
1- محمد جان تو رو خدا پاشو برو نيم کيلو گردو بگير
2-محمد جان رب انار نداريم ها پس کي ميگيري
3-محمد جان پس لااقل بيا اين گردوها رو که از خونه مامانت آوردي بشکن.
و ...
* اين توضيح ضروريست که زهرا اصولا آشپزي اش حرف ندارد و باور کنيد تا بحال غذايي نبوده که درست نکرده باشد از غذاهاي رايج اما اين يکي خوب قسمت نشده بود و من هم اينقدر مرد سر به زيري بودم که همسرم رو در اين موارد اذيت نمي کنم !!
اينا رو گفتم که هم جمعه 30 مهر رو ثبت کنم در اين دفترچه اينترنتي هم يادم باشه که هر چيزي کمش لذت بخشه حتي فسنجون و زيادش دل آدم رو ميزنه مگر ياد خدا .
اينم بگم که خيلي بده که يه زن تو سختيها مردشو تنها بذاره .واي خدا براي هيچ مردي نيار روزي رو که تو سختيها از همسرش زخم زبون بشنوه. همراهي يک زن با مردش در سختيها و نداريها و مشکلاته که مرد رو اسير زنش ميکنه نه صرفا دستپخت و حسن سليقش ..اينا رو گفتم که از زهرا بابت اين چند هفته اي که با امتحانات خدا دست و پنجه نرم ميکنم و اصولا مثل سابق نيستم تشکر کنم .. اگه خودم بودم شايد يکي مثل خودم رو نميتونستم تحمل کنم با اين مشغله و خستگي و .. و خوب حالا من از قبل هم اسيرترم
اسير مهربوني زهرا و خداي مهربونش
جزئيات بماند .. مهم نيست
بسم الله الرحمن الرحيم .. الحمد لله رب العالمين ...