کد خبر 600656
تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۴

بنیانگذاران و بانیان اصلی تشکیل حکومت صهیونیستی، یهودیان سراسر دنیا را به انحای مختلف تشویق می‌کردند به سرزمین فلسطین مهاجرت کنند و در نتیجه زمین‌های فلسطینیان را یا خریدند یا به زور تصاحب کردند و سرانجام در سال 1948 میلادی با مساعدت بی‌شائبه بریتانیا و آمریکا اعلام موجودیت کردند.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ در سال 1948 میلادی با حمایت و پشتیبانی انگلیس و آمریکا کشور اسرائیل تاسیس شد و از آن سال تاکنون هر از گاهی بین اشغالگران صهیونیست و کشورهای همجوار عربی درگیری رخ می‌دهد که جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967 میلادی ازجمله مهم‌ترین این درگیری‌هاست. قبل از آن که به بررسی جزییات و علل جنگ 6 روزه و حواشی آن بپردازیم، باید به این نکته توجه کنیم که چرا کشوری همچون اسرائیل که تنها 62 سال از زمان شکل‌گیری آن گذشته حداقل 5 جنگ رسمی و ثبت شده با کشورهای همسایه خود داشته است و این جدای از درگیری‌های داخلی و کشتار هر روزه فلسطینیان و جنایات دیگری است که توسط این رژیم اعمال می‌شود. بررسی اهداف و امیال و آرزوهای بنیانگذاران و سردمداران صهیونیست، به فهم و تبیین علل اصلی جنگ‌افروزی اشغالگران قدس شریف می‌انجامد.


در اواخر قرن 19 میلادی یک یهودی افراطی به نام «تئودور هرتزل» اندیشه بازگشت به صهیون1‌ و ایده دولت یهود را مطرح کرد و درست یک سال پس از طرح ایده دولت یهود توسط هرتزل، اولین کنگره صهیونیست‌ها در شهر «بال» سوئیس در سال 1897 میلادی برگزار و سازمان جهانی صهیونیستی تاسیس شد.2‌

از آن پس کنگره‌های زیادی توسط صهیونیست‌ها در گوشه و کنار دنیا برگزار شد و در نهایت به این نتیجه رسیدند که منطقه‌ای مناسب‌تر از سرزمین حاصلخیز فلسطین برای آنها پیدا نخواهد شد و درصدد برآمدند تا به آنچه «آبراهام نبش» روزنامه‌نگار یهودی در سال 1860 میلادی نوشته بود، جامه‌عمل بپوشانند. نبش مدعی است: «هیچ قومی نتوانسته است در این سرزمین دمی بیاساید و هیچ ملتی در هیچ مقطعی نتوانسته است در آنجا از صلح و آرامش پایدار برخوردار شود، چون این سرزمین به قوم یهود که بر اثر سرگردانی طولانی خسته و درمانده شده است، تعلق دارد».3

بنیانگذاران و بانیان اصلی تشکیل حکومت صهیونیستی، یهودیان سراسر دنیا را به انحای مختلف تشویق می‌کردند به سرزمین فلسطین مهاجرت کنند و در نتیجه زمین‌های فلسطینیان را یا خریدند یا به زور تصاحب کردند و سرانجام در سال 1948 میلادی با مساعدت بی‌شائبه بریتانیا و آمریکا اعلام موجودیت کردند.4‌

در این میان، آنچه واضح و مبرهن جلوه می‌کند، این است که تشکیل کشور اسرائیل با اشغال و غصب سرزمین‌های فلسطینی و همراه با نسل‌کشی و آوارگی ساکنان اصلی فلسطین صورت گرفت؛ امری که با چگونگی تاسیس کشور آمریکا شباهت و مطابقت زیادی دارد،چراکه مهاجران اروپایی پس از آن که پای در سرزمین آمریکا نهادند در پی اشغال آن سرزمین برآمدند و در حقیقت با ریختن خون سرخپوستان آمریکا شالوده کاخ سفید بنا شد. ژنرال موشه دایان، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل با علم به شباهت‌های بسیار نزدیک دو کشور آمریکا و اسرائیل طی سخنانی در سال 1967 میلادی خط‌مشی کلی اسرائیل را مشخص می‌کند و از گفته‌های صریح او به علل جنگ‌افروزی‌های اسرائیل پی می‌بریم. موشه دایان می‌گوید: «اعلامیه آمریکایی‌ها درباره استقلال خودشان را ملاحظه کنید، این اعلامیه هیچ اشاره‌ای به محدوده اراضی ندارد و ما مجبور نیستیم مرزهای دولت را تعیین کنیم.»5

تفکر توسعه اسرائیل از فرات تا نیل از ابتدا مدنظر بانیان اسرائیل بوده است. در این زمینه «بن‌گورین» خطاب به دانشجویان اسرائیلی گفت:

«این نقشه، نقشه کشور ما نیست، ما نقشه دیگری داریم که شما جوانان و دانشجویان مدارس اسرائیل باید آن را تحقق ببخشید. ملت اسرائیل باید قلمرو خود را از فرات تا نیل توسعه دهد.»6

همچنین «ضاخیم بگین» عضو پارلمان اسرائیل در سال 1985 میلادی می‌نویسد: «بر شمال که می‌نگرم،‌ دشت‌های حاصلخیز سوریه و لبنان را می‌بینم... چون نگاهمان را متوجه شرق می‌کنیم، ‌دره‌های وسیع و حاصلخیز دجله و فرات و نفت عراق را مشاهده می‌کنیم و چون بر غرب نظر می‌افکنیم، سرزمین مصریان را... ما تا مسائل اراضی خویش را ازموضع قدرت حل و فصل نکنیم قادر به پیشرفت نیستیم. ما باید اعراب را به تسلیم محض واداریم.»7

با توجه به آنچه گفته شد به روشنی در می‌یابیم که چرا حکومت صهیونیستی اسرائیل در طول تاریخ کوتاه مدت خود دمادم در حال جنگ و کشمکش با دولت‌های همسایه است. هنوز 8 سال از تشکیل اسرائیل نگذشته بود که بر سر کانال سوئز در منطقه بحران آفرید و چند سال بعد در ژوئن 1967 میلادی با همسایه‌های خود درگیر جنگ شد. این جنگ که در تاریخ به جنگ 6 روزه یا جنگ ماه ژوئن معروف شد از روز 5 ژوئن تا 10 ژوئن 1967 میلادی میان اسرائیل و اعراب (مصر، سوریه و اردن)‌ در گرفت. رسانه‌های غربی مصرانه در صددند تا به جهانیان القا کنند اسرائیل در این جنگ در موضع دفاعی قرار داشت و تنها پیش‌دستی کرد،‌ وگرنه کشورهای همسایه ازجمله مصر در پی حمله و نابودی اسرائیل بودند.

آنچه در تاریخ جنگ 6 روزه اسرائیل و اعراب مشهور شده به این گونه است که مصر با بستن تنگه تیران یا خلیج عقبه که در دریای سرخ قرار دارد این راه آبی را بر کشتی‌های اسرائیلی بست و بندر تازه بنیاد «ایلات»را ـ که در جنوبی‌ترین بخش اسرائیل قرار دارد ـ عملا به حالت تعطیل درآورد. خلیج عقبه تنها راه ارتباطی دریایی اسرائیل با شرق بود. اسرائیل نفت خود را از عمده‌ترین شریک نفتی خود یعنی ایران از همین طریق وارد می‌کرد و بسته شدن این مسیر برای اسرائیل تاثیر فلج‌کننده‌ای به دنبال داشت. همچنین مصر، سوریه و اردن نیروهای خود را در شبه جزیره سینا، بلندی‌های جولان و کرانه باختری رود اردن برای حمله به اسرائیل متمرکز کردند. در 14 می رژیم صهیونیستی مطلع شد نیروهای مصر به دستور سپهبد عبدالحکیم عامر از ساعت 30‌/‌14 برای جنگ در حالت آماده‌باش کامل قرار گرفته‌اند. روز 15 می نخست‌وزیر اسرائیل دستور داد تا تعدادی از واحدهای زرهی برای تقویت جبهه سینا به مرزهای آن منطقه اعزام شوند و بالاخره بحران در 16 می به واسطه نامه جمال عبدالناصر به سازمان ملل به اوج خود می‌رسد. رئیس‌جمهور مصر در این نامه خواستار خروج نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد از منطقه حایل مرزی میان مصر و اسرائیل می‌شود. مضمون‌نامه به این شرح است که مصر برای مقابله احتمالی با هرگونه تهدید نظامی اسرائیل علیه کشورهای عربی در حال متمرکز کردن نیروهای خود در امتداد مرز با اسرائیل است و به همین دلیل لازم است نیروهای پاسدار صلح فورا منطقه را ترک کنند. بحران با خارج شدن نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد از صحرای سینا در 19 می تشدید شد. پس از خارج شدن این نیروها،‌ دولت مصر به رهبری جمال عبدالناصر به استقرار و وارد کردن نیروهای بیشتر به صحرای سینا ادامه داد و نیروها و جنگ‌افزارها بر مرز اسرائیل متمرکز شدند. نهایتا نیروهای اسرائیلی در 5 ژوئن 1967میلادی در یک اقدام ضربتی فرودگاه‌ها و مناطق استراتژیک کشورهای همجوار عربی را مورد هدف قرار می‌دهند و با یک اقدام هماهنگ بین نیروهای هوایی و نیروهای موتوریزه و زرهی در عرض 6 روز صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن، نوار غزه، ارتفاعات جولان و شهر قنیطره را به اشغال در‌آورد و بر تمام اورشلیم مسلط ‌شد و در پایان جنگ اراضی تحت تصرف اسرائیل به بیش از 3 برابر افزایش پیدا کرد. ماحصل جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل، منجر به استعفای جمال عبدالناصر‌ شد که خود را مقصر اصلی شکست ارتش مصر‌ می‌دانست؛ اگرچه این استعفا با مخالفت شدید مردم مصر و اعراب دیگر کشورها مواجه می‌شود. همچنین نیروهای اسرائیلی با توجه به سرعت عملی که در این جنگ به منصه ظهور می‌گذارند، هشداری جدی به کشورهای منطقه می‌دهند. اتفاقی که در جنگ‌های دیگر اسرائیل با کشورهای منطقه به نوعی تکرار می‌شود که از آن جمله می‌توان به جنگ اکتبر 1973 میلادی و حمله به لبنان در سال 1982 میلادی اشاره کرد. در این جنگ‌ها اسرائیل توانست معادله جنگ را ظرف چند روز با موفقیت‌‌های قابل توجه نظامی به سود خود به پایان برساند.

در نهایت با پایان یافتن آتش جنگ، شورای امنیت سازمان ملل متحد طی قطعنامه 242 اسرائیل را ملزم به تخلیه سرزمین‌های اشغالی کرد، اما اسرائیل نه‌تنها به این قطعنامه، بلکه به هیچ‌کدام از قطعنامه‌های سازمان ملل متحد که علیه این کشور صادر شده، هیچ‌گاه وقعی ننهاد؛ هرچند سال‌های بعد اسرائیل با امضای پیمان صلح با حکومت‌های مصر و اردن به خصومت‌های موجود پایان داد.

آنچه از جنگ ماه ژوئن گفته شد تنها لایه برونی اتفاقات این جنگ است، اما لایه زیرین و درونی جنگ ماهیتی متفاوت از آنچه نشان داده می‌شود، دارد. لایه‌های پنهان این جنگ را می‌‌توان در سخنان زمامداران حکومت صهیونیستی دریافت. به‌رغم اعترافات صریح رهبران اسرائیلی به انجام برنامه‌ریزی‌‌ها و سازماندهی‌‌های گسترده برای این جنگ، کشورهای غربی تلاش زیادی کردند که در طول این سال‌ها نشان دهند جنگ 1967 میلادی، جنگی تحمیل شده علیه تل‌آویو بود و اسرائیل تنها در دفاع از خود وارد جنگ با کشورهای عربی شد.

سخنان و گفته‌های زمامداران رژیم صهیونیستی برای روشن شدن لایه‌های زیرین و پنهان جنگ ماه ژوئن یا همان جنگ 6 روزه اعراب با اسرائیل کمک شایانی می‌کند.

مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسبق اسرائیل در آگوست 1982 میلادی طی مصاحبه‌ای با روزنامه نیویورک تایمز درباره مشارکت تل‌آویو در این جنگ می‌گوید: «در ژوئن 1967 استقرار نظامی جمال عبدالناصر در سینا به گونه‌ای نبود که نشان دهد مصر درصدد حمله به اسرائیل است. باید کمی صادق باشیم و به خودمان دروغ نگوییم. اسرائیل خود تصمیم گرفت وارد این جنگ شود و حمله را آغاز کند».

اسحاق رابین، نخست‌وزیر اسبق اسرائیل فوریه 1986 میلادی در گفتگویی با روزنامه لوموند فرانسه طی اعتراف صریحی درباره این جنگ می‌گوید: «فکر نمی‌کنم که جمال عبدالناصر درصدد وارد شدن به چنین جنگی با اسرائیل بود و از سوی دیگر عبدالناصر در 13 می 1967 تنها 2 گردان از نیروهای خود را در سینا مستقر کرد. بنابراین هم مصری‌ها و هم اسرائیلی‌ها بخوبی می‌دانستند که دولت وقت مصر درصدد انجام جنگی علیه اسرائیل نیست.»

2 نفر از فرماندهان جنگ 6 روزه نیز بر سخنان نخست‌وزیران پیشین اسرائیل صحه می‌گذارند و معتقدند از جانب مصر یا دیگر کشورهای عربی اسرائیل با هیچ‌گونه تهدیدی مواجه نبوده و رژیم صهیونیستی با برنامه‌­ریزی گسترده درصدد جنگ بوده است.

مسلم تهوری

منابع:

1 ـ ‌صهیون، نام کوهی نزدیک بیت‌المقدس است که نزد یهودیان از تقدس برخوردار است.
2 ـ شناخت ادیان، سازمان حوزه‌ها و مدارس خارج از کشور، ج 2، ص 108.
3 ـ تاریخ صهیونیسم، سوکولوف، ناهوم، ترجمه داوود حیدری، ص 252.
4 ـ شناخت ادیان، سازمان حوزه‌ها و مدارس خارج از کشور،ج 2، ‌ص 109.
5 ـ اسطوره‌های بنیانگذار سیاست اسرائیل، روژه گارودی، ص 183.
6 ـ صهیونیسم، ایوانف، یوری، ترجمه ابراهیم یونسی، ص 14.
7 ـ‌ همان، ص 166.