کد خبر 112964
تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۰۱:۴۰
موقع بیرون رفتن از سوله، دیدم شهید ارسنجانی روی دو تا جیب و پشت پیراهن و جیب شلوارش نام ومشخصاتش را نوشته. گفتم «حاجی، تابلو اعلانات درست کردی!» او خندید و گفت «می‌دانم که برویم جلو، برگشتی نداریم و همانجا می‌مانیم؛ بعدها که بچه‌ها آمدند برای برگرداندن جنازه‌هایمان از این اسامی، جنازه را شناسایی کنند» و همین هم شد.

به گزارش مشرق به نقل از فارس ، در حالی که واحدهای مهندسی دشمن به صورت متمرکز در احداث موانع و خاکریزهای با فاصله 500 متر از خط خودی در منطقه عملیاتی «کربلای 5» تلاش می‌کردند و 7 تا 10 خط پدافندی متوالی تشکیل داده بودند، طرح عملیاتی دیگری در منطقه شلمچه در دستور کار سپاه پاسداران قرار گرفت تا با اجرای عملیاتی محدود، خطوط منطقه تصرف شده در عملیات «کربلای 5» را اصلاح و حتی‌المقدور به کانال زوجی نزدیک کند.

در راستای این عملیات که در بامداد 18 فروردین 1366 با نام «کربلای 8» و با رمز مقدس «یا صاحب‌الزمان(عج)» آغاز شد، دو قرارگاه عملیاتی با نیرویی برابر 30 گردان از دو محور وارد عمل شدند و به رغم شکستن خطوط دشمن، نتوانستند موقعیت جدید را تثبیت کنند.

در این عملیات دشمن با نگرانی از پیشروی رزمندگان در شرق بصره با حداکثر توان شیمیایی و استفاده از عامل گاز سیانور و آتش توپخانه به همراه پاتک‌های سنگین، نیروهای ما را مجبور به عقب‌نشینی کرد.

در ایام بزرگداشت شهدای این عملیات، «محمدرضا فاضلی‌دوست» که مسئول مخابرات گردان شهادت لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) بوده است، در گفت‌وگو با خبرنگار فارس، خاطره‌ای از فرمانده شهید «علی اصغر ارسنجانی» را روایت کرد:

روز دوم عملیات «کربلای 8» حاج محمد اسماعیل کوثری به منطقه آمد؛ تمام فرمانده گردان‌ها در سوله فرماندهی به خط شدند که آخرین تحرکات، برنامه‌ها و نقشه‌ها مرور شود؛ شهید «علی‌اصغر ارسنجانی» فرمانده گردان میثم تمار از لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) هم بین فرماندهان بود.

موقع بیرون رفتن از سوله، دیدم شهید ارسنجانی روی دو تا جیب و پشت پیراهن و جیب شلوارش نوشته است «علی اصغر ارسنجانی، اعزامی از تهران».

به او گفتم «حاجی، تابلو اعلانات درست کردی!» او هم خندید و گفت «می‌دانم که برویم جلو، برگشتی نداریم و همانجا می‌مانیم؛ بعدها که بچه‌ها آمدند برای برگرداندن جنازه‌هایمان از این اسامی، جنازه را شناسایی کنند».

همین هم شد. شهید ارسنجانی و خیلی از دوستان همرزم ما در این عملیات به شهادت رسیدند؛ و وقتی مدت‌ها بعد بچه‌ها برای شناسایی و بازگرداندن پیکر شهدا به منطقه رفتند، پیکر شهید ارسنجانی را از روی همان نام و نشانی که روی لباسش نوشته بود، شناسایی کردند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • مرتضی ۰۸:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۱
    0 0
    این مطالبوبرای مسئولین بفرستیدکه خودروبه اب واتش میزنندکه به ریاست برسندوفکوفامیل خودروبه جایی برساننددرمملکتی که این همه جوانهای پاک روازدست داده
  • شریعتی ۱۱:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۱
    0 0
    از عملیات مرصاد برگشتم تهران تا خودم را به لشگر 27 یا 10 برسانم . مهیای رفتن بودم توی آشپزخانه که عیال غذای تو راهی را درست می کرد مصاحبه ای را شنیدم . خبر نگار از کسی که داشت اعزام می شد پرسید : شما که این همه به جبهه رفته ای خاطره ای بیاد ماندنی هم داری ؟ او گفت دوبرادر بودند بنام های مسعود و مصطفی قائدی . برادر مصطفی فرمانده گروهان بود و برادر کوچکش پیک گروهان . یکروز دیدم برادر مصطفی خیلی تو خودش است . پرسیدم چی شده . گفت خواب دیدم به من گفتند فردغا روز آخرته بشتاب . با شوخی به او گفتم خیلی جدی گرفتی خواب بوده بیخیال و ... روز بعد صبح در سه راهی شهادت مسعود به ران پایش ترکش خورد و با خون ریزی شهید شد . به مصطفی رسیدم گفتم خبر داری مسعود مجروح شده ؟ دیدم با بی اعتنائی جواب نمی دهد . دوباره گفتم برادر قائدی مسعود حالش خیلی خربه و ممکگنه شهید بشه . دیدم با توجهی به من ندارد . آخر سر گفتم برادر قائدی مسعود شهید شد و باز دیدم او زیاد توجهی به حرف من نکرد و وقتی دید من متعجبم گفت مگر به تو نگفتم امروز روز رفتن من است . چند ساعت بعد در حالیکه بپه ها را پشت دژ آرایش می داد به همراه شهید فرح بخش و برادری دیگر به شهدات رسید . مزار او در بهشت زهرا قطعه 53 است شهیدی که در فقیر نوازی و اخلاق بی نظیر بود . او دوست من بود و چون نوار مصاحبه در صدا و سیما موجود است از آن برادر نقل کردم .
  • مهدي رك ۱۱:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
    0 0
    خوش به حال اونها كه با شهادت رفتند و بد به حال ما كه در ادامه راه پاكشون دچار لغزشيم.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس