به گزارش مشرق، وضعیت پوشش دانشجویان در بسیاری از دانشگاههای کشور در شأن محیط علمی نیست؛ این یک حقیقت غیرقابل انکار است و در تمام این سالها به یک چالش بزرگ در فضاهای دانشگاهی تبدیل شده است. مسئولین دانشگاهها نیز یا موضوع را بهطور کامل رها کردهاند یا به شیوههای انضباطی متوسل شدهاند که هر دو منجر به عمیقتر شدن این معضل شده است. این میان راهحل منطقی و موثر برای حفظ شأن محیط علمی چیست؟ در دانشگاه علومپزشکی شیراز مسئولین با کمکگرفتن از خود دانشجویان به یک فرایند دقیق و کارشناسیشده برای نهادینه کردن پوشش مناسب بین دانشجویان رسیدهاند. با «کوروش عزیزی» معاون فرهنگی و «محمدرضا روانبد» قائم مقام معاون آموزشی این دانشگاه در خصوص این فرایند گفتوگو نمودیم که در ادامه میخوانید.
از چه زمانی دغدغه رسیدگی به موضوع پوشش در دانشگاه علوم پزشکی شیراز شکل گرفت و چه ضرورتهای باعث آن شد؟
تقریبا از اواسط سال ۸۴ و ۸۵ دغدغههای مضاعفی در مورد وضعیت پوشش در دانشگاه شکل گرفت. از یکطرف، متناسببودن پوشش دانشجویان با محیط علمی، دغدغه رییس دانشگاه بود و از طرف دیگر پوشش زنان در سطح جامعه در حال یک تغییر پررنگ بود. این دو با هم همخوان نبودند؛ دانشگاه یک مطالبهای داشت و در جامعه فضای دیگری حاکم بود و این عدم همخوانی باعث درگیری بین اینها میشد.
رویکردی نیز که از سمت دانشگاه در پیش گرفته شده بود، کاملا سلبی و قهری بود و حجم زیادی از پروندههای انضباطی برای برخورد با پوششهای ناهنجار تشکیل میشد. حتی خانوادهها هم درگیر شده بودند؛ مثلا پدر و مادر وقتی متوجه میشدند برای دخترشان پرونده انضباطی تشکیل شده، موضوع را خیلی جدیتر تصور میکردند. از طرف دیگر این نامناسببودن پوششها باعث شده بود اساتید هم نسبت به عدم رعایت شأن علمی دانشگاه معترض باشند و هم از احکام انضباطی که برای دانشجویان صادر میشد ناراحت و گلهمند باشند. مثلا دانشجوی با استعدادی بود که بابت عدم رعایت پوشش مناسب، مشکلاتی از نظر انضباطی برایش پیش میآمد و اساتیدی که او را میشناختند تلاش میکردند این مشکل حل شود. در فضای خارج از دانشگاه نیز هر کدام از این برخوردهای انضباطی، میتوانست یک خوراک رسانهای برای رسانههای اپوزیسیون شود و کم هم این اتفاق نمیافتاد.
موضوع مهم دیگر دانشجویان نخبهای بود که با رتبههای بالا و نیز افتخارات علمی قابلتوجه در این دانشگاه قبول شده بودند و یکی از اعتراضاتشان این بود که وضعیت پوشش دانشجویان، تمرکز علمی محیط را به هم میزند و نمیتوانند آنطور که انتظار دارند روی درس و فعالیت علمی تمرکز کنند. حتی برخی از آنها این مطالبه را بهصورت مکتوب به رییس دانشگاه اعلام میکردند.
کار فرهنگی عاقلانه و ادامهداری هم در مورد بحث حجاب و پوشش در دانشگاه انجام نمیشد و ما در آن مقطع مدیران فرهنگی داشتیم که حتی برای مشاوره فرهنگی هم حاضر نبودند قدمی بردارند. بهخاطر همه این شرایط، هم نمیشد وضعیت پوشش دانشجوها را به حال خود رها کرد و هم دانشگاه و دانشجویان داشتند بهخاطر این نابسامانی در مدیریت موضوع، دچار مشکل میشدند. این وضعیت باعث شد که حدود سال ۹۰، به فکر تنظیم یک سازوکار منطقی و موثر برای ساماندادن به این وضعیت بیفتیم.
چه شیوههایی برای حل مسئله پیشنهاد شد؟
در آن مقطع، دو رویکرد به هیأترییسه پیشنهاد شده بود؛ کسانی بودند که معتقد بودند باید شبیه به گشت ارشاد عمل کرد؛ یعنی در محیط دانشگاه وخوابگاهها موارد نابههنجار را شناسایی و برخورد کنیم. برخورد نیز فقط در حد یک تذکر ساده نباشد و کمیته انضباطی با فرد خاطی برخورد کند. یک برخورد کاملا سلبی و شاید سادهترین راهحل که طبیعتا با بیشترین تبعات برای دانشجو همراه بود. اما پیشنهاد دیگر این بود که برای مدیریت عاقلانه این موضوع، یک «فرایند متناسب با محیط دانشگاه» تنظیم شود که محور اصلی آن، نهادینهشدن قانون پوشش در بین دانشجویان، جلوگیری از برخوردهای سلیقهای و محدود کردن برخوردهای انضباطی بود. طبیعتا چنین فرایندی نیاز به جلسات کارشناسی جدی و مستمر با حضور همه طرفهای درگیر در این موضوع و با کمکگرفتن از متخصصان امر داشت. برای اینکه دقیقا ابعاد مختلف مسئله شناخته بشود، پوشش نامناسب بهعنوان یک معلول دیده شود که علتهایی برای آن وجود دارد و برای برطرف شدن آن علتها نیز تدبیری اندیشیده شود.
دقیقا مانند وضعیت پوششهای نابهنجار در سطح جامعه که یکعده معتقدند صرفا باید با برخوردهای انتظامی با ماجرا مواجه شد و عده دیگر معتقدند باید ابتدا ریشههایی مثل مافیای ترویج مدهای نابهنجار و تولیدکنندگان و واردکنندگان پوششهای نامناسب را پیدا کرد و برخورد نمود.
چه کسانی در تنظیم فرایند مشارکت داشتند؟
ابتدا یک بررسی کارشناسی با حدود ۴۰ ساعت جلسه توسط مشاور فرهنگی ریاست و دبیر کمیته عفاف و حجاب دانشگاه با معاونین فرهنگی دانشکدهها انجام شد و به یک پیشنویس اولیه رسیدیم. این پیشنویس در جلساتی با حضور نمایندگان تشکلهای دانشجویی (از طیفهای فکری مختلف) و نیز رییس و معاونین فرهنگی و آموزشی دانشگاه طرح شد و مراحل مختلف آن مورد بحثوبررسی قرار گرفت. در مجموع نزدیک به ۱۰۰ ساعت جلسه انجام شد تا به یک جمعبندی نهایی رسیدیم. مهمترین نکته در این مسیر، حضور نمایندههای دانشجویان بود که تا پیش از این حتی با اصل موضوع ورود به پوشش دانشجویان مخالف بودند اما در شکلدهی این فرایند هم مشارکت کردند و هم فرایند نهایی را امضا نمودند. چون خودشان مشاهده کردند که این فرایند برای مدیریت موضوع بهعنوان یک دغدغه منطقی در محیط علمی و در عین حال با درنظر گرفتن حقوق دانشجویان تنظیم شده است.
این فرایند دقیقا به چه شکل است؟
این فرایند چند اصل پایهای دارد؛ اول اینکه ضوابط پوشش در محیط دانشگاه، کاملا شفاف و مصداقی باشد تا از برخوردهای سلیقهای جلوگیری شود و دانشجو کاملا شفاف و واضح بداند دانشگاه از او چه انتظاری دارد. دوم اینکه ضوابط پوشش، مانند سایر قوانین مربوط به محیط علمی، توسط معاونت آموزشی دانشگاه مدیریت میشود. سومین اصل اینکه باید طی جلسات تعاملی، دانشجو نسبت به وجود این قانون و ضرورتهای آن هم توجیه و هم اقناع شود تا یک فهم مشترک بین مسئولین دانشگاه و دانشجویان، مبنای اجرای فرایند باشد. نکته بعد اینکه در طی مراحل فرایند باید حساب دانشجویانی که بهخاطر ناآگاهی یا خطای غیرتعمدی، ضوابط پوشش را رعایت نکردهاند از دانشجویانی که تعمدا قانونشکنی میکنند و روی آن اصرار دارند جدا شود. و اصل مهم بعدی اینکه تأکید بر قانون بهمعنای الزام همه به رعایت آن فارغ از هر نوع اعتقاد مذهبی است.
فرایند به این شکل تنظیم شد که ابتدا دانشجو همان روز اول ورود به دانشگاه نسبت به وجود این قانون در محیط آموزشی دانشگاه توجیه شده و نسبت به آن متعهد میشود. طی این مرحله، دانشجویان از نظر سطح پوشش، پایش میشوند و کسانی که احساس میشود نیاز به توضیحات اقناعیتر دارند به جلسات مشاوره دعوت میشوند تا آنجا بیشتر در این خصوص صحبت شود و متوجه شوند اگر وارد یک محیط علمی سطح بالا شدهاند، انتظاراتی در همان سطح از آنها وجود دارد. طبیعتا در زمان شروع فرایند برای دانشجویان قدیمی هم جلسات توجیه و اقناع با حضور معاونین آموزشی و فرهنگی دانشگاه برگزار میگردد.
بعد از ورود دانشجو به محیط، از جهت میزان پایبندی به ضوابط پوشش رصد میشود و در صورت نقض یکی از بندهای آییننامه پوشش، وارد فرایند میشود. این رصد، توسط افرادی از پرسنل دانشگاه (مانند اساتید و یا همکاران انتظامات) صورت میگیرد که طی جلسات اختصاصی نسبت به بندهای آییننامه و نیز عدم ورود شخصی به موضوع، توجیه شدهاند. اسامی ناقضین آییننامه به معاونت آموزشی ارجاع داده میشود تا توسط کارشناس مربوطه، وارد فرایند شوند. مرحله اول جلسه مشاوره با استادمشاور فرهنگی است. این اساتید کسانی هستند که برای تعامل با دانشجو داوطلب شدهاند، نسبت به آییننامه اشراف پیدا کردهاند و طی چندین جلسه با حضور اساتید روانشناسی در خصوص مهارتهای ارتباطی، آموزش دیدهاند؛ اینکه چگونه با دانشجو ارتباط بگیرند که هم متوجه اهمیت و ضرورت قانون پوشش شود و هم آسیب نبیند.
در این جلسه مشاوره، استاد با دانشجو در خصوص مورد نقض آییننامه و نیز در خصوص ضرورتهای پایبندی به قانون پوشش صحبت میکند. در اغلب موارد، طی همین مرحله اول، دانشجو متوجه نقض قانون میشود و در یک تعامل محترمانه میپذیرد که ملزومات حضور در یک محیط علمی را رعایت کند. شفاف بودن بندهای آییننامه در اینجا کمک بزرگی است چون هم از اعمال سلیقه جلوگیری میکند و هم دانشجو کاملا واضح متوجه میشود چه بخش از پوشش را باید اصلاح کند. در بحث پوشش دانشجویان، این موضوع الزامی شده است که هر گزارش مبتنی بر نقض قانون پوشش باید کاملا مصداقی و بر اساس یکی از بندهای آییننامه باشد. اگر بهصورت کلی گفته شود باید دانشجو حجاب را رعایت کند، طبیعتا هر کسی با توجه به تفسیری که از حجاب دارد، یک نوع پوشش را مبنا قرار میدهد و این یک بلاتکلیفی و آشفتگی ایجاد میکند و منجر به برخوردهای غیرمنطقی میشود.
اگر دانشجو در این مرحله، متوجه نقض قانون شد و پذیرفت پوشش خود را اصلاح کند، فرایند برای او به اتمام میرسد و هیچگونه سابقه منفی برایش لحاظ نخواهد شد. اگر نه، استاد مشاور تشخیص داد که این دانشجو به هر دلیلی نیاز به کسب آگاهی بیشتر نسبت به ضرورت رعایت پوشش مناسب دارد، وارد مرحله بعدی میشود که بسته به نیاز دانشجو میتواند دورههای آموزشی یا مشاورههای تکمیلی باشد. نکته مهمی که در اینجا وجود دارد این است که موارد متعددی پیش آمده که همین جلسه اول، دانشجو برخی مشکلات جدی خود را با استاد مربوطه در میان گذاشته و همین باعث شده به مشاوره تخصصی ارجاع داده شود و در مسیر حل یک مشکل اساسیتر قرار بگیرد.
اگر در مرحله دوم نیز دانشجو متوجه لزوم پایبندی به قانون و ضرورتهای آن نشد، به مرحله بعدی فرایند ارجاع داده میشود که به برخورد انضباطی نزدیک است. فرض را بر این گرفتهایم که اگر یک نفر با وجود تمام تلاشهایی که تا اینجا انجام شده، همچنان پوشش نامناسبی دارد، طبیعتا از روی ناآگاهی یا و عدم اطلاع نیست و بر روی نقض قانون اصرار دارد. افرادی که به این مرحله وارد میشوند در یک جلسه عمومی با دبیر شورای انضباطی دانشگاه حضور مییابند تا در مورد تبعات عدم رعایت قوانین دانشگاه با آنها اتمام حجت شود. اگر بعد از این اتمام حجت، دانشجو همچنان با پوشش نامناسب در محیط آموزشی حضور پیدا کند، به شورای انضباطی ارجاع میشود. بعد از نهادینهشدن فرایند در دانشگاه، تعداد دانشجویانی که بهخاطر نقض قانون پوشش به شورای انضباطی ارجاع شدند به کمتر از ۱% رسید. این در حالی است که تا پیش از آن ۱۵% درصد از دانشجویان به شورای انضباطی فرستاده میشدند و این تبعات زیادی به همراه داشت. این فرایند بعد از حدود ۹ سال در دانشگاه علوم پزشکی شیراز بهعنوان یکی از بزرگترین دانشگاههای کشور که تیپ یک هم محسوب میشود، بسیار موفق و رضایتبخش بوده است.
مهمترین عامل موفقیت اجرای این فرایند چه بود؟
نکته بسیار مهمی که در دانشگاه علوم پزشکی شیراز پشتوانه موفقیت این فرایند بود، دغدغه بالاترین سطوح مدیریتی دانشگاه و استمرار و قاطعیت در اجرای آن بود. از ابتدای تدوین فرایند، دکتر ایمانیه، رییس وقت دانشگاه در جلسات بررسی و تدوین حضور موثر داشتند و شخصا بر اجرایی شدن آن نظارت میکردند. دکتر محمدمهدی ثاقب، معاون وقت آموزشی نیز که از اساتید نخبه پزشکی کشور هستند، از همان ابتدا بسیار دغدغهمند و منطقی به موضوع ورود نمودند و بهصورت اصولی و جدی اجرای آن توسط معاونت آموزشی را کلید زدند. در طی تدوین و اجرای این فرایند از حضور اساتید باتجربه حوزه عفافوحجاب مانند سرکار خانم هادیه پرهیزکار کمک گرفتیم که تسلط ایشان به ابعاد مختلف موضوع در تدوین عاقلانه و دقیق طرح بسیار موثر بود. از همان ابتدا جلسات شورای «قانون پوشش» با حضور معاونین آموزشی و فرهنگی و مشاور رییس دانشگاه بهصورت مستمر برای ارزیابی فرایند و برطرف نمودن خلأهای آن میشد و یک واحد اختصاصی تحتعنوان کمیته پوشش و اخلاق حرفهای با هدف نظارت بر حسن اجرای فرایند و نیز ارزیابی و پایش مستمر آن تشکیل شد که مدیریت آن توسط دکتر علی ریاستی با تخصص جامعهشناسی و نیز تجربه طولانی در تعامل با دانشجویان در اجرای دقیق و پیگیرانه این فرایند بسیار موثر بود.
بر چه اساسی معتقدید که این فرایند موفق عمل کرده و آیا خروجی آن ملموس بوده است؟
اولین نتیجه اجرای این فرایند این بوده که هم برای دانشجویان خود دانشگاه و هم کسانی که میخواهند علوم پزشکی را انتخاب کنند، کاملا نهادینه شده که این دانشگاه به تناسب سطح بالای علمی خود، انتظارات بالایی از دانشجو برای یک پوشش منطقی و متناسب با محیط علمی دارد. در واقع برای همه جا افتاده در این دانشگاه ضوابط پوشش مشخص و شفافی وجود دارد و همه دانشجویان ملزم به رعایت آن هستند. یکی از تاثیرات بسیار مثبت این موضوع این است که جامعهپذیری و قانونپذیری در محیط دانشگاه در فرد نهادینه میشود چون طبق نظریات جامعهشناسی و رفتارشناسی، اگر یک نفر در یک محیط به یک الگوی رفتاری عادت کرد، طول زمان احتمال نهادینهشدن آن در او بیشتر میشود و احتمالا در محیط بیرون نیز این تأثیر ادامه خواهد داشت.
نتیجه دیگر فرایند اقناع گروههای مختلف در دانشگاه نسبت به ضرورت وجود این قانون بوده است. هم دانشجویان، هم اساتید که تا پیش ازین بعضا حتی مخالف ورود به موضوع پوشش در دانشگاه بودند و هم معاونین فرهنگی و آموزشی. در واقع این صبر و استمرار در اجرای یک فرایند کارشناسی، باعث شد یک اقناع عمومی در محیط ایجاد شود.
پایین آمدن آمار ناقضین قانون پوشش یکی از نتایج ملموسی بود که با اجرای مستمر این فرایند گرفتیم. این موضوع حتی در فضای عمومی دانشگاه نیز بهخوبی قابل مشاهده است. طبیعتا تاثیرگذاری مطلق نیست و نسبی باید مورد ارزیابی قرار گیرد. وضعیت پوشش دانشجویان در دانشگاه علوم پزشکی شیراز نسبت به قبل از اجرای فرایند و نیز نسبت به سایر محیطهای آموزشی بسیار بهتر است.
پایین آمدن آمار دانشجویانی که بهخاطر پوشش نامناسب به کمیته انضباطی ارجاع داده میشوند نیز خروجی مهم دیگری است که از این فرایند حاصل شده است. قبل از این ۱۵ درصد دانشجویان توسط شورای انضباطی تذکر و یا حکم میگرفتند اما امروز این آمار به کمتر از ۱درصد رسیده است.
چند طرح پژوهشی نیز برای سنجش اثربخشی این فرایند تعریف شده است. از جمله طرح «سنجش نگرش دانشجویان نسبت به قانون کدپوشش» که با مولفههای علمی، نگرش دانشجویان دانشگاه نسبت به این قانون مورد ارزیابی قرار گرفت. نیز طرح «سنجش اثربخشی قانون کدپوشش» که میزان تأثیر این قانون بر اصلاح پوشش دانشجویان را مورد بررسی قرار داد. نتایج هر دو پژوهش از موفقیت این فرایند در همراه نمودن دانشجویان با ضوابط پوشش دانشگاه حکایت دارد.
در پژوهشهایی که در خصوص تاثیر پوشش بر عملکرد علمی محیطهای آموزشی در نقاط مختلف دنیا انجام شده، این دغدغه تایید شده بود و حتی بسیاری از دانشگاههای دنیا به همین خاطر ضوابطی تحتعنوان قانون پوشش (Dress Code) را در محیط آموزشی خود الزامی نمودهاند.
آیا برای محیطهای بالینی هم این طرح اجرا شد؟
موفقیت فرایند ضوابط پوشش در محیطهای آموزشی باعث شد بتوانیم طرح را برای محیطهای بالینی نیز به تناسب اقتضائات این محیطها تعمیم دهیم. طرح با حضور مدیران و مترونهای بیمارستانها، معاون درمان و معاون آموزشی و طی جلسات مستمر کارشناسی تنظیم شد و مسئولین بیمارستانها متولی اجرا شدند. محور اصلی این طرح، محافظت از حقوق بیمار بود که سادهترین بند آن، الزام کلیه کادر درمانی به الصاق تگ معرفی بر روی لباسهایشان بود و بعد از آن آیتمهای مانند کنترل عفونت مثل ممنوعیت استفاده از ناخن مصنوعی یا پوششهای غیرمناسب برای محیطهای درمانی بود. در نتیجه اجرای این فرایند، هم محیط درمانی آرامش بیشتری پیدا کرده است و هم تخلفات بسیار کمتر شده است.
در تمام این فرایند چه بخش آموزشی و چه بخش بالینی، بحث پوشش بهعنوان بخشی از اخلاق حرفهای یک دانشجو دیده شده است؛ به همین خاطر این قانون در دانشگاه علوم پزشکی شیراز تحت عنوان «قانون پوشش و اخلاق حرفهای» نامگذاری شده است.
آیا از بیرون از دانشگاه نیز نسبت به این نتایج مثبت، بازخورد داشتهاید؟
تا کنون بالغ بر ۲۰ دانشگاه، مرکز آموزشی و مرکز اجرایی از ما درخواست انتقال تجربه داشتهاند. برای بعضی، فرایند بهصورت مکتوب ارسال شده و برای برخی حتی فرایند منطبق با محیط خودشان را طراحی کردهایم. یک سری اقدامات دیگر نیز انجام شده است؛ مثلا در ستاد وزارت بهداشت ایدههای مختلف راجع به این موضوع جمعآوری شد که معاونین فرهنگی دانشگاهها تقریبا به اتفاق طرح دانشگاه علوم پزشکی شیراز را پذیرفتند و با وزیر در این خصوص مکاتبه شد. البته این موضوع مربوط به قبل از شیوع کرونا در کشور بود و بعد از آن به دلیل درگیری کل سیستم بهداشت و درمان کشور در موضوع کرونا، فعلا طرح متوقف ماند.
با شورای انقلاب فرهنگی هم در این خصوص مکاتبه شد و این شورا طرح و کل فرایند را از ما درخواست کردند و در حال بررسی آن هستند که در صورت امکان، تعمیم پیدا کند.