گروه فرهنگي مشرق – رئيس جمهور آمريکا يک سياهپوست است. او در حال پيگيري يک پروژه حقوق بشري است و درست در روزي که قرار است تا اطلاعات اين پروژه را در اختيار رسانهها قرار دهد به وسيله يک هواپيما به او سوءقصد ميشود. خلبان هواپيماي مسافري که عليه رئيس جمهوري آمريکا «الياس» سوءقصد ميکند، مردي است به نام مايکل بيوکانن.
بيوکانن در اصل تروريست نيست. همسر او به دست تروريستها که ماهيتشان مشخص نيست کشته شده و دو دخترش گروگان اين گروه تروريستي است. دختر بزرگ بيوکانن يعني «ليلا» به همراه نامزدش «شان واکر» در يک منطقه تفريحي در حال گذران تعطيلات بودند که «ليلا» در فرآيند مشکوکي ناپديد شده و وضعيت به شکلي نمايش داده ميشود که انگار هيچ يک از آنها هرگز در آن منطقه نبودهاند. واکر از ماجرا باخبر ميشود و ميکوشد با سوار شدن در هواپيمايي که قرار است با خلباني پدر نامزدش «مايکل بيوکانن» به جان رئيس جمهور آمريکا سوءقصد کند، مانع از اين حادثه شود اما از اين کار بازميماند. سرانجام درحالي که تنها لحظاتي بيشتر براي به ثمر رسيدن سوءقصد باقي نمانده، ناگهان هواپيما در آسمان ناپديد ميشود و رئيس جمهور الياس نجات پيدا ميکند... زني که قرار بود همراه رئيس جمهور آمريکا در مصاحبه با رسانهها شرکت کند خطاب به رئيس جمهور ميگويد: «آنها ما را نجات دادند.»
آنچه گفته شد خلاصه قسمت اول سريال «Event» يا حادثه است که شبکه «NBC» آمريکا از اواسط ماه سپتامبر پخش آن را آغاز کرد. اواسط تابستان سال جاري شبکه MBC پخش تيزرهايي را شروع کرد که خبر از روي آنتن رفتن اين سريال در پائيز امسال ميداد.
در اين تيزر چند ماجرا به صورت موازي نمايش داده ميشد. گم شدن ليلا، ترور رئيسجمهور و چند اتفاق ديگر و در آخر صداي گفتار متن با قاطعيت ميگفت: «اما اتفاق [Event] اين نيست.» و اينگونه بود که بيننده در تعليق قرار ميگرفت و منتظر ميماند تا در هفته آخر ماه سپتامبر پخش سريال آغاز شود.
تروريسم، توطئه و موجودات ماورائي
در سالهاي پس از يازدهم سپتامبر در آمريکا و برخي ديگر از کشورهاي غربي ژانر جديدي در سينما و تلويزيون ظهور کرد که پيش از اين به عنوان شاخهاي از فيلمهاي پليسي وجود داشت اما با ساخت و سازهاي هاليوودي و شبکههاي تلويزيوني آمريکايي اين شاخه استقلال يافت.
ژانر سينماي تروريسم و توطئه در اين دهه انرژي بسياري از فيلمسازان غربي را به خود اختصاص داد به طوري که حجم بالايي از توليدات سينما و شبکههاي تلويزيوني آمريکايي، انگليسي و ديگر کشورهاي غربي به اين نوع سينمايي اختصاص مييابد. امروز بعد از پايان يک دهه فعاليت، به سينماي پرجنب و جوش و اکشن توطئه و تروريسم که ريشه در سينماي جنگ سرد دارد عنصر ديگري اضافه شده است. حوادثي با ماهيت فراتر از قدرت بشري يا به اصطلاح «ماورايي».
سريال «حادثه» يا The Event که شبکه «NBC» آمريکا به تازگي پخش آن را آغاز کرده، در قسمتهاي ابتدايي خود نشان ميدهد که از همين دسته آثار است. در صورتي که «حادثه» چنين روند داستاني را طي ميکند در کنار آن «V» که يک فصل 12 قسمتي از آن به نمايش درآمده، نشان از ظهور طيف جديدي از سريالها و آثار سينمايي با رويکرد مرتبط کردن سه عنصر «توطئه، تروريسم و ماوراء» با هم هستند. به اين دو نمونه بايد سريال «4400» را نيز اضافه کرد.
در سريال «حادثه» موجودات ماورايي تنها يک درصد DNA شان با انسان متفاوت است. آنها از نظر ظاهر و تقريباً همه جهات ظاهري شبيه انسان هستند و بر خلاف فضاييهاي «V» تنها پوستهاي از انسان ندارند آنها عمرهايي بسيار طولانيتر داشته و در ميان انسانها پخش شدهاند و حالا از دولت تقاضا دارند تا به آنها اجازه دهد آزادانه زندگي کنند. دولت آمريکا نيز نسبت به اهداف آنها شک دارد. در ميان اين افراد [ماورائيها] دو طيف وجود دارد. طيفي که معتقد به تعامل با انسانها است و طيفي که افراطي هستند و به دنبال تقابل هستند.
ارتباطات داستاني عجيبي ميان ساختار داستانهاي سه سريال و هم مضمون آمريکايي، يعني «4400»، «V» و «The Event» وجود دارد.
در سريال «4400» نيز عدهاي از انسانها ناپديد ميشوند و پس از سالها دوباره ظاهر ميشوند درحالي که به قدرتهاي مافوق طبيعي دست پيدا کردهاند.
در «V» نيز بيگانگان انساننما قدرتهاي ماورايي دارند و از جمله قدرت شفابخشي آنهاست که از طريق آن طرفداران فراواني براي خود جمع ميکنند.
چهارچوب دراماتيک اين طيف از سريالها دو ويژگي عمده را در خود دارد:
1- پرداخت سمبليک
بسياري از حوادث، جنس شخصيتها و واکنشها و حتي ديالوگهايي که در اين طيف جديد از سريالهاي غربي مطرح ميشود بيش از آنکه با روح تخيّلي داستان مرتبط باشد به نمونههاي واقعي بيروني اشاره ميکند. در سريال «V» بيگانهها و رفتارشان شبيه آن تصويري است که در رسانههاي آمريکا از مسلمانان به جامعه ارائه ميدهند. در «4400» نيز ميتوان رگههايي از اين اشارات تمثيلي را مشاهده کرد. هرچند ارائه چنين تحليلي براي «Event» زود است اما ميتوان انتظار داشت که برخي از شخصيتهاي خوب و بد داستان «حادثه» نيز با آنچه در واقعيت در حال اتفاق است مرتبط باشند. چنانکه اشاره سريال به قانونهاي قدرت در داخل دنياي سياسي آمريکا و نحوه عملکرد آنها به هيچ وجه سياسي نيست.
2- پيشگويي از آينده
در سالهاي پس از جنگ جهاني و شايد پيش از آن پيشبيني شرايط آينده يکي از محورهايي بود که در همه زمينههاي تحقيقاتي در صنايع غربي مورد توجه قرار گرفت تا جايي که خود مبناي علم جديدي با عنوان «آيندهپژوهي» شد.
در کنار آيندهپژوهي فرآيند ديگري نيز در جريان بود که آن را ميتوان فرآينده «آيندهسازي» قلمداد کرد. بر اين اساس رسانهها موظف بودند تا تصويري از آينده را در اختيار مخاطب قرار دهند که جامعه غربي و خصوصاً آمريکايي به سمت آن ميرفت. آغاز ساخت آثار اکشن با موضوع تروريسم در آستانه حادثه 11 سپتامبر و به اوج رسيدن اين فرآيند در سالهاي پس از آن و تعريف نوع تعامل جامعه غربي از طريق ارائه چنين تصاويري با دنياي خارج به خصوص خاورميانه بر همين اساس طراحي شده بود.
اينکه تصويري که از آينده جهان غرب ارائه ميشود آميخته با تهديدات تروريستي باشد آن هم تهديداتي که از طريق افراد داراي قدرتهاي مافوق بشري انجام ميگيرد؛ کساني که اتفاقاً در ميان جامعه غربي زندگي ميکنند. اما چنين تصويرسازي به دنبال زمينهچيني براي چه حادثه يا حوادثي است؟ اين سؤال نيازمند تأملي بيشتر دارد اما هرچه که هست جدي است. ذهن مخاطب غربي بايد به شکل خاصي حالت بگيرد و به روش خاصي تحليل کند اما اين تحليل قرار است توجيهکننده چه رخدادهايي باشد؟
التهاب، آدرنالين و هيجان و ترس از 24 تا Event
سريال طولاني «24» که در 8 فصل از ابتداي دهه اخير تا سال جاري ميلادي پخش ميشد توانست استانداردهاي جديدي را در ساخت فيلمهاي حادثهاي به ثبت برساند. «24» اينگونه کار ميکرد که با افزايش هيجان و وارد کردن شکهاي مداوم و با قدرت افزايش يابنده به ذهن بيننده، ديواره استدلالي و منطقي مخاطب را شکسته و پيام خود را به سادهترين شکل به مخاطبش برساند.
التهاب نهادينه شده در ساختار 24 به کارگردان کمک ميکرد تا فضا را براي مخاطبش کاملاً باورپذير کند؛ به طوري که مخاطب با شخصيتها همذاتپنداري داشته و همه حالات روحي، تصميمات و حتي خشونت رفتاري آنها را توجيه و قبول ميکرد. توانايي اين تکنيک تا آنجا پيش ميرود که شکنجهگري قهرمان فيلم نهتنها توجيه، که مشروع و منطقي و حتي لازم محسوب شده و بدون اينکه دست فيلمساز در اثر ديده شود منتقدان خشونت، انسانهايي شعارزده، بيمصرف و دست و پاگير معرفي ميشوند.
اينها همه محصول ساختار خاص فيلم است که مبتني بر اطلاعرساني لايهاي، معرفي شخصيتها از طريق نمايش کنش و واکنش آنها در حوادث، بالا بودن ريتم و فشردگي زمان به طوري که فيلم حوادث را در قالب ثانيهها به نمايش ميگذارد؛ و در نهايت ضربان شکدار حادثههاي غيرمنتظرهاي که به مثابه موتور روايت عمل ميکند.
«The Event» يا حادثه نيز همين روش را براي روايت انتخاب کرده است. و با استفاده از شيب صعودي هيجان مخاطب را در برابر داستان منفعل ميکند. در «حادثه» روايت داستان براساس شخصيتها شکل ميگيرد. در اينجا هر شخصيتي يک داستان دارد و خود قهرمان آن است. اين شخصيت گذشتهاي دارد و حالي. داستان براساس حادثهاي که در حال براي شخصيت رخ ميدهد آغاز و در هرجا که لازم باشد تا ابهامي از بخشي از اتفاق در حال رخ دادن برداشته شود. بلافاصله برشي به گذشته زده شده و ماجرا از گذشته احضار ميشود.
داستان «حادثه» حالتي سيّال دارد و مدام در ميان گذشته و حال در حرکت است.
در يک جمعبندي ساختار حادثه اينگونه است؛ داستان از يک حادثه اصلي و چندين حادثه فرعي تشکيل شده است. حادثه اصلي در ابهام قرار دارد اما روند حادثههاي فرعي که در حال تکوين هستند داستان را به سمت حادثه اصلي سوق ميدهند؛ به اين شکل که مخاطب مجموعهاي از اتفاقات همزمان و در شرايط مختلف و البته مرتبط را ميبيند که يک ويژگي مشترک دارند و آن هم دارا بودن عنصر غيرمنتظره بودن است در عين حال همه اين حوادث به يک حادثه قريب الوقوع اشاره ميکند که مخاطب چيزي از آن نميداند. همانگونه که در تيزر اين سريال نيز به آن اشاره ميشود در اين روش نيز ضربان شوک – حادثه نقش اساسي را در بالا بردن ريتم فيلم دارد. جدا از اينکه برشهاي موازي حوادث و گرهگشاييهاي متوالي در اين سير مؤثر است.
حادثه [The Event] گامهاي ابتدايي خود را برداشته و تحليل محتواي آن شايد اندکي عجولانه باشد. اما با قرار دادن جنس داستاني که تا امروز روايت شده در کنار سريالهايي از همين دست ميتوان سؤالات جديدي را براي ناظران رسانهاي ايجاد کرد.
اما گمانه اصلي اين است که تا چه حد معادلات سياسي با بازتابهاي رسانهاي آن قابل انطباق و پيشگويي هستند و اين بازتابها خبر از چه برنامههايي در آيند دور و نزديک دارند؟