما اهميت دارد، 27 رجب است، يعني مبعث نبي اکرم(ص). ما معتقديم که اولين روزي که پيامبر(ص) به پيامبري برگزيده شد، 27 رجب بود. در خصوص جزئيات اين مناسبت، در آينده بايد بحثي بکنيم.
اين مناسبات (اسرا و معراج و مبعث) بسيار باعظمت هستند و بايد آنها را دائماً و بهويژه در اين روزها زنده نگه داريم؛ روزهايي که در آنها احساس درد و اندوه و کوتاهي ميکنيم، چرا که اسرا از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي بوده، ولي امروز از مسجد الاقصي خبري نيست؛ تبديل شده به مرکز فساد و فحشا و انحراف و خرابکاري و توطئه. اينها همه بايد ما را به حرکت و جنب و جوش وادار کند و عزممان را در زدودن اين لکة ننگ از زندگي خودمان و از زندگي اين نسل جزم کند. اين شهر مقدس از صدها سال پيش در دست گذشتگان ما بوده؛ همانهايي که ما آنها را عقبمانده و بيسواد و بيچيز ميدانيم. آنها زندگي سخت و دشواري داشتند، ولي توانستند قدس را حفظ کنند و آن را امروز به دست ما و نسل ما برسانند. امروز مسئوليت اين کار بر عهدة ماست و از خداوند ميخواهيم که ما را موفق بدارد تا وظيفة خودمان را در اين زمينه انجام دهيم.
به اين مناسبت (مبعث) حتماً جشن بزرگي برپا خواهيم کرد، بلکه با ياري خدا بتوانيم اين روز را احيا و از برکات فراوان آن استفاده کنيم.
مناسبت ديگري که در اين ماه پيشرو داريم، پانزدهم رجب است که روز زيارتي امام حسين(ع) است. از جمله مهمترين روزهاي زيارتي امام حسين(ع) يکي اول رجب است و ديگري پانزدهم آن.
نميخواهم به سادگي از اين مناسبت رد شوم. زيارت امام حسين(ع) با پانزدهم رجب چه تناسبي دارد و چرا اين روز، روز مخصوص زيارتي آن حضرت قرار داده شده است؟
آنچه از اين تقارن به ذهن بنده ميآيد و شايد درست هم هست، اين است که اگر در مورد روزهاي زيارتي امام حسين(ع) بررسياي بکنيم، ميبينيم که روز عرفه هم از روزهاي زيارتي آن حضرت است و ثواب فراواني دارد. ميدانيم که روز عرفه روزي است که حج با آن شروع ميشود، يعني بعد از اتمام عمره حاجيها به عرفات ميروند و حج با آن شروع ميشود. حاجي لباس احرام ميپوشد و آمادة حج ميشود، ولي اولين کاري که بايد انجام دهد، حتي قبل از نماز، اين است که از ظهر تا غروب در عرفات بماند. اين اولين عمل و اولين منسک از مناسک حج است. در اين روز، زيارت امام حسين(ع) استحباب دارد و تأکيد ويژهاي بر آن شده است. چه تناسبي بين اين دو وجود دارد؟
در ايام حج، يعني در ماه ذيالحجه که مناسک حج شروع ميشود، زيارت امام حسين(ع) مستحب است. در ايام مناسک عمره که از اول رجب شروع ميشود و در نيمه رجب به اوج خودش ميرسد، باز زيارت امام حسين(ع) مستحب است. اين مسئله سرّ و علتي دارد و بايد آن را پيدا کنيم و بفهميم.
علت آن ارتباط عميقي است که بين امام حسين(ع) و حج وجود دارد. اين ارتباط از چند لحاظ مورد توجه است:
اولاً، ميدانيد که امام حسين(ع) از ماه شعبان تا هفتم ذيالحجه و هشتم آن، که يوم الترويه است، در مکه بود و در يوم الترويه که هشتم ذيالحجه است و همة حاجيها در مکه جمع ميشوند، از مکه خارج شد. چرا؟ علت آن معلوم است. اولاً خود حضرت فرمود که يزيد گروه مسلحي را به مکه فرستاده بود. اينها شمشيرهاي خود را زير لباس احرامشان مخفي کرده بودند و مأموريت قتل يا ترور حضرت را در حرم شريف بر عهده داشتند. ولي امام(ع) از ريخته شدن خونش در حرم شريف، هر چند مسبب آن يزيد باشد، ابا داشت و نميخواست حرمت کعبه با کشته شدنش در آنجا شکسته شود. مادام که ميتوانست با خارج شدن از مکه از بروز اين مشکل (ريخته شدن خون در کعبه) در ميان مسلمانان جلوگيري کند، چنين کرد و از مسجد الحرام خارج شد تا هتک حرمت کعبه در آينده سنت نشود و روش حاکمان و ظالمان نگردد؛ براي اينکه وقتي پسر دختر پيامبر(ص) در کعبه کشته ميشود، افراد عادي، ديگر جاي خود دارند.
البته اشخاص ديگري بودند که در کعبه کشته شدند، مثل عبد الله بن زبير، ولي بين مقام امام حسين(ع) و شخصيت عبد الله بن زبير تفاوت زيادي بود، بهويژه اينکه اهداف و روش اعتراض و شيوة مبارزة هر يک با ديگري متفاوت بود.
امام حسين(ع) با اينکه اولاً پسر دختر رسول خدا(ص) بود و ثانياً امام و راهنماي امت و راوي احاديث رسول خدا بود، سعي کرد از هتک حرمت کعبه جلوگيري کند؛ ولي کشته شدن عبد الله بن زبير در کعبه هر چند بيحرمتي به آن بود، ولي تبديل به روش و سنت نميشد. هيچ کس به سبب کشته شدن عبد الله بن زبير، آدم کشي در کعبه را سنت نميکرد. اما امام حسين(ع) براي حفظ مقام و احترام کعبه از آن خارج شد.
ثانياً، همانطور که ميدانيم، امام حسين(ع) با انقلاب و اعتراض و شهادت خود، اسلام را حفظ کرد. اسلام اموي که آنان ميخواستند، اسلام نبود، بلکه وسيلهاي بود براي حکومت بر مردم، و الّا ميان يزيد که به اسم اسلام و پيامبر حکومت ميکرد و ديگر حاکمان ظالم فرقي وجود نداشت. امويان اهل نماز که نبودند، به طور دسته جمعي شرابخواري ميکردند، خون بيگناهان را ميريختند و به نواميس مردم تعرض ميکردند. آيا فرقي بين يزيد و ديگر حاکمان کافر و غير مسلمان ميبينيد؟
پس اسلامي که يزيد به کمک آن به کرسي خلافت تکيه زد، اسلام صوري است؛ پوستة اسلام است؛ اسلامي است که يزيد براي بهقدرت رسيدن بر آن سوار شد و از آن سوءاستفاده کرد. اين چه اسلامي است که دستماية حکومت عدهاي قرار ميگيرد؟! مسلم است که اين اسلامِ ظاهري است؛ اسلامي که مردم را از شهادت دروغ باز نميدارد و از هتک نواميس مردم و هتک حرمت خانة خدا و مباح کردن جان و مال و ناموس مردم مدينه به مدت سه روز و کشتار دهها و صدها تن از مردم به دست خليفه جلوگيري نميکند. اين اسلام نيست. اين تنها ظاهر اسلام است. اگر ما هم از اسلام دم بزنيم و عمل نکنيم، اسلام ما اسلام صوري است، فقط اسم اسلام است و اگر تعبير درستي باشد، بتِ اسلام است.
بنابراين، اسلامي که يزيد داشت، اسلام نبود و اگر حسين بن علي(ع) در مقابل انحطاطي که بعد از پيامبر(ص) شروع شد و تا زمان يزيد ادامه داشت، سکوت ميکرد، اين انحطاط رفتهرفته بيشتر ميشد و ديگر اثري از آن باقي نميماند. حتي اسم اسلام هم از بين ميرفت.
اما امام حسين(ع)، همانطور که بارها و بارها گفتهايم، با شهادت خود افکار عمومي مسلمانان را بيدار کرد و آنان را به حرکت درآورد و در قلبها و رگهايشان خوني تازه و سرشار از اخلاص و ايمان و عاطفه تزريق کرد. و بدين ترتيب بعد از شهادتش، انقلابها و قيامهايي شکل گرفت و مشکلاتي بر سر راه بني اميه به وجود آمد تا بالاخره اساس حکومت آنان و اسلامشان به کلي برچيده شد.
پس امام حسين(ع) با شهادت خود اسلام را زنده کرد و به همين سبب است که پيامبر(ص) ميفرمايد: «حسينٌ مِنّي وَأنا مِن حُسَين.» (حسين از من است و من از حسين هستم.) چرا ميفرمايد من از حسينم؟ براي اينکه اسلام از حسين است و در نتيجة شهادت او اسلام دوباره متولد شد. و به همين سبب به امام حسين(ع) ميگوييم: «ثار الله»، يعني خدا خودش خونبهاي حسين است. شهادت امام(ع)، اسلام را از خطر نابودي نجات داد و درخت رو به خشکي نهادة آن را آبياري کرد.
در روايات آمده که کعبه قلب اسلام است: «لايَزالُ هذا الدّينُ قائِماً مادامَتِ الکَعبـَ‹.» (تا کعبه باقي است، اين دين هم باقي است.) کعبه قلب اسلام و نشانة اسلام است و اسلام تا وقتي باقي است که کعبه مورد احترام و محل طواف مسلمانان باشد. امام حسين(ع) با شهادت خودش کعبه و اسلام را دوباره زنده کرد و اين قلب را از ايستادن باز داشت و لبريز از خون و حرکت کرد.
پس بين امام حسين(ع) و حج رابطهاي هست. امام حج يزيد را ترک کرد تا در کربلا با خونش حج کند. کساني که قصد ترور امام را داشتند، در زير لباسهايشان اسلحه حمل ميکردند و در حين حرکت ميان صفا و مروه و طواف کعبه، به دنبال فرصتي بودند تا امام را به قتل برسانند، ولي امام اين حج صوري و يزيدي را رها کرد تا حج حسيني به جاي آورد؛ کشته شد تا حج حقيقي حفظ شود. پس رابطهاي بين کعبه و امام حسين(ع) وجود دارد و به همين سبب هر زماني که موسم حج و عمره است، ايام زيارتي امام حسين(ع) هم هست. براي اينکه او بود که اين سنت و مناسک را حفظ کرد و حيات را دوباره به اسلام و کعبه بازگرداند.
اين مناسبت، يعني زيارت امام حسين(ع)، که گفتيم در اول و پانزدهم رجب مستحب است، به اين سبب است که تأکيد ميکند اسلام صوري اسلام يزيدي است و اسلام واقعي اسلامي است که حج آن موجب وحدت مسلمانان و نمازش مانع از فحشا و منکر و روزهاش سپر آتش است؛ همانطور که در خطبة حضرت زهرا(س) خواندهايم. اسلامي که حسين(ع) جلودار آن است، اسلام حقيقي است. يزيد به دنبال اسلام واقعي نيست، بلکه اسلام ظاهري را ميخواهد تا بر مردم حکومت کند. اسلام هرگز با ذلت و حقارت و تسليم در برابر مشکلات و نااميدي از پيروزي و احساس ضعف در مقابل دشمن، جمع نميشود، هرچند اين دشمن، يزيد و بزرگتر از يزيد باشد.
اسلام واقعي اسلام حسين است و به همين سبب، زيارت با معرفت امام حسين(ع) براي حسينيها بالاتر از هزاران حجي است که يزيديها به جا ميآورند. اين معناي آن است که ميگويند زيارت امام حسين(ع) بالاتر از حج و عرفه است، و الا همة عزت و شرف او از اسلام است و امکان ندارد بالاتر از حج و اسلام باشد، زيرا همة عظمت او از اسلام و از حج است. بله، هزاران حج صوري با زيارت امام حسين(ع) برابري نميکند، چون حج واقعي و اسلام حقيقي به دست او سيراب شد و رشد کرد و حيات خود را دوباره پيدا کرد.
ماه رجب ماه با برکت و زمان اين اعمال (زيارت امام حسين(ع) و عمره و...) است و شکي نيست که زنده نگه داشتن اين ماه، بازگشتي است به سوي خدا. بايد در اين ايام توجه داشته و هوشيار باشيم و از آن براي زندگي ظاهري و يزيديمان درس بگيريم. اين شعارها و اين روزهها در اين ماه، ما را براي درک واقعي اين معاني آماده ميکند و از اين ماه موسمي عظيم و مناسبتي براي بازگشت به سوي خداوند ميسازد.
در حديث شريفي آمده که در روز قيامت ندا ميدهند: «أين الرجبيون؟» يعني کجايند کساني که ماه رجب را محترم شمردند و روزههايش را روزه گرفتند و مناسبتهاي آن را همراه با درک و شعور برپا کردند و از آن براي زندگي سعادتمندانه و اسلامي و پاک و عزتمندانه و حسينگونه توشة کافي برگرفتند؟ اعمال زيادي در اين ماه وارد شده است که اميدواريم توفيق انجام دادن آنها را پيدا کنيم.
برادران من! اين گرفتاري و بحراني که در اين ماههاي مبارک، گريبان ما را گرفته، نتيجة کنار گذاشتن اسلام در عرصههاي مختلف زندگي است؛ يعني اسلام در هيچ يک از شئون زندگيمان وارد نشده است. اينطور نيست که فقط احکام اسلامي به طور کلي در جوامع ما فراموش شده، اينطور نيست که فقط امر به معروف و نهي از منکر دچار تغيير و تحريف شده است، بلکه شعاير ديني هم کمکم از بين ميروند و فراموش ميشوند. روز جمعه تبديل شده به روز يکشنبه و آن را آنطور که بايد گرامي نميداريم. ما ميتوانيم روز جمعه را مثل اهالي خوب اين شهر با تعطيل کردن آن و بستن مغازهها زنده کنيم. اين آيين بزرگي است که بايد آن را حفظ کنيم، حداقل چيزهايي را که از اين شعاير باقي مانده است، بايد در اين ماههاي قمري زنده کنيم.
بايد کمکم به فرزندانمان ياد بدهيم که چه وقت ماه رجب است و چه وقت ماه شعبان. چه بسا اين را هم ندانند. بايد اين شعاير را که درون خودشان معاني بلندي دارند، زنده کنيم. يعني امروز قرآن کريم، فقط اين ورق و جلد نيست، بلکه درون اين ورق و جلد، معاني بلندي هست و اگر از اين قرآن نگهداري کنيم، اميد هست که در مسير آن قرار بگيريم. ماه رجب و شعبان هم دقيقاً همينطور است. بايد در مورد اين دو ماه و مناسبتهاي آن دو به فرزندانمان تعليم بدهيم. خيلي از آنها دوازده امام را نميشناسند و اسامي پيامبران را نميدانند و با اين جور مسائل بيگانهاند.
من وقتي با شما صحبت ميکنم، مخاطبان خودم را مؤمن فرض ميکنم و فرزندانتان هم انشاءالله با اسامي ائمه و اصول و فروع دين آشنا هستند. حتي بعضي از شما با شعاير ديني هم آشناييد؛ روز جمعه را با پوشيدن لباس پاکيزه زنده نگه ميداريد و آن را عيد ميگيريد و شادي ميکنيد؛ در نماز جماعت حاضر ميشويد و در اين مناسبتها حضور چشمگير داريد.
در ماه رجب بايد فرزندانمان اين چيزها را از رفتار و اخلاق و تهذيب و نماز و روزة ما ياد بگيرند. شکي نيست که کسي که اين ماه را زنده نگه ميدارد، در واقع شعاير خدا را بزرگ ميشمارد و بزرگ داشتن شعاير خدا از نشانههاي تقواي واقعي است.
از خداوند ميخواهيم که ما را بر بزرگ داشتن اين ماه مبارک، که طبق برخي از احاديث شريف، ماه اميرمؤمنان(ع) است، موفق بدارد. به هر حال ماه مبارکي است و همانطور که گفتم، در آن روزها و مناسبتهاي زيادي هست. احيا کردن اين ماه و نماز و دعا از بهترين اعمال است. يکي از بهترين اعمال، اين دعايي است که شنيدهايد و بعد از نماز خوانده ميشود. اين دعا از بهترين ادعيه و از پرمعناترينِ آنهاست. دوباره اين دعا را با توجه بخوانيم:
«أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ. يا مَن أرجوهُ لِکُلِّ خَيرٍ؛ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شَرٍّ؛ يا مَن يُعطِي الکَثيرَ بِالقَليلِ؛ يا مَن يُعطي مَن سَألَهُ؛ يا مَن يُعطي مَن لَم يَسألهُ؛ وَمَن لَم يَعرِفهُ تَحَنُّناً مِنهُ وَرَحمَـ‹ً؛ أعطِني بِمَسألَتي إيّاکَ جَميعَ خَيرِ الدُّنيا وَجَميعَ خَيرِ الآخِرَ›ِ. وَاصرِف عَنّي بِمَسألَتي إيّاکَ جَميعَ شَرِّ الدُّنيا وَشَرِّ الآخِرَ›ِ. فَإنَّهُ غَيرُ مَنقوصٍ ما أعطَيتَ. وَزِدني مِن فَضلِکَ يا کَريمُ يا ذَالجَلالِ وَالإکرامِ يا ذَالنَّعماءِ وَالجودِ يا ذَالمَنِّ وَالطَّولِ حَرِّم شَيبَتي عَلي النّارِ.»
(به خدا پناه ميبرم از شر شيطان رانده شده. به نام خداي بخشايندة مهربان. اي کسي که در هر امر خيري به تو اميد دارم؛ و در امان هستم از هر نوع شر و بديِ ناشي از خشم و غضب او؛ اي آن که در مقابل اعمال اندک و ناچيز ما پاداش بسيار عطا ميکني؛ اي کسي که به هر نيازمند و محتاجي عطا ميکني؛ اي که عطا ميکني به کسي که تو را نميخواند و از تو چيزي نميخواهد و تو را نميشناسد که صاحب عطوفت و رحمت هستي؛ عطا کن به من در مقابل خواهش و خواستهام همة خير دنيا و همة خير آخرت را. و دور کن از من بنا بر خواسته و خواهشم جميع شر و بدي دنيا و شر و بدي آخرت را. زيرا هر چقدر عطا کني، (از خزانة فضل و کرامت) کاسته نميشود. و بيفزا بر من از فضل و بخشش، اي صاحب نعمتها و جود و بخشش، اي کسي که بر ما منت ميگذاري و اي بلندمرتبة سخاوتمند، آتش جهنم را بر موي سفيد من حرام گردان.)
والسلام عليکم ورحمة الله و برکاته