به گزارش مشرق، «هواداران فوتبال فرانسه که در دهه ۱۹۷۰ حضور داشتند، همیشه ژان پیر آدامز را به عنوان «گارد سیاه» معروف در قلب خط دفاعی تیم ملی کشورشان به یاد میآورند؛ بازیکنی که سد مستحکمی در قلب خط دفاعی تیم ملی فرانسه بود.
آدامز در سال ۱۹۴۸ در داکار پایتخت سنگال متولد شد و پس از مهاجرت خانوادهاش به فرانسه، تابعیت این کشور را بر عهده گرفت. او فوتبال حرفهای خودش را از باشگاه نیمس آغاز کرد و پس از آن راهی تیمهای نیس و پاریسنژرمن شد. پس از افول دوران فوتبالی، ژان پیر آدام که ۳۴ ساله بود، تصمیم گرفت تا مربی تیم جوانان شود. از این رو در ماه مارس سال ۱۹۸۲ راهی شهر دیژون شد. او در این سفر سه روزه به تاندون پایش آسیب رساند. مصدومیتی جزئی که البته تمام زندگیاش را تحت تاثیر قرار داد.
ژان پیر آدام پس از آن مصدومیت به بیمارستان ادوارد هریوتِ لیون شد و قرار بود پس از آن به خانه بازگردد. عمل جراحی هنگام اعتصاب کارکنان و توسط افراد بیتجربه انجام شد. در جریان عمل، به ژان پیر به دلیل نرسیدن اکسیژن کافی حمله قلبی دست داد. ژان پیر حدود ۱۵ ماه در بیمارستان بستری بود. سپس مسئولان به برنادت، همسرش، گفتند که بهترین جا برای او خانه سالمندان است تا از او به بهترین شکل ممکن پرستاری شود برنادت اما نپذیرفت. او تمایل داشت تا خودش در خانه از شوهرش پرستاری کند. برنادت از ساعت هفت صبح تا هشت شب از ژان مراقبت میکند. دادگاه حکم را به نفع ژان صادر کرد و از این طریق مبلغی نصیب آنها شد اما کافی نبود. اگر حمایت فوتبالیها نبود، به احتمال زیاد آنها ورشکسته میشدند.
در طول این چهار دهه، روزی نبوده که بِرنادِت، همسر ژان پیِر، از مراقبتهای روزانه شوهرش شانه خالی کند. برنادت در مصاحبه با سیانان گفت: «هیچکس تاکنون ژان پیر آدام را فراموش نکرده. فرقی ندارد تولد او باشد، کریسمس باشد یا روز پدر، کادوی ژان پیر همیشه محفوظ بوده است.» ژان پیر آدامِ ۷۳ ساله حالا میتواند بدون کمک دستگاه نفس بکشد. او اکثر وقت خود را در اتاقش و بر روی یک تخت بیمارستانی ساده که اندکی تغییر کرده، سپری میکند.
او اما در حال حاضر از انجام تمام کارهای داوطلبانه درمانده است و تنها میتواند غذا را هضم و چشمانش را باز و بسته کند. عشق لایتناهی برنادت به همسرش باعث شده تا او تمام این سالها را در کنار ژان پیر باشد. این عشق البته دو طرفه است. اگر شبی پیش آید که برنادت در خانه نباشد، پرستار مراقب ژان پیر به سرعت شاهد تغییر خلق و خوی او میشود. برنادت ۵۲ ساله میگوید: «او به سرعت متوجه عدم حضور من در خانه میشود. به نظرم او هنوز هم احساساتش را از دست نداده است.»
ژان پیر آدام آن قدر در جریان عمل و کمبود اکسیژن آسیب دید که شانس بهبودی تقریبا نزدیک به صفر بود. برنادت میگوید: «هر چه روزها میگذرند، من بیشتر ناراحت میشوم. شرایط او بدتر نمیشود. پس از کجا معلوم؟ شاید خوب شد؟ اگر روزی دانش پزشکی تکامل یابد، ممکن است راه حلی یافت شود. آیا آن روز میرسد؟»
برنادت با اندوه میگوید: «ژان پیر آدام در ماه مارس ۶۸ ساله شد و تا امروز بیمارستان هرگز از آنها عذرخواهی نکرده است.»
همسر ژان از آینده هراس دارد و میگوید: «نمیدانم اگر زودتر از او از دنیا بروم، چه به سرش خواهد آمد. اگر کسی از او مراقبت نکند، او خیلی سریع جانش را از دست میدهد. او حتی برای کارهای اولیه به من محتاج است.»
از برنادت پرسیدیم که آیا تا به حال به اوتانازی (مرگ آسان؛ بهمرگ) فکر کرده است؟ او در پاسخ گفت: «میخواهید چه کار کنم؟ به او غذا ندهم؟ اجازه دهم او ذرهذره بمیرد؟ نه، نه، نه اصلا.» سی سال پیش، هنگامی که برنادت به سمت بیمارستان میرفت، این سوال ذهنش را درگیر خود کرد. آن موقع از من خواستند که موافقت کنم تا دستگاه تنفس او را قطع کنند. برنادت حالا مادربزرگ شده و صاحب سه نوه است.»