به گزارش مشرق به نقل از فارس، عربستان سعودی با داشتن غنیترین منابع نفتی جهان و قرار گرفتن در منطقه استراتژیک خلیج فارس، کشوری مهم در سطح بین المللی محسوب می شود و وجود شهر های مقدس مکه و مدینه در قلمرو این کشور، این کشور را دارای نقش و اهمیت بسیار در جهان اسلام کرده است.
بی شک هر گونه تغییر و تحول سیاسی و اجتماعی در این کشور تاثیرات عمیقی در منطقه خلیج فارس و جهان اسلام و حتی سطح بین الملل برجای خواهد گذارد.
تحولات منطقه خاورمیانه و بهار عربی هم اکنون به پشت دروازه های عربستان رسیده است و ناآرامی های سیاسی و اجتماعی زمانی در این کشور اوج گرفته است که ولیعهد این کشور چندی پیش بر اثر بیماری سرطان و کهولت سن از دنیا رفت و ملک عبدالله پادشاه کهنسال این کشور نیز با مرگ دست و پنجه نرم می کند و فرصت زیادی برای زنده ماندن ندارد.
هر یک از اقشار مختلف جامعه عربستان خواهان بهبود وضعیت فعلی خود هستند اما در این میان زنان، جوانان، اقلیت های مذهبی همچون شیعیان، کارگران خارجی، بیشترین نارضایتی را نسبت به وضع موجود دارند و از سوی دیگر بر سیستم سیاسی حاکم بر کشور عربستان نیز شرایط مناسبی حکمفرما نیست. هر چند با انتخاب شاهزاده نایف به عنوان ولیعهد اوضاع کمی در ظاهر آرام نشان می دهد اما نباید فراموش کرد که همه منتظر مرگ ملک عبدالله، پادشاه پیر و فرتوت این کشور هستند.
هزاران شاهزاده سعودی که هر کدام به فراخور شرایط خود خواهان سهم بیشتری از حاکمیت و قدرت هستند و قبایل پرنفوذی مانند " السدیری" و "الشمری" که همواره مادر پادشاهان عربستان از افراد این قبایل بوده اند هر کدام به دنبال منافع خاص خود هستند. همچنین قدرت وهابیت و مفتیهای آن از جمله نهادهای صاحب قدرتی هستند که پادشاه آینده عربستان نمی تواند آنها را نادیده بگیرد.
غرب نیز در شرایط کنونی از بی ثباتی در کشوری که بزرگترین صادر کننده نفت جهان بشمار می رود و اختلال در جریان انرژی استقبال نمی نماید و مطمئنا نسبت به تحولات عربستان بی تفاوت نخواهد بود.
با این اوصاف شرایط حساس و در عین حال بسیار مبهمی بر کشور عربستان حاکم است و بی گمان مرگ ملک عبدالله پادشاه این کشور، منجر به تحولاتی عمیق در ساختار سیاسی و اجتماعی عربستان می شود و این تحولات تنها به وضعیت داخلی عربستان محدود نخواهد شد بلکه هم در سطح منطقه ای و هم در بعد بین المللی؛ منشاء اثرات بسیار خواهد بود.
جامعه ناهمگون عربستان
جامعه عربستان طی دههها جامعهای بسته و تحت تاثیر وهابیت بوده است. هنوز زنان کشور عربستان با محدودیت های بسیاری روبرو هستند. جوانان تحصیل کرده این کشور از بیکاری رنج میبرند و فقر و فاصله طبقاتی بیداد می کند. میلیونها کارگر خارجی در این کشور مشغول به کار هستند که از بسیاری از حقوق خود محرومند و اسفبارتر از همه وضعیت شیعیان و اقلیت های دینی در عربستان سعودی است. همچنین زندان های این کشور مملو از زندانیان سیاسی است که به دلایل واهی دستگیر شده اند و حتی در برخی موارد تعداد زندانیان دریک مکان یا اتاق زندان، بالاتر از حد استاندارد است. نهادهای حقوق بشر تعداد زندانیان این کشور را بین 30 تا 60 هزار نفر تخمین می زنند که در وضعیت بسیار بدی به سر می برند. در چنین شرایطی خرید کلان تسلیحاتی رژیم سعودی و دخالت در کشور های منطقه نیز نمی تواند موجب انحراف افکار عموی از وضعیت داخلی عربستان گردد.
مردم عربستان چه میخواهند
1- جوانان و خواستههایی از جنس دیگر
جامعه عربستان از نظر هرم سنی جامعه ای بسیار جوان تلقی می شود. افکار و اندیشه های نسل جدید عربستان با بسیاری از اندیشه های نسل گذشته خود به ویژه اندیشه های جزم گرایانه وهابیت همخوانی ندارد. هم اکنون جوانان تحصیل کرده عربستانی با استفاده از شبکه های مجازی مانند توییتر ارتباطات بیشتری با همگنان خود در سطح جهان دارند و از این طریق خواهان شرایطی بهتر و بدور از محدودیتهای حاکم بر جامعه عربستان -به ویژه از سوی علمای وهابی و کمیتههای امر بمعروف و نهی از منکر- هستند. از سوی دیگر پدیده بیکاری که در سال های اخیر دامنگیر جوانان تحصیلکرده عربستانی شده به مهم ترین دغدغه آنها تبدیل شده است و این مساله هر از گاهی موجب تجمعات اعتراض امیز جوانان این کشور در برخی شهرها شده است.
از انجایی که عربستان کشوری ثروتمند تلقی می شود ولی پدیده فقر و بیکاری در این کشور در سال های اخیر روند رو به رشدی داشته است. به گونه ای که حکومت عربستان از پخش بسیاری از خبرهای مربوط به فقر و فاصله طبقاتی در این کشور جلوگیری می کند.
طبق گزارش مؤسسه پول و اعتبار عربستان؛ مازاد بودجه سال 2011 این کشور 3 / 185 میلیارد ریال یعنی معادل 1 / 9 درصد تولید ناخالص ملی بود، با این حال مجله اکونومیست اعلام می کند که میانگین بیکاری در عربستان به 35 درصد رسیده است، ولی گزارش های رسمی منتشره در عربستان این نرخ بیکاری را به 6 / 10 درصد کاهش داده اند.
هم اکنون بسیاری از دانشجویان دانشگاههای عربستان نسبت به وضعیت موجود معترض بوده و با تجمعات اعتراض آمیز خود در برخی دانشگاهها، خواهان بهبود وضعیت و همچنین رفع بسیاری از تبعیض های موجود در جامعه شده اند. اکنون نسل جوان در کشور عربستان بیدار شده است و در روزهای اخیر، اعتراضات دانشجویی در این کشور شدت بیشتری به خود گرفته است به گونه ای که حتی یکی از دانشجویان نیز توسط نیروهای امنیتی کشته شد و سبب خشم و انزجار بیش از پیش مردم نسبت به حاکمان این کشور گردید.
2- زنان عربستان در جستجوی ابتداییترین حقوق خود
اما داستان زنان عربستان، داستانی غمانگیزتر است. زنانی که باید آنها را محرومترین زنان دنیا از نظر حقوق اجتماعی دانست. زنان در عربستان از بسیاری از حقوق اولیه اجتماعی خود محروم هستند. آنان بدون سرپرست خود حتی حق ندارند به پزشک مراجعه کنند. بسیاری از رشتههای دانشگاهی فقط مخصوص پسران است و وضعیت مدارس دخترانه از نظر کیفیت بسیار پایینتر از مدارس و مراکز آموزش پسران است.
محمد العریفی مفتی وهابی عربستانی در فتوایی اعلام کرده بودکه شرکت زنان در مسابقات المپیک به علت حضور آنان در میان مردان و انعکاس تصاویر آنها در شبکه های تلویزیونی حرام است. زنان حتی در مسابقات ورزشی داخلی نیز نباید مشارکت کنند و مسئولان ذیربط باید مانع این امور غیراخلاقی شوند.
زنان عربستانی حتی از حق رانندگی نیز محرومند. اما آنها در این مورد بخصوص، دست به اقدامات دامنهداری زدهاند و اخیرا تعدادی از زنان و دختران عربستانی با رانندگی در خیابانهای این کشور توجه رسانه های جهان را به خود جلب نموده اند و این مساله سرآغاز مطالبات زنان جامعه عربستان شده است. هر چند این امر از سوی طیف سنتی جامعه عربستان که توسط مفتیهای تندرو وهابی هدایت می شود مورد مخالفت قرار گرفته است؛ تا جایی که یک زن عربستانی به جرم سرپیچی کردن از قانون ممنوعیت رانندگی به 10 ضربه شلاق محکوم شد اما میانجیگری پادشاه عربستان موجب عفو این زن گردید.
مساله رانندگی زنان در عربستان تا آنجا پیش رفت که سازمان عفو بینالملل با صدور بیانیهای در خردادماه سالجاری اعلام کرد: مقامات عربستانی باید به برخورد با زنان به عنوان شهروندان درجه دو پایان داده و جادههای این کشور را به روی رانندگان زن بگشایند. در طول تابستان گذشته دهها زن عربستانی در خیابانهای این کشور به جرم رانندگی بازداشت شدند.
شیخ یوسف القرضاوی رئیس اتحادیه جهانی علمای مسلمان در نامه ای از "عبدالله بن عبدالعزیز" پادشاه عربستان درخواست کرده است که اصلاحاتی در قوانین رانندگی این کشور در مورد زنان انجام گیرد تا به آنان اجازه رانندگی داده شود.
اما وضعیت زنانی که برای کار به این کشور اعزام میشوند بسیار اسفبارتر است. قاچاق دختران 5 تا 12 ساله از آفریقا و تحت عنوان "عروس کودک" متقاضیان زیادی در میان ثروتمندان عربستانی دارد که در بسیاری از موارد نقش بردگان جنسی را بازی می کنند. سرنوشت زنانی که از تایلند و اندونزی و یا آفریقا برای کار به عربستان می آیند نیز سرنوشت خوبی نیست. بسیاری از آنها مورد آزار قرار می گیرند و به زنان خیابانی تبدیل میشوند.
اقدامات دولت سعودی علیه زنان که با ادعای پوشالین اجرای احکام دینی صورت می پذیرد نه تنها شباهتی به مفاهیم و ارزشهای جهانشمول بشری ندارد بلکه در بطن خود با رویه های مرسوم دینی نیز ناسازگار است. دین مبین اسلام که با ظهورش زنده به گور کردن دختران را ملغی کرده و در پیمان ازدواج، حق مهریه را برای حمایت از زنان مقرر ساخته؛ زنان را از حق مالکیت فردی بهره مند کرده و حق میراث را برای آنان پدید آورده، چگونه میتواند موجه کننده چنین تبعیضات غیر انسانی در قبال زنان باشد.
از آنجا که ولیعهدجدید (شاهزاده نایف) از جمله شاهزادگان محافظه کاری است که بسیار تحت تاثیر مفتیهای وهابی قرار دارد موجب نگرانیهایی در مورد توقف فعالیتهای مدنی زنان در جامعه عربستان بعد از مرگ ملک عبدالله گردیده است. به هر روی با خیزش اجتماعی که در منطقه روی داده است و از آن تحت عنوان بهار عربی یاد می شود، زنان عربستان نیز در صدد کسب حقوق خود هستند.
3- رفتار برده گونه با کارگران خارجی در عربستان
از جمعیت 27 میلیونی عربستان سعودی بیش از 8 میلیون آنها را کارگران خارجی تشکیل می دهند. اتباع خارجی در عربستان از کوچکترین حقوق خود محروم بوده و بعضا به رغم انجام کارهای سخت و طاقت فرسا، حقوق آنها پرداخت نمیشود. در سال های اخیر برخی از خدمتکاران به بهانههای واهی در عربستان اعدام شده اند که میتوان به اعدام یک خدمتکار زن اندونزیایی و همچنین یک خدمتکار زن فیلیپینی در سال گذشته میلادی اشاره کرد.
در عربستان سعودی برای آنکه کارگری بتواند آن کشور را ترک کند، رضایت کارفرما لازم است. اکثر آنها از فرار از دست کارفرمایانی می گویند که دستمزد شان را نمی پردازند و بسیاری نیز درباره سوء رفتارهای بدنی، روانی و جنسی صحبت میکنند. تعداد کارگران خارجی در عربستان روند صعودی داشته و از یک چهارم کل جمعیت ان کشور در یک دهه قبل، امروز تقریبا به یک سوم رسیده است.
البته کارگران غربی در عربستان از حقوق کاملی برخوردارند و این کارگران آسیایی و آفریقایی (بویژه زنان) هستند که مورد ظلم بسیار قرار می گیرند. در حال حاضر جمعیت بزرگی تحت عنوان کارگران خارجی داری پتانسیل بسیار قوی برای ایجاد جنبش های اجتماعی در عربستان می باشد که نباید از نظر دور داشته شوند .
4– شیعیان در عربستان سعودی
بر اساس آمار 10 تا 15 درصد جمعیت عربستان شیعهاند. بیشتر شیعیان در منطقه شرقی عربستان در حاشیه خلیج فارس ـ از قطر تا نزدیک کویت ـ ساکن هستند و نواری شیعه نشین را شکل داده اند که شامل استان احساء تا قطیف میشود. بیشترین منابع معدنی و چاههای نفت عربستان در این منطقه قرار دارد و در عین حال یکی از محرومترین مناطق عربستان نیز محسوب می شود. وضعیت شیعیان این کشور همواره با حساسیت خاصی از سوی سردمدارن سعودی و مفتیهای وهابی دنبال شده است.
از آنجا که آزار شیعیان و تضییع حقوق آنها در کشور عربستان تا حد زیادی متاثر از اندیشه وهابیت است ابتدا به اختصار، نقش و اهمیت وهابیت و تاثیرات آن بر ساختار سیاسی - اجتماعی عربستان را مور بررسی قرار می دهیم.
الف: نفوذ وهابیت در ساختار سیاسی اجتماعی عربستان
عربستان کشوری مذهبی است که قوانین آن بر پایه اسلام وهابی قرار دارد و علمای وهابی دارای نفوذ گستردهای در ساختار سیاسی – اجتماعی این کشور هستند. درهمتنیدگی وهابیت با قومیت سعودی، به ایجاد پادشاهی انجامیده است که در آن مذاهب دیگر اسلامی -چه سنی و چه شیعه- جایی برای تنفس، رشد و نمو ندارند. در عربستان، مفتیهای وهابی، در اوضاع سیاسی جامعه نقش برجسته ای دارند و وزرای دادگستری، حج و شئون اسلامی، اوقاف، و دعوت و ارشاد با مشاورت آنها انتخاب می شوند.
همچنین سازمانهایی مانند: سازمان علمای بزرگ و سازمان امر به معروف و نهی از منکر، زیر نظر مفتی های وهابی فعالیت میکنند.
ب: شیعیان و حقوق پایمال شده
وهابیت از شیعه تحت عنوان "رافضی" نام می برد. رافضی به معنای رها کننده است و در ابتدا به کسی گفته می شد که با حکومت وقت مخالفت کند. ولی انگیزه اصلی به کارگیری این لقب طعنه زدن به شیعیان به عنوان رهاکنندگان دین است. از نظر وهابیت شیعیان کافر و مروج شرک هستند که از اصول توحید تجاوز کرده، مرتکب گناه بدعت شده اند؛ گناهی که مجازات آن مرگ است.
فتواهای مفتیهای وهابی یکی از مهمترین دلایل ظلم به شیعیان در جامعه عربستان محسوب می شود. سازمان علمای بزرگ یا «کبار العلما»، مرکب از 21 تن از علمای طراز اول وهابی و مسئول صدور فتوا در این کشور است.
به عنوان مثال «شیخ عبدالله ابن جبرین» از اعضای شورای عالی علمای وهابی فتوا داده: «گوسفندی که توسط یک رافضی (شیعه) ذبح شده حلال نیست، زیرا روافض (شیعیان) جزو مشرکین اند». در سال 1991 «شیخ عبدالعلّب بن عبدالرحمن الجبرین» فتوایی صادر کرد که به موجب آن از حکام سعودی خواسته شده بود شیعیان را قتل عام کنند، زیرا آنان مرتد محسوب می شوند.
به دلیل مخالفت و دشمنی که وهابیت علیه شیعیان به راه انداخته است و همداستانی آل سعود در این راستا، شیعیان از بسیاری از حقوق اجتماعی، سیاسی و مذهبی خود محروم شده اند. تخصیص اعتبار برای پروژه های عمرانی، راه سازی، درمانی و آموزشی در مناطق شیعه نشین (استان شرقی) نسبت به دیگر مناطق عربستان بسیار ناچیز است. نیروهای مسلح، گارد ملی، سازمان امنیت و حتی سازمان هواپیمایی از استخدام شیعیان سرباز میزنند. بر اساس فتواهای مفتیهای وهابی، به علت این که شیعیان مرتد هستند، شهادتشان در دادگاههای سعودی بیاعتبار است. فرهنگ دینی شیعی در عربستان به شدت تحریم شده است. استفاده از کتب دینی و نوارهای صوتی شیعی قدغن است. شیعیان از داشتن مسجد و حسینیه محروم هستند و تعداد اندک مساجدی هم که وجود دارد با هزینه شخصی ساخته شده و یا متعلق به سال ها قبل است. دانش آموزان و دانشجویان شیعه در مراکز آموزشی عربستان باید بسیاری از توهینها و تبعیضها را تحمل کنند. روحانیون شیعه حتی اجازه ندارند که به شکل خصوصی به آموزش آموزههای شیعی بپردازند؛ از این رو بسیاری از روحانیون شیعه عربستانی تحصیلات خود را در ایران یا عراق میگذرانند و به عربستان باز می گردند.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به زعامت امام خمینی (ره)، روح تازه ای در تشیع سیاسی دمیده شد و این رویداد مهم، شیعیان عربستان را نیز به تکاپو واداشت و نسلی از علمای شیعه در عربستان رشد کرد که امروزه پرچمدار قیام های مردم آن کشور محسوب می شوند.
روحانیون شیعه در بیداری اسلامی مردم عربستان نقش برجسته ای ایفا کرده اند کسانی همچون: حجت الاسلاموالمسلمین شیخ نمر باقر النمر، امام جمعه شهر العوامیه که همواره فریاد اعتراضهای وی در جلسات و سخنرانیهایش به وضعیت اسفبار شیعیان عربستان به گوش همگان رسیده است. حجت الاسلام و المسلمین شیخ "حسن صفار" روحانی سرشناس شیعیان عربستان و خطیب مسجد قطیف که همگان آن مناظره تلویزیونی ایشان با شیخ «سعد البریک» از علمای وهابی را به یاد داریم که حتی ذره ای از مواضع خود کوتاه نیامد و به دفاع از اندیشه های امام خمینی (ره) و آیت الله العظمی سیستانی پرداخت و علیرغم فشار هایی که حکام سعودی بر ایشان وارد می کنند همچنان استوار ایستاده است.
خیزش شیعیان عربستان، نباید تنها اعتراض قشر خاصی از جامعه آن کشور تلقی شود. به نوعی می توان اذعان داشت که خیزش شیعیان در عربستان به نماد جنبش اعتراضی جامعه عربستان تبدیل شده است. هر چند حکام سعودی سعی دارند تا چنان نشان دهند که تظاهرات در مناطق و شهرهای مختلف این کشور از سوی شیعیان (رافضیها) صورت می گیرد اما دیگر دیر شده است نسیم بهار عربی به صحرای خشک عربستان وزیدن گرفته و فصل رویش و تازگی جامعه عربستان فرا رسیده است.
در جریان اعتراضات اخیر شیعیان عربستان، تعداد زیادی از جوانان به شهادت رسیدهاند و یا در زندان های این کشور به سر می برند و بسیاری از علما و اندیشمندان این کشور یا در بازداشت به سر می برند یا تحت فشار هستند تا مبادا مخالفتی با وضعیت و شرایط موجود داشته باشند. به عقیده بسیاری از کارشناسان حکومت عربستان در حالی سیاست سرکوب و ارعاب را در داخل این کشور در پیش گرفته است که در سطح منطقه با دخالت در کشورهایی مانند بحرین و سوریه و یمن خود را حامی دموکراسی و حقوق ملتهای منطقه میداند!
البته وهابیت همچنان به عنوان عنصری قدرتمند به دلیل نفوذ مادی و اهرمهای نظامی که در اختیار دارد یکی از چالشهای پیش روی شیعیان عربستان است و شیعه ستیزی تا زمانی که وهابیت از ارکان و اجزای اصلی حکومت عربستان باشد، همچنان وجود دارد.
5- جنگ قدرت میان شاهزادگان و مفتیهای وهابی
فرزندان بن عبدالعزیز یعنی خاندانی که پادشاهی یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان (عربستان سعودی) به آنها تعلق دارد پیر و فرتوت شدهاند و دیگر نوادگان عبدالعزیز خواهان تغییر وضع موجود هستند.
در عربستان پادشاه و ولیعهد باید از میان فرزندان و نوادگان ملک عبدالعزیز، مؤسس پادشاهی عربستان سعودی انتخاب شوند؛ با این توضیح که طبق وصیت عبدالعزیز، تا زمانی که فرزندان وی زنده هستند، قدرت به نوهها منتقل نمیشود. ولیعهد عربستان قبل از این که بر سریر سلطنت تکیه زند در اثر بیماری سرطان در سن 84 سالگی درگذشت و ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه فعلی نیز دچار انواع و اقسام بیماری ها است و بارها تا یک قدمی مرگ پیش رفته و همگان منتظر مرگ او هستند.
برادران ناتنی ملک عبدالله که برای تخت پادشاهی عربستان خود را مستحقتر از بقیه میدانستند؛ شاهزاده «عبدالرحمن» 78 ساله، «نایف» 76 ساله و «سلمان» 73 ساله هستند. البته نباید بندر بن سلطان( معروف به شاهزاده امریکایی) را از نظر دور داشت. او به علت این که قریب به دو دهه سفیر سعودی در یالات متحده آمریکا بوده است ارتباط بسیار نزدیکی با محافل آمریکایی و صهیونیستی دارد و فرد مورد علاقه آمریکاییها برای کسب قدرت در عربستان است اما وی به دلیل رسواییهایی که به بار آورده و نیز این که از مادری سیاه پوست و کنیز متولد شده از سوی هیئت بیعت واجد شرایط مناسب برای پادشاهی تشخیص داده نشد. بالاخره نایف بن عبدالعزیز در سن 76 سالگی از سوی هیئت بیعت به عنوان ولیعهد انتخاب شد تا شاید شرایط را بهتر کند. اما او هم از لحاظ جسمانی وضعیت زیاد مناسبی ندارد. چند ماه قبل در اثر عارضه قلبی در یکی از بیمارستانهای عربستان مورد عمل جراحی باز قرار گرفت.
از نظر طرز فکر نیز دارای اندیشههای سنتی است و بیشتر به روحانیون محافظه کار وهابی نزدیک تر است تا به اکثریت جامعه عربستان.
البته نباید از نظر دور داشت که قدرت کنترل و نظارت شاهزاده نایف به مانند ملک عبدالله نخواهد بود او توانایی برقراری تعادل میان شاهزادگان و نوادگان بن عبدالعزیز از یک سو و مفتی های وهابی را از سوی دیگر ندارد. کنترل جنگ قدرت در عربستان از توان شاهزاده نایف خارج است و اخبار ضد و نقیضی درباره وی به گوش می رسد. اخیرا رسانههای عربستانی در خبری فوری اعلام کردند، به دلیل تشدید اختلافات داخلی در خاندان سعودی، شاهزاده نایف که در یکی از کشورهای عربی بسر میبرد از بازگشت به کشور منصرف شده است. به عقیده کارشناسان هر چند شواهد نشان از بروز بیماری شاهزاده نایف دارد و ولی جنگ قدرت میان شاهزادگان عربستان نیز در عدم بازگشت ولیعهد به کشور بی تاثیر نبوده است.
از سوی دیگر ولیعهد عربستان با بزرگترین چالش حکومت این کشور یعنی بیداری اسلامی مواجه است. در حال حاضر مردم خواهان سهم بیشتری در اداره امور کشور خود هستند و اقشار مختلف جامعه عربستان به سادگی حاضر به عقب نشینی از مطالبات خود نیستند. گروههایی مانند زنان، جوانان، شیعیان و دیگر اقشار جامعه عربستان صدای خود را ماهها است به گوش جهانیان رساندهاند.
به هر روی جنگ قدرت در ردههای بالای ساختار سیاسی عربستان(شاهزادگان و مفتی های وهابی و سران قبایل بزرگ) و فشار اقشار پایین جامعه (جوانان، زنان، اقلیتهای مذهبی و کارگران خارجی) جهت استیفای حقوق پایمال شده خود، پادشاه آینده عربستان را با چالش جدی مواجه خواهد ساخت.
فرجام سخن
جنگ قدرت در میان شاهزادگان، مفتیهای وهابی و سران قبایل عربستان از یک سو و خیزش اقشار مختلف مردم این کشور از سوی دیگر، دورنمای پیچیده و مبهمی را برای آینده سیاسی این کشور ترسیم کرده است.
فقر و اختلاف شدید طبقاتی، بیکاری گسترده جوانان، محرومیت زنان و اقلیتهای مذهبی و همچنین کارگران خارجی از حقوق مسلم و اولیه خود، اقشار مختلف مردم این کشور را به سطوح آورده و همزمان با موج بیداری اسلامی، آتش قیام را در این کشور شعله ور ساخته است.
ساختار قبیلهای و ابتدایی عربستان در مقابل رشد طبقه متوسط و تحصیلکرده این کشور قرار گرفته که خواهان تغییر در ساختار های اجتماعی است. در این میان دانشجویان و جوانان عربستانی در روزهای اخیر با شدت بخشیدن به اعتراضات خود خواهان اصلاحات بیشتر در این کشور هستند و کشته شدن یک دانشجو در تظاهرات دانشجویی، موج جدیدی از اعتراضات را به دنبال داشته است.
روزهای سخت در راه است
وضعیت جسمانی نامناسب پادشاه عربستان و بیماری ولیعهد نیز روند انتقال قدرت در این کشور را دچار مشکل کرده است. گویا عربستان به روزهای سخت خود نزدیکتر میشود و در آیندهای نزدیک باید شاهد تغییرات بسیاری در ساختار سیاسی عربستان بود.
بی گمان مرگ ملک عبدالله، مرگی نابهنگام برای سیستم سیاسی حاکم بر عربستان خواهد بود و در شرایط کنونی روند انتقال قدرت در عربستان به آسانی صورت نخواهد گرفت. قدرت وهابیت و هزاران شاهزاده دیگر چیزی نیست که ولیعهد جدید آنها را نادیده بگیرد.
قطعا شاهزاده نایف به مانند ملک عبدالله توانایی تسلط بیچون و چرا بر نهادهای قدرت را نخواهد داشت و لاجرم مجبور به شریک کردن هرچه بیشتر آنها در قدرت است و این امر قدرت پادشاه را کاهش خواهد داد و سبب افزایش قدرت سایر نهادهاو گروه های رسمی و غیر رسمی این کشور میگردد. به هر روی مرگ ملک عبدالله شاید منجر به تکثر گرایی در ساختار اجتماعی و سیاسی عربستان شود اما این تکثر گرایی یا سهیم شدن سایر نهادها در قدرت سیاسی این کشور می تواند زنگ خطری نیز برای جامعه عربستان محسوب شود.
اگر تغییر در ساختار قدرت سبب افزایش بیش از پیش نهادهای اقتدارگرای سنتی نظیر علمای وهابی و شاهزادگان سنتگرا گردد؛ بیگمان وضعیت گروههای اجتماعی و مردمیتری نظیر جنبشهای دانشجویی و زنان و همچنین اقلیتهای دینی نظیر شیعیان با تنگناهای بیشتری مواجه خواهد شد و چه بسا گروههای سلفی وهابی به اختلافات مذهبی و قبیله ای این کشور دامن بزنند و ثبات بزرگترین صادر کننده نفت جهان را به مخاطره بیندازند.
البته قدرتهای جهانی و منطقهای با حساسیت ویژهای روند تحولات عربستان را زیر نظر دارند و در صورتی که وضعیت این کشور از کنترل حکومت مرکزی خارج شود دخالت نیروهای خارجی نظیر آمریکا دور از ذهن نخواهد بود.
یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی آمریکا در همسایگی کشور عربستان (یعنی قطر) قرار دارد و ایالات متحده و غرب در شرایط کنونی که اقتصاد نظام سرمایه داری با ورشکستگی مواجه است نمیخواهد در روند انتقال انرژی از بزرگ ترین صادر کننده نفت جهان اختلالی ایجاد شود.
درباره آینده عربستان نظریات گوناگونی از سوی کارشناسان مطرح شده است از تجزیه این کشور گرفته تا جنگ داخلی و از حفظ کلیت نظام آل سعود همراه با اصلاحاتی در ساختار سیاسی تا انتقال بی دغدغه قدرت بعد از مرگ ملک عبدالله؛ همه و همه یک مخرج مشرک دارند و آن بیداری جامعه عربستان و مطالبات بحق مردم این کشور است و هر فرد یا گروه و یا نهادی که بر اریکه قدرت این کشور تکیه زند نمیتواند نسبت به این مساله بی اعتنا باشد.
نویسنده: پیمان امیری