سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
انتخابات ۲۸ خرداد /کدام برنامه؟ کدام کارنامه؟
محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:
۱- ثبتنام نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، کمتر از یک ماه دیگر آغاز میشود و رئیسدولت سیزدهم، حدود دو ماه دیگر انتخاب خواهد شد. این انتخابات، هم از زاویه قدرتنمایی ملی در برابر فشارهای دشمنان اهمیت دارد، و هم میتواند نقطه پایان بر سوءمدیریت برخی مدیران بگذارد و شروع یک دگرگونی جدی در روند مدیریت اجرایی - به موازات تحولات پدید آمده در دستگاه قضایی و مجلس طی دو سال اخیر- باشد.
۲- موضوع انتخابات برای دشمنان ملت ایران، به قدری جدی است که سفیر فرانسه در تهران، در گفتوگو با یک روزنامه میگوید «تلاش میکنیم برجام قبل از انتخابات ریاستجمهوری ایران احیا شود». و البته آن روزنامه شبهاصلاحطلب دلیلی نمیبیند که بپرسد «اگر صداقت داشتید، چرا در این چند سال، کار دیگری جز زیر پا گذاشتن توافق به همراه آمریکا نکردید؟ یا؛ چه تضمینی وجود دارد که بلافاصله پس از انتخابات، به همان خیانتهای گذشته برنگردید». کشور ما در این دوره پنج ساله پسابرجامی، بهخاطر خدعه و خیانت غرب، از صدها میلیارد دلار تجارت و درآمد محروم شد و حجم تحریمها چند برابر افزایش یافت. از دشمن که توقعی نبود. آنها از همان هشت سال قبل، بنا را بر کشیدن ترمز پیشرفتهای ایران گذاشته بودند و ضمنا ناباورانه آرزو میکردند طرف ایرانی در نقشهشان بازی کند و اقتصاد را در وضعیت «تعلیق و انتظار» فرو ببرد. بنابراین امروز هم عجیب نیست که نگران سرنوشت همین مدیریت پیر و خسته،اشرافی و نفوذزده، و فشل باشند؛ مدیریت نقیضگویی که هشت سال است یکی در میان میگوید:
«- رئیس جمهور فرانسه گفت یکی از اهداف ما برای کار با ایران، ایجاد اشتغال برای جوانان ایران است.
-هیچ کس در دنیا، دلسوز ما و دنبال حل مشکلات ما نیست، ما باید مشکلاتمان را خودمان حل کنیم.
-علاوهبر اینکه یکی از مقامات اروپایی در جلسه خصوصی به من گفت، رئیسجمهور فرانسه هم خصوصی و هم در مصاحبه مطبوعاتی در حضور من گفت که در سال ۹۱ ما پنج کشور به اتفاق هم تصمیم به حمله و جنگ با ایران گرفته بودیم، فقط درباره زمانش بحث میکردیم؛ اما وقتی شما رئیسجمهور شدید، دیدیم شرایط عوض شده، ما هم دست نگه داشتیم تا ببینیم شرایط جدید چه میشود.
- در اجلاس شانگهای دو نفر از سران دنیا به ما گفتند، شما در مسئله برجام، پیروز اخلاقی تاریخ هستید.
-کشورها مگر دیوانهاند با شما (آمریکا) که برجام را زیر پا گذاشتید، مذاکره کنند؟
-من عمامه دارم و کلاه سرم نمیرود... بعضی میگویند ما در برجام سر آمریکا کلاه گذاشتیم.
-آمریکاییها گفتند اول ملاقات کنیم، بعد راجع به تحریم بحث کنیم؛ میخواستند نسبت به هوش ایرانی تردید کنند! ما دیگر حاضر نیستیم کلاه سرمان برود.
-یک ساعت هم در برداشتن تحریمها نباید تاخیر کرد... آمریکا آمده توبه کند؛ میگوید هل لی من توبه»!
۳- فهرست طولانی بیتدبیریها (از اعتماد به دشمن در برجام تا حراج ۱۸ میلیارد دلار ذخائر ارزی ظرف دو ماه، گران کردن ناگهانی بنزین، دادن شوکهای ویرانگر به بورس و صفهای کذایی مرغ)، همچنان برای مردم ما معماست. نه برای عوام و نه خواص ما قابل هضم نیست که درست در متن مذاکرات مربوط به برجام چه در سال ۹۲ و چه سال ۹۹، مردم مجبور به ایستادن در صفهای کذایی میشوند؟ معلوم نیست چگونه پُز مقاومت در برابر توزیع کوپن را میدهند -که میتوانست طبقات پایین را از منافع واگذاری یارانه ارزی برای واردات کالا منتفع سازد- در حالی که اذیت و آزار مردم را میبینند؟ اما اندکی که تامل میکنید، بهخاطر میآورید تحلیل آمیخته با خبر تلخی را که خبرگزاری خبرآنلاین، ۱۹ بهمن۹۲ با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» منتشر کرد «توزیع سبد کالا با شیوهای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیشبینی باشد. او دقیقا همین-ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن زیر دست وپا- را پیش بینی میکرد و اصلا آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت. نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته «شما در اخبار دیدید ایران اخیرا به طور قابل مشاهدهای غذا بین مردم فقیر جامعه توزیع کرده تا نشان دهد کاهش محدود تحریمها، تاثیر مستقیم داشته». این دقیقا همان نتیجهای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا داشته، روحانی به یک نمایش برای ارائه در جشنوارههای خارجی نیازمند بود؛ اینکه مردم حاضرند برای چند کیلو مرغ و برنج باهم درگیر شوند. درست است که روش توزیع چندان مناسب نبود، اما اگر بتوان جایزه فستیوال جهانی را به خود گرفت، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند، میارزید»!
همچنین است اظهارات سردبیر نشریه «صدا» ارگان حزب اتحاد ملت که درباره شوک بنزینی گفت : «روحانی میخواست به هر قیمتی شده، دوباره مذاکره کند. اینجا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانه زنی کنند که مذاکره انجام شود. میگویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، جامعه به هم می ریزد و روحانی خندیده است. اینکه میگویند گران کردن بنزین تصمیم غیر کارشناسی و اطلاعرسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر او، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع رسانی- در واقع اطلاع نرسانی- درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود... او قمار کرد تا ببیند نتیجه چه میشود».
۴- همین بحران کرونا را در نظر بگیرید. پس از یک سال دست و پنجه نرم کردن نظام سلامت و اقتصاد کشور با کرونا، آمار قربانیان روزانه در اثر مراعات محدودیتها به هفتاد نفر رسیده بود. اما یک قضاوت غلط و خلاف نظر کارشناسان و وزارت بهداشت، مبنی بر اینکه «به نظر من از پیک کرونا عبور کردهایم»، موجب شد کشور به وضعیت قرمز باز گردد، شمار مبتلایان و قربانیان سه و نیم برابر شود، و تعطیلی دوباره، در حالی که کرونا ۲۵۰ هزار میلیارد تومان به کسبه و اصناف زیان رسانده، دامن اقتصاد را بگیرد. آیا بدتر از این میشود به مسئولیت حمایت از تولید و صیانت از سلامت مردم عمل نمود، یا نشاط انتخاباتی فراهم کرد؟! حقیقتا تهدید کرونا خطرناکتر است یا مدیری که بر خلاف کارشناسان میگوید «از پیک کرونا عبور کردیم» و درست به وقت هوشیاری و احتیاط، دستور «راحت باش» در مقابل تهدید جاری را میدهد؟ از همین زاویه نگاه، اوباما و بایدن خطرناکترند، یا کسانی که درباره دشمن نقابدار گفتند دشمن نیست و دوست است و بسیار هم مودب است؟ چه خون دلی خورده بود سردار سلیمانی عزیز (ره) که با همه کتوم بودن و رازداری و فرو خوردن ناراحتیها گفت «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند او دشمن نیست، دوست است. اگر صاحبمنصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دو صدایی در مقابل دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و سرد کردن، در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».
۵- علت این سوء مدیریت زنجیرهای را هر چه بدانیم، اتفاق نظر کمسابقهای در میان مردم وجود دارد که باید نقطه پایان بر چنین مدیریتی گذاشت و کدام فرصت، شایستهتر از انتخابات؟ اما در مقابل تبیین این واقعیت، موج سیاسی- رسانهای پر حجمی وجود دارد که شبانهروز، برای نا امید کردن مردم از تغییر یا ترساندن آنها از عواقب «جرئت تغییر»، عملیات میکند. مواجهه با این حجم از وارونهپردازی و تحریف، حتما سازماندهی و بسیج ملی ظرفیتها را نیاز دارد. دشمن و قشون رسانهایاش با همه توان به میدان آمدهاند تا بسیج ملی شایستهای صورت نگیرد. در مقابل، همه نخبگانی که دل در گرو عزت و اقتدار و پیشرفت کشور دارند، باید به شکل همافزا و همپوشان در میانه میدان روشنگری حاضر شوند. امید و انگیزه دادن به مردم برای تغییر و رفع نابسامانیها، همت و تدبیر میخواهد. از جمله این طراحیها، شفافسازی کارنامه دوجریان «اسلامی- ایرانی» و «اشرافی- غربگرا» در زمینه پیشرفت یا پسرفت کشور است. راستی آزمایی «وعدهها» و «برنامه آینده» هر یک از جریانها و نامزدهای فعال در انتخابات، با تبیین «کارنامه گذشته» آنها میسر است. آنچه میتواند امید واقعی به مردم بدهد و موجب افزایش توام با عقلانیت مشارکت به عنوان نیاز همیشگی کشور شود، مرور کارنامه خدمات هر کدام از افراد در معرض نامزدی و طیفهای حامی آنهاست.
۶- مرور خدمات انجام گرفته در همین سالهای «محاصره دشمن و خود تحریمی داخلی»، اسناد متقنی است بر این ادعا که میشود به جای فشلی و گردن کج کردن به سمت دشمن و ضعف متصاعد از آن، شجاعانه و مدبرانه، تهدید و تحریم را تبدیل به فرصت سازندگی کشور کرد. به عنوان مثال، مقایسه کنید تحریم راهبردی بنزین در ده سال قبل را که با همت برای خودکفایی در تولید (و سهمیهبندی هوشمندانه) نقش بر آب شد؛ و ماجرای شگفت سه برابر کردن ناگهانی قیمت بنزین را. باید پرسید واقعا مدیریت تولید مرغ و تخممرغ دشوارتر است، یا تولید بنزین و سوخت بیست درصد رآکتور تهران و محصولات نانو و موشکهای پیشرفته؟ صرفهجویی روزانه چند ده میلیون لیتری بنزین از طریق تولید و مقابله با قاچاق کجا، که روزانه صدها میلیارد تومان آورده برای کشور داشت؟ و هزینه قاچاق ۱۴۴ هزار میلیارد تومانی سوخت ظرف چهار سال، ناشی از حذف کارت سوخت کجا؟
۷- در همین دوره که صدها کارخانه و کارگاه تولیدی در اثر سوء مدیریت «برجام و دیگر هیچ»، تعطیل شد یا چوب حراج خورد و به رانتخواران رفت، مدیران غیرتمندی هم در دستگاه قضایی، مجلس، کمیته امداد، ستاد اجرایی فرمان امام(ره) و... بودند که استان به استان، به واحدهای تولیدی سرکشی کردند، درد دلها را شنیدند، مدیران محلی را به صف کردند و توانستند بالغ بر دو هزار واحد تولیدی تعطیل، نیمه تعطیل، و یا چوب حراج خورده را احیا کنند. هم چرخ تولید به حرکت در آمد و هم از شغل مولد دهها هزار کارگر صیانت شد. به اینها علاوه کنید رسیدگی سپاه و نیروهای جهادی به مناطق سیل زده و زلزلهزده را که موجب شده تا نشاط زندگی تدریجا به این مناطق برگردد. اگر روحیه خدمتگزاری جهادی، مبارزه پیشگیرانه با فساد و باز توزیع عادلانه فرصتها، در مقیاس مدیریت اجرایی سرلوحه امور قرار بگیرد، قطعا دستاوردها هزاران برابر بیشتر خواهد بود. این واقعیت را باید به تصویر کشید.
۸- شرط مهم تغییر سازنده و امیدبخش، همدلی و همافزایی همه نیروهایی است که به آرمان «ایران قوی و پیشرفته» باور دارند و حاضرند برای تدارک آن از خودگذشتگی نشان دهند. «دولت جوان حزباللهی»، شخص نیست و به جناح خاصی هم تعلق ندارد. تیم همفکر و همدل و هم افزاست. همه باید به میدان بیایند؛ شرط در میانه میدان بودن فقط نامزدی نیست. میشود نامزد نبود، اما از حقانیت مسیر مستقل ملت ایران در تراز انقلاب دفاع کرد. نباید این گونه باشد که رجال سیاسی و حامیان آنها مثلا فقط در فصل انتخابات و صرفا در صورت نامزدی آن فرد، انگیزه فعالیت را داشته باشند.
دور زدن محدودیتها ممنوع
سیمین کاظمی در روزنامه ایران نوشت:
اکنون و در آغاز سال ۱۴۰۰ موج چهارم همهگیری کرونا سهمگینتر از امواج دیگر سراسر کشور را درنوردیده و تعداد مبتلایان به طرز نگران کننده و وحشتآوری رو به افزایش است. این موج جدید در حالی کشور را فرا گرفته که با کشف واکسن و تولید و توزیع آن در سطح جهانی، امید آن میرفت که نصیبی هم به ایران برسد و رنج ناشی از همهگیری به پایان برسد. در واقع در شرایطی که واکسن به یک مطالبه ملی تبدیل شد و بحث درباره کیفیت واکسنها در جریان بود، غفلت از الزام و اجرا و رعایت پروتکلهای بهداشتی نیز رخ داد و در نهایت نه تنها واکسن تأمین نشد که به دلیل رها کردن پروتکلها پیشروی اپیدمی کروناویروس تا آنجا سرعت و شدت گرفت که نوع جهش یافته ویروس با موج چهارم، کشور را در بهت و حیرت فرو برد. طبیعی است که با وقوع موج چهارم، این سؤال پیش بیاید که مقصر وضع فعلی کیست؟ آیا دولت ما را به این روز کشاند یا ملت. دولت بود که به دلیل تحریم و موانع ایجاد شده در خرید واکسن وعدم سختگیری در اجرای پروتکلهای بهداشتی، منجر به طغیان بیماری شد یا ملت بود که با ترجیح برنامههای جشن نوروز به سلامت، زمینه انتشار بیماری را فراهم کرد.
پاسخ به این سؤال میتواند متأثر از دیدگاه ما به مسائل اجتماعی باشد، اینکه نگاه به ساختار باشد یا به عاملیت فردی. اما برای پاسخ لزوماً نمیتوان یکی از این دو را انتخاب کرد، بلکه میتوان تلفیقی از عاملیت و ساختار را در بروز چنین وضعی مسئول دانست. در بروز همهگیری وظایف دولتها مشخص است، برنامهریزی برای ساختن وضعیت به گونهای که زنجیره انتقال بیماری شکسته شود، مثل تعطیلی سراسری، حمایت از تهیدستان و گروههای آسیب پذیر، فراهم کردن شرایط تشخیص و درمان بیماری و در نهایت واکسیناسیون عمومی اما در ایران پیشبرد برنامههای پیشگیرانه دولتی همراه با این ملاحظه بوده است که در شرایط نابسامان اقتصادی، تعطیلی کسب و کارها موجب بروز نارضایتی و عصیانهای جدید نشود، از این رو هیچ گاه در تعطیلی کسب و کارها اجباری مشاهده نشده و همین عاملی در کنترل نشدن اپیدمی بوده است.
در مورد واکسیناسیون هم که آنقدر موانع خارجی و محدود کننده بوده که هنوز پرسنل بهداشتی و درمانی هم به طور کامل واکسینه نشدهاند و گروههای پرخطر همچنان در انتظارند. از سوی دیگر اگر عاملیت فردی را برجسته کنیم، طولانی شدن زمان همهگیری و خستگی عمومی از وضعیت غیرنرمال و میل به بازگشت به زندگی عادی موجب شد اهمیت بیماری و قدرت سرایت آن دستکم گرفته شود و در فقدان سختگیری دولتی درخصوص مسافرت و دید و بازدید، بسیاری به روال هرساله مشغول به جا آوردن آداب نوروز و مسافرت شوند و بشود آنچه نباید میشد؛ هجوم موج سهمگینی از شیوع بیماری و افزایش مرگ و میر روزانه.
اکنون در میانه موج چهارم، در حالی که وحشت از بیماری و مرگ بر جامعه سایه افکنده و کادرهای درمان خستهتر از همیشه برای کنترل بیماری به تکاپو افتادهاند، انتظار میرود که این بار درس عبرت را به دقت فرا بگیریم که باید در مقابله با کرونا هوشیارتر و آمادهتر باشیم و از یاد نبریم تنها راه کنترل کرونا، پیشگیری از شیوع بیماری است، با رعایت پروتکلهای بهداشتی و تسریع و تعجیل در واکسیناسیون عمومی. در پایان به یاد بیاوریم پیام سازمان بهداشت جهانی را که دسترسی به واکسن، تست و درمان کووید ۱۹ یک حق همگانی است و اجرای این شعار برعهده دولتها از جمله دولت ایران است. مردم حق دارند تست رایگان بدهند، رایگان درمان شوند و به طور رایگان واکسینه شوند. در کنار این حقوق لازم است به مسئولیت فردی خود عمل کنند و به پروتکلهای بهداشتی که به سلامت جامعه کمک میکند، پایبند باشند.
مانعزدایی جهش تولید؛ مهمترین راه موفقیت شعار سال
عباس سلیمینمین در روزنامه وطن امروز نوشت:
یک: در شرایط کنونی با ۲ نوع مانع آشکار و پنهان در برابر تولید مواجه هستیم. در بخش موانع آشکار درآمد بخش توزیع از بخش تولید به مراتب بیشتر است به همین دلیل طبیعتا تمایل به تولید در جامعه کاهش پیدا میکند و با توجه به اینکه توزیع دغدغه چندانی ندارد و کار دشواری نیست و با نهادها و ارگانهای مختلف درگیری ندارد، براحتی سرمایهها به سوی توزیع سرازیر میشود و چرخه تولید روزبهروز کُندتر میشود و بخش تولید را تحت فشار جدی قرار میدهد.
دو: مانع دیگری که در بخش تولید با آن مواجه هستیم، یک نوع نگاه منفعتطلبانه به تولید است بویژه در شهرستانهای کوچک وقتی تولید شکل میگیرد و منشأ درآمدی میشود و بروز و ظهور یک نهاد اقتصادی را شاهد هستند، از مسؤولان سیاسی گرفته تا بخشهای مختلف نسبت به این خط تولید نظر منفعتطلبانه دارند و تلاش میکنند به گونهای از این نهاد تولیدی بهره شخصی و سیاسی ببرند بدون اینکه در نظر بگیرند در پیش روی تولید چه مشکلاتی وجود دارد. همین امر موجب میشود تولیدکننده تحت فشار قرار گیرد و در راستای منفعتطلبی، به این اشخاص و بخشها کمک کند.
سه: مانع دیگری که چرخه تولید از آن بینصیب نیست، مرتبط با نهادهای متولی نظارت بر تولید است. زمانی که بناست تولیدی با استانداردهای بهداشتی، در موقعیت مناسب و بدون آسیب به محیطزیست شکل بگیرد، برای دریافت مجوز یا در زمینه نظارت و کنترل استانداردها، تولیدکننده را به نهادهای مختلفی ارجاع میدهند که علاوه بر سفارشات و رهنمودهایی که برای تولیدکننده بسیار هزینهبر است، چنانچه فساد در این نظام اداری وجود داشته باشد، تولیدکننده درگیر دستدرازیهای مأموران سازمانها میشود که خود داستانی پرغصه است.
چهار: نگاه تنگنظرانه از دیگر موانع تولید در کشور است، چرا که اجازه نمیدهیم نهاد تولیدی رشد کند و پس از آن از قبل این تولید بهره بگیریم بلکه تمام تلاش خود را به کار میبندیم که مشکلات و چالشهای جدی در مسیر این رشد ایجاد کنیم.
پنج: مانع دیگری که در بخش تولید داریم و خوشبختانه تا حدی برای کنترل آن تلاش شده، بحث نهادهای مالی است. نهادهای مالی به سختی با بخش تولید پیوند میخورند در حالی که این پیوند با بخش توزیع براحتی به انجام میرسد، چرا که چرخش مالی در بخش توزیع بسیار سریع است در حالی که در بخش تولید این چرخش مالی سرعت بسیار کمی دارد.
به عنوان مثال فردی که میخواهد سرمایهگذاری کند و برای راهاندازی خط تولید از منابع مالی بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری استفاده کند، از ابتدای شروع کار تا زمانی که چرخش مالی صورت بگیرد و سودی حاصل شود و تعهدات به انجام برسد، زمانی طولانی طی میشود، در حالی که در بخش توزیع زمانی ۳ماهه یا یک ماهه لازم است تا توزیعکننده از منابع مالی استفاده کند، پس از آن نیز میتواند آن کالا را به بازار عرضه و سهم بانک را پرداخت کند و به درآمدهای کلانی دست یابد.
شش: فاجعه زمانی شکل میگیرد که نوساناتی به وجود میآید، مثلا تولیدکنندهای که از منابع مالی استفاده کرده، نمیتواند بعد از چند سال تعهدات خود را به بانکها پرداخت کند، در این موقعیت، بانکها مشکلات جدی برای تولیدکننده ایجاد میکنند.
البته تا حدی قوه قضائیه به این عرصه که ریشه تولید را خشک میکند، وارد شده و تمهیداتی اتخاذ کرده اما باید این بخش عمیقتر دنبال شود.
هفت: در کنار موانع آشکار، موانع پنهانی هم هست که بر پیکره تولید ضربههای سهمگینی وارد کرده است.
برخی کشورها بدخواه هستند و نمیخواهند ایران که دارای سابقه سلطه قدرتهای زیادهخواه است، بر خود متکی باشد. ایران تا ۴۳ سال پیش تحت سلطه انگلیسیها، آمریکاییها و اسرائیلیها بود، طبیعتا این مستکبران خواهان تجدید آن دوران هستند و تلاش میکنند نیروهایی که با آنان همراه هستند را برای جلوگیری از خودکفایی در کشور فعال کنند چون تنها راهی که میتواند مجددا جایگاه آنها را احیا کند، عدم استقلال مالی و رشد اقتصادی در کشور است.
عوامل مرتبط با بیگانه که در دوران سلطه، سازمان یافتند یا متشکل شدند، امروز به صورت پنهان تلاش میکنند اقدامات تخریبگرانهای داشته باشند؛ گاهی این اقدامات به صورت آتشسوزی و مشکلات اینچنینی و گاهی به صورت کارشناسیهای مخرب و منفی بروز پیدا میکند، یعنی راهحلهایی در بخشهای مختلف ارائه میدهند که منجر به سقوط بخش مولد در کشور شود.
به عنوان مثال برخی کارشناسان وابسته به غرب یا اسرائیل در بخش دامداری نسل مرغ بومی را با برخی سیاستهای غلط از بین بردند یا موجب شدند بر تولید دام متمرکز نشویم و مشکلاتی در ترویج تولید این بخش ایجاد شود.
از اختلالات دیگری که این کارشناسان وابسته ایجاد میکنند سنگاندازی در تأمین مواد اولیه، خوراک دام یا تأمین ارز لازم در بخش تولید است به این صورت که مواد اولیه دام وارد کشور نمیشود و این مواد در کشور نیز تولید نمیشود، در نتیجه این بخش از این منظر ضربهای جدی میخورد از جمله اینکه کارگرها مدتها بیکار میمانند و تعهدات مالی برای تولیدکننده به وجود میآید و طبیعتا ورشکستگی و مشکلات بسیاری به دنبال خواهد داشت.
هشت: توجه داشته باشیم تنها راهی که حل مشکلات کشور را موجب میشود، رونق تولید است. رونق و گسترش تولید، اشتغال ایجاد میکند و سطح معیشت مردم را بالا میبرد.
اگر قبول داریم تولید برای کشور اهمیت فوقالعاده دارد و میتواند بسیاری از مسائل اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی را تحت تأثیر خود قرار دهد، باید ۳ قوه در این زمینه سرمایهگذاری جدی صورت دهند و مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به این بخش ورود کند و تحولی به عمل آورد.
مانعزدایی، رونق و گسترش در عرصه تولید در کوتاهمدت امکانپذیر است، چرا که بیشتر موانع تولید با اصلاح و اعمال سیاستها به وزارتخانهها قابل حل و فصل است؛ این اصلاح و اعمال موجب میشود در کوتاهمدت نیروهای مولد به طور جدی تقویت شوند.
بنابراین ضروری است ۳ قوه کمیسیون مشترکی تشکیل دهند و موانع آشکار و پنهان تولید را با بهرهگیری از کارشناسان و متخصصان یک به یک مورد بررسی قرار دهند و تلاش کنند مراکز تصمیمساز را برای حمایت از تولید ترغیب و تشویق یا تنبیه کنند و با اتخاذ تصمیمات اساسی در جهت رفع این موانع حرکت کنند.
مشارکت حداقلی خواهد بود، اگر...
محمدتقی فاضل میبدی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
دو مسیر برای پرشور شدن مشارکت مردم در انتخابات وجود دارد. اول اینکه شورای نگهبان عرصه و زمینه را برای حضور نامزدهای متنوع و متکثر باز کند و اجازه بدهد، سلیقههای مختلف به انتخابات ورود کنند.
این خود امری مهم است که میتواند تا اندازهای مردم را به صندوقهای رای دعوت کند. مسأله دوم وضع معیشتی مردم است. کاری که حالا دولت در مذاکرات وین آغاز کرده است، روزنه امید است اما در داخل کشور، عدهای تلاش میکنند تا به این اقدام دولت حمله کرده و عرصه را تنگ نگه دارند.
نرخ قیمتها نیز به دنبال تصمیمگیریهای افراطی روز به روز بالا میرود و فشار بر مردم بیشتر میشود.
این امور باعث ناامیدی مردم میشود. اگر بگذارند، دولت مسأله اقتصادی و رفع تحریمها را در ۲ الی ۳ ماه آینده از طریق فروش نفت و مذاکره حل کند، امیدی برای حضور مردم پای صندوق رای وجود دارد. با این حال عدهای در تلاش برای حضور حداقلی مردم در انتخابات هستند، مانند اقدامی که در انتخابات مجلس شورای اسلامی اتفاق افتاد. این اقدام به منظور استقرار گزینه مورد پسند این افراد در پاستور رخ میدهد تا آن بخش از قدرت که در اختیار ندارند را نیز به دست بگیرند. مصالح ملت برای علاقهمندان به مشارکت حداقلی هیچ اهمیتی ندارد و این تلاش در حال انجام است.
عدهای در مجلس و بعضی نهادهای انتصابی میگویند بهترین شرایط برای ما حضور حداقلی است. اینکه مشروعیت نظام با این پدیده زیر سوال برود، برای این افراد اهمیت چندانی نخواهد داشت. بنابراین اگر بگذارند، اولا حضور نامزدها و سلایق مختلف در عرصه انتخابات و دوما حل مسأله معیشت مردم از طریق رفع تحریمها محقق شود، میتوان به حضور پرشور مردم در انتخابات امیدوار بود.
در حال حاضر مردم بدبین و ناراحت هستند و علت این ناراحتیها نیز به مسائلی مانند بورس، گرانی مرغ، حل نکردن مشکلات کرونا مربوط است. به صورت روزانه آمار مبتلایان به بیماری کرونا افزایش مییابد و نمیتوان مشکلات کرونا را تماما به حساب رفت و آمد عید مردم گذاشت.
در بخشی از مشکلات، خود دولت مقصر است و تصمیمات واحدی اتخاذ نمیشود. مسأله واکسن را در کشور حل نکردهاند، در حالی که این موضوع در بسیاری از کشورها حل شده است. این مسائل مردم را بدبین کرده و اگر این بدبینیها ادامه داشته باشد، حضور مردم در انتخابات حداقلی خواهد بود.
یکی از مشکلات پیش پای دولت همیشه اختیارات محدود بوده است اما مشکل دیگر این است که در این سالها بخشهای انتصابی کشور، مقابل بخشهای انتخابی ایستاده بودند.
در غالب دولتها شاهد این پدیده بودهایم. اگر امروز دولت بخواهد کار مثبتی انجام دهد، با همین مشکلات مواجه خواهد شد.
به عنوان مثال در حوزه سرمایهگذاری زمانی که فردی وارد کشور میشود و میخواهد کشور را ترک کند، در فرودگاه با این عنوان که تو دو تابعیتی هستی و ممکن است جاسوسی کرده باشی دستگیر میشود.
در این مصداق قوه قضائیه کار کوچکی انجام داده اما در دنیا این مسأله بسیار بزرگ دیده میشود. به همین سبب دولت در سیاست خارجی خود کاملا فشل است. اگر امروز از آقای ظریف سوال کنید، آیا شما در تصمیمگیریهای سیاست خارجی موفق بودید؟ قطعا میگوید، خیر، زیرا بخش انتصابی کشور در سیاست خارجی دولت دخالت میکند و نمیگذارد کار به درستی انجام شود.
بنابراین دولتها بر اساس اختیاراتی که دارند، نمیتوانند وظیفه خود را انجام دهند.
طراحی آمریکایی برای اجلاس استانبول
سید احمد موسوی مبلغ در روزنامه خراسان نوشت:
آخر همین هفته اجلاس پر سر و صدای استانبول برای افغانستان قرار است آغاز به کار کند. مدتی قبل، نامه ای از وزیر خارجه آمریکا به محمد اشرف غنی در اختیار رسانه ها قرار گرفت که طرف آمریکایی، با لحنی دستور گونه، از حکومت افغانستان خواسته بود در اجلاس استانبول شرکت و در خصوص تقسیم قدرت به صورت ۵۰-۵۰ با طالبان مذاکره کند. در آن نامه همچنین گفته شده بود که اجلاس استانبول با حضور کشورهای همسایه افغانستان برگزار خواهد شد.
این گونه شد که تبلیغات زیادی به راه افتاد تا اجلاس استانبول را هم وزن اجلاس بن قلمداد کنند و مدعی شوند که در این اجلاس، تغییراتی بنیادین در ساختار حکومت افغانستان به وجود خواهد آمد. اما به نظر نمی رسد که در استانبول، اتفاق ویژه ای روی دهد تا پرونده صلح افغانستان، در ایستگاه پایانی خود قرار گیرد. عمده ترین دلیلی که برای این ادعا وجود دارد این است که تا این لحظه، اجلاس استانبول نتوانسته وزنی برابر با اجلاس بن پیدا کند.
در واقع، عوامل مهمی که میتواند در ایجاد تغییرات بنیادین در ساختار حکومت افغانستان نقش داشته باشد، تا این لحظه در استانبول مجتمع نشده است.
اگر قرار باشد در ترکیه، نظام حکومتی افغانستان دستخوش تغییر شود، چهار عامل مهم، باید به صورت کامل در کنار یکدیگر وارد عمل شوند و حتی یکی از این عوامل، اگر نقش ایفا نکند، نمیتواند تاثیری بر وضعیت کنونی بگذارد. این چهار عامل عبارت اند از؛ دولت افغانستان، رهبران سیاسی خارج از حکومت، طالبان و اجماعی از کشورهای ذی مدخل در افغانستان (آمریکا به عنوان یکی از این کشورها دارای نقش است). تا این لحظه، طالبان و رهبران احزاب و جریان های سیاسی غیر حکومتی، از اجلاس استانبول استقبال کرده اند. اما از دو ضلع دیگر (حکومت افغانستان و کشورهای همسایه) خبری نیست.
کشورهای تاثیر گذار بر وضعیت افغانستان همچون روسیه، ایران، چین و... تا این لحظه، به دلیل رویکرد تک محورانه آمریکا، حاضر نیستند در فرایندی که کنترل و مدیریت آن به دست آمریکایی ها باشد، در حد یک ناظر و تایید کننده اقدامات آمریکا حضور پیدا کنند. آن ها به دنبال کنشگری فعال و تاثیر گذار در افغانستان هستند و تلاش دارند تا شرایط را به گونه ای مدیریت کنند که تدبیر صلح افغانستان، در انحصار آمریکا نباشد. در نظر کشورهای همسایه افغانستان، اجلاس استانبول، طرحی آمریکایی است که منافع آمریکا را تامین و کشورهای همسایه افغانستان را درگیر مشکلات جدید خواهد کرد به همین دلیل تا این لحظه استقبال چندانی از آن نشده است.
از سوی دیگر، غنی و همکارانش در حکومت افغانستان دریافته اند که هر اجلاسی و هر گفت وگویی، در نهایت باید با آن ها به نتیجه برسد و با استفاده از این مطلب، مدام در حال خرید زمان هستند تا گفت وگوهای صلح، تا پایان زمان رسمی دوره ریاست جمهوری غنی به درازا بکشد. هرچند حکومت افغانستان، با ارائه طرح انتخابات زودهنگام، احتمالا در استانبول حضور خواهند یافت اما کسانی را به ترکیه خواهند فرستاد که فاقد صلاحیت لازم برای تصمیم گیری باشند. اگر قرار باشد استانبول، محلی برای تغییر ساختار حکومت باشد، شخص غنی به عنوان رئیس جمهور باید در آن حضور یابد و تا این لحظه، چنین تصمیمی گرفته نشده است. اکنون با جدی گرفته نشدن اجلاس استانبول توسط حکومت افغانستان و کشورهای همسایه، عملا امکان تبدیل شدن استانبول به بن دوم فراهم نیست.
البته رسانههای نزدیک به آمریکا و نیز رهبران جریان های سیاسی مخالف دولت افغانستان، تلاش رسانه ای وسیعی را برای مهم نشان دادن اجلاس ترکیه در دستور کار قرار داده اند اما آن ها هر کدام به دنبال اهداف مشخص دیگری هستند.آمریکا به خوبی میداند که در استانبول اتفاقی نخواهد افتاد اما ایجاد شور و هیجان در ترکیه، شاید بتواند گره کور مذاکرات قطر را به شکلی باز کند و بن بست دوحه شکسته شود.
همچنین رهبران سیاسی مخالف دولت افغانستان هم امید دارند با حضور قدرتمندتر در استانبول، در طرح آمریکا برای صلح افغانستان تغییری ایجاد کنند.آن ها خواهان یک سهم ۳۰ درصدی از قدرت هستند و توقع دارند که بتوانند ترکیب تقسیم قدرت به صورت مساوی میان دولت افغانستان و طالبان را دستخوش تغییر کنند و زمینه حضور خود در حکومت بعدی را فراهم آورند.