سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
نقد عالمانه و حکیمانه رهبری به دولت
دکتر محمدحسین محترم در روزنامه کیهان نوشت:
رهبر معظم انقلاب در دیدار ویدئو کنفرانسی با رئیس جمهور و وزرا، هفته دولت را«مناسبتی برای نقد نقاط ضعف و قوّت دولت» برشمردند. ایشان با بیان اینکه«آنچه را هم که باید انجام میدادید و انجام نشده، بگویید»، تأکید کردند«امروز خبرهای مهمّی به وسیله رئیسجمهور محترم و آقایان وزرا داده شد که نقد این خبرها مهم است». شاید مهمترین پیام سخنان رهبری که فرمودند «نقد درونی دولت، بیش و پیش از نقد دیگران، و تبیین و خبررسانی آن بسیار مهم است»، این باشد که گزارشهای دولتمردان نباید یکطرفه باشد و «باید همه ابعاد قضیّه بیان شود». سخنان حضرت آقا در این دیدار را باید بهترین نقد عالمانه و حکیمانه به عملکرد دولت تلقی کرد که الگو و نکات بسیار مهم و راهگشایی برای نقد عملکرد و خبرهای دولت پیش روی رسانهها گذاشتند، از جمله:
۱- رهبری در اهمّیّت سال آخر دولت، با اشاره به «قول صد روزه رئیس جمهور برای حل مشکلات»، به نوعی تصریح داشتند که ۷ سال وقت کمینبوده برای حل مشکلات مردم و یکسال باقی مانده نیز فرصت کمی نیست. ایشان با بیان اینکه«این خبرهای داده شده از سوی رئیس جمهور و وزرا بسیار خوب! است» تأکید داشتند بهشرطی که«دنبال و انجام و محقق شود»، نه اینکه مثل برخی از وعدههای داده شده قبلی که حضرت آقا به آنها اشاره داشتند، به فراموشی سپرده شود.یکی از روسای اسبق صدا و سیما که خدمت رهبر معظم انقلاب از برنامههای خود گزارش میداد، حضرت آقا پس از شنیدن، فرمودند«این گزارشهایی که دادید خیلی خوب است اما آنچه که مردم روی آنتن میبینند،یک چیز دیگری است»! حال گزارش دادن و بیان برنامههای دولتمردان بهقول حضرت آقا «بسیار خوب» است، اما سال پایانی دولت بعد از ۷ سال زنگ انشا و بیان، سال حساب و کتاب است و باید دولتمردان با بیان میزان تحقق وعدههای داده شده در۷ سال گذشته، بگویند که سهم سُفرههای مردم از این وعدهها چقدر بوده و آیا میزان تحقق آنها سُفرههای مردم را بزرگتر کرده یا کوچکتر!، و آیا وعده رئیس جمهور در خصوص اینکه«کاری میکنیم مردم نیاز به یارانهها نداشته باشند» با «بسته معیشتی برای ۶۰ میلیون نفر» محقق شده و یک دستاورد است؟!
۲- باید دستاوردهای دولت بیان شود و البته دولت با رسانههای فراوانی که در اختیار دارد از جمله روزنامهها و سایتها و خبرگزاریها و همچنین با رویکرد رسانه ملی در پوشش صد درصدی اخبار دولت، میتواند دستاوردهای خود را بیان کند. اما نباید توقع داشت که مردم انجام حداقل امور جاری را به عنوان دستاورد بپذیرند. اینکه گفته شود دولت حقوق کارمندان و کارگران را نسبت به سال۹۲ چند درصد افزایش داده، این دستاورد نیست بلکه اگر دولت توانست حقوق کارمندان و کارگران را بهمیزان بیش از تورم افزایش دهد، میتوان آن را یک دستاورد نامید. در کنار این چند درصد افزایش حقوقها نیز باید گفته شود که در هفت سال گذشته قیمت مسکن و خودرو و سکه و ارز و مایحتاج ضروری مردم چقدر افزایش یافته.بهعنوان مثال باید گفته شود که بر اساس آمار منتشر شده رسمی دلار از 2 هزار و ۹۵۰ تومان و سکه ازحدود ۸۰۰ هزار تومان در پایان بهمن ۹۲، بهترتیب به ۲۳ هزار، و ۱۲ میلیون تومان در ابتدای سال ۹۹رسیده. باید گفته شود که با بالا رفتن سرسامآور قیمت مسکن که فقط در یک سال گذشته ۴۷درصد افزایش داشته، چند درصد مردم با این چند درصد افزایش حقوقها خانهدار شدند و یا توانستهاند یک متر خانه برای خود بخرند؟! اینکه یک واحد تولیدی که در دولت قبل به بهرهبرداری رسیده و در این دولت تعطیل شده و حالا به همت قوه قضائیه و یا خیرین و یا خود صاحب واحد تولیدی مجددا راهاندازی شده، دولتمردان نباید توقع داشته باشند با پاره کردن دوباره روبان آن، مردم و رسانهها آن را بهعنوان دستاورد دولت بپذیرند و تبلیغ کنند، هرچند برخی رسانهها از جمله رسانه ملی در بعضی موارد چنین میکنند!. و مهمتر وقتی تحت تأثیر تحریمها نفتی فروخته نشده و پولهای کشور وصول نشده و به اجبار بودجه بدون نفت بسته شده، نمیتواند یک دستاورد محسوب شود بلکه این دستاورد در اصلاح ساختار بودجه محقق خواهد شد که اگر پول نفت هم آمد، بودجه جاری کشور بینیاز از پول نفت باشد.
۳- به فرموده رهبری «ناهماهنگیهای عجیب و غریبی» و «پیچ و خمهای اداری عجیب و غریبی» سد راهحل مشکلات کشور و در نتیجه موجب «ناکارآمدی عجیب و غریب» دستگاههای اجرایی شده است. یکی از این ناهماهنگیهای عجیب و غریب در دولت را میتوان در سخنان رهبری که به آن اشارهای ظریف داشتند، مشاهده کرد. رهبر معظم انقلاب با اشاره به گزارشهای وزیر مسکن و رئیس جمهور درخصوص ساخت واحدهای مسکونی فرمودند«وزیر محترم مسکن قول ساخت ۴۰۰ هزار واحد مسکونی را تا آخر دوره (دولت دوازدهم) دادند، که البته حالا آقای رئیس جمهور گفتند ۶۰۰ هزار، چه بهتر!». این اشاره ظریف از یکطرف نشان از دقت و نکتهسنجی و توجه به کار کارشناسی دقیق رهبری دارد و از سوی دیگر نشان میدهد که در امر ساخت مسکن چقدر ناهماهنگی وجود دارد، به اندازه۲۰۰ هزار واحد مسکونی! ناهماهنگی عجیبتر اینکه وقتی وزیر سابق این دولت در عرض شش سال افتخار داشت حتی یک واحد مسکونی نساخته، چگونه در محضر رهبری گفته میشود این دولت 4/5 میلیون مسکن ساخته است؟!. و یا اینکه رهبری با اشاره به گزارش رئیس جمهور درخصوص کاهش زمان صدور مجوزها به ۷۲ساعت فرمودند«امّا در خیلی از موارد از جمله تسهیلات بانکی بیش از ۷۲ روز مجوّزها مشکل پیدا میکرده. خب بایستی روی این زمینه کار کرد.»
۴- رهبری در توصیههای خود به دولت دست روی «تصمیمات نسنجیده برخی از دستگاهها» گذاشتند و تأکید کردند «واقعاً قابل قبول نیست». یکی از این تصمیمات نسنجیده ارز ۴هزار و ۲۰۰ تومانی بود که به فرموده رهبری بیش از ۱۸ میلیارد به جیب رانتخواران سرازیر کرد. این درحالی است که همان شب بعد از سخنان ویدئو کنفرانسی رهبری، رئیس کل بانک مرکزی در برنامه تیتر امشب شبکه خبر از یک طرف اذعان میکند که «از اول با ارز ۴ هزار و ۲۰۰ تومانی مخالف بودم»، و از طرف دیگر ادعا میکند که «در این خصوص تابع سیاستهای دولت هستم»!. با این اذعان و ادعا اولا این سؤال مطرح است کسی که با یک سیاست مخالف است چگونه میتواند و میخواهد آن سیاست را اجرا کند و نتایج خوب از آن حاصل شود؟!. ثانیا این سخنان با منویات رهبری که فرمودند«همه دستگاههای دولتی باید به بانک مرکزی کمک کنند»، همخوانی ندارد و بانک مرکزی نباید تابع و مجری سیاستهای اتخاذ شده در جای دیگری باشد! رهبری همچنین «برخی از تصمیمهای نسنجیده بعضی از دستگاهها» را یکی از علل برنگشتن ۲۷ میلیارد دلار پول صادراتی عنوان کردند.
5- با توجه به کلید واژههای «مکرر گفته شده»،«مکرر توصیه کردیم»، «باید انجام میشده، اما نشده» در کلام رهبری، یکی از مشکلات مهمی که خود دولت باید به نقد درونی درخصوص آن بپردازد، عدم پیگیری دستورات و منویات رهبری است. ایشان تأکید داشتند «از سالها پیش بنده مکرّر» در مورد تولید، پالایشگاهسازی، سرمایهگذاری ،قاچاق و واردات بیرویه اجناس لوکس مثل گوشیهای آمریکایی، تشکیل کارگروهی برای برطرف کردن موانع تولید، همچنین تشکیل هیئت شبانهروزی متخصّص برای مدیریّت نقدینگی، راهاندازی سامانههای اطّلاعاتی تصویب شده، تشکیل شورای عالی فضای مجازی با حضور سران، تحقق شبکه ملّی اطّلاعات و رعایت سیاستهای اصولی در زمینه پهنای باند«به مسئولین تذکر دادهام»، «نمیدانم تشکیل شده یا نشده»، «من میبینم آن اهتمام لازم به خرج داده نمیشود»، «آدم میبیند تحقّق پیدا نمیکند»، «این کارها باید انجام بگیرد.» رهبری در پایان تأکید داشتند «اینها موارد درخواست و تأکید مؤکّد اینجانب است.»
6- اکثر نقدهای رهبری که بیان فرمودند، بارها در رسانهها مطرح شده است. یکی از نقدهای درونی دولت که باید بپذیرد، این است که نباید نقدهای رسانهها را سیاهنمایی و چوب لای چرخ دولت تلقی کند و با فضاسازی نسبت به آنها واکنش نشان دهد. تأثیرگذاری رسانهها و توجه رهبری به گزارشهای رسانه ملی نیز نکته جالب و مهمی بود که ایشان بارها به برخی از آنها اشاره داشتند از جمله درباره گزارشهای پخش شده درباره مشکلات تامین مواد اولیه فولادی و پتروشیمی برای تولیدکنندگان، معدن و سنگهای ذیقیمتی، خاک با ارزش جزیره هرمز، زعفران جنوب خراسان،خرمای مناطق گرمسیری و صادرات فلهای گشنیز که تأکیدداشتند«شب که در خبرهای تلویزیون اینها را پخش میکند،ما میشنویم دیگر!».
7- توصیههای رهبری به دولت نشان میدهد که ایشان با یک اشراف کاملی بر مسائل کشور، دولت را «امر به کارهای شدنی و نهی از کارهای نشدنی»میکنند. روی دیگر این سخن، این است که کارهای شدنی داخلی را به کارهای نشدنی خارجی گره نزنید! که رهبری نسبت به این «خطای راهبردی» تذکر دادند«فرض کنید تحریمها ده سال دیگر هم باقی میماند»!. ایشان با تأکید بر اینکه «بسیاری از موانع تولید در درون کشور است»، اذعان داشتند «وزرای مربوطه میتوانند بسیاری از موانع را با یک تماس و یک نشست یک ساعته و دو ساعته، صبح تا عصری برطرف کنند. واقعاًً این جور میشود موانع تولید را برطرف کرد». با این روش است که مسئولان میتوانند «قدر خدمت در نظام جمهوری اسلامی را بدانند.»
نشست وین؛ جستوجوی راهکارهای تازه برای مقابله با یکجانبهگرایی
حسن بهشتیپور در روزنامه ایران نوشت:
ایــران و کشـــــورهای عضو توافق هستهای در شرایطی بار دیگر در قالب کمیسیون مشترک برجام امروز در وین دور هم جمع میشوند که امریکا به عنوان عضو سابق برجام دورهای طوفانی را برای به شکست کشاندن این توافق پشت سر گذاشت اما پس از روبهرو شدن با سد محکم مخالفت شرکای برجام راه به جایی نبرد. مقامهای دولت امریکا بعد از ناکامی برای تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران، تلاش میکنند با تفسیر یکجانبه از قطعنامه 2231 راه این سند را از برجام جدا کرده و زمینه را برای فعال کردن مکانیسم ماشه هموار کنند. این اقدام امریکا در حالی است که قطعنامه 2231 ذیل برجام تعریف شده و نمیتوان میان این دو سند تفکیک قائل شد. امریکا خود به این قطعنامه و توافق هستهای رأی داده و از آن خارج شده است؛ یعنی با این خروج عملاً امکان بهرهگیری از مزیتهای این توافق و مداخله در هر موضوع مربوط به آن را از دست داده است.
با وجود این، واشنگتن همانطور که بر اساس هژمونی مالی خود تحریم ایران را به کل جامعه بینالملل تحمیل کرد و مؤسسات و نهادهای مالی دنیا را مجبور کرد که ارتباطات اقتصادی خود را با ایران قطع کنند، حالا تصمیم دارد از هژمونی سیاسی و دیپلماتیک خود استفاده کند و با تفسیر خودخواسته از قطعنامه، ساز و کار بازگشت تحریمهای بینالمللی را فعال کند.
اگر کشورهای اروپایی تا پیش از این مدعی بودند که به دلیل استقلال مالی شرکتها و کمپانیهای اروپایی نمیتوانند ارتباط اقتصادی آنها با ایران را زیر فشار امریکا تحمیل کنند، اما در موضوع دیپلماسی نمیتوانند چنین موضعی بگیرند؛ زیرا این کشورها در اینجا میتوانند با تصمیم سیاسی و دولتی در برابر یکجانبه گرایی امریکا بایستند و یک بار برای همیشه نشان دهند دورهای که قدرتها تلاش میکردند کاملاً یکسویه اهداف خود را به مجامع بینالملل تحمیل کنند، به پایان رسیده است.
در همین چارچوب چاره کار این است که کشورهای اروپایی در مجامع دیپلماتیک همچون شورای امنیت سازمان ملل مانع از اجرای اراده امریکا برای سوء استفاده از قطعنامه 2231 شوند. چنانکه اتفاقات هفتههای اخیر در شورا نشان داد این مقاومت میتواند عملاً اهرم سیاسی امریکا را برای تحقق اهدافش علیه برجام و ایران بی اثر کند. چنانچه امریکا مدعی شود که قادر به احیای مکانیسم ماشه خواهد بود که این مسأله در واقعیت هم اتفاق افتاده است، اما سایر کشورهای عضو برجام میتوانند با رد این ادعا و عدم پیروی از آن، امریکا را از نظر تئوری شکست دهند ولو اینکه مقامهای این کشور برای مصرف داخلی خود همچنان ادعا کنند که سازوکار بازگشت تحریمها در چارچوب قطعنامه 2231 را به جریان انداختهاند.
به رغم ناکامی اروپا در تحقق منافع اقتصادی ایران در چارچوب برجام، برگزاری نشست کمیسیون مشترک بعد از ناکامی بزرگ امریکا درباره این توافق میتواند به یکدستتر شدن مواضع و هماهنگی بیشتر و همچنین یافتن راهکارهای تازه برای مواجهه با یکجانبه گرایی امریکا بینجامد. حفظ همبستگی کشورهای طرف برجام به رغم وجود اختلاف نظرها دستاورد بسیار بزرگی است زیرا همه این کشورها یک هدف را دنبال میکنند و آن حفظ توافق هستهای از گزند کارشکنیهای امریکاست.
این جای خالی نباید پر میشد!
اسدالله رمضانزاده در روزنامه وطن امروز نوشت:
«مطالعات ادعایی»، «تکیه بر اسناد جعلی»، «فشارهای غیرقانونی»، «تصویب قطعنامه در شورای حکام»، «تهدید به ارسال پرونده ایران به شورای امنیت» و «...».
این همان جای خالی مهمی بود که ما نباید آن را پر میکردیم! صورت مساله به اندازهای واضح و آشکار است که کمتر کسی در توصیف و تشریح آن تردید دارد! «رافائل گروسی» مهره واشنگتن در آژانس بینالمللی انرژی اتمی که از ابتدای حضور خود در رأس معادلات آژانس، تقابل با فعالیتهای هستهای - محدودشده- ایران را بنا بر فرمان و سفارش ترامپ و پمپئو کلید زده بود، اخیرا به تهران سفر کرد. اگر چه آژانس در دوران مدیریت «یوکیو آمانو» و «محمد البرادعی» نیز به واسطه نفوذ آمریکا و تروئیکای اروپا در شورای حکام، به جای یک «سازمان بینالمللی» به «کارگزار کاخ سفید» در مواجهه با کشورهای مخالف آمریکا تبدیل شده بود اما این «تعلق اکتسابی» پس از مرگ مشکوک آمانو و حضور «گروسی» به نقطه اوج خود رسیده است.
باید این حقیقت را بپذیریم که آمریکا از سال 1957 میلادی (زمان تاسیس آژانس) تاکنون، اصلیترین حامی مالی این سازمان به اصطلاح بینالمللی بوده و به همین دلیل، هیچگاه این سازمان نتوانسته وظیفه ذاتی و اصلی خود را در قبال تامین حقوق حقه اعضای خود، انجام دهد. در گزارش رسمی سالانه نهادهای مالی آمریکا آمده است این کشور، 25 درصد بودجه منظم سالیانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تامین میکند و در مواردی مانند «تامین هزینه بازرسیها» نیز به این سازمان بودجهای جداگانه اختصاص میدهد. متحدان آمریکا، یعنی کشورهایی مانند ژاپن (۲/۸ درصد)، آلمان (۹/۵ درصد)، انگلیس (۴/۴ درصد)، فرانسه (۳/۴ درصد)، برزیل (۸/۲ درصد) و کانادا (۶/۲ درصد) بودجه آژانس را تامین میکنند. سهم ۲ کشور چین و روسیه در این معادله، 15 درصد است. همانگونه که مشاهده میشود، واشنگتن و متحدان آن نسبت به آژانس، نه بهمثابه یک «سازمان بینالمللی»، بلکه یک «شرکت سهامی خاص» مینگرند که مدیران آن، بدون تامین رضایت و نظر واشنگتن و بازیگران اروپایی، حق «تصمیمگیری مستقل» در قبال پرونده هستهای دیگر کشورها را ندارند. اساسا یکی از دلایل مهم اصرار آمریکا و تروئیکای اروپا بر حضور هر چه سریعتر «رافائل گروسی» در مسند مدیرکلی آژانس همین مسأله بود! او پس از مرگ آمانو- که مخالفت کلی با درخواست مقامات آمریکایی مبنی بر اعلام انحراف ایران از تعهدات برجامی خود قبل از خروج ترامپ از توافق هستهای داشت- باید سر کار میآمد تا تکمیلکننده پروسه «فشار حداکثری آمریکا» علیه کشورمان باشد. از این رو مقامات آمریکایی درنگ را جایز ندانستند و حتی پروسه زمانی طولانیمدت انتخاب مدیرکل جدید را در عرض مدتی کوتاه طی کردند. گروسی نیز بلافاصله دست به کار شد و پاسخ حمایت ترامپ، مکرون، مرکل و جانسون از خود را با «تکیه بر ادعاهای پوچ نتانیاهو» و تبدیل آن به یک «سند حقوقی»(!) داد. ترامپ که از سال 2017 میلادی، بازرسی کامل از اماکن نظامی ایران توسط بازرسان- بخوانید جاسوسان- آژانس را یکی از اصلیترین شروط «تکمیل برجام» میدانست، پس از حضور گروسی و در حالی که از توافق هستهای نیز خارج شده بود، وی را به اعلام درخواست بازرسیهای غیرقانونی و غیرمستند از اماکن جدید در ایران ترغیب کرد. گروسی نیز با کمال میل، درخواست فرمانده آمریکایی خود را اجابت کرد!
پس از مدتی اندک، تروئیکای اروپا که ادعای مضحک پایبندی آنها به برجام(!) این روزها نقل محافل اصلاحطلبان و متاسفانه وزارت امور خارجه کشورمان شده است نیز بنا بر نقشه مشترکی که ترامپ و گروسی ریخته بودند، پیشنویس قطعنامهای ضدایرانی علیه کشورمان را در شورای حکام تهیه و سریع به تصویب رساندند تا ایران در اوج فشارهای اقتصادی مشترک آمریکا/ اروپا، با تهدیدی دیگر [ارسال پرونده هستهای به شورای امنیت] نیز مواجه شود! متاسفانه کسانی که امروز، پس از اثبات و مشاهده عینی خساراتی که برجام به کشور وارد کرد، به بزک این توافق روی آوردهاند، بخوبی میدانند به واسطه ظرفیتی که برجام برای طرف مقابل (دشمنان ایران) ایجاد کرده است، ارسال این پرونده از آژانس به شورای امنیت، مترادف با وضع دوباره تحریمهای چندجانبه علیه ایران خواهد بود.
در هر حال آژانس، آمریکا و تروئیکای اروپا قطعات این بازی را در کنار یکدیگر چیدند تا به همان «نقطهچین» اول متن مقاله رسیدند! این «نقطهچین»، «پاسخ ایران» بود! متاسفانه، اعطای دسترسی ایران به آژانس برای دسترسی به اماکن مربوط، معنایی جز «تکمیل پازل موقت آژانس» در قبال کشورمان ندارد. نام این پازل را باید «موقت» گذاشت، زیرا آژانس قطعا این بازی را در آینده نیز تکرار خواهد کرد! بدیهی است آژانس قصد دارد «خطوط قرمز امنیتی» کشورمان را به بهانههای فنی مخدوش کند. در این میان، به جای «بهانه ندادن دست آژانس» باید «برخورد قاطع با ادعاهای آژانس» و «ایجاد هزینه برای هدایتگران پنهان و آشکار مدیرکل آژانس» را در دستور کار قرار دهیم! شاید برخی تصور کنند آژانس مطابق «تعهد»(!) خود قصد دارد فقط به دو مکان مورد نظر خود اجازه دسترسی پیدا کند! زهی خیال باطل! آژانس در آینده نزدیک یا دور، دوباره میتواند سیکل مدنظر خود را از «مطالعات ادعایی» آغاز و به «اجازه بازرسی از سوی ایران» ختم کند! زمان آن رسیده است تا از توهم «سازمانپنداری آژانس» خارج شده و آن را جزئی از بازی آمریکا و دشمنان ایران علیه ملت و نظام خود قلمداد کنیم.
آنچه عیان است چه حاجت به بیان است؟
حیدر مستخدمینحسینی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
آخرین برآورد اکونومیست حاکی از بازگشت رشد به اقتصاد ایران در سال 1400 و تجربه رشد 2 درصدی است اما چقدر میتوان به تحقق این پیشبینی خوشبین بود؟ خوشبینیای که هم در دین توصیه شده و هم فلاسفه بزرگ در موجودیت انسان آن را یک اصل میدانند و اینکه انسانها باید با امید زندگی کنند اما واقعیتها و جهتگیریهای اقتصادی تعیینکننده راهبردی است که باید مدنظر دولتها قرار گیرد. از دهه 1960 بیشتر جنبههای کمی رشد اقتصادی مدنظر بود. یعنی اگر تولید ناخالص داخلی یکسال نسبت به سال گذشته افزایش نشان میداد، نشاندهنده رشد بود اما درحال حاضر رشد اقتصادی را همراه با رفاه اقتصادی میدانند و هرچند رشد اقتصادی یعنی تولید ناخالص داخلی نسبت به سال گذشته افزایش نشان دهد اما باید دید این افزایش چقدر موجب رفاه اقتصادی و اجتماعی شده که در مقوله توسعه میگنجد که یک کشور نسبت به سال قبل توسعهیافته باشد.
در بحث رشد اقتصادی فقط بُعد کمی مطرح نیست بلکه بُعد کیفی هم مطرح است که چه تاثیری در رفاه مردم داشته؟ آیا معیشت مردم بهتر شده و درآمدی که ناشی از کار و فعالیت بوده، افزایش داشته یا سطح عمومی قیمتها کاهش یافته؟ بنابراین وقتی از رشد اقتصادی سخن میگوییم باید یکسری الزامات را مورد توجه قرار دهیم. امروزی که از هر لحاظ در تحریم همهجانبه قرار داریم و بافت کشاورزی، صنعتی و معدنی ما آمادگی جهش داشته است. اگر قید رشد اقتصادی را بهکار میبریم، باید ببینیم آیا اشتغال هم صورت گرفته؟ نرخ بیکاری کاهش پیدا کرده؟ اگر افزایش نقدینگی موجب رشد اقتصادی شده باید الزامات یا مستنداتش را ارائه کنیم که چقدر در تولید نشسته؟
بانک مرکزی و مرکز آمار در پایان سال 98 تورم را 2/41 درصد اعلام کرد و میانگین نقدینگی دوساله 97 و 98 نیز 27 و نیم درصد اعلام شد. باید دید آیا رشد تولید متناسب با رشد نقدینگی بوده؟ رشد تولید ناخالص داخلی در سال 98 حدود هفت درصد منفی بوده و وضعیت سرمایهگذاری سال 98 نسبت به سال 97 نیز منفی بوده و در پنجماهه سال 99 میزان اخذ پروانه ساختوساز کاهش چشمگیری داشته. درحالیکه رشد باید مستندات خود را بیان کند و «آنچه عیان است، چه حاجت به بیان است» در اینجاست که میگنجد. کاهش نرخ اشتغال و افزایش نرخ بیکاری و تورمی که کاسته نشده در کنار خوشبینی نسبت به تحرک اقتصاد که خواستهای همگانی است، قرار دارد و واقعیتهای اقتصاد چیزی غیر از خوشبینی را به تصویر میکشد.
شاخص دیماه سال گذشته 330هزار بوده، چه اتفاقی در اقتصاد صورت گرفته که شاخص یکباره به دومیلیون رسید و وقتی 400هزار تا پایین آمد عزا و واویلا گرفتیم که ریزش عجیب و غریبی در بازار سرمایه و بورس اتفاق افتاده! درحالیکه اصلا نباید به آن شاخص میرسید و شاخص کنونی هم با لباس بازار سرمایه جور درنمیآید. دولت به عنوان تاجر باید قیمت دارایی خود را بالا میبرد تا آن را خوب بفروشد ولی از ظرفیت و پتانسیل درونی بازار سرمایه استفاده نشد.
در واحدهای بورس تغییر تکنولوژی صورت نگرفت که محصولی بهتر فروش رود. کدام بخش نقدینگی که به سمت بازار سرمایه رفت و هجوم آورد در تولید نشست؟ حتی یک ریال هم در تولید ننشست، دست به دست و سفتهبازی شد. سال جهش تولید در تحریم کامل با وضعیتی که خیلی از اقلام وارد نمیشد و تعرفههای بالای واردات، همه چیز را برای رشد تولید آماده کرده بود اما فقط از مسئولان صنایع شیر سوال کنید میزان وضعیت تولید و سرانه مصرف چقدر در جامعه کاهش یافته؟ آیا رشد اقتصادی معیشت و سفره مردم را کوچکتر میکند؟ بگذاریم دولت و مجلس با واقعیتهایی که هست قدمی برای معیشت، درآمد، اشتغال و سرمایهگذاری مردم بردارند. وقتی میزان سرمایهگذاری در حداقل بوده اما انتظار رشد اقتصادی داریم؟ اینها سوالاتی است که باید سیاسیون پاسخ دهند و با اینکه تحقق رشد اقتصادی خواسته ماست اما متاسفانه واقعیتها غیر از این است.
عزتآموزی از معلم کربلا
محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:
ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) علاوه بر آنکه زمانی برای گرامیداشت یاد و نام سالار شهیدان و یاران و خاندان مظلوم آن حضرت است، مجالی برای اندیشهورزی در ماهیت قیام امام حسین (ع) و درسآموزی از آن است. یکی از زیباترین جلوههای سیاسی اجتماعی حماسه عاشورا عزت مثالزدنی و بینظیر جبهه حق در حوادث آن است و چنانکه همه میدانیم جمله معروف «هیهات مناالذله» منقول از آن حضرت بر تارک این پرچم پرافتخار میدرخشد.
مفهوم عزت از مفاهیم دینی و مأخوذ از معارف قرآنی است که در آموزههای دین مبین اسلام مورد تأکید جدی بوده و مختص خداوند و مؤمنان دانسته شده است. عزت به هر بلندیای گفته میشود که آب بر آن مسلط نمیشود. ازاینرو عزیز به کسی گفتهشده که تحت سلطه چیزی درنمیآید و مسلط بر دیگران است. مقابل عزت، ذلت است. چنانکه امام حسین (ع) میفرماید: موتٌ فی عزِّ خیرٌ من حیاه فی ذلٍّ؛ مرگ با عزت و آزادگی بهتر است از زیستن با ذلت و حقارت. در بررسی و تبیین این مفهوم مهم در مکتب عاشورا، میتوان ابعاد ذیل را برای آن متصور بود:
اول، نبرد با باطل
نقطه مقابل قیام حضرت سیدالشهدا (ع)، دستگاه طاغوتی و حکومت فاسد و ظالمی بود که مظهر تام و تمام استکبار در آن مقطع تاریخی به شمار میآمد.
انحرافی که در جامعه اسلامی، پس از پیامبر اکرم (ص) بروز و ظهور پیدا کرد، روندی را شکل داد که پنج دهه بعد سلطنت تمامعیار بر کرسی جانشینی رسولالله جلوس کرد و به تغییر هویت جامعه اسلامی انجامید. حضرت امام حسین در مقابل این مظهر استکبار ایستاد و قیام کرد.
رهبر معظم انقلاباسلامی، حضرت آیتالله خامنهای درباره این بعد از قیام عاشورا میفرمایند: «امام حسین علیهالسلام در مقابل چنین وضعیتی مبارزه میکرد. مبارزه او بیان کردن، روشنگری، هدایت و مشخص کردن مرز بین حقّ و باطل - چه در زمان یزید و چه قبل از او - بود. منتها آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشوای ظلم و گمراهی و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت پای حکومت او را امضا کند؛ «بیعت» یعنی این. میخواست امام حسین علیهالسلام را مجبور کند بهجای اینکه مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تأیید هم بکند! قیام امام حسین علیهالسلام از اینجا شروع شد. اگر چنین توقّع بیجا و ابلهانهای از سوی حکومت یزید نمیشد، ممکن بود امام حسین همچون زمان معاویه و ائمه بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدایت را برمیافراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت میکرد و حقایق را میگفت. منتها او بر اثر جهالت و تکبّر و دوری از همه فضایل و معنویات انسانی یکقدم بالاتر گذاشت و توقع داشت که امام حسین علیهالسلام پای این سیهنامه تبدیل امامت اسلامی به سلطنت طاغوتی را امضا کند؛ یعنی بیعت کند. امام حسین فرمود «مثلی لا یبایع مثله»؛ حسین چنین امضایی نمیکند. امام حسین علیهالسلام باید تا ابد بهعنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین علیهالسلام فرمود: «هیهات منّا الذله». حرکت امام حسین، حرکت عزت بود؛ یعنی عزت حق، عزت دین، عزت امامت و عزت آن راهی که پیغمبر ارائه کرده بود. امام حسین علیهالسلام مظهر عزت بود و، چون ایستاد، پس مایه فخر و مباهات هم بود.»
دوم، تجلی اخلاق و معنویت در حماسه حسینی
مؤلفه دیگر عزت در قیام حسینی را میتوان در تجلی اخلاق و معنویت در این نهضت جستوجو کرد. آنچه سبب شد حضرت اباعبدالله و یاران باوفایش در میدان جهاد اصغر تا پای جان ایستادگی کنند، پیروی و موفقیت در آوردگاه جهاد اکبری بود که در دوران دلهای خود با نفس اماره کرده بوده و آن را به بند کشیده بودند. حضور جوانان سلحشوری همچون «قاسمبنالحسن» و «علیاکبر» در کنار سالخوردگانی همچون «حبیب بن مظاهر» و «مسلم بن عوسجه» و مستبصرینی همچون «حر بن یزید ریاحی» در این صف واحد و توحیدی، نشان از آن دارد که درس عزت اسلامی در مبارزه با نفس و دنیاپرستی، شاگردانی متنوع، اما درس آموخته داشته و آموزگار این نهضت، تابلویی زیبا از الگوی معنویت و اخلاق الهی را ترسیم کرده است.
این مهم، حتی پس از پایان روز عاشورا نیز تداوم یافت و صبری که در جهاد تبلیغی حضرت زینب کبری (س) و امام زینالعابدین (ع) در کوفه و شام تبلور یافت، نتیجه موفقیت مبلغان این نهضت در جهاد عزتمندانه در مقابل نفس بوده است.
حضرت امام خامنهای درباره این عنصر مهم در مکتب عاشورا میفرمایند: آن روز کسانی که در مبارزه معنوی بین فضایل و رذایل اخلاقی پیروز شدند و در صفآرایی میان جنود عقل و جنود جهل توانستند جنود عقل را بر جنود جهل غلبه دهند، عده اندکی بیش نبودند، اما پایداری و اصرار آنها بر استقامت در آن میدان شرف، موجب شد که در طول تاریخ، هزاران هزار انسان آن درس را فراگرفتند و همان راه را رفتند. اگر آنها در وجود خودشان فضیلت را بر رذیلت پیروز نمیکردند، درخت فضیلت در تاریخ خشک میشد، اما آن درخت را آبیاری کردند و شما در زمان خودتان خیلیها را دیدید که در درون خود فضیلت را بر رذیلت پیروز و هویهای نفسانی را مقهور احساسات و بینش و تفکر صحیح دینی و عقلانی کردند. همین پادگان دوکوهه و پادگانهای دیگر و میدانهای جنگ و سرتاسر کشور، شاهد دهها و صدها هزار نفر از آنها بوده است. امروز هم دیگران از شما یاد گرفتهاند؛ امروز در سرتاسر دنیای اسلام آنکسانی که حاضرند در درون خود و در صفآرایی حق و باطل، حق را بر باطل پیروز کنند و غلبه دهند، کم نیستند. پایداری شما - چه در دوران دفاع مقدس و چه در بقیه آزمایشهای بزرگ این کشور - این فضیلتها را در زمانه ما ثبت کرد.»
سوم، مصائب کربلا
مؤلفه دیگری که البته عمدتاً بیشتر موردتوجه عموم مردم قرار میگیرد، ذکر مصائب و فجایع ناگوار عاشورا و پسازآن و ستمی است که در این واقعه بر آل الله رفته است. رهبر معظم انقلاب درباره این مؤلفه نیز میفرمایند: «اگرچه مصیبت و شهادت است؛ اگرچه شهادت هر یک از جوانان بنیهاشم، کودکان، طفلان کوچک و اصحاب کهنسال در اطراف حضرت ابیعبداللَّهالحسین علیهالسلام یک مصیبت و داغ بزرگ است، اما هرکدام حامل یک جوهره عزت و افتخار هم هست.»
نگاه حقجویانه و ژرفاندیشانه به حادثه عاشورا، موجب میشود در همین فجایع و مصائب نیز عنصر عزتخواهی و عزتمداری دیده شود. چنانکه از حضرت امام حسین منقول است: «ما أَهوَنَ المَوتَ عَلی سَبیلِ نَیلِ العِزِّ وَإِحیاءِ الحَقِّ، لَیسَ المَوتُ فی سَبیلِ العِزِّ إِلاّحَیاهً خالِدَه ولیست الحَیاه مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ المَوتَ الَّذی لاحَیاه مَعَه؛ چه آسان است مرگی که در راه رسیدن به عزت و احیای حق باشد، مرگ عزتمندانه جز زندگی جاوید و زندگی ذلیلانه جز مرگ همیشگی نیست.»
در مجموع باید گفت مکتب عاشورا حامل درسهای بزرگی از تجلی عزت است که شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و بینالمللی امروز، تأملی دوباره در این درسها و عبرتآموزی از آنرا میطلبد که امید است در ایامی که به تعزیت آن بزرگواران در سوگ نشستهایم، فرصت این اندیشهورزی را بیابیم.
تعامل یا تعارض با جامعه بینالمللی؟
جلال خوشچهره در روزنامه ابتکار نوشت:
ترمیم روابط ایران و آژانس بینالمللی انرژی هستهای، اقدامی هوشمندانه برای کاستن از شدت فشار امریکا علیه برجام است. این اقدام که با وساطت تروئیکای اروپایی، روسیه و چین صورت گرفت، تاثیرمستقیم بر نتیجه تلاشواشنگتن در فعالسازی سیستم ماشه و بازگشت تحریمهای بینالمللی علیه ایران خواهد گذاشت.
ائتلاف ایجاد شده میان اعضای اصلی دو بلوک غربی و شرقی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه یکجانبهگرایی امریکا، اتفاقی کمسابقه در تاریخ این سازمان محسوب میشود. این وضع برای ایران یک فرصت تلقی میشود تا با بهرهگیری از آن، خطر بازگشت تحریمهای بینالمللی را از خود دور کند. از اینرو بیانیه مشترک ایران و آژانس بین المللی انرژی هستهای که در پی سفر دو روزه «رافائلگروسی» به تهران منتشر و در آن بر همکاری دو طرف برای راستیآزمایی از فعالیتهای هستهای ایران تاکید شد، امکان تحرک مخالفان سیاست یکجانبهگرای امریکا را فراهم کرده است. درواقع پرونده اختلافات ایران و آمریکا بسترساز دو اتفاق کم بدیل در جامعه بینالمللی شده است؛ نخست، شکلگیری اراده اروپا برای دفاع از اعتبار استقلال خود مقابل آمریکا. دوم؛ همگرایی اروپائیان با روسیه و چین به عنوان دو قدرت شرقی که همواره در بلوک رقیب غرب قرار داشته و دارند. تاکید دولت ترامپ در اولویت دادن به اهداف سیاست خارجی خود فارغ از ملاحظات دیگر متحدان اروپایی ایالات متحده، به ایجاد شکاف در روابط سنتی قدرتهای غربی انجامیده است. این شکاف علاوه برآنکه میتواند سبب پیامدهای بیثبات کننده در جامعهجهانی شود، در آینده روابط آمریکا ـ اروپا نیز تاثیرگذار خواهد بود.
چین و روسیه از گسل ایجاد شده در روابط قدرتهای آمریکایی ـ اروپایی برای کاستن از حجم فشارها علیه خود به خوبی بهره گرفتهاند. برخلاف ماههای گذشته، اکنون در اروپا از خطر بروز قدرت هژمونیک چین کمترگفته میشود. روسیه به گرم کردن روابطش با اروپائیان و کاستن از تنشها با قدرتهای غربی به ویژه در ارتباط با اوکراین و روسیه سفید امید بسته است. مهمتر اینکه دو قدرت شرقی در بزنگاهی که همه از احتمال شروع دوباره جنگ سرد سخن میگفتند، هشیارانه زمین رقابت با غرب را در عرصه اقتصاد محدود کرده و دیپلماسی تعامل را بر جدالهای لفظی و رجز خوانیهای مربوط به جنگ سرد گذشته ترجیح دادهاند. اکنون همه رقیبان قدرت هژمونیک ایالاتمتحده بر توازن قوا؛ آنهم نه در عرصه تسلیحات، بلکه توازن اقتصادی و قدرت چانهزنی دیپلماتیک تاکید دارند.
تجربه توافق اخیر ایران و آژانسبینالمللی انرژی هستهای به کاستن از ظرفیت آژانس برای تحقق اهداف دولت ترامپ علیه برجام و بازگشت تحریمهای بینالمللی انجامیده است. دولت ترامپ در ایجاد بستر عینی و روانی لازم برای اقدام آتی خود به گزارش سلبی آژانس علیه ایران نیازمند بود. ناکامی واشنگتن در این مقطع را باید مدیون دیپلماسی فعال و تعاملگرای تهران با جامعه جهانی دانست. حفظ این وضع میتواند تلاش دولت ترامپ را نه تنها در اکتبر آینده که موعد لغو تحریم تسلیحاتی ایران است، بلکه در سپتامبر پیش رو که واشنگتن مدعی بازگشت تحریمهای بینالمللی علیه ایران است را نیز دچار چالش جدی کند.
مهم نیست دولت آینده ایالاتمتحده از آن ترامپ باشد یا «جوبایدن». صورت مساله در روابط ایران و امریکا یکی است. آنچه اهمیت دارد بهرهگیری از فرصتهایی است که اوضاع کنونی جامعه جهانی و روابط قدرتهای بزرگ ایجاد کردهاند. استفاده از فرصتها بدون اصلاح و بازتعریف عملکردها ناممکن خواهد بود.
سیاست روی یک "شست پا ماندن" صهیونیست ها
امیرمسروری در روزنامه خراسان نوشت:
تحولات اخیر در مرز لبنان و رژیم صهیونیستی از این جهت که به تشدید دوباره تنشها در این منطقه حساس منجر شد، بسیار حائز اهمیت است. اواخر هفته گذشته صهیونیست ها با حمله به چند پست دیده بانی حزب ا... رسما از سلاح های نامتعارف علیه مقاومت استفاده کردند. صهیونیست ها مدعی هستند که این عملیات واکنشی است اما تجربه تاریخی و حافظه معاصر نشان می دهد، آن ها در این موضوع واکنشی عمل نکرده اند و به دنبال حاشیه سازی و ماجراجویی هستند. بر همین اساس باید به چند نکته اشاره کرد:
یک: سازمان رزم رژیم صهیونیستی دچار چالش های فراوانی شده و توان رزمی آن قدرت آمادگی و حفظ نیرو در وضعیت فوق العاده را ندارد. تل آویو می داند حزب ا... از ارتش صهیونیستی بابت شهادت نیروی خود در دمشق انتقام خواهد گرفت و از آن ماجرا چندین هفته می گذرد و صهیونیست ها توان حفظ این آمادگی را ندارند. بر همین اساس به دنبال تحریک لبنان و حزب ا... هستند تا هرچه سریع تر واکنش مقاومت سرعت گیرد و از این حالت آماده باش پر هزینه خارج شوند.
دو: حزب ا... بارها اعلام کرد برای انتقام عجله ندارد و از سیاست صبر استراتژیک و عملیات قطعی استفاده می کند. در سیاست صبر استراتژیک «زمین و مکان عملیات» توسط حزب ا... تعیین می شود و برای انجام واکنش، وعده دبیرکل حزب ا... لبنان قطعی است. بر همین اساس عملیات رخ خواهد داد و حزب ا... میداند آماده نگه داشتن تل آویو و به اصطلاح روی یک «شست پا ماندن» نظامیان آن ها در مرز لبنان چه فشاری بر نیروی انسانی، تجهیزات و هزینه های ارتش اسرائیل وارد می سازد. کارشناسان امنیتی معتقدند هر آماده باش ارتش صهیونیستی در قبال حمله احتمالی حزب ا... ترس عجیبی در دل سربازان این رژیم به وجود می آورد و از منظر روانی احتمال خودزنی، خودکشی و بحران های روحی را به شدت افزایش می دهد. سید حسن نصرا... نیز در سخنرانی اش به مناسبت روز عاشورا تاکید کرد که فریبکاری صهیونیست ها و نمایش جنگی آن ها بی اثر و پاسخ حزب ا... قطعی است. بدین معنا حزب ا... برگ برنده را در اختیار دارد و استفاده از سلاح های نامتعارف توسط صهیونیست ها و حمله اخیر را همان طور که خود دبیر کل حزب ا... تاکید کرد، حتما بی پاسخ نمی گذارد. البته اگر دولت دیاب استعفا نمی کرد، این احتمال وجود داشت که حمله اخیر با شکایت دولت در شورای امنیت و طرح تجاوز رژیم صهیونیستی در سازمان ملل پیگیری شود که به سبب ضعف های موجود در قدرت سیاسی لبنان این احتمال تضعیف شده است.
سه: نتانیاهو نیازمند یک خط خبری انحرافی است. خطی که او را از توجهات داخلی و خارجی خارج و از طرفی حمایت ترامپ را جذب کند. از سوی دیگر عقد قرارداد به اسم سازش با امارات خیزش های اجتماعی را در کشورهای عربی و اسلامی افزایش داده و موج جدیدی از روحیه ضد صهیونیستی را به وجود آورده است. در چنین شرایطی راه اندازی یک درگیری محدود و کنترل شده می تواند فشارهای خارجی و داخلی را کاهش دهد و ظرفیت جدید رسانه ای ایجاد کند و نتانیاهو با معرفی خود به عنوان فرمانده جنگ، مخالفان خود را قانع سازد که او بر کرسی نخست وزیری باقی بماند. اما تمایل نداشتن حزب ا... به جنگ و نیز نامحدود بودن جنگ اتفاقی دو دلیل عمده است که کارشناسان معتقدند با وجود تصمیمات عجولانه تل آویو و حملات اخیر امکان وقوع درگیری میان دو طرف نیست. با این حال حزب ا... آمادگی واکنش تمام عیار به ماجراجویی تل آویو را دارد و در این حوزه بارها دبیرکل حزب ا... سخنرانی کرده است.
حزب ا... بارها اعلام کرده که برای امنیت و آبروی سرزمین لبنان از جنگ با رژیم فرار نخواهد کرد و در صورت بی خردی تل آویو پاسخ سختی به آن ها می دهد. سناریوی عملیات حزب ا... نیز گسترده است و تنها به حملات موشکی به مجتمع آمونیاک حیفا و چند بندر خلاصه نمی شود. علاوه بر برد موشکی و دقت عملیاتی آن، حزب ا... تجربه نبرد چند ساله با تروریست های متحد تل آویو را دارد که در این حوزه نیروی رزمی و سازمان عملیاتی آن را هوشیار و با تجربه ساخته است. از طرفی توان جدید عملیات دریایی و پهپادی دست مقاومت لبنان را برای واکنش باز کرده است. تل آویو خوب می داند بر خلاف گذشته که معمولا با یک عملیات نفوذ، نیروهای حزب ا... به شمال سرزمین های اشغالی می رفتند و عملیات راکتی اجرا می کردند، واکنش احتمالی به ترور یکی از کادرهای حزب ا... در دمشق دیگر محصور به زمین نیست و می تواند این واکنش در دریا، هوا یا مراکز و تاسیسات های مبتنی بر سایبر باشد. گسترش حوزه عملیاتی حزب ا... ترسی است که نتانیاهو و کارشناسان او به خوبی از آن مطلع هستند.