به گزارش مشرق، مردجواني كه به عنوان مامور شهرداري وارد خانهها ميشد و زنان جوان را مورد آزار جنسي قرار ميداد در پي تاييد ديوانعالي كشور در ملاءعام اعدام ميشود.
زني چهار سال قبل به ماموران پليس شهريار خبر داد: «مردي كه خود را مامور شهرداري معرفي كرده بود، براي متر كردن وارد خانه من شد و بعد مرا مورد آزار جنسي قرار داد. او يك سلاح هم داشت. آنقدر ترسيدم كه نتوانستم در برابرش مقاومت كنم.»در حاليكه اين پرونده در نيروي انتظامي به جريان افتاده بود، شكايت مشابه ديگري در همان منطقه به دست ماموران رسيد. او گفت: وقتي مرد جوان زنگ در را زد، گفت مامور شهرداري است و از من خواست شوهرم را صدا بزنم، گفتم كسي در خانه نيست. آن مرد گفت براي متراژ خانه آمده است من هم در را باز كردم. او ناگهان به من حمله كرد و گفت اگر صدايي از خودت در بياوري كه همسايهها متوجه شوند، ميكشمت من هم سكوت كردم.
او وارد خانه شد، من را مورد آزار قرارداد و هرچه پول و طلا داشتم سرقت كرد. چند شكايت مشابه ديگر هم براي ماموران ارسال شد تا اينكه در آخرين شكايت يكي از زنان ادعا كرد، خودرو مرد متجاوز را ديده و توانسته است دو شماره آخر آن را حفظ كند. او گفت: «وقتي آن مرد خواست به من تجاوز كند، من فرياد زدم و كمك خواستم او از ترس اينكه همسايهها بيايند، فرار كرد و من فقط توانستم دو شماره آخر ماشينش را حفظ كنم. خودرو او پژو 206 سفيد رنگ بود.»ماموران با به دست آمدن اين سرنخ موفق شدند، صاحب پژو را شناسايي كنند، اما او ادعا كرد زمانهايي كه اين زنان گفتهاند جرم انجام شده او سركار بوده و اصلا شاكيان را نميشناسد. وقتي زنان با اين مرد روبهرو شدند آنها نيز تاييد كردند فرد متجاوز او نبوده است. اين در حالي بود كه مرد جوان گفت: «در روزهايي كه اين زنان مدعي هستند كه مورد تجاوز قرار گرفتند، ماشين دست برادرم بود. او تازه از زندان آزاد شده و براي اينكه بيكار نباشد و جرمي مرتكب نشود، هربار كه از من خواست ماشين را به او بدهم، قبول كردم.»پليس «امير» برادر صاحب پژو را بازداشت كرد. اين مرد به تجاوز به زنان اعتراف نكرد و گفت آنها را نميشناسد اما وقتي ماموران او را در ميان چند مجرم و از پشت شيشه به شاكيان نشان داد همه شاكيان امير را شناسايي كردند.
بالاخره بعد از چندين جلسه بازجويي مرد جوان لب به اعتراف گشود و گفت قبل از هركاري خانه زنان جوان را تحت نظر ميگرفت و بعد مرتكب جرم ميشد. او گفت: «چند روز قبل از اينكه به سراغ زن مورد نظرم بروم خانه را تحت نظر ميگرفتم و متوجه ميشدم چه زماني زن جوان در منزل تنهاست و وقتي از ساعات تنهايي طعمهام مطمئن ميشدم خودم را مامور شهرداري معرفي ميكردم و وارد خانه ميشدم. بعد هم زنان جوان را مورد تجاوز قرار ميدادم و با به دست آوردن شماره آنها از اين زنان اخاذي ميكردم ضمن اينكه هنگام حضور در خانهشان هرچه داشتند سرقت ميكردم.»اين مرد اعتراف كرد، پنج زن را به اين شيوه مورد آزار قرار داده است.
از آنجايي كه مطابق قانون دادگاه كيفرياستان تهران بايد به طور مستقيم وارد اين پرونده ميشد، بازجويي و محاكمه امير در شعبه 75 اين دادگاه آغاز شد. متهم كه در مراحل بازجويي در مقابل پنج قاضي اعتراف كرده بود كه پنج زن را مورد آزار قرار داده است در جلسه محاكمهاش مدعي شد هرچه گفته دروغ بوده و تحت فشار چنين اعترافاتي كرده است. اين مرد كه سوابق متعدد زندان دارد، در دفاع از خود گفت: «من فقط رابطه با دو زن را قبول دارم آنها هم خودشان راضي بودند و ما با هم به صورت تلفني در ارتباط بوديم.»با اين حال انكار متهم فايدهاي نداشت و هيات قضات شعبه 75 دادگاه كيفرياستان تهران كه رياست آن را قاضي معتمدي برعهده داشت، متهم را به اعدام محكوم كردند.
راي صادره مورد اعتراض متهم و وكيلش قرار گرفت و در ديوان عالي كشور مورد بررسي قرار گرفت اما اعتراض او فايدهاي نداشت و راي صادره مورد تاييد قرار گرفت. با تاييد ديوان شعبه اجراي احكام پرونده با حكم اعدام در ملاءعام در اختيار واحد اجراي احكام دادسراي جنايي قرار گرفت و اين حكم پس از طي كردن مرحله استيذان به اجرا درميآيد.
* قتل بعد از قطعی برق
ترس كودك از تاريكي و فريادهاي او و مادرش باعث شد مرد جوان به تصور اينكه عدهاي به خانهاش حمله كردند به حياط برود و مردي را بكشد. اين مرد كه ناصر نام دارد دو سال پيش با چاقو به مردي حمله كرد و او را به قتل رساند و مرد ديگري را هم زخمي كرد.
ماموران پليس روز نهم دي سال 89 باخبر شدند دو مرد زخمي به بيمارستاني در دماوند منتقل شدهاند كه يكي از آنها لحظاتي بعد از انتقال به بيمارستان جانش را از دست داده است و ديگري هم وضعيت خوبي ندارد. وقتي پليس به بيمارستان رفت، متوجه شد اين دو مرد با ضربه چاقوي همسايهشان ناصر زخمي شدند و بعد هم همسايهها آنها را به بيمارستان رساندند. با انتقال جسد عباس - مرد كشته شده- به پزشكي قانوني جوان ديگري كه زخمي شده بود مورد بازجويي قرار گرفت.
او به پليس گفت نميداند به چه دليلي مورد هجوم ناصر قرار گرفت. اين جوان توضيح داد: من و ناصر و عباس با خانوادههايمان در يك خانه زندگي ميكنيم البته خانههايمان جدا از هم است. آن شب برق رفتهبود، وقتي به خانه آمدم همه جا تاريك بود. نميدانم چه شد كه ناصر ناگهان به من حمله كرد البته او قبل از من به عباس حمله كرده بود. اصلا فرصت نشد ما بفهميم چه اتفاقي افتاده و او چرا اين كار را ميكند. خانواده عباس كه براي شكايت از همسايهشان به دادسرا رفته بودند هم ادعا كردند نميدانند چه اتفاقي بين طرفين درگيري افتاده است و فقط قبل از قتل صداي فريادهاي همسر ناصر را شنيدند و بعد هم كه متوجه قتل عباس شدند.
پليس در ادامه تحقيقات خود به خانه ناصر رفت و او را بازداشت كرد. متهم در بازجوييها به قتل و زخمي كردن همسايههايش اعتراف كرد و گفت: دختر چهار سالهام به دستشويي رفته بود. يكدفعه برقها رفت و دخترم ترسيد. همسرم بلافاصله چراغي روشن كرد و به دخترم گفت صبر كن خودم را به تو ميرسانم. وقتي همسرم از اتاق بيرون رفت، صداي فرياد او را شنيدم. صداي پاي چند نفر هم ميآمد. فكر كردم كسي به خانه ما حمله كرده است. چاقو را برداشتم و بيرون رفتم و دو نفر غريبه را زدم. در اين لحظه برق آمد و ديدم كساني كه وارد خانه شدند همسايههاي من هستند. او ادامهداد: ما هيچ مشكلي باهم نداشتيم و من نميخواستم به كسي آسيبي بزنم و از اتفاقي كه افتاده، پشيمان هستم.
پليس براي بررسي ادعاي اين مرد، همسر او را بازجويي كرد. اين زن ادعا كرد درگيري را نديده است. او گفت: وقتي برق قطع شد، دخترم فرياد زد و من براي كمك به او از خانه خارج شدم و چراغي را بردم. يكدفعه دو نفر را ديدم، اول متوجه نشدم چه كساني هستند و از ترس فرياد زدم و به زمين خوردم. بعد متوجه شدم همسايه ما هستند به سمت دخترم رفتم كه يكدفعه صداي فرياد شوهرم و عباس را شنيدم. درگيري آنها چند ثانيه بيشتر طول نكشيد. من اصلا متوجه بيرون آمدن ناصر هم نشده بودم. نميدانم چطور شوهرم او را زد اما وقتي اين اتفاق افتاد ما بلافاصله با اورژانس تماس گرفتيم تا مجروحان را به بيمارستان برساند. بنابر اين گزارش با تكميل تحقيقات و بازسازي صحنه قتل و صدور كيفرخواست پرونده ناصر براي رسيدگي به شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد و اين مرد به زودي پاي ميز محاكمه ميرود.
*قتل دختر 17 ساله توسط پدر و مادرش
شب خواستگاری بود که پدر با عصبانیت خانواده پسر مورد علاقه دخترش را از خانه بیرون کرد، بدون اینکه بداند سناریوی جنایتی تلخ را کلید زده است. ساعت 5/8 شامگاه دوشنبه 22 اسفندماه سال گذشته مأموران کلانتری 141 گلستان در جریان یک درگیری در دهکده المپیک قرار گرفتند و با پا گذاشتن در محل به دعوای خانوادگیاي پی بردند که با دخالت همسایهها و ریشسفیدها عاملان درگیری دست از سر همدیگر برداشتند.
هنوز ساعتی نگذشته بود که پلیس 110 گزارشي از دعوای مشابهی در همان محله دریافت کرد و پلیس کلانتری را خبر کرد. این بار مأموران خود را در برابر تراژدی خونینی دیدند و دریافتند كه دختر 17 ساله خانوادهای با ضربات چاقو بشدت دچار خونریزی شده و به بیمارستان انتقال داده شده است.
مأموران کلانتری 141 گلستان خیلی زود به بیمارستان پیامبر اعزام شدند و خود را در برابر یک جنایت دیدند و شنیدند كه دختر جوان با وارد شدن 8 ضربه چاقو تسلیم مرگ شده است. همزمان با تحقیقات محلی ماجرای این جنایت خانوادگی به بازپرس شاهنگیان از شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران گزارش شد. در تحقیقات بازپرس و پلیس جنایی از خانواده قربانی جنایت مشخص شد كه پدر و مادر الهه 17 ساله در قتل دخترشان دست داشتهاند. ابتدا مادر الهه بازداشت شد و این در حالی بود که پدرش بعد از جنایت بهخاطر فشار روحی و روانی از هوش رفته و در بیمارستان بستری شده بود.
مادر الهه در همان دقایق نخست بازداشت، اعتراف عجیبی کرد و با بیان اینکه دخترش را خودش کشته اصرار کرد كه در قتل هیچ کس دخالتی نداشته است. این زن از روز 23 اسفندماه سال گذشته توسط مأموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران تحت تجسسهای کارشناسانه قرار گرفت و با وجود تناقصگویی باز خود را قاتل الهه معرفی کرد تا اینکه پدر 45 ساله خانواده از بیمارستان مرخص شد و با رفتن به اداره ویژه قتل ادعا کرد كه دخترش را کشته و بسیار پشیمان است.
وی در خصوص انگیزهاش گفت: الهه مدت 3 سال بود که با پسری به نام امین 20 ساله دوست بود، یک ماه پیش بود که به در خانه «امین» رفتم و بعد از صحبت با او و پدرش قرار شد شب جنایت به خواستگاری دخترم بیایند و با هم ازدواج کنند، اما یک هفته پیش از آمدن آنها متوجه روابط پنهانی امین و دخترم شدم و تصمیم گرفتم با ازدواج آنها مخالفت کنم. روز حادثه وقتی «امین» به همراه خانوادهاش برای خواستگاری به خانه ما آمدند خیلی عصبانی بودم و بعد از حضور آنها قاطعانه گفتم که این ازدواج را نمیپذیرم و خانواده «امین» که خیلی عصبانی شده بودند با اعتراض شدید به ما و متلکپرانی مبنی بر اینکه دختر و پسر سالهاست با هم رابطه پنهانی دارند خانه را ترک کردند.
من خیلی عصبانی بودم دخترم که خیلی ناراحت بود، اصرار به ازدواج با امین داشت و تهدید به ترک خانه را کرد من و مادرش که خیلی عصبی بودیم واکنش نشان دادیم. همسرم سراغ دخترمان رفت تا با وی درگیر شود و از من خواست چاقویی از آشپزخانه بیاورم و من نیز که خیلی عصبانی بودم 2 چاقو از آشپزخانه آوردم و یکی را به همسرم «طناز» دادم، همزمان
2 دختر دیگرم برای نجات خواهرشان دست به کار شدند، برادرم هم من را محکم چسبید در همان حالت همسرم چند ضربه به دخترم زد و من در لحظه آخر که توانستم از دستان برادرم فرار کنم ضربهای به پشت کمر «الهه» زدم و دیگر چیزی به یاد نمیآورم تا اینکه در بیمارستان متوجه شدم دخترم را کشتهام.
«طناز» 44 ساله مادر خانواده با تأیید ادعاهای شوهر مقصر را الهه دانست و گفت: کسی که باعث بیآبرویی خانواده ما شد خود الهه بود و همه اتفاقات در یک لحظه رخ داد.
تحقیقات نشان داده که مادر خانواده چند باري به دلیل بیماری روحی در بیمارستان بستری بوده است و نظریه پزشک قانونی ضربه چاقویی که توسط پدر به الهه زده شده را عامل مرگ دختر جوان دانسته است.
بنا به این گزارش، پدر و مادر خشمگین با اتهامات قاتل و مباشرت در بازداشت هستند تا پس از صدور کیفرخواست از سوی 5 قاضی دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شوند.
*رهایی گروگان 8 ساله در عملیات شبانه پلیس
فرمانده انتظامي ويژه غرب تهران جزئيات عمليات پنج ساعته پليس براي رهائي گروگان هشت ساله را تشريح کرد. سرهنگ ناصر اصلاني اظهار داشت : ساعت 11 شب چهارشنبه 16 فروردين خانواده پسر بچه هشت ساله اي با مراجعه به ماموران پليس در شهرستان رباط کريم از ربوده شدن پسر خود از سوي افرادي ناشناس خبر دادند.پدر پسر بچه در شکايت خود اظهار داشت: ما ساکن بهارستان هستيم. امروز عصر پسرم راهي باشگاه شد و ديگر بازنگشت. با طولاني شدن غيبتش راهي باشگاه شده و متوجه شديم او ساعت هشت شب از باشگاه خارج شده است. جستجو براي يافتن او را آغاز کرده بوديم که ساعت 10 شب مردي ناشناس با من تماس گرفت و مدعي شد، پسرم را ربوده و براي آزادي او درخواست 90 ميليون تومان کرد. او همچنين تهديد کرد اگر موضوع را به پليس اطلاع دهم پسرم را مي کشد.پس از اين شکايت چهار تيم از ماموران پليس شهرستان رباط کريم تحقيقات گسترده اي را براي شناسائي و دستگيري کودک ربايان و آزادي گروگان هشت ساله آغاز کردند.بررسي هاي پليسي نشان داد اين گروگانگيري از سوي افرادي آشنا صورت گرفته و آنها از وضع مالي خوب شاکي مطلع بودند. در حالي که پدر پسر بچه راضي به پرداخت پول شده بود ماموران با کشف سرنخ هائي ساعت 2 بامداد سه نفر مظنون را در اين رابطه دستگير کردند.
مظنونان در بازجوئي هاي مقدماتي منکر اطلاع از ماجرا شدند اما در ادامه يکي از آنها لب به اعتراف گشود و گفت: من يک کارگاه مبل سازي در منطقه قلعه مير رباط کريم دارم. چندي قبل به خاطر مشکلاتي ورشکسته شده و با مشکلات مالي زيادي روبرو شدم. شاکي نيز نمايشگاه مبل دارد و از وضع مالي او باخبر بودم. يک روز نقشه ربودن پسرش را طراحي کرده و موضوع را با يکي از دوستانم در ميان گذاشتم.او هم قبول کرد در اين کار کمکم کند. پس از ربودن پسر بچه او را به کارگاه مبل سازي برده و همدستم مراقب پسر بچه است.
با اين اعترافات ماموران راهي کارگاه شده و پسر هشت ساله را ساعت چهار صبح آزاد کردند. متهم رديف دوم پرونده هم در همان محل دستگير شد.پسر هشت ساله پس از آزادي درباره نحوه ربايش خود گفت : ساعت هشت شب از باشگاه خارج شدم. در محلي خلوت دو سرنشين يک دستگاه خودرو در مقابلم توقف کرده و به بهانه پرسيدن آدرس مرا به سمت خودرو کشاندند. در يک لحظه يکي از آنها پياده شد و مرا به زور به داخل خودرو کشيد. در اين چند ساعت گروگانگيران با من رفتار بدي نداشتند.فرمانده انتظامي ويژه غرب تهران در پايان اظهار داشت: در اين پرونده چهار تن دستگير شدند که سه نفر از آنها نقش اصلي را در اين ماجرا داشتند. در حال حاضر تحقيقات از متهمان در اداره آگاهي رباط کريم ادامه دارد.
مهرماه گذشته زن 27 سالهای با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران سرنوشت سیاهی را پیش روی دادیار قرارداد و خواستار ردیابی دو ابلیس سنگدل شد.
این زن که شوکه شده بود با بغض به دادیار جنایی گفت: برای اجاره کردن خانه به یک آژانس مسکن در خانیآباد رفتم. وقتی کارم تمام شد خواستم به خانه برگردم. کنار خیابان ایستادم تا سوار تاکسی شوم. مسیرم را به یک پراید سفید که دو مرد جوان سرنشینان آن بودند گفتم. راننده توقف کرد و سوار شدم.
زن جوان در حالی که اشک میریخت ادامه داد: در مسیر راننده پراید سر صحبت را با من باز کرد وقتی متوجه شد که دنبال خانه میگردم، ادعا کرد که خانهای در همان محله دارند و میخواهند آن را اجاره دهند.
همان طور که مشغول صحبت بودیم، وی از مسیر اصلی خارج شد و به یک خیابان فرعی پیچید، اعتراض کردم. وی گفت میخواهند خانهای را که قرار است اجاره دهند به من نشان دهد با اصرار زیاد به همراه دوستش مرا جلوی یک خانه بردند. اصرار کردند که خانه را از داخل ببینم اما احساس بدی نسبت به هر دو داشتم. نپذیرفتم و خواستم برگردم. بهانه آوردم که باید با مادرم خانه را ببینم آنها که میدیدند اصرارهایشان را نمیپذیرم به زور تهدید و چاقو مرا سوار خودروشان کرده و با سرعت زیاد حرکت کردند و به سمت بیابانهای اطراف بهشت زهرا رفتند. در مسیر وحشت کرده بودم و مرتب با گریه و زاری التماس میکردم رهایم کنند آنها خیلی ناسزا میگفتند و اعتنایی نداشتند تا اینکه در گوشه خلوتی توقف کردند. زن جوان که گریهاش شدت گرفته بود، گفت: چاقو را زیر گلویم گذاشته بودند. مرتب التماس میکردم اما آنها با زدن چند سیلی من را تسلیم نیت شیطانی خود کرده سپس با دزدیدن طلاجات و پولهایم همانجا رهایم کردند و گریختند. من که وحشتزده بودم، نمیدانستم چه کار کنم خودم را به شهر رساندم و با در جریان قرار دادن پلیس پروندهای تشکیل داده و به دادسرا آمدم. دادیار جنایی پایتخت با توجه به چگونگی حادثه دستور داد تا تیمی از اداره 16 پلیس آگاهی وارد عمل شده و دو ابلیس را ردیابی کنند. بدین ترتیب کارآگاهان با تحقیق از زن جوان موفق شدند اوایل آذر سال گذشته جوان 23 ساله که راننده پراید سفیدرنگ بود را به دام اندازند.
این ابلیس ابتدا خود را بیگناه دانست اما وقتی با زن جوان روبهرو شد چارهای جز اعتراف ندید و به دادیار جنایی گفت: آن روز من و دوستم داخل پراید نشسته بودیم.این زن جوان از آژانس مسکن بیرون آمد. وقتی دیدیم او تنها کنار خیابان ایستاده و منتظر تاکسی است سوارش کردیم در بین مسیر متوجه شدیم که به دنبال خانه میگردد.از آنجا که پدرم یک خانه برای اجاره داشت قصد داشتم خانه را به وی نشان دهم. نمیدانم چه شد که وسوسه شدیم و شیطان ما را گول زد با تهدید چاقو زن جوان را به بیابانهای اطراف بهشتزهرا کشانده و پس از اجرای نقشه شوممان از وی سرقت کردیم.
با راهنماییهای ابلیس، همدستش که مرد 32 سالهای است دستگیر شد و پذیرفت در توطئه سیاه دست داشته است.
بنا به این گزارش، پس از اعترافات 2 ابلیس دادیار جنایی تهران با صدور رأی عدم صلاحیت پرونده را به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع داد و قرار است این دو بزودی درمقابل 5 قاضی دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شوند.