3

واقعیتی که آقای روحانی با اشاره به آن عملاً توپ را در زمین امریکا می‌اندازد؛ به این معنا که این کشور عملاً در پیگیری و نتیجه بخشی فشارهای حداکثری خود شکست خورده است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

مردم ایران را نمی‌شناسید

سیدمحمدسعید مدنی در کیهان نوشت:

  ۱- «به خدا قسم عقیل را دیدم. آن‌قدر فقر بر او فشار آورده بود که از من تقاضای صاعی (پیمانه‌ای) از گندمتان می‌کرد... و بچه‌هایش را دیدم با موهای ژولیده و غبار فقر و تنگدستی بر چهره‌هایشان نشسته... خیال می‌کرد با این حرف‌ها دینم را به او می‌فروشم؛ درست است که او برادر من است.

اما مال، مال کیست؟! مال چه کسی را به او بدهم؟!... (عقیل نابینا بود)، آهنی را داغ کردم و نزدیک بدنش بردم، فریاد عقیل بلند شد، همچون شتری بیمار، فریادی گوش‌خراش برآورد... گفتم زن‌های نوحه‌گر بر تو بگریند، تو برای آهنی که انسانی به بازی و شوخی داغش کرده است، این چنین فریاد می‌کشی...‌ تو از آزار اندکی ناله بر می‌آوری آن وقت من از زبانه دردناک آتش دوزخ ننالم؟...»!

این یکی از معروفترین روایات تاریخی و از شناخته‌شده‌ترین فرازهای نهج‌البلاغه علی(ع)است که از دیرباز تا امروز ورد زبان (بی‌اغراق) همه محبان و پیروان مولا بوده است. از آن فرازهای حرکت‌آفرین، تحول‌زا و انقلاب به پا کن، که ملتی را در آرزوی تحقق و عینیت یافتن نظامی بر مبنای آن علیه رژیمی وابسته و طاغوتی برآشفت و بنیانش را زیر و زبر کرد. البته هیچ یک از این ملت توقع آن را ندارد که مسئولی در برابر تقاضای یک پیمانه گندم به دستان او آهن آتشین نزدیک کند و... چرا که می‌دانند و می‌فهمند او که چنین کرده است، علی(ع) است، خداباور بی‌همتا! اما توقع دارند که در حکومت علوی مسئولان پاسدار حرمت آنان و نگهبان امین بیت‌المال آنان باشند و اجازه دست‌درازی و برداشت بی‌حساب و خیانت به امانت مردم را به دیارالبشری به ویژه خویشان، برادران و... خود ندهند!

۲- بدخواهان پلید و دشمنان خبیث با همه توان و به طور همه‌جانبه و بی‌امان این ملک و ملت را زیر فشارهای خود قرار داده‌اند. بیش از چهل سال است که داستان همین است.این رفتار غضبناک دشمن که از همان روزهای آغازین پیروزی انقلاب شروع کرده و لجوجانه ادامه می‌دهد پیش از هر چیز از این حکایت دارد که فهمیده است در این سرزمین چه اتفاقی افتاده است و اگر آرامش بگذارند چه اتفاقاتی قرار است بیفتد. در این باره دانشمندان و متفکران آنها از دیرباز در این باره هشدار و اعلام خطر کردند.

برای مثال مونتگمری وات (اواخر دهه ۶۰ میلادی) به بهانه جنگ اعراب و اسرائیل نوشت: «اگر اسلام از نو زنده شود، خطری بزرگ برای عموم دشمنان مسلمین خواهد بود و نشانه بروز این خطر در شرق اسلامی دیده و احساس می‌شود.» سخن از برپایی تمدنی نوین است. تمدنی که رسول خدا(ص) در مدینه پایه‌ریزی کرد و دشمنی‌ها و خیانت‌های درون اجازه نداد به تمامی در عرصه زمان و پهنه زمین تحقق کامل پیدا کند، همان هم که به اسم «تمدن اسلامی» چند قرن از تاریخ را به تسخیر خود در آورد، به گواه بسیاری از تمدن‌شناسان بنام و فرنگی، کم‌نظیر بود و خیره‌کننده! انقلاب اسلامی آمده است تا تمدن اسلامی را حتی‌المقدور و تا حد امکان در خالص‌ترین و کامل‌ترین آن عینیت بخشد و راهی نو را پیش پای انسان‌های اسیر تمدن‌های به بن‌بست رسیده بگشاید و... البته تحقق این امر به سادگی امکان‌پذیر نیست و... دشمنی‌های دشمن وحشتزده و دستپاچه یکی از اصلی‌ترین موانع آن است.

۳- جنگ، جنگ اراده‌هاست.‌ ملتی اراده کرده است که با شعار «بازگشت به خویشتن» و تکیه بر فرهنگ غنی ملی و آموزه‌های حیات‌بخش و همیشه جاوید اعتقادی روی پاهای خود بایستد. انقلابی خیره‌کننده برپا کرده است تا بساط وابستگی و دریوزگی به اجانب را جمع کند و استقلال و آزادی و نظامی بر مبنای باورها و اعتقادات خود برپا کند. در مقابل قدرت‌های زورگو و قلدرها و راهزنان متمدن‌نما اراده کرده‌اند که با همه توان و با همه ابزارهایی که در اختیار دارند از حربه جنگ و تهدید نظامی و تحمیل جنگی هشت‌ساله گرفته تا... تحریم وحشیانه و غیرانسانی اقتصادی به مقابله با اراده یک ملت برخیزند و آن را به هر نحو که شده شکست دهند.‌

آغازگر این دشمنی و جنگ هم برخلاف شعارهایی که می‌دهند و برخلاف سمپاشی‌ها و القائات فریبکارانه کسانی که نان این کشور و مردم را می‌خورند اما آش دشمنان آن را به هم می‌زنند، حرام‌نویسان کذابی که کارشان بزک کردن غرب است و تحقیر و تمسخر مقاومت جانانه ملت بزرگ ایران، آنها بوده‌اند. غرب وحشی بوده است که جز خودش کسی را قبول ندارد و برخلاف شعارهایی که درباره آزادی و حقوق بشر و... می‌دهد هیچ فرهنگ و تمدن دیگری را تحمل نمی‌کند.

مثال زنده و حی ‌و حاضرش رفتاری که با تصمیم و حرکت بزرگ و تاریخی مردم درباره سرنوشت خودشان و کشورشان داشته و دارند و اراده‌ای است که برای شکست و محو انقلاب اسلامی به کار گرفته‌اند. از همان اولین روز آغازکننده و آتش‌افروز سردمداران غرب وحشی به سرکردگی شیطان بزرگ آمریکا بوده‌اند. در این باره رهبر انقلاب می‌فرماید: «بعضی خیال می‌کنند، دشمنی‌هایی که با ما می‌شود به خاطر این است که ما ستیزه‌گری کرده‌ایم؛ ما دائما انگشت در چشم اینها کرده‌ایم. لذا اینها از این جهت با ما دشمنی می‌کنند؛ نه این هم خیال غلطی است، تصور غلطی است. ما شروع‌کننده نبوده‌ایم... ما شروع نکردیم. آنها شروع کردند؛ آنها از همان اول شروع کردند: با بدگویی، با تحریم، با طلبکاری، با پناه دادن به دشمن ملت ایران؛ شروع‌کننده آنها بودند...

ما بنای جنگیدن با آمریکا را نداشتیم، هیچ وقت هم‌چنین چیزی را نگفتیم؛ ولی ما بنای تسلیم شدن نداریم و می‌گوییم با هیچ قیمتی در مقابل شما تسلیم نمی‌شویم. این جرم جمهوری اسلامی است.»

۴- دشمنان این انقلاب و قدرت‌های باطل شیطانی و در راس همه دولت تروریست آمریکا بیش از هرکسی و ضدیت با هر فرد و مقامی و فراتر از ماجرای هسته‌ای و داستان برجام و قدرت موشکی ایران و... با مردم ایران دشمنی و عناد دارند. ملتی که در جهان غرق در مادیت و گرفتار فرهنگ مبتذل سرمایه‌داری و روزگار کر و فر مکاتب الحادی و ماتریالیستی انقلاب «الله اکبر» کرد و نظامی بر پایه فرهنگ اعتقادی خود جهت تحقق ایده‌آل‌های منبعث از آن (چون عدالت و آزادی و عزتمداری و تعالی اخلاق و پیشرفت علمی و... ایجاد تمدن اسلامی و...) مستقر نمود و تمام راه‌های نفوذ و رخنه و زیاده‌خواهی غارتگران جنتلمن‌نما! را به این آب و خاک مسدود کرد و الهام‌بخش مردم تحت ستم منطقه و بلکه جهان شد و فراتر از همه با مقاومت جانانه بیش از چهل‌ساله خود با صدای رسا و قاطع خود که در جهان طنین افکنده اعلام کرد که استقلال و آزادی خود را به هیچ بها و بهانه‌ای معامله نمی‌کند.

قدرت‌های سلطه‌گر با چنین ملتی دشمن هستند. چه کسی جز پادوهای استعمار که بعضا این روزها در پی توجیه رفتار ذلیلانه رئیس‌جمهور یکی از کشورهای اروپایی (صربستان) در مقابل رئیس‌جمهور کاباره‌چی و قمارباز آمریکا هستند و به این کرنش حقیرانه لقب «عقلانیت سیاسی»!! می‌دهند باور می‌کند که تحمیل هشت سال جنگ بی‌امان به این کشور برای به زانو درآوردن ملت به پاخاسته ایران نبوده و صرفا جنگ دولتی با دولت دیگر بر سر اختلافات قدیمی و مرزی بوده است؟! چه کسی قبول می‌کند که تحریم‌های وحشیانه و همه‌جانبه دولت جنایتکار آمریکا چه از نوع دموکرات و چه جمهوری‌خواه فقط علیه یک دولت اعمال می‌شود و آسیبی به زندگی و معیشت و امنیت اقتصادی و بهداشتی مردم نمی‌زند؟ و هدف تحریم‌ها نشانه گرفتن مقاومت مردم و شکست و از پای در آوردن آن نیست؟ مگر چند سال پیش هیلاری کلینتون صریحا از «تحریم‌های فلج‌کننده» علیه ایران سخن نمی‌گفت و مگر امروز توصیف وزیر امور خارجه لمپن‌مآب آمریکا از هدف تحریم‌ها و خباثت‌ها غیر از این است؟

۵- مردم ایستاده‌اند. راست قامت و استوار. به قول خمینی کبیر «از اول انقلاب آن‌که وظیفه‌اش را در برابر آن به درستی انجام داده، مردم هستند.» (نقل به مضمون) اعتراض‌ها و گلایه‌های جدی نسبت به بعضی از عملکردها و اتفاقاتی که هیچ سنخیتی با فرهنگ اسلام و آرمان‌های انقلاب ندارد و بلکه با آن نیز در تضاد است، دارند. اما این به معنای خسته شدن از انقلاب بزرگی که خود برپا کرده‌اند و تسلیم شدن در برابر دشمن غدار نیست. مطالبه است.هشدارهایی است برای اینکه بعضی کسانی که ردای مسئولیت به تن کرده و «مشغولیت‌ها»، «مسئولیت‌ها» را پاک از یاد آنها برده است، به خود بیایند و خواسته و ناخواسته دشمن‌شاد نشوند. مطالبه‌ای بحق در چارچوب موازین انقلاب و در جهت تحقق آرمان‌های آن. مردم از انقلاب رویگردان نشده‌اند. کسانی که غیر از این فکر می‌کنند مردم ایران را نمی‌شناسند. انقلاب سرمایه ملی آنهاست و گرانبهاتر از سرمایه‌هایی مثل نفت و گاز و... و از بزرگ‌ترین افتخارات تاریخی آنهاست. مردم قدر این سرمایه را خوب می‌دانند، و به آن افتخار می‌کنند. آنها از روز اول پیروزی انقلاب تا امروز از ضد انقلاب و بد عمل کردن به اسم انقلاب و ضربه زدن و خیانت به خون شهدا، دست‌درازی به بیت‌المال و تبعیض و کوتاه آمدن مقابل دشمن و... نفرت داشته و دارند. اعتراض مردم به انقلاب نیست به رفتار ضدانقلابی و مطابق خواسته دشمن، است!

انصاف نیست که این مردم که در مقابل دشمنی‌ها و خباثت‌های دشمن بی‌نقاب خارجی با همه سختی‌ها و مشکلات مومنانه ایستادگی می‌کنند از «درون» هم مورد اذیت و آزار و تحت فشار قرار بگیرند.

۶- راه مقابله با دشمنی‌ها «قوی شدن» و باز هم قوی شدن است، قوی شدنی همه‌جانبه. آنچنان که رهبری همواره تاکید کرده‌اند «ما باید خودمان را تقویت کنیم، قوی کنیم، از لحاظ فکری قوی کنیم، از لحاظ سیاسی قوی کنیم، از لحاظ اقتصادی قوی کنیم، از لحاظ فرهنگی قوی کنیم، از لحاظ علمی قوی کنیم، وقتی قوی شدیم، طبعا عزت پیدا خواهیم کرد...»

قوی شدن هم با شعار دادن اتفاق نمی‌افتد. قوی شدن هم راه و اصول خودش را دارد. یکی از این اصول که منطقی و عقلایی است و نه فقط در مکتب آسمانی اسلام که در هر مکتب و مرام دیگری در همه زمان‌ها و همه مکان‌ها مورد تایید قرار گرفته است، اصل بدیهی «شایسته‌سالاری» است. یعنی سپردن کار مردم و امور جامعه به کسانی که هم کاربلد هستند و هم مخلص. هم «تعهد» دارند و هم «تخصص». در مقابل رفتارهای منحط و جاهلیتی چون فامیل‌بازی و باندبازی و خودمحوری و... ایستادگی کنند. در این باره چقدر بزرگان دین و پیشوایان مذهب توصیه و سفارش کرده‌اند. صادق آل محمد(ع) می‌فرماید «از نظر من فرقی ندارد که کار مردم را دست خائن بسپارید یا ناشی» چون نتیجه هر دو یکی است. خرابکاری و آسیب زدن به جسم و روح جامعه. و این

مولای متقیان علی(ع) است که خطاب به والی اعزامی به مصر (جناب مالک‌اشتر) بر این اصل تاکید می‌کند و می‌نویسد «بپرهیز از اینکه افرادی را برای خصوصیتی که نسبت به تو دارند و رابطه‌ای که میان تو و آنهاست بر مردم مسلط کنی در صورتی که فرد لایق‌تری در بین مردم باشد!» مردم پیاده شدن چنین اصولی را در عینیت جامعه خواهان هستند و به خاطر آن انقلاب کرده‌اند و...! رضایت و اعتراض آنها به اجرا یا عدم اجرای این اصول بستگی دارد... و خلاصه کلام اینکه بنابر تاکید رهبر انقلاب: «از جمله بزرگ‌ترین مسئولیت‌های مسئولین کشور همین است که کاری کنند اگر دشمن نخواست تحریم را بردارد، به رونق کشور و پیشرفت کشور و رفاه مردم ضربه‌ای وارد نشود. راه آن چیست، راه آن این است که مراجعه کنیم به درون کشور، به درون ملت، از نیروهای درون کشور استفاده کنیم.‌... چشم ندوزند به دست بیگانه...»

پیامی که روحانی فرستاد

حسن بهشتی پور در  ایران نوشت:

سخنرانی روز گذشته آقای حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد که به صورت مجازی انجام شد، آخرین سخنرانی ایشان به عنوان رئیس جمهوری ایران در مجمع عمومی بود که وجه اصلی آن به چالش میان ایران و امریکا باز می‌گشت.

رئیس جمهوری ایران بیش از 20 موضوع را پیرامون این چالش مطرح کرد که 10 مورد آن جنبه ایجابی داشت. نقش مؤثر جمهوری اسلامی ایران در کاستن از تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تا جایی که به حل یک اختلاف بیش از یک دهه‌ای همچون مسأله هسته‌ای ایران انجامید، در کنار یادآوری طرح ایده‌های جدید و ابتکار عمل «صلح هرمز» برای منطقه پرآشوب خاورمیانه از جمله محورهای مهمی بود که آقای روحانی با اشاره به آنها توجه جامعه بین‌المللی را معطوف این واقعیت کرد که به رغم این نقش‌آفرینی، ایران مخاطب فشارهای یکجانبه امریکا قرار گرفته است.

محور دیگر سخنان آقای روحانی پیرامون رابطه بحرانی ایران و امریکا به هدف این کشور برای متزلزل کردن استقلال عمل ایران در صحنه بین‌الملل بازمی‌گشت. چه یکی از اهداف مهم تحریم‌های هدفمند و شدید امریکا علیه ایران، سست کردن پایه‌های حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و ناگزیر کردن آن به رویکرد مطلوب امریکا برای ورود به مذاکراتی از سر اجبار بود. مذاکراتی که دولت امریکا به رغم کمپین فشار حداکثری و بهره‌گیری از همه ابزارهای همه‌جانبه به آن دست نیافت. آقای روحانی از این منظر بر مخدوش نشدن اصل استقلال عمل ایران در سیاست خارجی اشاره داشت و تأکید کرد که از پافشاری و حراست ایران از اصل استقلال خود این نتیجه حاصل می‌شود که ایران ابزار چانه‌زنی داخلی و انتخاباتی امریکا قرار نمی‌گیرد.

وجه دیگر سخنان آقای روحانی به تأکید بر این محور مهم بازمی‌گردد که ایران به رغم قرار گرفتن زیر هجمه سنگین امریکا و همپیمانانش همچنان اهل مدارا و گفت‌وگو است و این امر را ممکن نمی‌داند مگر آنکه در یک شرایط برد – برد و نه از سر فشار و جبر دولتمردان امریکایی حاصل شود. رئیس جمهوری ایران تحقق این هدف جمهوری اسلامی را با در نظر گرفتن اصل عزت و منافع ملی زیر سایه دیپلماسی و با اتکا بر اراده و مقاومت مردم ایران قابل تحقق می‌داند.

در حقیقت پیامی که آقای روحانی در آخرین سخنرانی خود و در بحبوحه شدیدترین فشارهای دولت امریکا علیه ایران، به جامعه بین‌الملل ارسال کرد، این بود که ایران توانسته با گذر از طوفان فشارها و در عین پایبندی به تعهدات و قوانین بین‌المللی مقاومت کند و بکوشد با حفظ استقلال خود از یک موقعیت برابر سر میز گفت‌وگو بنشیند.

 واقعیتی که آقای روحانی با اشاره به آن عملاً توپ را در زمین امریکا می‌اندازد؛ به این معنا که این کشور عملاً در پیگیری و نتیجه بخشی فشارهای حداکثری خود شکست خورده است. این پیامی بود که بی‌تردید رئیس جمهوری ایران به جامعه امریکای در آستانه انتخابات ریاست جمهوری امریکا فرستاد و خواست روشن کند که فارغ از آنکه چه کسی در امریکا رئیس جمهور می‌شود، باید برای مذاکره با ایران به قوانین و مقررات بین‌الملل بازگردد.

بی اعتمادی به آمریکا؛کلید گم شده مذاکرات بین‌الافغانی

سید حسام رضوی در خراسان نوشت:

 در مذاکرات بین‌الافغانی قرار است طرف‌های درگیر جنگ افغانستان به طور مستقیم درباره آینده کشورشان از جمله نظام سیاسی افغانستان، تقسیم قدرت و نحوه ادغام طالبان در نیروهای امنیتی تصمیم‌گیری کنند.اما آن چه تاکنون از فضای مذاکرات افتتاحیه و جلسات پس از آن برمی‌آید این است که  هیئت های طالبان و دولت افغانستان در قطر، روی برنامه های نشست های بین الافغانی یعنی «مسئله امارت و جمهوریت»، «دوگانه جنگ یا  آتش بس» و «آزادی زندانیان طالبان»و سایر موضوعات اختلافی  توافقی نکرده‌اند. هیئت دولت تمایل دارد که طالبان آتش بس کند اما طالبان منتظر نتایج اولیه حاصل از مذاکرات برای تصمیم‌گیری درباره آتش‌بس است. به نظر می‌رسد طالبان به عنوان خواسته اولیه و پیش‌شرط اولیه برای اعلام آتش‌ بس حتی محدود و کوتاه‌مدت مسئله تعیین تکلیف نوع نظام آینده را مطرح خواهد کرد.

در واقع گروه طالبان از این نگران است که اگر آتش بس کند اما توافقی در مذاکرات صلح حاصل نشود، ضرر می کند.در مقابل به نظر می‌رسد تیم متشتت دولت افغانستان مقابل این گروه کار بسیار دشواری داشته باشد که بدون عقب‌نشینی از خواسته‌هایش مقابل آمریکا، پس از آزادی پنج هزار زندانی این گروه براساس یک فهرست مشخص و تعیین جدول زمانی برای خروج کامل همه نیروهای خارجی از افغانستان بدون پذیرش آتش‌بس حاضر به مذاکره مستقیم در کنار احزاب شده است.طالبان از یک موضع قوی وارد مذاکره شده اما جدیت آن‌ها به معنی تمایل برای سازش نیست؛ این گروه خود را پیروز جنگ می‌داند و بر این باور است که پس از خروج آمریکا قوی ترین گروه در افغانستان خواهد بود.

ازسوی دیگر،طالبان برای به نتیجه رسیدن مذاکرات عجله‌ای ندارد و به خوبی می‌داند که اختلافات داخلی بین تیم مذاکره کننده دولت و نیز مخالفت‌های احزاب و شخصیت‌های سیاسی با دولت اشرف غنی به معنی افزایش قدرت چانه‌زنی‌اش بر سر میز مذاکرات است؛ پس بر سر میز مذاکره می‌آید و اگر آن چه را  دولت پیشنهاد می‌کند دوست نداشته باشد به طرف اپوزیسیون می رود و اگر احزاب مخالف غنی پیشنهاد بهتری نداشته باشند هر لحظه می‌تواند با استفاده از اهرم نظامی جنگ را تشدید کند و توپ را در میدان دولت بیندازد.

دولت ترامپ اما با اهداف انتخاباتی و تلاش برای افزایش احتمال پیروزی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیازمند یک دستاورد بزرگ است و بازگرداندن نیروها از افغانستان و اعلام پیروزی در طولانی‌ترین جنگ تاریخ آمریکا می‌تواند برگ برنده ترامپ در انتخابات باشد.

با این حال آن چه نامزد جمهوری خواه آمریکا برای افزایش شانس پیروزی‌اش در انتخابات نوامبر نیاز دارد، نه تامین صلح در افغانستان بلکه کاهش نیروها و تظاهر به خروج از افغانستان و تبلیغات رسانه‌ای برای نشان دادن این اقدام به عنوان یک دستاورد بزرگ دیپلماتیک است.طالبان اما در مقابل علاقه‌ای به نتیجه زودهنگام مذاکرات بین‌الافغانی ندارد چرا که براساس توافق نامه قطر، مهلت آمریکا برای خروج کامل نیروهایش از افغانستان تا ماه می سال 2021 است و اگر ترامپ در دور دوم انتخابات ناکام شود تضمینی وجود ندارد که «جو بایدن» نسبت به تعهدات دولت قبلی با طالبان پایبند باشد.

این در حالی است که دولت ترامپ در سال‌های اخیر چندین توافق نامه بین‌المللی سیاسی، اقتصادی و امنیتی با شماری از کشورهای بزرگ  جهان را نقض کرده است که خروج یکجانبه از پیمان  TPP، معاهده جوی پاریس، برجام و پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان برد را می توان  به عنوان نمونه یاد کرد. بنابراین هیچ تضمینی وجود ندارد که دولت جدید آمریکا به تعهدات دولت قبلی با یک گروه شبه‌نظامی پایبند بماند.

طالبان همچنین این نگرانی را دارند که اگر پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در مذاکرات به نتیجه‌ای دست یابند حتی اگر ترامپ پیروز انتخابات باشد تضمینی برای انجام تعهدات آمریکا وجود ندارد و ممکن است در دام حیله‌ای آمریکایی افتاده باشند.طالبان در واقع به شدت نسبت به آمریکا و پایبندی‌ به تعهداتش برای خروج از افغانستان و توافق دوحه بدبین است و به نظر می‌رسد تمایل دارد تا انتخابات آمریکا به نتیجه‌ای جدی در مذاکرات بین‌الافغانی نرسد.

براساس توافق نامه قطر خروج نیروهای آمریکایی تنها به پایبندی طالبان به تعهداتش در مبارزه با تروریسم بستگی دارد اما به تازگی«مایک پمپئو» با مشروط کردن خروج کامل نیروها تاکید کرد که دولت افغانستان و طالبان باید برای موفقیت مذاکرات «جدیت» نشان دهند و دو طرف را مسئول جلوگیری از تلاش‌ها برای تخریب روند صلح دانست و تاکید کرد که واشنگتن این مسائل را ارزیابی و اندازه‌گیری می‌کند.

این در حالی است که مسائلی همچون اندازه‌گیری میزان «جدیت » دولت افغانستان و طالبان و مسئول بودن آن‌ها در مقابل تلاش‌ها برای تخریب روند صلح موضوعی مبهم است و این اظهارات گمانه‌زنی‌ها برای تلاش آمریکا جهت تخطی از توافق نامه قطر و جلوگیری از خروج کامل نیروها از افغانستان را تشدید می‌کند.براین اساس به نظر می‌رسد مذاکرات بین‌الافغانی با توجه به اختلافات گسترده در منویات طرفین و نیز پیچیدگی گفت‌وگوها بسیار زمان برتر از مذاکرات با آمریکا خواهد بود با توجه به بی‌اعتمادی طالبان نسبت به پایبندی آمریکا درباره تعهداتش در توافق نامه قطر و تلاش این گروه برای راستی‌آزمایی واشنگتن،  تصور نتیجه زود هنگام برای مذاکرات بین‌الافغانی دور از ذهن است.

 آزموده را آزمودن خطاست

محمدرضا خباز در آرمان نوشت:

طرح برخی دوستان در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس مبنی بر اختصاص کارت اعتباری اقلام اساسی به 60میلیون ایرانی ذیل طرح حمایت معیشتی مجلس به‌گونه‌ای که نه نقدینگی را افزایش دهد و نه پایه پولی را دچار تکانه کند! چندان جدید نیست بلکه برگشتن به همان شرایط کوپن و اداره کردن کشور به‌صورت کوپنی خواهد بود که روشی است متروکه در دنیا که به تاریخ سپرده شده.

روش‌هایی که در کشورهای دارای اقتصاد سوسیالیستی، به انحای مختلف تابه‌حال اجرا شده و تماما محکوم به فنا شده، درحقیقت نوعی سرگرم کردن مردم برای اینکه اعلام کنند قدمی برای شما برداشته‌ایم صورت می‌گیرد و سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا آقایان مطالعه و بررسی نمی‌کنند تا دریابند کشورهایی که از اقتصاد دولتی به اقتصاد همراه با تولید تبدیل شدند، چه کردند؟ چین با وجود اقتصاد نابسامان 40 سال پیش خود، امروز به اقتصاد اول دنیا تنه می‌زند. تنها کافی است ببینیم آنها چه کردند و دیگر لازم نیست آزموده‌ها را دوباره آزمون کنیم.

بعد از گذشت 40 سال از انقلاب روش‌هایی که اکنون مطرح می‌شود همان کوپونیسم سابق است و تنها تفاوتش تبدیل کوپن کاغذی به کارت الکترونیکی برای خرید اقلام اساسی است. ایجاد هزینه چند 10میلیاردی به کشور و بازگشت به گذشته بی‌ثمر بوده و تنها راه نجات کشور از بُعد اقتصادی از طریق مسیر سرمایه‌گذاری میسر است. نمی‎توان معجزه کرد و قرار هم نیست بارشی از آسمان بر سر ملت ایران فروریزد. راه پیموده‌شده توسط کشورهایی را که به موفقیت نائل آمدند مورد مطالعه قرار دهیم نه اینکه کشورهای زمین‌گیری مثل کره شمالی را موردنظر داشته باشیم.

سرمایه‌گذاری یا از سرمایه مردم داخل یا سرمایه ایرانیان خارج از کشور یا از سرمایه‌گذاران خارجی که تمایل به سرمایه‌گذاری در کشور ما دارند، صورت می‌گیرد. چین کشوری که مردمش همه حقوق‌بگیر و کارمند دولت بودند و به روش کمونیستی اداره می‌شد با استفاده از هر سه نوع سرمایه‌گذاری دگرگون شد. سرمایه‌گذاری سرمایه‌گذاران داخل کشور اولین و آسان‌ترین راه است؛ البته با این پیش‌شرط که در سرمایه‌گذاران اعتماد ایجاد شود و نگران به یغما بردن سرمایه‌هایشان توسط گروه‌ها نباشند.

پیش‌بینی می‌شود ایرانیانی که طی سال‌های گذشته یا اخیرا سرمایه خود را به خارج از کشور منتقل کرده‌اند، حدودا 800میلیارد دلار است با یک فراخوان و دعوت و عفوی که به گذشته افراد کار نداشته باشند و میزان حال افراد باشد، حتی اگر 30 و بلکه 10 درصد به داخل منتقل شود، یک رونق و تحول در اشتغالزایی به‌وجود می‌آورد. استفاده از سرمایه خارجیانی که می‌خواهند از موقعیت ایران استفاده کنند نیز راه سومی است که باید مورد توجه واقع شود. بازار مصرف ایران و اطراف، انرژی و دستمزد ارزان کارگران، سرمایه‌گذاران خارجی را به سرمایه‌گذاری در ایران تشویق می‌کند. باید موانع موجود برطرف شود تا سرمایه‌گذاران با پای خود به داخل کشور بیایند.

به یاد دارم با تحقق برجام آنقدر سرمایه‌گذار خارجی به ایران آمده بودند که وزارتخانه‌ها فرصت ملاقات و تنظیم توافقنامه نداشتند و اتاق بازرگانی با چهار آسانسور بزرگ 10نفره آنقدر درحال حرکت و مملو از جمعیت بود که سرمایه‌گذاران از پله‌ها تردد می‌کردند تا با طرف‌های ایرانی ملاقات کنند اما متاسفانه اکنون حتی یک ریال هم نمی‌توانیم از طریق بانک‌ها ردوبدل کنیم. چرا راه را اشتباه می‌رویم و می‌خواهیم روش‌های متروکه دنیا را از نو زنده کنیم؟ با استفاده از سه روش آزمایش داده موفق دنیا که سرمایه‌گذاری داخلی، سرمایه‌گذاری ایرانیان خارج از کشور و سرمایه‌گذاری خارجی‌ها در ایران است، هم مشکل تورم، هم مشکل رکود، هم بیکاری و هم رشد منفی اقتصادی حل می شود.

 بلکه تورم را هم افزایش می‌دهد. متخلفان هم که همیشه چند قدم از ناظرها جلوترند مثل دزدی که همیشه چند قدم از پلیس جلوتر است با به‌کارگیری روش‌هایی سوءاستفاده می‌کنند. لذا بهتر است با مطالعه روش‌های موفق دنیا از طریق مرکز پژوهش‌های مجلس و عملیاتی‌کردن آن از حالت پوپولیستی و شعارزدگی خارج شویم. همه فواید در این سه نوع سرمایه‌گذاری است و برگشتن به روش‌های قبلی و سهمیه‌بندی کوپنی، نه‌تنها دردی از دردها برطرف نمی‌کند

سپاه را نکوهش نکردید ستودید

عبدالله گنجی در جوان نوشت:

اخیراً شبکه ملکه با محوریت باستانی (مأمور ویژه بی‌بی‌سی برای گزارش‌نویسی درباره آیت‌الله خامنه‌ای) با استناد به نواری از آذر ۱۳۶۳ از جلسه درونی سپاه با دو مفهوم «کودتای خزنده در سپاه» و «اعتراض به فرماندهی جنگ» مستندی منتشر کرده است.

نگارنده به خاطر اینکه خوانندگان خصوصاً نسل جوان امروز اطلاعی بیش از آن نوار ندارند و صرفاً براساس آنچه بی‌بی‌سی پخش نمود قضاوت می‌کنند، نکاتی را درباره محتوای مستند به رشته تحریر در می‌آورم و صرفاً در انتها به ریشه ماجرا می‌پردازم.

۱- اولین نکته‌ای که از نقاط قوت سپاه بوده و هست، نشستن فرمانده سپاه پای انتقادات افراد رده‌های دوم و سوم است که در سراسر بحث ادب و احترام منتقدین رعایت شده است. این فضای انتقادی خوشبختانه هنوز در سپاه وجود دارد. حتی در زمان فرماندهی سردار جعفری، جوان دانشجویی که تازه به سپاه پیوسته بود، در جلسه‌ای عمومی ده‌ها انتقاد را طرح کرده و از قضا مورد تشویق هم قرار گرفته بود. همین روند و رویه معرف سپاه است که از قاعده «ارتش چرا ندارد» پیروی نمی‌کند. می‌شود نقد کرد و پاسخ شنید.

۲- بی‌بی‌سی تلاش می‌کند اعتراض جلسه ۵ /۹ /۱۳۶۳ را به جنگ و تدابیر آن ارجاع دهد- که البته صوت‌هایی که پخش می‌کند فقط شهید بهمنی به این موضوع می‌پردازد و مورد دیگری نیست-اما ناشیانه و سهواً بحث از فرماندهی جنگ خارج و به دوگانه اعضای سابق سازمان مجاهدین در سپاه (ذوالقدر، نجات، شمخانی، رضایی) و حامیان آیت‌الله منتظری تبدیل می‌شود

یعنی بحث کاملاً سیاسی است و چند نفر از معترضان (حداکثر سه نفر) که حرف می‌زنند همه صحبت‌های‌شان به آیت‌الله منتظری ختم می‌شود و امروز بعد از ۳۶ سال بی‌بی‌سی به طرفداری از حامیان آیت‌الله منتظری می‌پردازد که همه چیز شفاف است. این درحالی است که نه اعضای سابق سازمان مجاهدین انقلاب در رأس سپاه هستند و نه کسی در حیطه سپاه و انقلاب اسلامی مدافع آیت‌الله منتظری است.

بحث آیت‌الله منتظری در مستند بی‌بی‌سی آنقدر برجسته است که محسن رضایی هم از محتوای جلسه در آخر همین را برداشت می‌کند و هم برای خنثی‌سازی فضا و هم برای نزدیکی به معترضان از آیت‌الله منتظری تمجید و با صراحت اعلام می‌کند «کور خوانده‌اید که بخواهید مرا مقابل ایشان قرار دهید.»‌وقتی محسن رضایی به پادگان ابوذر کرمانشاه می‌رود نیز دوباره بحث به آیت‌الله منتظری ختم می‌شود.

۳- معترضانی که بی‌بی‌سی صوت آنان را پخش می‌کند، حداکثر چهار نفر هستند که اعتراض آنان را به انتصاب حسین دهقان به فرماندهی سپاه مرکزی می‌داند، اما در ادامه بحث فراموش می‌کند که در محتوای اعتراضات این را ثابت کند.

۴- بعد از صدور پیام امام در این باره که توسط شهید محلاتی قرائت می‌شود و صریح، قاطع و کم‌نظیر به حمایت از فرمانده کل سپاه و عدم جابه‌جایی او تأکید می‌کند، چند معترض موجود در مستند بی‌بی‌سی به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته‌ای تمکین می‌کنند و همچون سرباز امام به جبهه اعزام و شهید می‌شوند، اما دسته دیگری مانند اکبر گنجی از امام خمینی به آیت‌الله خمینی و از مربی عقیدتی سپاه به عبور از عصمت و مهدویت می‌رسند که نشان می‌دهد این جماعت بحث معرفتی داشتند و ابتدا بین آیت‌الله منتظری – مصباح و بعد بین غرب و اسلام گرفتار می‌شوند و از سپاه که هیچ، از عقاید تشیع نیز عبور می‌کنند. برخی بعد از عزل آیت‌الله منتظری همچنان مقابل امام می‌ایستند که نشان می‌دهد اصلاً مسئله جنگ و فرماندهی آن نبوده است. جریانی با فاصله از خط امام می‌خواستند در سپاه باشند که برخی اصلاح و برخی به مسیر خود اصرار ورزیدند.

۵- از این جلسه چیزی عاید دشمنان نمی‌شود، چرا که سه ماه و نیم بعد از همین جلسه عملیات بدر با همان فرماندهان سپاه انجام می‌شود و سه نفر از کسانی که بی‌بی‌سی در جلسه ۵ آذر ۱۳۶۳ معترض می‌داند، به فرماندهی همین فرماندهان و در نهایت فرماندهی امام (ره) شهید می‌شوند.

۶- طبیعتاً جنگیدن، با همه پیچیدگی‌های آن، منتقدانی در روش و تاکتیک دارد و احتمالاً بی‌بی‌سی و حسین باستانی نمی‌دانند که برای بسیاری از عملیات‌ها مانند والفجر ۸ برخی فرماندهان لشکر باید قانع می‌شدند تا وارد عملیات شوند که برخی از آنان هنوز در قید حیات و از مسئولان عالی کشورند و این افتخار سپاه است که اطاعت در آن کورکورانه نبوده و نیست.

۷- اینکه اگر کسی رئیس‌جمهور، وزیر، مدیرکل و یا یک فرمانده را قبول نداشته باشد ادامه کار با آن مشکل خواهد بود و این امری طبیعی است. اصل هماهنگی و قبول داشتن جهت‌گیری‌های اصلی یک مدیر شرط اصلی برای همکاری زیرمجموعه با آن مسئول و فرمانده است؛ بنابراین طبیعی است که افرادی که دیدگاه‌های دیگری دارند از مجموعه فاصله بگیرند.

۸- آن همه اعتراضی که بی‌بی‌سی می‌گوید، بر چند نفر در تیپ سیدالشهدا تمرکز دارد و این در مقابل ده‌ها تیپ و لشکر سپاه کشوری که همراه هستند بسیار کوچک است و اصل آن نیز طبیعی است.

۹- آنچه بی‌بی‌سی از قول آیت‌الله منتظری به عنوان «کودتای خزنده در سپاه» یاد می‌کند، امروز شفاف و قابل قضاوت است. کدام کودتا اتفاق افتاد؟ آیا امثال اکبر گنجی در بیرون از سپاه برای انقلاب فداکاری کردند یا از باورهای اعتقادی هم گذشتند؟ به نظر می‌رسد طرح کودتای خزنده در آن زمان ریشه در برخورد سپاه با باند مهدی هاشمی دارد. درست است که اولین نامه صریح امام به آیت‌الله منتظری مبنی بر لزوم برخورد با مهدی هاشمی ۲۵/ ۷ /۱۳۶۵ است، اما امام از سال ۱۳۶۱ هشدار داده بود که مراقب ایشان باشید. به همان اندازه‌ای که سپاه مهدی هاشمی را محدود و واحد نهضت‌ها را جمع می‌کرد، باند مهدی هاشمی به آیت‌الله منتظری نزدیک‌تر می‌شد.

مسئول وقت اطلاعات سپاه در سال ۱۳۶۱ می‌گوید در دیدار شورای فرماندهی سپاه با امام هر یک از مسئولان واحدها، گزارشی از موضوع، شیوه‌کار خود و... ارائه کردند. حضرت امام گزارش‌ها را شنیدند، مطالبی فرمودند. مهدی هاشمی (مسئول واحد نهضت‌ها) ضمن گزارش خود به شیوه صدور انقلاب و... اشاره کرد. حضرت امام پس از صحبت‌های مهدی هاشمی مطالبی را عنوان فرمودند که عمدتاً در رد نظرات او بود.

لحن حضرت امام در عدم تأیید و نارضایتی از او به حدی آشکار و صریح بود که سبب تعجب همگان و ناراحتی مهدی هاشمی شد. در بخش پایانی جلسه چند تن از حاضران به منظور گزارش سری از اوضاع کشور نزد حضرت امام ماندند، من نیز به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه جزو این جمع بودم، حضرت امام فرمودند: «مواظب مهدی هاشمی باشید.» سال ۶۲ امام خواستار بررسی وضعیت سپاه اصفهان، قهدریجان و فلاورجان شدند که طبیعتاً مسائل مهدی هاشمی بررسی و محدود می‌شد و بازتاب آن در بیان آیت‌الله منتظری نمایان می‌شد.

امام سال ۱۳۶۲ از ارتباط مهدی هاشمی با بیت آیت‌الله منتظری از اطلاعات سپاه سؤال می‌کند و توصیه به برخورد می‌کند. حال بی‌بی‌سی بدون اینکه بفهمد از اعتراض به فرماندهی جنگ به تقابل طرفداران آیت‌الله منتظری با بنیانگذاران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سپاه می‌رسد که بحث کاملاً سیاسی است.

خوشبختانه امروز پس از ۳۶ سال صحنه قابل قضاوت است. جایگاه‌ها، افراد، وضعیت فکری و... همه روشن است. نمی‌دانیم این به اصطلاح مستند برای شبکه ملکه چه دستاوردی داشت؟ می‌توان گفت با کاه کهنه باد دادن صرفاً نانی برای بیکاران درست می‌شود و حاصل دیگری ندارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس