گروه سیاسی مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌


*******

پاسداری از اقتدار ملی

روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي نوشت: مردم ایران در یکی دو هفته گذشته، روزهای دردناک و تلخی را پشت سر گذاشتند، از طرفی شهادت مظلومانه روحانی نستوه، آیت الله نمر، دل‌ها را به درد آورد و از طرف دیگر خارج ساختن قلب رآکتور هسته‌ای اراک، قلب‌ها را جریحه‌دار ساخت و پر کردن محفظه قلب با بتن و سیمان، همزمان با سالروز شهادت دانشمندان هسته‌ای دکتر علی محمدی و مهندس احمدی روشن، نمکی بر این زخم پاشید. به ویژه آنکه در قبال این اقدامات آمریکا تحریم‌های جدیدی را به بهانه‌های مختلف علیه ایران وضع کرد. هرچند اجرای برجام کلید خورد و 1+5 به ویژه آمریکا بخشی از تعهدات خود را عملی کردند و آن را می‌توان چندگام به جلو برای استیفای حقوق هسته‌ای ملت تلقی کرد. طبعاً حالات روحی ملت و خشم و بغض او در چنین شرایطی که احساس می‌کند غرورش مورد هجوم دشمن قرار گرفته است، قابل توصیف نیست. البته ملت صبور ایران، هوشمندانه عملکرد مسئولین و برگزیدگان خویش را زیر نظر دارد تا خردمندانه و با متانت و در موقعیت‌های مناسب، قاطعانه از عزت خویش دفاع کند و از جمله در هنگام انتخابات، نمایندگان شجاعی را برگزیند که تحت تاثیر القائات مصلحت‌اندیشان قدرت طلب و مرعوب، واقع نشوند و توانایی دفاع از عظمت و سرافرازی ایران را داشته باشند و دستاوردهای شهیدان را پاس بدارند، ملت تلاش خواهد کرد تا کاستی‌های پدید آمده تحت تاثیر فتنه 1388 و فضای غبارآلود پس از آن را جبران کند.

در چنین شرایطی و در هنگامه‌ای که سردمداران آمریکا، سرشار از پیروزی و غروری کاذب بودند و در تبلیغات خود چنین جلوه می‌دادند که ایران سربلند هم در برابر استکبار جهانی سر تعظیم فرود آورده است، خداوند متعال همچنان که وعده فرموده است از مومنان دفاع می‌کند، چنین مقدر کرد که با حادثه‌ای به ظاهر کوچک، تلخکامی‌های گذشته تا حدودی جبران گردد و تمامی آن تبلیغات به یکباره نه تنها خنثی شود بلکه نتیجه‌ای متضاد به ارمغان بیاورد که حاصل آن تحقیر آمریکا و نشانه عظمت و اقتدار ملت ایران است.

این حادثه افتخارآفرین ساعت 30/16 روز دوشنبه 21/10/1394 در مرزهای آبی ایران در خلیج فارس روی داد و 10 تفنگدار دو شناور آمریکایی که دو کیلومتر وارد حریم ایران شده بودند و گشت زنی می‌کردند، با دستان توانمند پاسدارانی که امام خمینی(ره) بر آنها بوسه زده بود، به اسارت درآمدند و تحرکات هواپیماهای ناو ترومن هم برای ایجاد رعب نتیجه‌ای نبخشید و پاسداران ایران سرافراز، علیرغم توانایی پاسخگویی، با درایت و خویشتن‌داری از مرزهای میهن اسلامی، قاطعانه دفاع کردند و در نهایت تصویر تفنگداران متجاوز که در برابر عظمت ملت ایران زانو زده و به نشانه تسلیم دست‌های خود را پشت سر برده بودند، به سراسر جهان مخابره شد. آن هم همزمان با نطق سالانه اوباما که می‌خواست در جایگاه امپراتور جهان سخنرانی کند.

انتشار این تصاویر و اخبار مربوط به اسارت تفنگداران و گریستن آنان هنگام اسارت، اگرچه در داخل با سکوت سیاسیون مرعوب مواجه شد اما حتی به مردم آمریکا هم ثابت کرد که حکومت ظالمشان در برابر لشکریان حق، ناتوان است و در عین حال موجب شادمانی و تعمیق باور نیروهای خداجو در سراسر جهان شد که وعده خدا تخلف‌ناپذیر است و نیز اتمام حجتی بود برای برخی افراد که در مواجهه با استکبار جهانی دچار تزلزل شده‌اند و گویی این آیه شریفه را گوشزد می‌فرمود که:
"آنان که کافران را به جای مومنان، دوست و سرپرست خود برمی‌گزینند، آیا نزد کافران عزت را جستجو می‌کنند، حال تمامی عزت از آن خداوند است." (نساء ـ آیه139) و یادآوری سنت الهی شد که خداوند به حضرت داوود(ع) فرموده بود: "ای داوود! من عزت را در اطاعت از خود قرار داده‌ام ولی عده‌ای آن را در خدمت به سلاطین طلب می‌کنند و نمی‌یابند."(حدیث قدسی)

بازتاب این اقدام قانونی و در عین حال شجاعانه و مقتدرانه به همان اندازه که ملت سربلند ایران را شادمان ساخت، در سیاستمداران ایالات متحده موجب پیدایش اختلاف و افسردگی گشت، چندان که نسبت به موضع‌گیری وزیر خارجه خود معترض شده‌اند و حتی از محاکمه تفنگداران سخن به میان می‌آید که چرا از ایران عذرخواهی کرده‌اند و یا برای رهایی خویش چنین استدلال کرده‌اند که سیستم ارتباطی شناورهای‌شان دچار نقص فنی شده است، زیرا این نیز خود سندی بر آسیب‌پذیر بودن فناوری‌های کشوری است که خود را شکست‌ناپذیر قلمداد می‌کند. خبر آسیب پذیر بودن فناوری، آن چنان در تضاد با تبلیغات آمریکا بوده است که برخی رسانه‌ها گمانه‌زنی کرده‌اند چه بسا ایران با فناوری‌های پیچیده خود، همچنان که پهپاد را بر زمین نشاند، شناورها را نیز به داخل آب‌های خود کشانده است!
به هر حال در این ایام که گفته می‌شود زمان اجرای برجام و برداشتن تحریم‌هاست،تقدم پیروزی بر کاروان نظامی در قیاس با دستیابی به غنائم، این سنت الهی را متذکر می‌شود که تنها در پرتو ایثار و استقامت و مبارزه است که ملت‌ها می‌توانند حق خویش را از استکبار جهانی بازپس بگیرند و بر همین اساس، اگر دشمن مجبور شود دست از زیاده‌خواهی‌ها و فشارهای خویش بردارد، این ارمغانی است که شهیدان به ملت ایران تقدیم کرده‌اند و اگر همچنان بر افزون طلبی‌های خود پافشاری کند، ملت ایران یکپارچه و یکصدا از حقوق خویش پاسداری خواهد کرد و با تبعیت از رهنمودهای عزت مدارانه مقام معظم رهبری، دشمن را سر جای خود خواهد نشاند. این به معنای پاسداری از اقتدار و امنیت ملی است.

بازسازي روابط ايران و عربستان؟!

آرمان به قلم الهه کولایی نوشت: ايران و عربستان دوكشور مهم و تاثير‌گذار در ميان كشورهاي اسلامي هستند كه در قدرت بخشيدن به سازمان همكاري‌هاي اسلامي و تقويت كشورهاي اسلامي نقش و تاثير ويژه‌اي دارند. آنچه در سال‌هاي اخير در روابط دو كشور ايران و عربستان به وجود آمده و به تبع آن در سال‌هاي گذشته وجود داشت، با منافع اين مجموعه از كشورها به هيچ‌وجه همخواني ندارد. به ويژه آنكه دو كشور در بازار انرژي هم از جايگاه ويژه، نفوذ و تاثير‌گذاري بسيار مهمي برخوردار هستند كه اين موقعيت‌ها با منافع هردو كشور رابطه مستقيمي پيدا مي‌كند.
نقش اين كشورها در تحولات اخير منطقه به ويژه موضوع سوريه و جنگ خانمانسوز آن و مصائب و آلام بي‌انتهاي مردم اين كشور ارتباط مستقيم پيدا مي‌كند. هر دو كشور مي‌توانند در پايان دادن به اين مصائب و در واقع دردهاي مردم سوريه و پيامدهاي مهم آن براي منطقه نقش تاثير‌گذاري ايفا كنند. به ويژه آن كه موضوع بنيادگرايي اسلامي و گسترش تروريسم در اين منطقه و پيرامون آن نيز نه تنها برامنيت منطقه بلكه بر امنيت جهاني تاثيرگذار است. بنابراين رابطه ميان ايران و عربستان از اهميت ويژه‌اي نه در سطح منطقه، بلكه درسطح بين‌المللي برخوردار است. لذا بسيار طبيعي است كه كشورهاي ديگر اسلامي مانند پاكستان كه با هر دو كشور روابط ويژه‌اي دارند، نگران اين وضعيت و علاقه‌مند به تاثير‌گذاري بر بهبود اين روابط باشند.

اهميت اين مساله به ويژه در شرايط پس ازتوافق هسته‌اي و اجرايي شدن برجام مشخص‌تر مي‌شود. به گونه‌اي كه اگر دو كشور بتوانند به نوعي توازن در سطح منطقه دست يابند، مي‌توانند برتاثيرگذاري كشورهاي اسلامي در محيط بين‌المللي نقشي جدي و تعيين‌كننده داشته باشند. بنابراين براي جمهوري اسلامي ايران كه توانسته سياست و ديپلماسي اعتماد‌سازي را در روابط بين‌المللي خود به مرحله اجرا برساند، كار دشواري نيست كه اين اعتماد‌سازي را در سطح منطقه گسترش دهد و در واقع بر تحولات منطقه نيز آثار آن را انتقال دهد. به ويژه كه در روابط با روسيه و سوريه، ايران مي‌تواند آثار مثبت اين اعتماد‌سازي را انتقال دهد. به نظر مي‌رسد براي جمهوري اسلامي ايران بهبود و بازسازي روابط و خروج ازوضعيت موجود در رابطه با عربستان يك الزام غيرقابل انكار است كه سياست دولت تدبير و اميد انتظار اين تحول را منطقي مي‌سازد. سياست تدبير همان طور كه اميد در روابط بین‌المللي در بعد جهاني ايجاد كرده است توانايي اين را دارد كه در بهبود روابط ايران با كشور‌هاي عربي و به ويژه عربستان كمك كند. ايران و عربستان در صورتی كه بتوانند با يكديگر بر سر مسائل منطقه‌اي به گفت‌وگو بنشينند خواهند توانست برخي از مسائل به وجود آمده را حل و فصل كنند.

بی‌توجهی به اقتصاد مقاومتی، چرا؟

روزنامه جام‌جم به قلم حجت‌الله عبدالملکی نوشت: روز گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامی مجددا به موضوع اقتصاد مقاومتی اشاره کرده و خواستار توجه جدی مسئولان به اجرای این سیاست‌ها شدند؛ اما چرا تاکنون به اجرای این سیاست‌ها توجهی نشده است؟
1ـ متاسفانه برخی مسئولان هنوز معنای اقتصاد مقاومتی را براساس تحلیل خود تعبیر می‌کنند، اما این سیاست به آن معناست که اقتصاد در برابر هجمه‌های خارجی و تحریم‌ها مقاوم باشد. مثلا این‌که اخیرا اعلام شده سرمایه‌گذاری شرکت‌های خارجی، اجرای سیاست اقتصادمقاومتی را تسریع می‌کند، با معنای اصلی این سیاست‌ها در تضاد است.

2ـ اقتصاد مقاومتی بر این پیش‌فرض بنا می‌شود که دشمنی دشمنان ما مخصوصا دشمنان غربی دائم ادامه پیدا می‌کند و هرگز تمام نخواهد شد؛ این، پیش‌فرض اقتصاد مقاومتی است. در چنین شرایطی اقتصاد مقاومتی به ما می‌گوید که باید از منابع داخلی حداکثر استفاده را بکنیم تا به پیشرفت برسیم. به بیان بهتر شرایطی داریم که بستر اجرای اقتصاد مقاومتی با موانع و محدودیتی مواجه است و مانع تحقق اهداف مکتب اقتصاد اسلامی می‌شود. مکتب اقتصاد اسلامی در ذاتش عنصر مقاومت را دارد، یعنی اگر مکتب به خوبی اجرا شود، نظامی که پیش خواهد آمد یک نظام اقتصادی مقاوم خواهد بود. اما اگر می‌بینیم اقتصاد ما مشکلات اساسی دارد به دلیل فاصله گرفتن با مکتب اقتصاد اسلامی است.

3ـ همه کشورها در راستای تحقق مکتب اقتصادی خود نظام اقتصادی را به گونه‌ای طراحی می‌کنند که از موانع پیش‌ رو بتوانند عبور کنند. این نظام که امروز در موردش صحبت می‌کنیم ماحصل مکتب اقتصاد اسلامی است بنابراین ما باید اصل نظام اقتصاد مقاومتی را طراحی کنیم و در مرحله دوم آن را اجرا کنیم.

4ـ البته این سوال مطرح است که چرا ما تاکنون نتوانستیم اقتصاد مقاومتی را محقق کنیم. ابتدا در بعد طراحی، احتیاج به اسناد بالادستی داریم که این اسناد موجود است، اما نظریه عملیاتی موجود نیست، مثلا مشخص نیست وزارتخانه‌ها، مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان هر کدام باید چه کاری را انجام دهند. این کار وظیفه افراد مختلف با محوریت دولت است اما دولت تاکنون این اهتمام را نداشته است.

5 ـ برخی‌ها مدعی هستند ممکن است دولت درک درستی نسبت به اقتصاد مقاومتی نداشته باشد که من این را قبول ندارم و اگر بپرسند کدام نهاد حاکمیتی بهترین درک را از اقتصاد مقاومتی دارد، باید بگویم که قوه مجریه، چون هم توان علمی، هم توان اجرایی و هم تجربه دارد. اما بحث اینجاست که دولت نمی‌خواهد اقتصاد مقاومتی را اجرا کند و چون نمی‌خواهد اجرا کند در مرحله طراحی نیز آن را درست طراحی نمی‌کند. به عنوان مثال، سازمان مدیریت برنامه‌ریزی به‌عنوان حاکم بر شورای اقتصاد و با همکاری دستگاه‌ها یک مجموعه برنامه اقتصاد مقاومتی را با 650 ماده طراحی می‌کند. وقتی این برنامه‌ تقدیم رهبر معظم انقلاب می‌شود، ایشان می‌فرمایند خیلی از این برنامه‌ها وظایف روزمره دستگاه‌ها است و برخی مقدماتی است و خیلی از این برنامه‌ها اصلاً اقتصاد مقاومتی نیست.

6 ـ رهبر انقلاب تاکنون چند بار روی این موضوع تاکید کرده‌اند که بازوی اجرای اقتصاد مقاومتی مردم هستند. برای این‌که مردم بتوانند در اجرای اقتصاد مقاومتی ایفای نقش کنند دولت باید برای ورود و مشارکت آنها برنامه‌ریزی کند. اما دو اشکال در عملکرد دولت وجود دارد؛ یکی اشکالات رویکردی یا مبنایی و دیگری مشکلات عملیاتی است.

7ـ در هر حال، دولت در اجرای اقتصاد مقاومتی بسیار تعلل می‌کند و همین امر باعث نارضایتی رهبر انقلاب از روند اجرای این سیاست شده است و مسئولان باید در این زمینه اهتمام بیشتری به خرج دهند و فقط به تدوین برنامه اکتفا نکنند.

شرط‌های لازم میانجیگری نواز شریف

روزنامه جوان به قلم  نعمان رحیمی نوشت:
محمد نواز شریف و ژنرال راحل شریف نخست وزیر و فرمانده ارتش پاکستان به‌همراه طارق فاطمی دستیار ویژه نخست وزیر در امور امنیتی، ناصرخان جنجوعا مشاور نخست‌وزیر در امور امنیت ملی و شهباز شریف برادر نواز شریف وارد تهران شدند تا آنکه بعد از سفر به عربستان و دیدار با پادشاه آل سعود با مقام‌های ایران هم دیدار و گفت‌وگو داشته باشند. هم ترکیب نظامی ــ امنیتی هیئت همراه نواز شریف و هم ورود او به تهران بعد از سفرش به ریاض نشان می‌دهد این سفر او با هدف میانجیگری بین ایران و عربستان سعودی صورت می‌گیرد. اعدام شهید آیت‌الله باقر النمر به دست آل سعود باعث اوج گرفتن تنش بین تهران و ریاض شد و مقام‌های پاکستانی با بالا گرفتن تنش اعلام کردند حاضر به میانجیگری بین دو کشور هستند. علاوه بر پاکستان، برخی از کشورهای دیگر مثل روسیه و آلمان هم آمادگی خود را برای میانجیگری اعلام کرده بودند اما حالا این نواز شریف است که در عمل خود را درگیر این کار کرده و باید دید او کار خود را چگونه پیش می‌برد.

می‌توان انتظار داشت او بعد از دیدار با ملک سلمان، پادشاه آل‌سعود، حامل مطالبی از سوی او برای مقام‌های ایران است و البته خود نیز حرف‌هایی برای گفتن دارد اما باید توجه داشت که میانجیگری او نمی‌تواند بدون شرط و شروطی باشد. نخستین شرط در تبیین و شفاف‌سازی نسبت به تصمیم دولت پاکستان برای عضویت در ائتلاف به‌اصطلاح ضد‌تروریسم آل‌سعود است. هنگامی که محمد‌بن سلمان، وزیر دفاع و پسر پادشاه آل سعود، در نیمه دسامبر نام کشورهای عضو این ائتلاف را قرائت کرد، مقام‌های پاکستانی از قرار گرفتن نام پاکستان در فهرست او متعجب شدند اما طولی نکشید که قاضی خلیل، سخنگوی وزارت خارجه پاکستان، خبر از عضویت کشورش در این ائتلاف داد. حالا خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان به پارلمان این کشور رفته تا به نمایندگان توضیح دهد کشورش در هیچ ائتلاف ضد‌ایرانی شرکت نمی‌کند و با نام بردن شخصیت شیعی مشهوری مثل محمد علی جناح، قائد اعظم و بنیانگذار پاکستان، تأکید کرده پاکستان حتی به ملحق شدن به ائتلاف ضد‌شیعی هم فکر نمی‌کند.

با وجود این، او و دیگر مقام‌های پاکستانی چگونه می‌توانند عضو ائتلافی شوند که از سوی آل‌سعود و در جهت اختلافات مذهبی در جهان اسلام به راه افتاده و تنها نام ضد‌تروریستی را یدک می‌کشد. نکته دیگر به تحولات منطقه و سیاست پاکستان در قبال آن مربوط می‌شود. در حال حاضر، پاکستان یک‌هزار و 125 نیروی نظامی در عربستان دارد که به‌گفته خواجه آصف مأموریت آموزشی در آن کشور دارند و قرار است در روزهای آینده تعداد آنها افزایش بیابد. به چه صورت می‌توان این افزایش نیرو و آموزش نظامی به نیروهای آل سعود را توجیه کرد آن هم با توجه به اینکه آل سعود قریب به یک سال لست که از توان نظامی خود برای کشتار مردم یمن استفاده می‌کند.

درست است که پاکستان حاضر به مشارکت در ائتلاف آل سعود برای تجاوز نظامی به یمن نشده اما شفاف‌سازی در این مورد از شروط میانجی‌گری نواز شریف است تا معلوم شود او اصل بی‌طرفی و صلح‌خواهی را در این زمینه دارد. مسئله دیگر این میانجیگری به طرف مقابل مربوط می‌شود. آل‌سعود همچنان به کشتار مردم غیرنظامی یمن ادامه می‌دهد، منتقدان داخلی را به‌شدت سرکوب می‌کند مثل بازداشت محمد العبید در روزهای اخیر، وزیر خارجه آل سعود هتاکی سیاسی را در ادبیات خود به اوج رسانده و گذشته از این موارد، ‌هیچ نشانه‌ای از اندک تغییر در سیاست خصمانه و تروریستی آل سعود در منطقه دیده نمی‌شود. این در حالی است که آل سعود با قطع رابطه با ایران ناکام بزرگ سیاست تنش‌آفرینی‌خود شده‌ و با واسطه کردن کسی مثل نواز شریف سعی دارد با کمترین هزینه آثار این سیاست را کاهش بدهد.

نواز شریف در این وضعیت مبدل به ابزار آل‌سعود شده که نه متناسب با شخصیت او و نه به‌صلاح دولت این کشور است. به‌عبارت دیگر، نواز شریف باید توجه داشته باشد که آل سعود با شروع تجاوز نظامی به یمن مرتکب جنایات جنگی شد که با اعدام شهید باقر النمر پرونده خود را سنگین‌تر از آن کرده تا او بتواند با یکی دو سفر و چند تعارف سیاسی کل مسئله را فیصله بدهد و میانجیگری‌اش نتیجه‌ای داشته باشد.

پسابرجام فرصت‌ها و تهدیدها

روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی نوشت:

1- بدون شک یک جریان تابلودار داخلی از ماجرای رفع بخشی از تحریم‌ها برای بزک آمریکا و ترویج تفکر رابطه با آمریکا سوءاستفاده خواهد کرد. برجام - با تمام مختصات قابل بحثش- به سرانجام رسیده است و دیگر بهانه‌ای برای تماس و رابطه دیپلماتیک با مقامات آمریکایی وجود ندارد. آمریکایی‌ها به شدت به دنبال آن هستند که پای خود را لای این درب گذاشته و مانع بسته شدن آن شوند چرا که برای آنها منافع زیادی به دنبال دارد. اولین دستاورد زنده نگاه داشتن این کانال، قبح‌زدایی از رابطه با آمریکاست. تجربه نیز نشان داده این رابطه یک‌طرفه بوده و فقط واشنگتن از آن سود می‌برد. همین رابطه باعث شد کشتی ایرانی حامل کمک‌های انسانی برای یمن به جیبوتی برود و...
رهبر معظم انقلاب اسلامی 15 مهر سال جاری در این مورد فرمودند؛ «مذاکره با آمریکا به معنای باز کردن مسیر برای نفوذ در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی کشور است... مذاکره با آمریکا ممنوع است زیرا این مذاکره نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضررهای بی‌شماری نیز دارد.» آمریکایی‌ها 35 سال پیش رابطه خود با ایران را قطع کردند و حضرت امام(ره) در پیامی در این خصوص فرمودند؛ «خبر قطع رابطه بین آمریکا و ایران را دریافت کردم. اگر کار‌تر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است.» آمریکا از این قطع رابطه ضررهای فراوانی را متحمل شده است. همین چند روز پیش فارین پالیسی در گزارشی در این خصوص نوشت؛ «در سال 1990 جرج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا حدود نیم ساعت تلفنی با کسی صحبت کرد که فکر می‌کرد رئیس جمهور ایران است - ولی بعدا معلوم شد که این فرد خودش را جای رئیس جمهور جا زده است!»

2- رفع تحریم‌ها اگر چه یک فرصت است اما در کنار این فرصت تهدیدات بالقوه‌ای نیز وجود دارد. بنا به اعتراف غربی‌ها بازار ایران یک بازار دست نخورده است که یک تریلیون دلار (هزار میلیارد دلار) ارزش دارد. جمعیت 80 میلیونی ایران یکی دیگر از مزیت‌های این بازار است. آزاد شدن تجارت با ایران می‌تواند فرصتی برای رونق و افزایش تولید باشد و برعکس می‌تواند کشور را به آهنربایی برای واردات کالاهای مصرفی مبدل سازد. اگر رفع تحریم‌ها محملی برای ورود سرمایه‌گذاری‌های تولیدی و ورود کالاهای سرمایه‌ای باشد، کشور را رو به جلو خواهد برد. کارشناسان معتقدند ایران ظرفیت آن را دارد که به ششمین عضو گروه اقتصادهای نوظهور «بریکس» - برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی- تبدیل شود و BRICS به IBRICS مبدل شود. رهبر معظم انقلاب اسلامی در پایان نامه تایید مشروط برجام (29 مهر 94) خطاب به رئیس جمهور دستور دادند؛ «مراقبت فرمایید که وضعیّت پس از برداشته شدن تحریم‌ها، به واردات بی‌رویّه نینجامد، و به خصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جدّاً پرهیز شود.»

3- یکی از مخاطرات اصلی پیش رو، به حاشیه رانده شدن راهبرد اقتصاد مقاومتی است. متاسفانه دولت یازدهم اهتمام لازم در زمینه اجرایی کردن این سیاست‌ها را تا کنون از خود نشان نداده و همین امر در پنهان و آشکار هشدار و گلایه‌های رهبری را نیز به دنبال داشته است. ایشان در نامه تایید مشروط برجام تاکید کردند؛ «همان‌طور که در جلسات متعدّد به آن‌جناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کرده‌ام، رفع تحریم‌ها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدّی گرفتن و پیگیری همه‌‌جانبه اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شـد.» و در بند دوم نامه روز سه‌شنبه هفته جاری به رئیس جمهور نیز تاکید کردند؛ «به همه‌ مسئولان دولتی تذکر داده شود که حلّ مشکلات اقتصادی کشور در گرو تلاش بی‌وقفه و خردمندانه در همه‌ بخش‌ها در جهت اقتصاد مقاومتی است و رفع تحریم‌ها به تنهایی برای گشایش در اقتصاد کشور و معیشت مردم کافی نیست.»
ایشان در اسفند سال 92 در تبیین سیاست‌های اقتصاد مقاومتی درباره فلسفه اتخاذ این سیاست هم تاکید کرده بودند؛ سیاست‌های اقتصاد مقاومتی مقطعی نیست و حتی اگر همه تحریم‌ها نیز رفع شود، این سیاست‌های بلندمدت در نقشه راه حرکت اقتصاد کشور باید مورد توجه قرار گیرد.

4- رهبر معظم انقلاب در نامه روز سه‌شنبه از رفع بخشی از تحریم‌ها ابراز خرسندی و از دست‌اندرکاران تشکر کرده و 5 نکته مهم را متذکر شدند. چهار نکته این نامه در موضع‌گیری‌های پیشین ایشان نیز بارها مورد تاکید قرار گرفته بود. البته وجود این چهار نکته (مراقبت نسبت به انجام تعهدات طرف مقابل، راه حل بودن اقتصاد مقاومتی، معرفی ایستادگی و مقاومت به عنوان کلید موفقیت و پیروزی و هشدار نسبت به خدعه و نقض عهد آمریکا) در نامه اخیر رهبر معظم انقلاب، حاکی از اهمیت بالای آنهاست.
اما ایشان در نکته سوم نامه به موضوع خاصی اشاره می‌کنند؛ «در تبلیغات توجه شود که در برابر آنچه در این معامله به دست آمده، هزینه‌های سنگینی پرداخت شده است. نوشته‌ها و گفته‌هایی که سعی می‌کنند این حقیقت را نادیده گرفته و خود را ممنون طرف غربی وانمود کنند با افکار عمومی ملت، صادقانه رفتار نمی‌کنند.»
این نکته در عین کوتاه بودن حاوی موضوع بسیار کلیدی و مهمی است. عده‌ای سعی دارند برجام را معامله‌ای شیرین جلوه داده و بگویند؛ چیزکی دادیم و چیز بزرگی به دست آوردیم. این مسئله فرع ماجراست. اصل ماجرا نتیجه‌ای است که از این مفروض گرفته می‌شود و آن اینکه پس طرف معامله ما قابل احترام است، باید بخاطر این معامله از او ممنون باشیم و می‌توان معامله‌های پرسود دیگری نیز با او کرد.

ایشان در این بند به یک موضوع راهبردی و نزاع پارادایمی اشاره دارند. یک پارادایم که پرچمدار آن خود ایشان هستند، نگاهی انقلابی به آمریکا دارند و همچنان آمریکا را دشمن شماره یک انقلاب و جمهوری اسلامی می‌دانند. در مقابل پارادایمی است که با تمسک به برجامی بزک شده می‌خواهد آمریکا را از دشمن به رقیب و از رقیب به شریک تبدیل کند. محور اصلی این نکته در نامه رهبر معظم انقلاب، نزاع تعیین‌کننده بر سر این مسئله است.

5- اما اصلی‌ترین موضوعی که در جنجال و هیاهوی این روزها ممکن است فراموش شود، علت اصلی فشارهای گوناگون به جمهوری اسلامی از جمله فشار از طریق تحریم است. عده‌ای آگاهانه و ناآگاهانه در پی جابجایی علت و معلول در این ماجرا هستند. این عده توجه ندارند و یا نمی‌خواهند داشته باشند که تحریم به بهانه فعالیت هسته‌ای معلول یک علت ریشه‌ای است و آن علت چیزی نیست جز ماهیت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی به عنوان مولود این انقلاب.
برجام تا حد بسیار زیادی فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را به محاق برد و به دنبال آن تحریم‌هایی که به این بهانه وضع شده بود رفع شده است. اما نباید از یاد برد که علت اصلی عصبانیت دشمن از ملت ایران همچنان پابرجاست و از همین رو گمان اینکه وارد دوره‌ای از ترک مخاصمه و بهبود روابط شده‌ایم، ساده انگارانه است. نشانه‌ها و شواهد این قضیه نیز کاملاً در دسترس است. یک نمونه آن نامه 53 تن از مقامات ارشد امنیتی -تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران- آمریکاست که معتقدند برای تکمیل امتیازات به دست آمده در برجام باید جمهوری اسلامی را در حوزه‌های دیگری مانند تروریسم، حقوق بشر و فعالیت موشکی نیز تحریم کرد. اینکه کاخ سفید درست در نخستین روز اجرای برجام تحریم‌های جدیدی را به بهانه تست موشکی علیه ایران اعمال می‌کند، فارغ از وزن و میزان اثرگذاری، یک پیام استراتژیک به همراه دارد.

پساتحریم، دولت و ۲ نقطه ضعف

روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده نوشت:
سرانجام روز اجرای برجام که روز لغو تحریم های ظالمانه علیه ایران است فرا رسید. براساس توافق برجام همه تحریم هایی که طی چند سال اخیر به بهانه برنامه هسته ای ایران اعمال شده بود برداشته شد.
این اتفاق می تواند اقتصاد ایران را به دوران ماقبل تحریم باز گرداند اما براساس آن چه که گفته می شود  دوران پساتحریم اواخر 94 و 95 با پساتحریم مورد انتظار در سال 92 متفاوت است و این تفاوت اقتضا می کند که انتظارات درباره اثرات تحریم هم برای مردم و هم برای دولتمردان منطقی باشد. ضمن این که ضروری است 2 نقطه ضعفی که دولت برای بهره برداری از لغو تحریم ها دارد برطرف شود تا دولت بتواند از فضای جدیدی که پیش روی اقتصاد ایران گشوده شده استفاده کند.
بازتولید تحریم نفتی پس از سقوط قیمت

آن چه که باعث شده است اثرات مورد انتظار در زمینه لغو تحریم ها در دوره فعلی با حدود 2 سال و نیم پیش که مذاکرات هسته ای در دولت جدید آغاز شد و امیدواری به لغو تحریم ها پررنگ شد، متفاوت باشد، سقوط قیمت نفت است. یکی از مهمترین و فوری ترین اثرات لغو تحریم و امیدی که اقتصاد ایران و دولتمردان از لغو تحریم ها داشتند افزایش دو برابری صادرات نفت بود. در آن دوره از اواخر سال 92 و حتی تا اواسط سال 93، کل درآمد نفتی سالانه ایران با فروش روزانه حدود یک میلیون بشکه نفت به قیمت حدود 100 دلار در حدود 36 میلیارد دلار می شد و دولتمردان این امید را داشتند که با افزایش تدریجی صادرات نفت به 2 برابر (2 میلیون بشکه در روز)، این درآمد به 72 میلیارد دلار برسد (البته باید توجه داشت که چه در دوران تحریم و چه پس از توافق، سهم بودجه دولت از درآمد نفت حدود 55 تا 65 درصد بود و بقیه آن به حساب صندوق توسعه ملی و سهم شرکت ملی نفت از درآمد نفت برای توسعه میادین نفتی و گازی می رفت و می رود).

به این ترتیب فقط همین یک اثر اجرای برجام، درآمد 36 میلیارد دلاری در سال را برای اقتصاد ایران و دولت به همراه داشت. با این حال با سقوط قیمت نفت ایران به حدود 25 دلار و با فرض قیمت نفت 30 دلاری برای یک سال، افزایش 2 برابری صادرات نفت در دوران پساتحریم جوابگوی درآمد نفتی قبل از تحریم و آغاز مذاکرات و به تبع آن خوش بینی های پساتحریمی نیست. این مسئله فارغ از پیش بینی هایی است که نشان می دهد به دلیل اشباع بازار نفت و فزونی عرضه بر تقاضا، تحقق افزایش صادرات نفت ایران به میزان یک میلیون بشکه در روز حداقل در بازه یک ساله  دور از دسترس است.

3 عرصه منفعت اقتصاد ایران از لغو تحریم ها

در این میان لغو تحریم ها می تواند از 3 منظر دیگر به نفع اقتصاد ایران باشد. منظر نخست رفع موانع نقل و انتقالات مالی است که موجب کاهش هزینه های مبادلات تجاری می شود. هزینه هایی که 10 تا 15 درصد برآورد می شد و اکنون به کمتر از یک درصد می رسد. از منظر دوم، لغو تحریم ها منجر به بهبود روابط تجاری و یافتن بازارهای جدید برای صادرات غیرنفتی است که می تواند صادرات غیرنفتی کشور را بهبود بخشد.

هرچند انتظار تغییر چشمگیر در صادرات غیرنفتی زمانی فراهم می شود که تولید کشور از رکود خارج شود  و افزایش یابد تا بتوان حجم محصولات صادراتی را افزایش داد. همچنین با تقویت بخش های پایین دستی در صنایعی همچون پتروشیمی و فولاد می توان خام فروشی در این بخش ها را به صادرات محصولاتی باارزش افزوده بالا تبدیل کرد که این فرآیند برای بهبود درآمدهای صادرات غیرنفتی کشور زمان بر است، با این حال در کوتاه مدت درآمد صادرات غیرنفتی کشور پس از لغو تحریم ها افزایش می یابد. اما منظر سوم به موضوع سرمایه گذاری باز می گردد. یکی از امیدبخش ترین موارد بعد از لغو تحریم ها ورود سرمایه های خارجی به کشور است.

تردیدی نیست که ورود سرمایه های جدید برای اقتصادی که ویژگی مهم آن در حال حاضر تنگنای اعتباری و کمبود منابع از یک سو و نیاز بخش های مختلف اقتصادی به سرمایه گذاری می باشد باعث تحول در این بخش می شود، اما موضوع مهم این است که فضای کسب و کار در اقتصاد ایران و پیچیدگی های بوروکراسی تا چه حد پذیرای سرمایه گذاران خارجی است و آیا با رفع تحریم های خارجی، تحریم های داخلی نیز که در راهروهای تودرتوی ادارات دولتی، نفس فعالان اقتصادی را گرفته لغو می شود و اجازه فعالیت به سرمایه گذاران خارجی را می دهد؟ ! مسئله دیگر در ارتباط با سرمایه گذاری خارجی به موضوع بخش های بالادستی و کلان اقتصاد در مقایسه با بخش های خرد باز می گردد. اقتصاد ایران طی سال های متمادی با پدیده توسعه یافتگی نامتوازنی مواجه شده است که یک جنبه مهم آن، توسعه در بخش های بالادستی و عقب افتادگی در بخش های پایین دستی است. نمونه بارز این مسئله در صنایعی از جمله نفت، پتروشیمی، فولاد و کشاورزی قابل مشاهده است.

به این ترتیب که طی دهه های گذشته در توسعه میادین نفتی، احداث کارخانه های تولید فولاد خام و توسعه معادن سنگ آهن، در تولید محصولات اولیه و خام پتروشیمی مثل اوره و آمونیاک و همچنین در تولید انواع محصولات باغی روند رو به رشدی داشته ایم، اما به دلیل غفلت از صنایع پایین دستی از جمله پالایش فرآورده های نفتی، عدم تکمیل زنجیره صنعت فولاد، برای تولید محصولات نهایی، غفلت از تولید محصولات پیشرفته پتروشیمی و اتکا به تولید محصولات خام و کم ارزش در این بخش و عقب ماندگی در صنعت بسته بندی و برند سازی مواد غذایی و میوه نتوانسته ایم ارزش افزوده قابل قبولی از تولیدات خود به دست آوریم و صادرات ما به مواد اولیه محدود شده است. این در حالی است که سرمایه گذاران، ورود به عرصه های تولیدات خام و مواد اولیه ایران نظیر نفت را سودآورتر می دانند، حال آن که با وجود نیازهای اقتصاد ایران به جذب سرمایه در این بخش ها، نیاز اصلی اقتصاد ایران به جذب سرمایه و ورود تکنولوژی مربوط به بخش های پایین دستی و خرد است که احتمال جذب سرمایه در آن بخش ها اندک است.

امیدی که از راس اقتصاد به کف آن تسری نمی یابد

با این حال آن چه در زمینه رفع تحریم ها بیش از همه برای اقتصاد ایران موثر است، تزریق امید به اقتصاد ایران است. برخلاف نگاه های مکانیکی گذشته به اقتصاد، امروز اهمیت ذهنیت ها و روحیات جامعه بر اقتصاد که خود را در مفهوم انتظارات متبلور می سازد، موجب شده است تا اهمیت فضای روانی و سیاسی بر اقتصاد بیش از پیش باشد. در همین ارتباط لغو تحریم ها برای اقتصادی که سال ها منتظر این اتفاق بوده است در عین این که ممکن است به دلیل فزونی انتظارات از واقعیت های قابل تحقق، اثر منفی بگذارد، اما می تواند بخشی از رکود موجود را نیز درمان کند، چرا که بخشی از رکود به دلیل خودداری از تقاضا و معطل ماندن برای نتیجه مذاکرات و رفع تحریم ها بود که اکنون می توان امیدوار بود که این بخش از تقاضا وارد بازار شود و رکود کاهش یابد، اما این اتفاق زمانی می افتد که دولت بتواند فضای سیاسی مثبت ایجاد شده در پی رفع تحریم ها را به کف اقتصاد ایران و همه فعالان اقتصادی از جمله آحاد مردم منتقل کند. اتفاقی که دولت در تحقق آن توانمند نیست و نشان داده نمی تواند در عرصه اقتصاد داخلی موج مثبت بیافریند. آخرین نمونه از این دست به موضوع بسته خروج از رکود باز می گشت که دولت نتوانست متناسب با اجرای این بسته (فارغ از اجرای ضعیف و همراه با تاخیر زیاد آن) فضای روانی اقتصاد را تکان دهد.
در هر صورت دوران پساتحریم دورانی است که دولت برای بهره برداری از لغو تحریم ها نیازمند تجدیدنظر جدی در سیاست گذاری ها و عملکردهای خود است. تجدیدنظری که دیده نمی شود. تجدیدنظری که باید در نوع نگاه آن ها به جذب سرمایه گذاری خارجی و تغییر اولویتهای جذب سرمایه از صنایع بزرگ و بالادستی به صنایع خردتر، دانش بنیان تر و کوچکتر که اشتغال زاتر است صورت گیرد و در وهله بعد توان اجرایی و مدیریت افکارعمومی در اقتصاد را به سمت تحرک بیشتر، تلاش سنگین تر و خوش بینی به رفع رکود ببرد. باید منتظر ماند و دید که آیا دولت از فرصت طلایی پساتحریم استفاده می کند؟ !

بازگویی "زنده باد مخالف من" در "برجام داخلی"

ابتکار به قلم رضا دهکی نوشت: رئیس‌جمهوری در نشست خبری پس از اجرایی شدن برجام، از لزوم به کار گیری روش گفت‌وگو و مذاکره در درون کشور گفت و با لحنی میان شوخی و جدی اشاره کرد که نیاز به «برجام داخلی» داریم. این موضوع در شرایط فعلی کشور در آستانه دو انتخابات مجالس خبرگان رهبری و شورای اسلامی پر بیراه هم نیست. واقعیت این جاست که فضای تحمل میان گروه‌های سیاسی کشور در سال‌های اخیر بسیار کم شده است.
هر چند ریشه این ماجرا را شاید بتوان در شکل روانشناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی ایرانی‌ها بررسی و جست‌وجو کرد؛ جایی که بسیاری از ایرانی‌ها، اغلب در رای و نظرشان خود محور هستند و هیچ آرای دیگری را جز هنگامی که در راستای افکار و اهداف خودشان باشد، نمی‌پذیرند و چه بسا رد هم می‌کنند. این ویژگی اپیدمی شده در جامعه ایران، در سطح اجتماعی باعث بروز اختلاف‌ها و تنش‌های بین فردی، خانوادگی و جر و بحث‌هایی در محیط جامعه می‌شود که البته در جای خود اهمیت ویژه‌ای دارند. اما هنگامی که عدم تحمل تفکر مخالف، مختلف و گوناگون نزد گروه‌های سیاسی به عنوان یک اخلاق سیاسی تقویت شود، تبعات آن بسیار گسترده‌تر خواهد بود؛ تا جایی که حتی مناسبات اجتماعی را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد.

ایرانی‌ها در دوره دولت اصلاحات، با شعار «زنده‌باد مخالف من» آشنا شدند. هر چند برخی این جمله را در حد همین «شعار بودن» تلقی کردند و جناح مقابل نیز به هر دلیلی – اعم از نگرانی در مورد محبوبیت جناح رقیب با گفتمانی گفت‌وگوگرا یا مظلوم‌نمایی و تلاش در تخریب رقیب با معکوس‌نمایی شعار و عمل – سعی می‌کرد نشان دهد که گوینده شعار، به آن اعتقاد ندارد و خلافش عمل می‌کند، اما در کنار باور یافتن طیف گسترده‌ای از جامعه به این شعار، بسیاری نیز به این مفهوم فکر کردند که چرا باید بر خلاف آن چه در روش و منش فکری و عملی ما رسوب کرده است، به جای این که همیشه به دنبال از میدان به در کردن آرای مخالف باشیم یا بخواهیم مچ رقیب را بخوابانیم، باید برایش «زنده‌باد» بگوییم.

نکته اول این که به طور کلی ساده‌ترین حالت تعریف یک مفهوم، از ساده‌ترین شکل آن تا یک جهان‌بینی سیاسی، تعریف آن بر اساس نقطه مقابل و متضادش است. وقتی می‌گوییم شب چیست، اولین تعریف «مقابل روز» بودن آن است و وقتی می‌خواهیم «راست» را تعریف کنیم، آن را جهت مقابل «چپ» می‌گوییم. در نتیجه برای هر تفکر و اندیشه‌ای، وجود تفکر و اندیشه مخالف، می‌تواند موجب تبیین راحت‌تر شود. این موضوع هنگامی که آرا و افکار گوناگون بیشتر هم شوند، در بیان تعریف‌های ثانویه از نظر ما به جامعه کمک می‌کند.

نکته دوم، به همان خاصیت تقابلی آرا و افکار بر می‌گردد. درست است که خاصیت حذف تفکر مخالف، خود زاده رقابت افکار و آرا در به کرسی نشاندن حرف خود و برتر بودن خویش است، اما این رقابت به خودی خود، تنها موجب برخورد خصمانه و حذفی با رقیب نیست. واقعیت این جاست که تفکر رقیب، به دلیل همین خاصیت که به دنبال به چالش کشیدن نظرات مخالف است، در این آرا و افکار مخالف به دنبال نقاط ضعف می‌گردد و آن را به نقد می‌کشد. و چه کسی می‌تواند بگوید که وجود نقد برای پویایی، خودبازسازی و بهتر شدن یک تفکر، چیز مفیدی نیست. هر تفکری می‌تواند با دیدن خود از چشم رای و نظر رقیبان – حتی اگر خصمانه باشد – به بازسازی و بهسازی خود بپردازد.در این میان وجود سازوکار گفت‌وگو میان آرا و اندیشه‌ها، علاوه بر کمک به صاحبان این افکار، به دیگران نیز کمک می‌کند که از میانه این گفت‌وگوها درستی و برحقی یا نادرستی و ناحقی نظرات را بیابند و آن را به قضاوت بنشینند.
علاوه بر این در چنین گفت‌وگوهایی می‌توان نقاط مشترکی را یافت که در نهایت در هنگامه‌ای که باید فارغ از نظرات شخصی و گروهی به وحدت رسید، بر آن‌ها تکیه کرد.ایران در آستانه انتخابات، در کنار رقابت‌های سیاسی و انتخاباتی، نیازمند برجام داخلی است تا گروه‌های سیاسی، در کنار رقابت، به گفت‌وگو بنشینند و علاوه بر بروز حقانیت خود، نقاط مشترکی را در مسائل ملی بیابند. آرای سیاستمداران با هر اندیشه‌ای در نهایت بر یک ملت اثر می‌گذارد و چه بهتر که در این اثرگذاری هیچ گاه آن نگاه واحد ملی فراموش نشود.

برجام و «مرد بیمار خاورمیانه»

شرق به قلم علاءالدین وحید غروی نوشت:
اجرائی‌شدن برجام و لغو تحریم‌های جهانی علیه ایران و تأثیر آن بر وزن سیاسی و موقعیت و جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی دولت عربستان سعودی اثرگذار است. بر همین اساس ضمن مقایسه‌ای کوتاه از زوال امپراتوری عثمانی با حکومت تضعیف‌شده آل‌سعود در شبه‌جزیره عربستان، تحولات منطقه و نقش ایران در روند این تحولات بررسی شد. زمانی که امپراتوری عثمانی دوره زوال خود را می‌گذراند و دیگر قدرت‌های اروپایی منتظر سقوط غولی بودند که پیش از آن بخش عظیمی از اروپای شرقی را تسخیر کرده و در پی رؤیای تسلط بر اروپای غربی بود و تا دروازه‌های وین نیز پیش رفته بود، سیاستمدار نامدار انگلیسی، «لرد جان راسل» که رهبری حزب ویگ (حزبی که بعد‌ها محافظه‌کار نام گرفت) را در دست داشت و در نیمه‌های قرن نوزدهم دو بار جامه نخست‌وزیری بریتانیای به اصطلاح کبیر را بر تن کرده بود، به نقل از نیکلای اول، تزار روسیه، حکومت در حال زوال عثمانی را «مرد بیمار اروپا» نامید تا این اصطلاح در تاریخ روابط بین‌الملل ماندگار شود.

نگارنده، با عنایت به وضعیت کنونی دولت رانتی عربستان سعودی، این حکومت را «مرد بیمار خاورمیانه» می‌نامد. البته نمی‌توان دولت بزرگ و مقتدر عثمانی را که چندین قرن در اروپا حکومت کرد و باعث وحشت اروپای مسیحی شد با دولت واپس‌گرا و کوچک سعودی که در دوران پس از جنگ جهانی اول با طراحی و مساحی نظامیان و سیاستمداران دولت استعماری انگلیسی، به شکل یک دولت درآمد، مقایسه کرد؛ چراکه به قول ادبا؛ وجه‌شَبَه به‌طور کامل موجود نیست ولی تنها مشابهت میان آنها، این است که دولت حاکم بر حجاز مانند سَلَف خود، داعیه رهبری جهان اسلام را به مدد پول نفت و نیز پوشیدن قبای «خادم حرمین شریفین» دارد و بخش زيادي از دلارهای نفتی کلانی را که با فروش روزانه بیش از ١٠ میلیون بشکه نفت به‌دست می‌آورد، برای نفوذ یا ایجاد توطئه در جامعه عرب و جهان اسلام، هزینه می‌کند تا هژمونی منطقه‌ای و حتی بین‌المللی (البته در سطح جهان اسلام) را به دست آورد. حکومت آل‌سعود در سال‌های پیش و به‌ویژه در زمان سلطنت ملک عبدالله تلاش کرد تا از وخامت روابط با ایران که عمدتا به‌دلیل وضعیت عراق و سوریه پیش آمده بود، بکاهد. از نظر سعودی‌ها، جمهوری اسلامی ایران توانسته بود معادلات قدرت در خاورمیانه را به سود خود به‌هم بزند. تشکیل حکومتی شیعی در عراق پس از صدام و حمایت قاطع و مؤثر ایران از دولت علوی سوریه که به مدد این حمایت توانست باوجود سلطه داعش و دیگر گروه‌های تروریستی تکفیری بر بخش بزرگی از قلمرو آن دولت، به بقای خود ادامه دهد، حکام آل‌سعود را به‌شدت نگران و دلواپس کرد. از حمله نظامی به دمشق، در حالی که فرانسه نیز ناوگان نظامی خود را به منطقه اعزام کرده بود، با انتشار بیانیه‌ای تند که بدون ذکر نام و با اشاره به ضعف نظام بین‌الملل در حل‌‌وفصل مسائل منطقه، در واقع دولت اوباما را مورد انتقاد قرار داده بود از عضویت در شورای امنیت انصراف دادند.

قابل توجه است که رژیم آل‌سعود توانست دربه‌شکست‌كشاندن مذاکرات ایران با دولت‌های طرف مذاکره در ژنو ٢ نقش مؤثری ایفا کند. انعقاد قرارداد‌های عظیم تسلیحاتی برای فروش ناو‌های جنگی و ماهواره تجسسی میان دولت سعودی و فرانسه، باج سیاسی بزرگی بود که حکام سعودی به دولت اولاند دادند و سفر ناگهانی نخست‌وزیر فرانسه به ریاض برای اجرای این هدف بود. البته، آقای نخست‌وزیر، سری هم به تل‌آویو زد تا نتانیاهو را نیز مطمئن کند که این دور مذاکرات به بار نخواهد نشست و اینچنین نیز شد و به‌خاطر کارشکنی و بهانه‌تراشی (ظاهرا فعالیت آب سنگین اراک) آقای لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه، مذاکرات در آخرین ساعات خود با شکست مواجه شد. ائتلاف نانوشته ارتجاع عرب به رهبری آل‌سعود با راست‌های افراطی حاکم بر رژیم اسرائیل توانست قدرت‌نمایی کرده و فرانسه نیز این نقش ناپسند را ایفا کرد. برای تحلیلگران ایرانی و خارجی قابل‌پیش‌بینی نبود که دولت سوسیالیست اولاند این نقش را ایفا کند و انتظار عمومی این بود که دولت آمریکا زیر فشار اسرائیل، لابی قدرتمند صهیونیست‌های آمریکا به رهبری ایپک و نیز حکام شیخ‌نشین‌های حاشیه خلیج‌فارس در دقایق آخر ممکن است بازی را به هم زند.

هرچند آگاهان سیاسی ژرف‌اندیش می‌دانستند که در سفر اوباما به ریاض در مارس ٢٠١٤ چه گذشته است. رئیس‌جمهور آمریکا به ریاض رفته بود تا نگرانی ملک عبدالله را درخصوص حل‌وفصل مناقشه هسته‌ای با ایران رفع کند و به او اطمینان دهد که پس از توافق ایران با قدرت‌های جهانی، ایالات متحده، متحد قدیمی خود را در مقابل ایران قدرتمند تنها نخواهد گذاشت. هرچند سلطان پیر و بیمار حجاز گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود و اظهار رضایتی از خود نشان نداد، ولی اوباما رودرروی شاه فرتوت نشست و در پایان مذاکره به او فهماند که آمریکا تصمیم خود را گرفته و آن را عملی خواهد کرد. حرکت تاریخی دولت آمریکا در بازی شطرنج سیاسی منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه، برداشتن مهره ایران بود تا در تاریخ دیپلماسی معاصر، این حرکت شگفت و در واقع ترجیح جمهوری اسلامی ایران به جای پادشاهی آل‌سعود از سوی ابرقدرت آمریکا، ثبت شود و جهان عرب را در شوک این واقعه مهم تاریخی فرو برد.

عمر ملک عبدالله چندان دوام نیافت تا آثار این تغییر معادله سیاسی قرن بیست‌ویکم را به چشم ببیند تا این ملک سلمان باشد که وقتی در سلطنت جا افتاد و با تغییرات مهم در دربار و دولت گوش‌به‌فرمانش برای تحکیم پایه‌های قدرتش آسوده‌خاطر شد، خود را در مقابل این باخت بزرگ ببیند و برای جبران مافات دست به حرکات غیرمعقول و دیوانه‌وار بزند. حمله به یمن و ایجاد ائتلاف ناکارآمد با کشورهای منطقه و یارکشی‌های عجولانه، حمایت از تروریست‌های تکفیری در سوریه و عراق، نتیجه این واکنش عصبی نسبت به وقایع اتفاقیه بود. انصراف دولت اوباما از حمله نظامی به سوریه و تأکید بر راه‌حل سیاسی، زعامت عربستان در منطقه عربی خاورمیانه را با ضربه‌ای دیگر زیر سؤال برد. عربستان همچنان به دنبال تداوم چالش با ایران بود تا به متحدانش در منطقه نشان دهد که هنوز نفس می‌کشد. اعدام شیخ‌نمر، روحانی برجسته شیعه و ده‌ها نفر دیگر به بهانه مبارزه با تروریسم، تجلی این جنون بود ولی جهان غرب با محکوم‌کردن این اقدام ضدحقوق‌بشری، آل‌سعود را نسبت به کارآمدبودن این اقدام، مأیوس کرد.حرکات دولت واپس‌گرا و متزلزل سعودی، ما ایرانیان را به یاد داستان زیبای سلطان سخن، سعدی شیرازی، می‌اندازد تا با کلمات جادویی‌اش در داستان «تیغ در دست زنگی مست»، سلاطین مست از باده نفت را به ذهن آوریم.