کد خبر 101329
تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۹:۴۲

یک درصدی که در آمریکا و البته در اغلب نقاط جهان بر دیگران حکومت می کنند ، چگونه پول می سازنند ، اردواج می کنند ، در انتخابات شرکت می کنند و در نهایت میلیاردر و یک درصدی می شوند؟

به گزارش مشرق به نقل از تابناک، خانواده های بسیار ثروتمند در آمریکا، بیشتر در حوزه سرمایه گذاری مشغول هستند، با یکدیگر وصلت میکنند و سیاست را با حساسیت خاصی دنبال میکنند.

میت رامنی اولین مالتی میلیونری نیست که به دنبال ریاست جمهوری میگردد، حتی ثروتمندترین کاندیدا هم نیست. راس پروت که رکورد دار این حوزه است، از سال 1992 تا 1996 بخشی از سرمایه میلیاردی خود را که از حوزه اطلاعات و کامپیوتر بدست آورده بود ، صرف مناقصه های شکست خورده کرد. از آن زمان تا کنون معمولا راه مردانی که دارایی و ثروت خود یا خانواده شان را مدیون نفت، ورزش، نشر، قوانین آزمایشی، مشروبات و زندگینامه های پرفروش هستند، همواره دنبال شده است.

اما آقای رامنی که سرمابه حدودا 200 میلیون دلاری خود را از راه سرمایه گذاری خصوصی در امور اجرایی شرکتهای خرید و فروش بدست آورده است، اولین کاندیدا از دنیای سرمایه گذاران قدرتمند است. همچنین وی نشان دهنده و تشریح کننده چهره درحال تغییر ثروتمندان آمریکایی نیز هست. این 1% ثروتمندان در آمریکا، نه تنها بیشترین سهم را از گوشت قربانی میبرنتد، بلکه قاعدتا خالقین سرمایه نیز هستند.

سرمایه گذاران می تازند

بر اساس داده های مالیاتی فدرال، در سال 2008 متوسط درآمد این 1% چیزی حدود 1.2 میلیون دلار بوده است. در آن سال ورود به جمع این 1% با میانگین 380000 دلار شروع میشد. در حالی که در سال 2007 اداره بودجه کنگره، این میانگین را به 347000 دلار رسانده بود. حتی بعد از آن، با کسر مالیاتهای فدرال و اضافه کردن نقل و انتقالات بانکی در محاسبات، این رقم به 252000 دلار هم رسید. اما نکته اینجا است که اگر این محاسبات بر اساس ارزش خالص دارایی ها حساب شود و نه درآمد، در سال 2009 ارزش دارایی های خالص این قشر 6.9 میلیون دلار بوده است، که بر اساس گزارش فدرال رزرو، 23% پایین تر از مقدار آن در سال 2007 بوده است.

به طور کلی این 1% ثروتمند، نیمی از درآمد خود را از مسیر حقوق و دستمزد، یک چهارم آن را از راه خود اشتغالی، و الباقی را از طریق بهره، سود سهام، ارزش افزوده دارایی ها و مال الاجاره بدست می آوند. بر اساس یک تحلیل، 16 درصد از این 1% پزشکان متخصص و 8 درصد آنها را وکلا تشکیل میدهند. تسهیمی که در سالهای اخیر البته کمی تغییر کرده و نویسندگان نیز در آن حضوری پررنگ پیدا کرده اند. اما جالب توجه ترین تغییر در این میان، رشد شاغلان در حوزه سرمایه و سرمایه گذاری از 8 درصد به 13.9 درصد است. به گونه ای که 25 عدد از ثروتمندترین بنگاههای سرمایه گذاری بیش از 25 میلیارد دلار درآمد کسب کرده اند، یعنی 6 برابر بیشتر از همه مدیر عاملان در شرکتهای کوچک و بزرگ.

هرچند این 1% تقریبا در همه کشورها بیشترین سهم را از درآمدها در اختیار دارند، اما گزارشی که از سوی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی منتشر شده نشان میدهد که این روند در آمریکا بسیار زودتر شروع شده و همچنین عمیق تر نیز به پیش رفته است.

زنجیره خانواده و قواعد ثابت

عضویت در 1% ثروتمندان آمریکا تقریبا تابع قاعده ای ثابت است: سه چهارم اعضای خاواده ثروتمندان در یک سال بر حسب درصد، در سال آینده هنوز عضو خانواده هستند. هرچند این تناسب به مرور زمان تغییراتی میکند، اما اکثریت بزرگی از این خانواده، طی یک دهه بعد هنوز جزو 10% ثروتمندان جامعه باقی خواهند ماند، هرچند دیگر عضو این 1% نباشند. در این میان خویشاوندی نقش مهمی ایفا میکند: والدین ثروتمند، فرزندانی ثروتمند بوجود می آورند. البته دستیابی به سطوح آموزش عایه و همچنین یک خانواده باثبات نیز در این میان کمک فراوانی خواهند کرد.
بر اسا گزارش گالوپ، 71 درصد افراد در این 1% مدرک دانشگاهی دارند و تقریبا نیمی از آنها نیز مدارک تحصیلات عالیه و تکمیلی در اختیار دارند. این رقم 2 تا 3 برابر بیشتر از همین تناسب در میان 99% است. همچنین احتمال ازدواج موفق و داشتن فرزند در این 1% به همین ترتیب به مراتب بیشتر است.از سویی، این 1% معمولا با اقشاری همردیف خود ازدواج میکنند. بر اساس یک تحقیق در فواصل سالهای 1379 تا 2005 تعداد زوجها در میان این 1% که از زمینه یقه آبی ها بودند، از 7.9% به 6.4% کاهش یدا کرده در حالی که زوجهایی از حوزه سرمایه گذاران، ملاکان و وکلا از 3.5 درصد به 8.8 درصد افزایش یافته است.

1% حامی 99%

بر اساس گزارش گالوپ، این 1% بیشتر به جمهوری خواهان تمایل دارند تا دموکراتها. ثروتمندان آمریکا معمولا در فعالیت سیاسی خود همزمان جبهه لیبرال و محافطه کار را حمایت میکنند. یکی از کارشناسان گالوپ میگوید اکثر این ثروتمندان با جنبش اشغال وال استریت همدردی میکنند. از سویی بخشی از آنها با اشتغالزایی ثروتمند میشوند و وال استریت را به عنوان مکانی مینگرند که در آن کسب و کارها از یکدیگر جدا میشوند و توسط افراد مختلفی بدست گرفته میشوند. نمونه این تناقض را در باب پارکوویتز ثروتمند میتوان دید که هرچند در تمام عمر جمهوری خواه بوده، اما با اعتراض به سیاستهای بوش به اوباما روی کرده و هرچند با تجارت افرادی مانند رامنی مشکلی ندارد اما با جنبش وال استریت موافقت دارد، تنها از این روی که معتقد است شرکتهای سرمایه گذاری قدرت زیادی در دست دارند.

اما و به هرحال اکثر افراد این خانواده 1درصدی علاقه زیادی به صحبت پیرامون دارایی شان ندارند. نیو یورک تایمز در مقاله جالبی در خصوص آنها مینویسد: برخی از آنها کابوس آن را دارند که روزی معترضان را در چمن جلوی خانه شان ببینند، برخی دیگر هراس حسابرسی از سوی ادارات مالیاتی و دیگر اقدامات تنبیهی دولتی.
 
تقریبا تمام افراد این 1% همواره رای میدهند، 68% آنها کمپین های انتخاباتی به راه می اندازند، نیمی از آنها با فردی در کنگره ارتباط دارند و معمولا یک پنجم آنها از یک کاندیدا حمایت مالی میکنند. بیشتر افراد از این قشر 1% خواسته یا ناخواسته به دنبال منافع عمومی هستند، زیرا به طرق مختلف درآمد و ثروت خود را از مسیر این منافع عمومی کسب میکنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس