به گزارش مشرق، فارس به نقل از گلوبال ریسرچ نوشت: فرستاده سیاسی سفارت آمریکا در سال 2009 "الهام علیاف"، رئیس جمهور آذربایجان را به یک رئیس گروه مافیایی تشبیه کرد. این مقایسه بیان میکرد که علیاف و بزرگان سیاسی جمهوری آذربایجان تحت محافظت اسرائیل قرار دارند اما این محافظت ارزان به دست نیامده است. یکی از هزینههایی که جمهوری آذربایجان برای این محافظت پرداخته است، دستگیری ۲۲ نفری بود که ادعا میشد در ایران آموزش دیدهاند تا عملیات تروریستی بر ضد اسرائیل و ایالات متحده اجرا کنند.
این نوع محافظت که در گزارش مذکور از آن به عنوان "کاپو کرمینی" نام برده شده است نیز در خور توجه است. علیاف، دیکتاتور فاسدی که در سال 2003 با تقلب در انتخابات پیروز شد، در سال 2006 تلاش کرد تا حلقههای حفاظتی خود را در واشنگتن ایجاد کند. وی همچنین با جورج بوش رئیس جمهور آمریکا نیز به لطف قدرت لابی اسرائیل در واشنگتن دیدار داشت. کمک به مقاصد جمهوری آذربایجان در واشنگتن از طریق لابی اسرائیل نشان داد که راه واشنگتن از اورشلیم میگذرد.
نظر به اینکه بخش اعظم نفت اسرائیل از آذربایجان تامین میشود، اسرائیل میخواست که بر منابع نفت تسلط بیشتری داشته باشد. با این طرز تلقی و در شرایطی که اکثر شرکتهای نفتی آسیای میانه میخواستند از مسیر ترانزیت کوتاهتر ایران استفاده کنند، اسرائیل با تمام قوا فشار آورد تا مسیر "باکو – تفلیس – جیحان" جایگزین ایران شود. 1000 مایل از این خط لوله در کوهستانهای ارمنستان و روسیه قرار دارد. این اقدام همچنین پیامی نیز برای اسرائیل داشت به این مضمون که اتحاد با اسرائیل، جواب میدهد.
"لرد براون"، مدیر اجرایی سابق شرکت بریتیش پترولیوم بر این باور بود که همه این طرح به نفع اسرائیل پیاده شده است. "برندا شافر" که در اجرای این طرح نقش اساسی داشت، چنین گفت: "در آسیا تقاضا رو به رشد است. اگر اسرائیل باهوش باشد، میتواند از این موضوع نه تنها در حوزه اقتصاد بلکه به شکل سیاسی نیز بهرهبرداری کند به طوری که امنیت و ثبات منطقهای ارتقا یابد. شافر همچنین بر این باور است که نفت دریای خزر عربستان سعودی و اوپک را خشمگین میکند چرا که کشورهای این حوزه خود را با سیاستهای نفتی اوپک تطبیق نمیدهند.
این برنامهها با توجه به شرایط ویژه پس از یازده سپتامبر قابلیت اجرا یافت. همانطور که یک متخصص سیاست خارجی آذری میگوید: "با حضور آمریکا در آسیای مرکزی، آذربایجان و گرجستان، پس از یازده سپتامبر همه چیز تغییر کرد. بودن زیر سایه آمریکا بدان معناست که ایران و روسیه دیگر دخالتی نخواهند کرد. ما میتوانیم شجاعتر باشیم." با این حال شجاعت مزبور از منطق خالیست و منافع ملت آذربایجان را نیز در نظر نگرفتهست.
این نوع محافظت که در گزارش مذکور از آن به عنوان "کاپو کرمینی" نام برده شده است نیز در خور توجه است. علیاف، دیکتاتور فاسدی که در سال 2003 با تقلب در انتخابات پیروز شد، در سال 2006 تلاش کرد تا حلقههای حفاظتی خود را در واشنگتن ایجاد کند. وی همچنین با جورج بوش رئیس جمهور آمریکا نیز به لطف قدرت لابی اسرائیل در واشنگتن دیدار داشت. کمک به مقاصد جمهوری آذربایجان در واشنگتن از طریق لابی اسرائیل نشان داد که راه واشنگتن از اورشلیم میگذرد.
نظر به اینکه بخش اعظم نفت اسرائیل از آذربایجان تامین میشود، اسرائیل میخواست که بر منابع نفت تسلط بیشتری داشته باشد. با این طرز تلقی و در شرایطی که اکثر شرکتهای نفتی آسیای میانه میخواستند از مسیر ترانزیت کوتاهتر ایران استفاده کنند، اسرائیل با تمام قوا فشار آورد تا مسیر "باکو – تفلیس – جیحان" جایگزین ایران شود. 1000 مایل از این خط لوله در کوهستانهای ارمنستان و روسیه قرار دارد. این اقدام همچنین پیامی نیز برای اسرائیل داشت به این مضمون که اتحاد با اسرائیل، جواب میدهد.
"لرد براون"، مدیر اجرایی سابق شرکت بریتیش پترولیوم بر این باور بود که همه این طرح به نفع اسرائیل پیاده شده است. "برندا شافر" که در اجرای این طرح نقش اساسی داشت، چنین گفت: "در آسیا تقاضا رو به رشد است. اگر اسرائیل باهوش باشد، میتواند از این موضوع نه تنها در حوزه اقتصاد بلکه به شکل سیاسی نیز بهرهبرداری کند به طوری که امنیت و ثبات منطقهای ارتقا یابد. شافر همچنین بر این باور است که نفت دریای خزر عربستان سعودی و اوپک را خشمگین میکند چرا که کشورهای این حوزه خود را با سیاستهای نفتی اوپک تطبیق نمیدهند.
این برنامهها با توجه به شرایط ویژه پس از یازده سپتامبر قابلیت اجرا یافت. همانطور که یک متخصص سیاست خارجی آذری میگوید: "با حضور آمریکا در آسیای مرکزی، آذربایجان و گرجستان، پس از یازده سپتامبر همه چیز تغییر کرد. بودن زیر سایه آمریکا بدان معناست که ایران و روسیه دیگر دخالتی نخواهند کرد. ما میتوانیم شجاعتر باشیم." با این حال شجاعت مزبور از منطق خالیست و منافع ملت آذربایجان را نیز در نظر نگرفتهست.