کد خبر 1092912
تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۹۹ - ۰۱:۴۰
اعتراضات آمریکا

انسان آمریکایی بدین خاطر دست به انقلاب زده است که می‌داند به پای صندوق‌های رای رفتن، خواسته‌هایش را بر آورده نکرده و او را ارضاء نمی‌کند.

به گزارش مشرق، سبحان محقق طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

در شرایط کنونی که  قیام گسترده آمریکایی‌ها وارد هشتمین هفته خود شده است(از 6 خرداد تاکنون)، بسیاری از تحلیلگران غربی و غربگرایان شرقی، با افتخار می‌گویند که شورش‌ها و اعتراضات جاری، هر چند گسترده است و طی آن، شعارهای انقلابی و ساختارشکنانه هم

سر داده می‌شود، ولی این جریان باعث وقوع انقلاب و سرنگونی  حکومت نمی‌شود، زیرا نظام سیاسی آمریکا کاملاً نهادینه شده است و مردم این کشور هیچ نظام بدیلی را بهتر از آن، نمی‌شناسند.

کسانی که جمله مذکور را این روزها تکرار می‌کنند، یک هدف بیشتر ندارند و آن این است که به مخاطب بگویند؛ «نظام سیاسی آمریکا که مبتنی بر لیبرال دموکراسی است، آخرین دستاورد سیاسی انسان بوده و بهتر از هر نظام دیگری می‌تواند آرمان‌های بشری را برآورده کند. لذا، واژگونی نظام آمریکایی، هم بی‌معنی است و هم امکان وقوع ندارد».

این نگاه آخرالزمانی به دموکراسی آمریکایی، شاید بسیاری را قانع کند و برای آنها فصل‌الخطاب باشد، ولی برای آن دسته از اندیشمندان سیاسی که نگاه عمیق‌تری به مسائل و زندگی هزارتوی انسان دارند، نه تنها امری بدیهی نیست، بلکه در حد تبلیغات صرف و حتی یک «پروپاگاند»ی ناشیانه است!

 گیریم که این ادعا واقعیت داشته باشد و واقعاً نظام آمریکایی بیدی نباشد که با هر بادی بلرزد. اما این دوام و قوام، چیزی را عوض نمی‌کند و مسئله سیاسی همچنان باقی است. کسانی که در پشت این استدلال، موضع حق به جانب می‌گیرند، یا مغرض هستند و دست به تبلیغات پوچ می‌زنند و یا در ارتباط با سازوکار یک نظام خوب و کارآمد، سواد کافی ندارند. دوام یک نظام نمی‌تواند حقانیت آن نظام را ثابت کند؛ زیرا می‌تواند حاصل زور و نیرنگ باشد. ولی حقانیت یک نظام، ریشه در اعتقادات مردم نسبت به نظام و کارآمدی خود نظام دارد.

در آمریکا، دموکراسی عددی، تبدیل به یک نیرنگ شده است و صاحبان واقعی قدرت و ثروت، از این نیرنگ برای حفظ نظام بهره می‌برند. اینجاست که می‌گوییم، عدد بر ارزش غلبه کرده است. ارزش همان سیاست‌های اعلامی ‌نامزدهای سیاسی است، که اگر اجرا شود، می‌توان گفت که نظام کارآمد بوده و میان «عدد» و «ارزش»  توازن ایجاد کرده است.

دموکراسی(عددی)، فقط نصف راه سیاست است؛ نصف دیگر، برنامه‌هایی است که قرار است نامزدهای پیروز آنها را به‌عنوان برنامه عمل قرار دهند. حمایت از فقرا، توسعه خدمات اجتماعی و بهداشتی، ایجاد جامعه‌ای توام با سعادت و کرامت فردی و اجتماعی، اینها همه شعارهای آشنایی هستند که نامزدها، وعده تحقق آنها را می‌هند. اینها ارزش هستند. البته، خود دموکراسی و حکومت مردم بر مردم هم یک ارزش مهم است، به شرطی که به ضد خودش(عدد صرف) تبدیل نشود.

در نظام آمریکایی از همان ابتدا، «عدد» بر«ارزش» غلبه داشته و این غلبه اکنون و در یک فرایند 250 ساله، یک حالت کاریکاتوری و نوستالژیک به خود گرفته است. اگر قرار است که سیاست‌ورزی در کشور، مبتنی بر ارزش‌ها باشد، این سیاست‌ورزی، انسان خودش را می‌طلبد و این انسان قطعا انسان سودمحور، که «جرمی ‌بنتهام» و دیگر فیلسوفان اقتصادی غربی تعریف آن را به دست می‌دهند، نیست. آمریکا با نابودی سرخ‌پوستان، شکل گرفت و با بهره‌گیری و استثمار سیاه‌پوستان قوام یافت و در ادامه نیز با استعمار سایر ملل، از لحاظ اقتصادی و صنعتی به اوج رسید. لذا، انسان آمریکایی در اصل، خودمحور و سودجو است و نمی‌تواند از خود بگذرد و ارزش‌مدار، رهایی‌بخش و حامی ‌مردم آمریکا و سایر ملل باشد.

کسی که می‌خواهد ارزش‌ها را مدنظر قرار دهد و  به دیگران  هم نگاه داشته باشد، از طبقات فرودست حمایت کند، درستکاری فردی و اجتماعی را سرلوحه کار خویش قرار دهد، باید از خودش بگذرد، و مسلما شهروند و سیاستمدار آمریکایی نمی‌تواند چنین فردی باشد. سیاستمدار آمریکایی کسی است که از همه برای خود می‌زند و سازوکار ضروری آن نیز حقه‌بازی در داخل و جنایت و استثمار در خارج است. این سیاستمدار چون سودجو و جنایتکار است، در داخل آمریکا هم به مردم و طبقات فرودست رحم نمی‌کند و در مقابل، کسی نیز به او اعتماد ندارد!

در هر حال، شرایط کنونی آمریکا و آنچه که عملاً در این کشور  می‌گذرد، حامیان نظام آمریکایی را خلع سلاح کرده است. چون همه می‌بینند که معترضان، قاطبه مردم را تشکیل می‌دهند و شعارهای ساختارشکنانه سر می‌دهند. به اعتراف رسانه‌های آمریکایی، از جمله روزنامه «نیویورک‌تایمز» و شبکه «فاکس‌نیوز»، معترضان اکنون، اصل نظام آمریکا را نشانه رفته‌اند.

واقعیت این است که در آمریکا اکنون یک انقلاب ارزشی علیه دموکراسی عددی شکل گرفته است. انسان آمریکایی بدین خاطر دست به انقلاب زده است که می‌داند به پای صندوق‌های رای رفتن، خواسته‌هایش را بر آورده نکرده و او را ارضاء نمی‌کند. پای صندوق‌های رای رفتن، دموکراسی عددی است و مردم به دنبال مطالبات ارزشی هستند؛ باید دید که این تقابل عدد و ارزش، تا کی ادامه می‌یابد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۰۶:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۴/۱۹
    2 0
    از نوام چامسکی تا فوکویاما که خودش مروج لیبرالیسم بود همه دارن از افول در ساختار لیبرال دموکراسی خبر میدن نه فقط آمریکا که نظام لیبرالیسم در آینده جایگاهش رو از دست میده که دلایل عمده ای داره که واضح ترینش قوانین یکسویه به نفع ثروتمندان هست که حاضر نیستن برای جامعه هزینه کنن و از طرفی ضررهاشون توسط عوامل و دوستان دولتی از طریق جیب مردمشون تامین میشه. اینکه نظام های صنعتی ، بهداشتی و... غرب در حال زانو زدن در مقابل چین هستن به دلایل حاکمیت عمومی منابع و مدیریت صحیح دولتی هست رویکردی که حتی اوباما در دوره ای برای حمایت از صنعت خودروسازی آمریکا رویکردی سوسیالیستی یعنی حمایت دولتی دنبال کرد و از طرفی چون در آمریکا با خصوصی سازی عمده درآمدها از بانک ها تا صنعت و بهداشت و... به نفع ثروتمندان به شکلی قانونی بر اساس لیبرالیسم صورت گرفته توانایی بازگشت به عقب را به دلیل هزینه بالای اقتصادی و بدهی های انباشته نخواهد داشت و یا بهتر بگم لابی های ثروتمندان نخواهند گذاشت و آمریکا در مسیر سقوط ساختاری قرار داره و روزی که آمریکا دیگه اول نباشه دلار آمریکا قطعا سقوط خواهد کرد چون دلار آمریکا پشتوانه ای مانند طلا نداره و بر اساس اعتبار جهانی آمریکا تعریف شده و در صورتی که یک نظام مالی گسترده از طرف چین یا هر کشور دیگه ای مورد تایید جهانی واقع بشه قطعا آمریکا سقوط خواهد کرد چون دیگه توانایی تامین مخارج با صادرات کاغذی به نام دلار نخواهد داشت و این پول عملا ارزش و جایگاهش رو از دست میده. حالا تو کشور ما بازهم عده ای به دنبال ذخیره ارز در بالشت هستن که این مقدار در منبعی از ۲ تا ۸ میلیارد و از نظر بانک مرکزی تا ۳۵ میلیارد دلار تخمین زده میشه!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس