او به عنوان امام جماعت نمونه كشور انتخاب شده است. دم در مسجد كه ايستادهايم و با حاج علي حرف ميزنيم، هر كسي از كوچك و بزرگ رد ميشود با احترام و صميميت خاصي به او سلام ميكند. او موفق شده است در كسوت يك روحاني، ارتباط عميقي با مردم برقرار كند. پيگيري و سماجت حاج علي را ما هم از نزديك ديديم و به او گفتيم:«حاجي شما بايد خبرنگار ميشدي!» آنچه در پي ميآيد ماحصل گفتوگو با اين روحاني جوان است.
حاج آقا واشقاني! بين اين همه كسوت و عنوان شغلي، چه شد كه رفتيد سراغ دنياي طلبگي؟!
اگر چه اسلام مُشوق همه كارها در جهت خدمت به مردم است، اما طلبگي ارتباط مستقيمي با علوم اسلامي دارد و در اين كسوت، فرصت بيشتري داريم كه براي مديريت نيت، افكار و رسالتهايمان از قرآن و عترت كمك بگيريم البته مسير هم طوري است كه انسان بهتر با نفس مبارزه ميكند، در واقع هرچقدر انسان بيشتر با معارف الهي آشنا باشد، بايد در تربيت و تزكيه خود بيشتر دقت كند چون مردم در مسائل اجتماعي و اخلاقي به بيانات و رفتار روحاني و امام جماعت نگاه ميكنند، بنابراين خيلي بايد مراقب باشد.
شما طلبگي را «شغل» ميدانيد؟
طلبگي وراي «شغل» است؛ يعني شغلهاي ديگر زيرمجموعه طلبگي هستند و طلبگي به عنوان نماد علوم ديني و سخنگويي اسلام است كه مسئوليت بسيار سنگيني دارد كه هم در اين دنيا و هم در آن دنيا، سؤال و جوابش هم سنگين خواهد بود.
جوابم را نگرفتم، بالاخره چه انگيزهاي داشتيد كه طلبه شديد؟
شما ميتوانستيد مثلاً دبير شيمي شويد يا سراغ شغل آزاد با درآمد بالا برويد يا اصلاً يك ورزشكار شويد! انگيزه و مشوق اوليهام والدينم بودند كه باعث شدند در مسجد و كلاسهاي قران روستاي واشقان حاضر شوم و آيات الهي را ياد بگيرم. پس ميتوانيم بگوييم كه نوع تربيت شما از بچگي و آشنايي با تعاليم قرآني باعث شد تا اين اُنس و آشنايي را پيگيري كنيد و آن را در طلبگي پيدا كنيد. بله، دقيقاً! و البته استعداد اين كار را هم در خودم ديدم. علاوه بر آن، متوجه شدم كه در روستاي زادگاهم هركسي در صنفي مشغول به كار است، اما كسي نيست كه مسائل ديني را براي مردم بگويد.
چه استعدادهايي در خودتان ديديد كه شما را به اين نتيجه رساند كه طلبه شويد و به لباس دين در آييد؟
استعدادهايي مثل خطابه، امامت جماعت، چگونگي روابط اجتماعي اسلامي داشتن و انتقال مسائل ديني و اخلاقي به مردم. من اين كسوت را كاملاً با عشق انتخاب كردم و در اين رسالت هم ايستادم و با تمام مشكلات و معضلاتي كه داشتم، صبر كردم.
معضلات؟! در اين راه چه معضلات و مشكلاتي داشتيد كه هنوز هم هست؟
خيلي از اين معضلات قابل گفتن نيستند، اما يكي از مشكلات اين راه، مسائل مالي است. من از جايي حقوق نگرفتهام و نميگيرم. من با فعاليتهاي خودم همه امكانات اين مسجد را فراهم كردهام.
درآمد خودتان از كجا تأمين ميشود؟
از طريق مسجد. يعني در حد عُرف و آنچه براي تأمين زندگيم لازم است. من مؤسس و امام جماعت مسجد هستم و همه امور آن را هم به تنهايي مديريت ميكنم. مردم هم مديريتم را قبول دارند، هميشه خوشحالند و همراهي ميكنند.
پس ميشود مسجدي راه انداخت و در همه جهات آن را توسعه داد و حقوق بگير آن هم بود؟
بله، كاملاً ميشود.
قبل از مسجد امام رضا (ع) كجا امام جماعت بوديد؟
نمازهاي ظهر و عصر را در بيمارستان شريعت رضوي منطقه ۹ تهران و نمازهاي مغرب و عشاء را در مسجد باب الحوائج در منطقه ۱۰ (خيابان تيموري) ميخواندم و قبل از ظهر يا بعد از ظهر هم پيگير گرفتن زمين اين مسجد (مسجد حضرت امام رضا (ع) ) بودم.
اصلا چه شد كه به فكر ساختن مسجد افتاديد؟
سؤال خوبي است. من كه زندگيم ميگذشت پس چرا بايد دنبال ساختن مسجد ميرفتم؟ ببينيد، انسان هركاري كه ميخواهد انجام بدهد بايد از معارف الهي بهره بگيرد، يعني در كاري كه انجام ميدهد بايد علم، عقل، دين، هدف، مديريت و نظم باشد، اين چند عنصر كمك است براي انسان در انجام رسالتش. ما بايد در زمان فعلي يك روحاني پُرتحرك، فعال، انقلابي و فرزند زمان باشيم و با عمل، مردم را به اسلام دعوت كنيم و البته به قدر عقل و استعدادشان آنها را به دين دعوت كنيم؛ اينكه يك روحاني فقط به محراب برود و نماز بخواند، به طور كامل به رسالتش عمل نكرده است، امام جماعت بايد «جامع» باشد هم از جهت مديريت تشريعي و هم تكويني. لذا من به تنهايي وارد ميدان شدم و عمران و امور فرهنگي مسجد را بر عهده گرفتم و مسجدي كه عملاً خلع سلاح بود و چيزي نداشت، آباد شد. در واقع فكرم اين بود كه اگر شرايط برايم فراهم نيست كه مثلاً براي تبليغ دين، زبان انگليسي ياد بگيرم، ميتوانم با ساختن يك مسجد، امام جماعت فعال و موفقي باشم.
اشاره كرديد به پيگيري براي گرفتن زمين مسجد. زمين را از كجا گرفتيد؟
يك زمين وقفي پيدا كردم. بعد با نامه از يك اداره درخواست كردم كه قبول نميكردند، اما آنقدر پيگيري كردم كه بالاخره بعد از ۶ – ۵ ماه قبول كردند. زمين را نميدادند، ولي گرفتم. اول از شهرداري اقدام كردم، بعد سازمان زمين شهري، سازمان اوقاف، سازمان نقشهكشي و بعد هم اداره ثبت اسناد و املاك. بعد از تمام مراحلي كه طي كرديم و زمين را گرفتيم، ديديم حالا هيچ بودجهاي نداريم براي ساخت. از آن به بعد، مُدام تهران را ميگشتم و مثلاً صاحبان مجتمعهاي تجاري بزرگ را پيدا ميكردم و سراغ آنها ميرفتم و بحث كمك به ساخت مسجد را با آنها مطرح ميكردم.
كمك ميكردند؟
نه، ميگفتند ما خودمان داريم مسجد، حسينيه يا مدرسه ميسازيم و مداركش را هم نشان ميدادند، اما بالاخره بعد از يك مدت طولاني، يك جا حرفم گرفت. يك نفر را گير آوردم كه گفت:«چشم حاج آقا!» خيلي استقبال كرد و احترام گذاشت و نقشه مسجد را هم بوسيد و حتي حاضر نشد كه بيايد زمين را ببيند. ميگفت:«حاج آقا! حرف شما حجت است» ولي آوردمش تا زمين را ببيند. وقتي زمين را ديد، به او گفتم كه چقدر كمك ميكني؟ هرچند همه چيز دست خداست. او هم گفت كه حاج آقا شما اقدام كن، ما هم تا آنجا كه خدا بخواهد هستيم. پله پله كار را شروع كرديم و او هم كمك ميكرد. من پشت سر هم نيازها را تلفني اعلام ميكردم و آن بنده خدا هم پشت سر هم مصالح ميفرستاد و نيازها را تأمين ميكرد. عمده كمكها را همين يك نفر ميفرستاد. اين شخص كلاً چقدر كمك كرد؟ تا الان بيش از يك ميليارد تومان. بقيه نيازها را هم خودم از خيرين دنبال ميكردم. مردم محل هم وقتي باور كردند، پاي كار آمدند و در حد توان با دلگرمي، صداقت و اميدواري كمك كردند.
زمين مسجد چند متر است؟
۶۳۵ متر است كه سه طبقه دارد. زيرزمين شامل «سالن اجتماعات چند منظوره، وضوخانه، سرويس بهداشتي و حمام و آشپزخانه مجزا» طبقه دوم شامل «آبدارخانه و شبستان مردانه» و طبقه سوم هم شامل «شبستان خانم ها، آبدارخانه، مهد كودك و سرويس بهداشتي» است. در ورودي و خروجي آقايان و خانمها هم مجزاست. مسجد يك پاركينگ وسيع هم دارد. در تمام كتيبههاي مسجد هم محتوا و فلسفه تشكيل مسجد را بر اساس آيات و روايات آوردهايم؛ اينكه مسجد بايد بر اساس تقوي بنيان گذاشته شود، مساجد خانههاي مؤمنين هستند و از اين قبيل. در تمام كتيبهها اسم «مسجد» آمده است، من امضا ميكنم كه كتيبههاي اين مسجد در هيچكدام از مساجد تهران و حتي ايران وجود ندارد! آيات موجود در كتيبهها را با ترجمه فارسي و روشن و واضح نوشتهايم.
چه سالي شروع به ساخت مسجد كرديد؟
۵ خرداد ۸۷ با ۲۰ هزار تومان كار ساخت مسجد را شروع كرديم. بدون دفتر و تشكيلات! به حاجي (باني ساخت مسجد) زنگ زدم و گفتم كه ميخواهيم خاكبرداري را شروع كنيم. حاجي ساعت ۵/۲ بعدازظهر آمد، گفت:«شيخ علي شروع كردي؟! امكاناتت چيه؟!» گفتم:«فرشم زمين است و سقفم آسمان!»؛ گفت دفتر نداري؟ گفتم نه! همان شب يك كانكس فرستاد براي دفتر كه گذاشتيم كنار خيابان. توي همان كانكس زندگي ميكردم. اين كانكس محل مديريت ساخت مسجد، پاسخ به مراجعات مردمي، كتابخانه و مشاوره و تصميمگيري براي كارها هم بود! بعداً دو تا كانكس ديگر هم آوردند براي پيمانكاران و استراحت كارگران. از لحظهاي هم كه زمين را گرفتم، از كارها عكس گرفتهايم.

خودتان هم در كارهاي فيزيكي ساخت مسجد شركت ميكرديد يا ميترسيديد خاكي بشويد؟! بله، براي ساختن مسجد لباس و سر و صورت آدم خاكي نشود پس براي چي خاكي بشود؟!
حتي شب تا صبح نميخوابيدم؛ مثلاً معمار ميگفت كه فردا يك كاميون آجر ميخواهيم كه بايد طبقه بالا باشد، به او ميگفتم كه شما تهرانپارس نرسيدهايد، آجرها بالاست! بعد زنگ ميزدم يك كاميون آجر ميآمد، ۵۰ هزار تومان هم ميدادم به كارگران كه سريع آجرها را بالا ميبردند، معمار كه ميآمد باور نميكرد كه آجرها اينقدر سريع بالا رفته باشد.
شخصي كه يك ميليارد تومان كمك كرده، چه كاره است؟!
اين شخص يكي از سرمايهداران صاحب نام ايراني است. اين شخص ميگفت كه روحاني مثل تو نديدهام، از بس كه سمج و پيگيري! البته مردم هم وقتي ميديدند و ميبينند كه مدام در مسجد هستيم، اظهار خوشحالي و اميدواري ميكنند. حتي اينجا پُر از درخت بود كه همه آنها را درآوردم براي آماده شدن زمين مسجد!
حاج آقا! اشكالي ندارد كه به خاطر مسجد درختها را از ريشه در بياوريم؟!
خود پيامبر (ص) وقتي ميخواست مسجد قبا را بسازد، درختها را از باغ درآورد؛ اينجا هم در اصل زميني بود كه از طرف شخصي به اسم «بيبيخانم گرجي» براي ساخت مسجد وقف شده بود اما متوليهاي وقف موافق ساخت نبودند و در زمين، درخت كاشته بودند.
خب، اگر اينجا وقف مسجد بوده، چرا ادارات مقاومت ميكردند و زمين را به شما نميدادند؟!
ظاهراً قبل از من افرادي آمده بودند كه زمين را بگيرند و مسجد را بسازند، اما موفق نشده يا خسته شده بودند و ول كرده بودند. بالاخره، دولت بايد به افراد اعتماد كند و زمين وقفي را براي ساخت به آنها بدهد؛ در واقع، اين روحيه در ادارات بود كه اينجا ساخته شود، اما با پيگيريهاي من حجت بر آنها تمام شد و اثبات شد كه اين طلبه اهل كار است؛ شايد بزرگترين خدمتي كه كرديم، اين بود كه زمين را به وقف بودنش برگردانديم و به حُكم وقف عمل كرديم؛ اگر اينطور نميشد، اينجا الان پارك بود! الان از اينجا صداي اسلام شنيده ميشود، اما قبل از اين، صداي معتادها در لابهلاي درختها شنيده ميشد و مردم امنيت نداشتند. الان مردم از در دنيا دو نهاد هست كه با «قانون» مديريت نميشود؛ يكي «مسجد» و ديگري «خانواده»؛ اين دو نهاد با عاطفه ديني و تفاهم مديريت ميشود؛ شما اگر همه دنيا را هم بگرديد، هيچ جايي را پيدا نميكنيد كه اين دو نهاد با قانون خشك اداره شود، چون اينجوري يك هفته هم دوام نميآورد! مدير اصلي مسجد خداست، هيئت امناي مسجد هم ائمه اطهار(ع) هستند، كساني هم كه در مسجد كار و تلاش ميكنند، ارادتمندان ائمه هستند كه به خدا و آخرت ايمان آوردهاند اين مسجد بركات و ثمرات بسياري مثل شناخت همديگر، وحدت و همدلي و دوستي به دست ميآورند و اين بنا، چشم و چراغ منطقه شده است.
حالا كه زمين مسجد را گرفتيد و مسجد ساخته شده، چه فعاليتهايي براي دنيا و آخرت مردم در آن انجام ميدهيد؛ چون مساجدي هستند كه به رغم زرق و برق ظاهري، كار خاصي در آنها انجام نميشود، انگار آباد نيستند؟!
اول صبح كارمان با نماز جماعت صبح شروع ميشود، بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب به آقايان قرآن آموزش ميدهيم؛ در بين روز هم جلسات قرآن، نهج البلاغه، احكام و اخلاق با مديريت خانمها براي خانمها برگزار ميشود؛ شبهاي شنبه زيارت آل ياسين، شبهاي چهارشنبه دعاي توسل، شبهاي جمعه دعاي كميل و صبحهاي جمعه هم دعاي ندبه و زيارت عاشورا داريم، خودم نيز ظهرها بين دو نماز خيلي كوتاه احكام و حديث ميگويم؛ خلاصه اينكه مسجد از اذان صبح تا آخر شب در خدمت مردم است. بيش از ۲ هزار جلد كتاب در كتابخانه مسجد براي مطالعه مردم و جوانها داريم، هرسال هم به مقتضاي اينكه وضع مالي خوبي داشته باشيم، يك سالنامه ديواري چاپ ميكنيم با عكس و متن و به مردم گزارش يكساله عملكرد مسجد را ارائه ميدهيم. در كنار اين برنامههاي اختصاصي، با اهل مسجد به عيادت مريضها يا تسليت به عزادارها و خير مقدم به كساني كه از زيارت آمدهاند، ميرويم. اگرچه مسجد با مديريت امام جماعت پيش ميرود، اما كمك و تعاون نمازگزاران هم وجود دارد؛ يعني كارها تقسيم شده و مسجد دوستانه اداره ميشود.
مگر ميشود جايي را بدون بخشنامه و آئيننامه، با رويكرد دوستانه و رفاقتي اداره كرد؟!
بله؛ ببينيد در دنيا دو نهاد هست كه با «قانون» مديريت نميشود؛ يكي «مسجد» و ديگري «خانواده»؛ اين دو نهاد با عاطفه ديني و تفاهم مديريت ميشود؛ شما اگر همه دنيا را هم بگرديد، هيچ جايي را پيدا نميكنيد كه اين دو نهاد با قانون خشك اداره شود، چون اينجوري يك هفته هم دوام نميآورد! مدير اصلي مسجد خداست، هيئت امناي مسجد هم ائمه اطهار (ع) هستند، كساني هم كه در مسجد كار و تلاش ميكنند، ارادتمندان ائمه هستند كه به خدا و آخرت ايمان آوردهاند.
چه عواملي باعث شده اين مسجد يك مسجد نمونه باشد و شما را هم به عنوان امام جماعت نمونه كشور انتخاب كنند؟ يا به بيان ديگر، يك روحاني نمونه بايد چه ويژگي هايي داشته باشد؟ اينكه چه چيزي اين مسجد را نسبت به ساير مساجد زبانزد و متمايز كرده است يا اينكه چه چيزهايي باعث موفقيت يك مسجد ميشود، به چند عامل بر ميگردد؛
اولين عامل «كار شبانه روزي و حضور مداوم در مسجد» است؛ روحاني وقتي در اداره مسجد موفق است كه غير از كار مسجد و امامت جماعت، كار ديگري را قبول نكند و منظم باشد؛ اگر پدر خانواده از چارچوب خانواده غافل باشد، شيرازه خانواده از هم ميپاشد، روحاني هم همينطور است، چون پدر ديني مردم محله است. دومين عامل اين است كه «انسان طمع خود را پايين بياورد»؛ انسان يك بار به دنيا ميآيد و يك بار هم از دنيا ميرود، يك كار بس است! همان يك كار را بايد خوب و شسته و رفته انجام دهد. در اسلام هيچ كاري با سفارش حل نميشود، بايد بروي وسط ميدان! يك جا مشاور بودن، جاي ديگر مديرعامل بودن، سهام دار بودن و. . . اينطور نميشود! روحاني واقعي كسي است كه خودش دنبال انجام رسالتش برود، نه اينكه به او بگويند. مسئوليت ما نسبت به مردم خيلي سنگينتر است، ما سخنگوي اسلام در مسجد هستيم، روحاني بايد از همه جهات از مردم ضعيفتر اما در معنويات از مردم قويتر باشد. روحاني مخصوصاً بايد از لحاظ مالي در حد عُرف باشد. عامل مهم ديگر اينكه «چشم به اين ميز و صندليها نداشته باشد»؛ شخصي سالها درس ميخواند و روي يك صندلي مينشيند، اما روحاني سالها درس ميخواند و خودش را تزكيه ميكند، اما روي منبر مينشيند كه چند پله از اين ميز و صندليها بالاتر است! عامل مهم ديگر براي موفقيت امام جماعت و مسجد، «مطالعه مفيد» است؛ روحاني بايد هميشه مطالعه كند، مانند رانندهاي كه هميشه بايد گواهينامهاش همراهش باشد، روحاني بايد از ساختار، تاريخ و مسائل اجتماعي و فرهنگي مسجد خبر داشته داشته باشد؛ همانطور كه احترام امامزاده را متولي آن بايد نگه دارد، احترام مسجد و نمازگزارانش را هم ابتدا روحاني آن بايد حفظ كند. روحاني در مسجد حلقه وصل ميان مردم و مسئولان حكومتي هم هست، يعني صداي مردم را به گوش مسئولان حكومتي ميرساند؛ بايد روحيه انقلابي داشته و مردمدار باشد، يعني بايد از مردم، با مردم، در بين مردم و امين مردم باشد. امانتداري امام جماعت هم زماني مشخص ميشود كه در بين مردم حضور داشته باشد و مردم از زندگي و رسالت او خبر داشته باشند و به حرفهايش باور داشته باشند تا عمل كنند. بعضيهايمان يك عمر كار ميكنيم، اما نميتوانيم چند نفر را وارد مسجد كنيم؛ اما امام حسين (ع) در يك ساعت ظهر عاشورا تاريخ اسلام را رقم زد! ما هم ميتوانيم «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» را احيا كنيم؛ اگر سيدالشهدا خودش به ميدان جهاد و مبارزه نميرفت، كسي هم وارد ميدان نميشد، امام جماعت هم تا وارد ميدان كار نشود، مردم دنبال او نميروند. من در زمان ساخت مسجد، شب و روز در سرما و گرما در كانكس بودم و تا زماني كه پايم دررفت و باندپيچي كردند، منزل نرفتم! حتي يك بار براي پيگيري كارها به يكي از مقامات كشوري كه مديركل بود، ساعت دو نصف شب زنگ زدم! به موازات كارهاي عمراني مسجد، كارهاي فرهنگي را هم مانند ارتباط با مطبوعات و شبكههاي تلويزيوني شروع كرديم. و در نهايت اينكه، «روحاني بايد بلندنظر باشد»؛ نبايد تنگنظر باشد، بايد همه چيز را به جان بخرد، چون كار براي خداست؛ طلوع و غروب مسجد به امام جماعت آن است، اگر روحاني مرد عمل باشد، احترامش خيلي بيشتر از اينها خواهد بود، چون مردم روح ديني دارند.
چقدر تيپ و قيافه جوانهايي كه به مسجد ميآيند، برايتان مهم است؟ شما با جوانهايي كه مدل ظاهري خاصي براي خودشان درست ميكنند، چطور كنار ميآييد؟
اصلاً با آنها برخورد چكشي نميكنم، اتفاقاً آنها را بيشتر هم تشويق ميكنم! يك روحاني بايد بدون اينكه به ظواهر مردم توجه كند، به رسالت خودش عمل كند. يك مثال برايتان ميزنم؛ من الان به مطب دكتر ميروم براي درمان، دكتر كه به ظاهر من نگاه نميكند، او نسخهاش را ميدهد. روحاني هم بايد همينطور عمل كند، او بايد از دل وارد شود نه از ظاهر؛ البته همراه با عمل نه فقط با زبان، چون دوران سخنراني محض گذشته و امروز دوران «عمل درماني» است، مردم ديگر اطلاعات لازم را دارند. ائمه اطهار (ع) فرمودهاند كه مأموريت ما بيش از سه چيز نيست؛ «صبر در برابر مصيبتها، بندگي و عبادت خداوند و خدمت به مردم»؛ اين سه لازم و ملزوم يكديگرند كه هركدامشان نباشد، ديگري ناقص است، در واقع عمل به منزله تأييد ساير كارهايمان است، آن هم عمل صميمانه و همراه با خوش برخوردي.
دقيقاً منظورتان از خوش برخوردي يك روحاني چيست؟
روحاني بايد قلباً خوش اخلاق و خوش برخورد باشد يا اگر فقط حفظ ظاهر كند و در ظاهر خوش برخورد باشد - به قول معروف براي مردم فيلم بازي كند- كافي است؟ نه، اين روش جواب نميدهد؛ روحاني بايد قلباً خوش برخورد باشد، عمق نيت آدم مهم است. علاوه بر اين، من بايد به عمق رسالتم و عاقبت آن يقين داشته باشم كه اگر يك نفر را به اسلام علاقهمند كنم، انگار يك جامعه را علاقهمند كردهام. درخت وقتي رشد ميكند كه مغز آن سالم باشد؛ روحاني هم همينطور است، اگر جرقه بزند، ديگران از شُعاعش استفاده ميكنند. در آيهاي از قرآن كريم عبارت «أضحك و أبكي» درباره خداوند استفاده شده و معنايش اين است كه خدا هم ميخنداند و هم ميگرياند.
به نظر شما ارتباط مفهوم اين آيه با مسئله «نشاط» آن هم در محيطهاي معنوي مثل «مسجد» چيست؟
ببينيد، روح و جسم انسان با نشاط ميتواند تكامل پيدا كند؛ در طبيعت هم كه نگاه كنيد، «باد» به منزله عامل نشاط براي گياهان است كه اگر نباشد، گياهان رشد نميكنند و بيابانها زيبا نميشود. شادي از طرف خداوند و ائمه (ع) است، ما بايد مساجدمان را شاد كنيم، يكي از عواملي كه باعث ميشود مردم و جوانان به مسجد علاقهمند شوند، استفاده از رنگهاي شاد است؛ مسجد نياز به انرژي و نشاط دارد. اهل بيت (ع) هم فرمودهاند كه در شادي ما شاد باشيد و در غم ما، غمگين؛ اما امروز متأسفانه در تولدهاي اهل بيت هم اشك ميريزند، البته اشك شوق و نشاط بسيار خوب است، اما نه اشك غم! اين شادي و نشاط يكي از نيازهاي روح انسان است و انسان در سايه آن ميتواند به مأموريتهاي زندگي خود مثل كار و تحصيل بپردازد، شادي يكي از ضروريات جامعه اسلامي است كه البته بايد در شأن جامعه اسلامي هم باشد. مثلاً ببينيد، اميرالمؤمنين علي (ع) در مسجد، حضرت زهرا (س) را عقد كرد.
در ابتداي انقلاب اسلامي هم در مساجد براي عروسيها وليمه ميدادند، اما الان شرايط طوري شده است كه اين كارها مقتضاي زمان نيست! چرا؟! چون ممكن است عدهاي كه جنبه و استعداد لازم را براي اين مسائل ندارند، از آن سوء استفاده كنند؛ مثلاً موضوع «مزاح كردن»، پيامبر اكرم با همه مخصوصاً جوانها شوخي ميكردند، ولي اگر امروز يك روحاني بخواهد بيش از حد با مردم اُنس بگيرد، گروهي جنبه ندارند و سوء استفاده ميكنند! خب، در همان زمان پيامبر (ص) هم عدهاي سوءاستفاده ميكردند! به هرحال در جايي كه آتش ميسوزاند، بايد آرام آرام كنارهگيري كرد.
يعني شما معتقديد كه در شرايط فعلي، مقتضاي زمان نيست كه عقد و عروسي را در مسجد بگيرند؟
بله؛ بعضيها سوء استفاده ميكنند، البته اگر مراعات شود خوب است. چه سوء استفادهاي ميكنند؟! يك عده ميخواهند بزنند و برقصند! در حالي كه اينها با شئون مسجد جور در نميآيد. يك عده فكر ميكنند، ذات عروسي يعني زدن و كوبيدن و پرش و. . . اما ميتوانند آن زمان كوتاه عقد را به مسجد بيايند و بقيه كارهايشان را بيرون ببرند، خود ما هم به عروس و دامادها توصيه ميكنيم عقد را در مسجد بخوانند كه خاطره خوشي برايشان بماند.
درباره پيوند امام جماعت با سياست چه نظري داريد؟
روحاني بايد «سياسي» باشد اما مسجد را فراجناحي اداره كند؛ يعني دستاويز سياسيون نشود و استقلال فكري، فرهنگي و عملي داشته باشد. در يك كلمه «روحاني آزاد» باشد! اگر خودش هم به سمت مسائل جناحي گرايش دارد، نبايد آن را به مردم منتقل كند، البته بايد در رابطه با كليات مسائل سياسي كه منافع ملي را در بر ميگيرد، صحبت كند.
تا به حال پيش آمده كه كسي شبي يا نصف شبي در مسجد را بزند و بگويد كه مشكل دارد و ميخواهد شب را در مسجد بخوابد؟
كسي تا حالا درخواست نكرده كه در مسجد بخوابد، اما زياد پيش آمده كه به من زنگ زدهاند و گفتهاند كه مشكل خانوادگي داريم و خواستهاند كه به آنها كمك كنم؛ ميانجي دعواي زن و شوهرها هم شدهام و با يك سياستي، آن را حل كردهام
! ممكن است كساني كه اين گفتوگو را ميخوانند فكر كنند كه حاجآقا واشقاني با اين حرفهاي دلچسبي كه ميزند، روزي بخواهد به پشتوانه كارهاي مثبت و حرفهاي تودل برويي كه ميزند، براي نمايندگي مجلس يا شوراي شهر كانديدا شود. نظر شما درباره اين تصور چيست؟
بنده به هيچ وجه غير از حضور در مسجد امام رضا (ع) قصد ديگري ندارم؛ اگر در همين مسجد بتوانم انجام وظيفه كنم، كافي است، مهم خدمت به مردم و تقوي داشتن در كار است، چون قرآن ميفرمايد كه خداوند فقط از پرهيزكاران قبول ميكند. آخرين ايستگاه ما زماني است كه كارمان توأم با تقوا و خدمت به مردم باشد؛ امام جماعت شدن هم از هر عنواني برتر است، عناوين ديگر «دنيايي» است، اما امامت جماعت يك عنوان «معنوي» است.
تا الان ما از شما پرسيديدم و شما جواب داديد؛ حالا هرچه كه خودتان صلاح ميدانيد، بگوييد.
تداوم نظام جمهوري اسلامي در تعمير و آباداني مساجد و حضور مسئولان حكومتي در مسجد است؛ جذب مردم و حضور پرشور آنها در مساجد هم به حضور مستمر امام جماعت بستگي دارد، چون امام جماعت، مدير طبيعي مسجد است، آباداني مسجد هم بستگي به او دارد. نكته ديگر اينكه، سعي كنيم با حضور در بين مردم، آنها را نسبت به اسلام و اين لباس و مسجد خوشبين كنيم؛ خودستايي نميكنم، اما من خودم با مردم زندگي ميكنم، به عنوان نفر اول در مسجد هستم و نفر آخر خارج ميشوم. بزرگترين وظيفه ما در مساجد اين است كه جوانها را جذب كنيم و به آنها ميدان بدهيم كه نظر بدهند و كار كنند و البته از تجربيات بزرگسالان هم در اداره مسجد استفاده كنيم؛ سعي كنيم از اين تريبون آيات و احاديث را به مردم ارائه كنيم، چون مردم براي شنيدن اين مطالب هميشه علاقهمند هستند.