یکی از کسبه که این وضع را دید ما را به داخل مغازه برد و کرکره را پایین کشید. در همین لحظه شهید علی اکبر رستمی به جلوی همان مغازه رسید و قبل از آن که مغازه دار فرصت کند او را هم به داخل بکشاند چماقداران به او رسیدند و دسته بیل را بالا بردند و...

گروه جهاد و مقاومت مشرق - روز اول آبانماه بود. در 30 مهرماه 38 سال قبل (1357) اولین راهپیمایی علیه رژیم شاه در اسدآباد شکل گرفت و فردای آن روز یعنی اول آبان دومین راهپیمایی که به تحریک رییس پاسگاه ژاندارمری شهر، گروهی چماقدار به راهپیمایی دانش آموزان حمله ور شدند.
 
یکی از شاهدان آن روز برادر احمد مهرانفر مشاهدات خود را این چنین نگاشته است: انقلاب هنوز پیروز نشده بودیکروز ازحیاط دبیرستان سید جمال الدین تظاهرات بر علیه رژیم طاغوت شروع از ابتدای شهر درمسیر خیابان امام به سمت پایین ادامه دادیم و این اولین تظاهرات در شهر اسدآباد بود و مردم با تعجب ما را نگاه می‌کردند و اکثر آنها هم جرئت پیوستن به مارا نداشتند.
 
به انتهای شهر که رسیدیم گروهی چماقدار طرفدار شاه به ما حمله ور شده و به شدت با چوب و چماق مارا می زدند و جمع دانش آموزان را پراکنده کردند. با چند نفر از دوستان به یک خیابان فرعی فرار کردیم چماقداران هم به دنبال ما.
 
یکی از کسبه که این وضع را دید ما را به داخل مغازه برد و کرکره را پایین کشید. در همین لحظه شهید علی اکبر رستمی به جلوی همان مغازه رسید و قبل از آن که مغازه دار فرصت کند او را هم به داخل بکشاند چماقداران به او رسیدند و دسته بیل را بالا بردند و گفتند بگو جاوید شاه و شهید با صدای بلند گفت: مرگ بر شاه و ضربه دسته بیل روی دست او فرود آمد. این وضعیت چندبار تکرار شد ولی شهید رستمی زیر بار نرفت.
 
هر بار و با هر ضربه مرگ بر شاه را بلندتر می‌گفت. و این در حالی بود که این شهید عزیز حدود 16سال داشت. شاید بگوئید ما در بین شهدا و اسرا 13 ساله هم داریم. بلی این شهدا آزادگان عزیز پس از حضور حضرت امام در ایران در دانشگاه معنویت و عرفان امام پرورش یافتند. نه در زمانی که آشنایی با امام از طریق سخنرانی روحانیون، اعلامیه، و یا حداکثر فتوکپی عکس حضرت امام بود. و این استقامت شهید عزیزمان در آن زمان حاکی از ایمان قوی به اعتقادات دینی بود. روحش شاد.