اين ريزتراشه مجموعهاي از الكترودها به اندازه قرص آسپرين كودكان است كه در بخش كنترل حركت مغز نصب شده است. زمانيكه فرد معلول به حركت دادن دست خود فكر ميكند، الكترودهاي اين ريزتراشه، سيگنالهاي توليدشده در مغز را دريافت و از راه يك كابل كه به سر بيمار متصل شدهاند، به سيستم رايانهاي منتقل ميكند. سپس رايانه با رمزگشايي از اين سيگنالها، اطلاعات را به دست روباتي ارسال ميكند و دست روباتي، همان حركتي را انجام ميدهد كه فرد بيمار در ذهنش تصور كرده است.

«هاچينسون» در اين آزمايش توانست براي نخستين بار، بدون نياز به كمك ديگران و تنها با استفاده از امواج مغزي، دست روباتي را كه در كنار وي بود، تحت كنترل در آورد و فلاسك قهوه را از روي ميز بلند كند و تا كنار لب بياورد و قهوهاش را با استفاده از ني بنوشد. «لي هوخبرگ»، مهندس و متخصص مغز و اعصاب دانشگاه براون ميگويد: «خندهاي كه روي لب خانم «هاچينسون» پس از حركت دست روباتي نقش بست، هيچگاه از ذهن تيم تحقيقاتي فراموش نميشود.»
براي كنترل دقيق اين سيستم چندين آزمايش مختلف از جمله تكان دادن دست يا گرفتن توپ پينگپنگ انجام شد تا مشخص شود كه كنترل دست روباتي، اتفاقي نبود. محققان معتقدند، اين موفقيت ميتواند به طراحي دستهاي روباتي (كه امكان فعاليتهاي دشوارتري مانند مسواكزدن را براي فرد معلول فراهم ميكنند)، منجر شود و در حقيقت نويددهنده استقلال دوباره در انجام عملكردهاي روزانه براي افراد فلج و معلول است. پروفسور «كوين وارويك» ميگويد در سالهاي آينده ميتوان از سيگنالهاي مغزي
دريافت شده توسط ريزتراشه در موارد مختلفي مانند خاموش كردن چراغ، باز كردن در، هدايت صندلي چرخدار يا حتي رانندگي نيز استفاده كرد. گام بعدي محققان، طراحي يك سيستم بيسيم است كه بتواند امواج مغزي را مستقيم از مغز به دست روباتي منتقل و روياي نهايي استفاده از قدرت ذهني براي حركت دادن دوباره اندام فلج را محقق كند. گفتني است جزييات بيشتر اين تحقيق در مجله «نيچر» (Nature) منتشر شده است.