کد خبر 102306
تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۰

رصورتی که بشار اسد بتواند بر سرِ قدرت باقی بماند، تعامل غرب با روسیه شکل جدیدی به خود خواهد گرفت.

به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاین، شمارش معکوس برای انتخابات ریاست جمهوری روسیه آغاز شده است. 14 اسفند روسها بار دیگر به پای صندوق های رأی می روند تا از میان 5 کاندید، یک نفر را راهی کاخ کرملین کنند. آنچه که این دور از انتخابات روسیه را از انتخابات پیشین متمایز ساخته، ناآرامی هایی است که طی ماههای اخیر بعد از انتخابات پارلمانی جنجال برانگیز، شهرهای بزرگ روسیه را فراگرفت و گروههای مخالف همچنان با برپایی تظاهرات برآنند که فرایند دمکراسی در روسیه با انتخاب مجدد پوتین ضربه سنگینی را متحمل خواهد شد.

هرچند در نظامهای دمکراتیک، وجود صداهای معترض بعد از اتفاقات مهم سیاسی امری طبیعی است اما واقعیت آنست اتفاقات فعلی در صحنۀ سیاست داخلی روسیه، مجموعه تظاهرات هایی است که بیشتر در شهر مسکو و در مواردی نادر در یکی دو شهر دیگر از جمله سن پترزبورگ رخ داده است. به خصوص با توجه به تنوع سیاسی موجود در شهرهای بزرگ، جمع کردن تعدادی مخالف برای تظاهرات چندان کار دشواری به نظر نمی رسد.

با تشدید رقابت های انتخاباتی در فضای موجود، آنچه محرز است این است که در میان 5 کاندیدای حاضر در انتخبات ریاست جمهوری، پوتین شانس بیشتری در مقایسه با سایرین دارد. آخرین نظرسنجی هایی صورت گرفته حاکی از آنست که بیش از 60% از رأی دهندگان به پوتین رأی خواهند داد. چهار کاندیدای باقیمانده نیز از شخصیت های برجسته ای نیستند که در صحنۀ سیاست روسیه، توان رقابت جدی با پوتین را داشته باشند. زوگانف و ژیرنفسکی به طور سنتی اپوزیسیون بی خطر دولت پوتین هستند و تنها میخائیل پروخانف تاجری است که نگاه مستقل تر و لیبرال تری در مقایسه با سایر کاندیدا دارد که او هم طبق نظرسنجی های صورت گرفته شانس کمتری در مقایسه با سایرین دارد.

اما صحنۀ سیاست داخلی در روسیه متعاقب تحولات بعد از انتخابات پارلمانی به دو بخش تقسیم شده است: بخش اول مردمی که به پای صندوق های رأی می روند و رأی بخش اعظم آنها پوتین است و بخش دوم نیز جریان های سیاسی مخالفی هستند که سعی دارند با برگزاری تظاهرات و میتینگ های خود، فضای سیاسی موجود در روسیه که طی 12 سال اخیر شکل یکدستی یافته است را تغییر دهند و با سروصداهای سیاسی، بر روی آرای که احتمالاً به نفع پوتین به صندوق‌ها انداخته خواهد شد تأثیر منفی بگذارند. در شرایط موجود بعید به نظر می رسد این اتفاقات در کوتاه مدت در سیاست روسیه تأثیرگذار باشند؛ چرا که اولاً روسیه کشور وسیع و پهناوری است و رأی مردم در شهرهای و روستاهای کوچک به طور سنتی به پوتین است.

ثانیاً اینکه در صحنۀ سیاسی روسیه مردم شخص دیگری را نمی شناسند که در شرایط فعلی بتواند به آن امیدوار باشند. به رغم قرار داشتن روسیه در میان جوامع دمکراتیک، ساختار سیاسی و اجتماعی این کشور با وجود همۀ تحولات صورت گرفته فضای لازم برای پرورش و رشد نخبگان سیاسی فراهم نیاورده و امروز با مطرح شدن موضوع جابجایی سیاسی و انتخابات، مردم به رغم هزینه ساز بودن فردگرایی، به ناچار به سمت گزینه های قدیمی برای انتخاب می روند.

در سطح منطقه ای، با توجه به تحولات خاورمیانه و همچنین موضع روسیه در قبال کشورهای واقع در این حوزه، روسها از زمان جدی شدن بحران سوریه ثابت کردند که نمی خواهد صحنۀ بازی را به نفع غرب خالی کند. روسها از ابتدای بهار عربی، با بدگمانی نسبت به تحولات کشورهای عربی نگریستند و برداشت آنها این بود که غرب همان مواضعی که در چهارچوب انقلاب های رنگین در جمهوری های سابق شوروی داشت، در کشورهای عربی نیز پیگیری می کند. با گذشت زمان روسها متوجه شدند که می توانند در صحنۀ کشورهای عربی در کنار غرب فضایی برای خود تعریف کنند. از این رو با جدی شدن بحران سوریه شاهد آن بودیم که روسها با جدیت تمام قطعنامه های شورای امنیت را وتو کردند.

لذا به نظر می رسد سیاست خارجی روسیه در آینده تحت رهبری پوتین نگاهی جدی و تأثیرگذارتر در سطح منطقه ای داشته باشد. روسها آمده اند تا با جدی شدن بحران سوریه در صحنۀ خاورمیانه نقش سنتی خود را احیاء کنند. این موضع هم می تواند در چهارچوب بازسازی روابط روسیه با کشورهای مصر و لیبی تعریف شود و هم در چهارچوب شرایطی که در سوریه در حال شکل گیری است.

وسها در سالهای اخیر سعی کرده اند همکاریهای جدی خود را با کشورهای غربی دنبال کنند. غرب نیز تلاش داشته تا جایی که حوزۀ استراتژیک آنها اجازه می دهد امتیازاتی به روسیه بدهند و این همکاری را در مواقعی در حوزه های اقتصادی بین روسیه و غرب شاهد بوده ایم. به طوری که طی این مدت حجم روابط اقتصادی روسیه و غرب به شدت افزایش یافته است.

روسیه در چهارچوب سازمان تجارت جهانی بعد از 17 سال پذیرفته شد. اما در حوزۀ استراتژیک غرب نشان داده که نمی خواهد در این صحنه کوتاه بیاید. لذا رقابت میان روسیه و غرب در حوزۀ مسائل استراتژیک همچنان جدی است. به خصوص آنکه اتفاقات اخیر در صحنۀ سیاست روسیه ثابت کرد که غرب چندان بدش نمی آید که از این فرصت استفاده کرده و به نوعی در صحنۀ سیاست روسیه تأثیرگذار باشند. به خصوص آنکه با اوج گیری مخالفت های بعد از انتخابات پارلمانی، برخی از مقامات آمریکایی و اروپایی اعتراضات خود را نسبت به وضعیت روسیه اعلام و برخورد با معترضین را محکوم کردند.

غرب با اعلام کاندیداتوری پوتین به این نتیجه رسید که سیاست روسیه برای شش سال آینده در اختیار فردی اقتدارگرا همچون پوتین خواهد بود و لذا با اعلام حمایت از معترضین تلاش کرد تا جایی که می تواند بر روی صندوق آراء تأثیرگذار باشد و اگر هم نمی تواند تأثیر چندانی داشته باشد لااقل قدرت و اقتداری که پوتین در سالهای گذشته به دست آورده است را تضعیف کرده و اندکی اقتدار وی را بشکنند تا در زمان آغاز دور دوم ریاست جمهوری، پوتین با قدرتی تضعیف شده وارد صحنه شود.

غربی ها به خوبی می دانند با توجه به نظرسنجی ها و همچنین ضعیف بودن شانس سایر کاندیداها بعید است فرد دیگری به جز پوتین بتواند به قدرت برسد. شاید مهمترین رقیب پوتین زوگانف، رهبر حزب کمونیست باشد که او هم گزینۀ مناسبی برای غرب نیست. لذا تنها هدف غرب این بود که با ایجاد چند دستگی در روسیه اینگونه القاء کند که صحنه سیاست روسیه چندان یکدست و در اختیار پوتین نیست که این نوعی سرمایه گذاری بلندمدت برای غربی هاست.
نباید انتظار داشت در آینده در صحنۀ سیاست داخلی و خارجی روسیه، تغییرات مهمی رخ دهد. اما نکتۀ اساسی اینجاست که تجربه ثابت کرده، ماهیت روابط روسیه با غرب متأثر از عوامل ثالث است؛ عواملی همچون رفتار ایران، تحولات جهان عرب و ... اینها عواملی است که تأثیرات خود را بر روی روابط آمریکا و روسیه خواهد داشت.

برخی از این تحولات موجب نزدیکی روسیه و غرب و برخی نیز سبب دوری دو طرف شده است. لذا آنچه که می توانند در حوزۀ سیاست خارجی تعیین کننده باشد، اتفاقاتی است که در منطقه در حال وقوع است. مسئله سوریه از جمله مواری است که می تواند میان روسیه و غرب تعیین کننده باشد. در صورتی که بشار اسد بتواند بر قدرت باقی بماند، شکل دیگری به تعامل روسیه و غرب خواهد داد. در خصوص سپر دفاع موشکی نیز انتظار می‌رود که تغییر تعیین‌کننده‌ای به وقوع نپیوندد، ظاهرا هم آمریکا و هم روسیه یاد گرفته اند که در این زمینه چگونه عمل کنند تا خیلی نگرانی طرف مقابل را تحریک نکنند.

اما در صحنۀ سیاست داخلی، مشکل عمدۀ روسیه در آینده چالش های اقتصادی است. با توجه به کاهش روند رشد اقتصادی در این کشور چالش اصلی پوتین بازسازی اقتصاد روسیه و کاهش وابستگی این کشور به صادرات مواد اولیه و خام و درآمدهای نفتی است. اگر پوتین بتواند این کار را انجام دهد، به لحاظ اقتصادی فضای تازه ای را ایجاد خواهد کرد وگرنه یکی از مشکلات اساسی روسیه مسئله اقتصادی خواهد بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس