به گزارش مشرق، آن زمان برای ما یک ست گرفتن از ژاپن و کره امری محال به نظر میرسید تا به یکباره تیمهای نوجوانان و جوانان ایران با نتایجی که در مسابقات آسیایی و جهانی کسب کردند، نشان دادند که ایران قدمهای نخست را برداشته و رشد و توسعه والیبال در ایران آغاز شده است. همه چیز از یک برنامهریزی خوب و توجه به مدارس و سپس استعدادیابی و انتخاب بچههای بلندقامت دانشآموز شروع شد.
20 سال بعد یعنی امروز تیم ملی والیبال از هند و پاکستان که هیچ، از ژاپن و کره که یک ست گرفتن از آنها رویا بود، کیلومترها فاصله گرفته و با بردهای 3- صفر مقابل ژاپن، قهرمان آسیا میشود و به لیگ جهانی صعود میکند. البته در لیگ جهانی هم تیم ایران تا جایی پیش رفته که مقابل قهرمانهای جهان و المپیک حماسه خلق میکند؛ روسیه را 3 – صفر در کازان شکست میدهد و در تهران چنان آمریکاییها را مغلوب خود میکند که انگار نه انگار آنها مدعی قهرمانی لیگ جهانی هستند و ما تازه برای دومین سال در این مسابقات حاضر شدهایم.
والیبال به جایی رسیده که در دل مردم جا باز کرده و در کوچه و خیابان صحبت از مسابقات این تیم است. مردم برای تماشایش هزینه میکنند و در فاصله 10 دقیقه تمام 12 هزار بلیت مسابقه با آمریکا به فروش میرسد. مردم به ورزشگاه میروند و چنان هیجانی به وجود میآورند که آمریکاییها با آن همه تجربه مختلف در میادین بزرگ اعتراف میکنند که چنین جوی را تجربه نکردهاند.
والیبال مهم شده؛ به جرات میتوان ادعا کرد این بهترین تیم تاریخ ورزش ایران است چون قهرمان المپیک را شکست میدهد، چون مقابل قهرمان جهان 3 – صفر پیروز میشود و از همه مهمتر 75 میلیون ایرانی را سر یک ساعت معین پای تلویزیون مینشاند چون برای مردم مهم شده است. حالا ما تنها یک رشته ورزشی تیمی (گروهی) داریم که سری در میان سرها درآورده و جهانی شده است و با قهرمانهای جهان و المپیک رقابتی جانانه دارد.
حال فکرش را بکنید بسکتبال هم مثل والیبال، هندبال همینطور و بقیه رشتهها هم تا این حد رشد کنند؛ نتیجه چه میشود؟
هر روز ما یک مسابقه حساس پیشرو داریم؛ مسابقهای که به رسانههای ما رنگ و لعابی تازه میدهد و مطبوعات رو به افول را احیا میکند و دوباره مردم پای کیوسکهای روزنامهفروشی مکث میکنند و همه چیز رونق میگیرد. مردم صاحب فرصتهایی تازه برای تخلیه انرژی میشوند و به ورزشگاه میروند. همه اینها به سلامت یک جامعه کمک میکند. جامعه شادتر میشود و در چنین جامعهای بحران افسردگی، ناامیدی و یأس هر روز کم و کمتر میشود.
این خاصیت ورزش است؛ چقدر خوب میشود اگر بقیه رشتهها هم مثل والیبال رشد کنند و جهانی شوند و اگر بگوییم هر شب اغراق کردهایم، بلکه هر هفته یا هر دو هفته یک بار صدای بوق ماشینهایی که از پنجرهشان پرچم ایران زیر باد میرقصد موج شادی را به دلهای مردم هدیه میکند. آن وقت میتوان به وضوح تماشا کرد که ورزش نقش خود را به درستی ایفا کرده و کارکرد فرهنگی، اجتماعی و چه بسا سیاسی ورزش نیز ملموس خواهد شد. به امید روزهایی که صدای بوقهای ممتد ماشینها را برای رشتههای دیگر هم بشنویم.
20 سال بعد یعنی امروز تیم ملی والیبال از هند و پاکستان که هیچ، از ژاپن و کره که یک ست گرفتن از آنها رویا بود، کیلومترها فاصله گرفته و با بردهای 3- صفر مقابل ژاپن، قهرمان آسیا میشود و به لیگ جهانی صعود میکند. البته در لیگ جهانی هم تیم ایران تا جایی پیش رفته که مقابل قهرمانهای جهان و المپیک حماسه خلق میکند؛ روسیه را 3 – صفر در کازان شکست میدهد و در تهران چنان آمریکاییها را مغلوب خود میکند که انگار نه انگار آنها مدعی قهرمانی لیگ جهانی هستند و ما تازه برای دومین سال در این مسابقات حاضر شدهایم.
والیبال به جایی رسیده که در دل مردم جا باز کرده و در کوچه و خیابان صحبت از مسابقات این تیم است. مردم برای تماشایش هزینه میکنند و در فاصله 10 دقیقه تمام 12 هزار بلیت مسابقه با آمریکا به فروش میرسد. مردم به ورزشگاه میروند و چنان هیجانی به وجود میآورند که آمریکاییها با آن همه تجربه مختلف در میادین بزرگ اعتراف میکنند که چنین جوی را تجربه نکردهاند.
والیبال مهم شده؛ به جرات میتوان ادعا کرد این بهترین تیم تاریخ ورزش ایران است چون قهرمان المپیک را شکست میدهد، چون مقابل قهرمان جهان 3 – صفر پیروز میشود و از همه مهمتر 75 میلیون ایرانی را سر یک ساعت معین پای تلویزیون مینشاند چون برای مردم مهم شده است. حالا ما تنها یک رشته ورزشی تیمی (گروهی) داریم که سری در میان سرها درآورده و جهانی شده است و با قهرمانهای جهان و المپیک رقابتی جانانه دارد.
حال فکرش را بکنید بسکتبال هم مثل والیبال، هندبال همینطور و بقیه رشتهها هم تا این حد رشد کنند؛ نتیجه چه میشود؟
هر روز ما یک مسابقه حساس پیشرو داریم؛ مسابقهای که به رسانههای ما رنگ و لعابی تازه میدهد و مطبوعات رو به افول را احیا میکند و دوباره مردم پای کیوسکهای روزنامهفروشی مکث میکنند و همه چیز رونق میگیرد. مردم صاحب فرصتهایی تازه برای تخلیه انرژی میشوند و به ورزشگاه میروند. همه اینها به سلامت یک جامعه کمک میکند. جامعه شادتر میشود و در چنین جامعهای بحران افسردگی، ناامیدی و یأس هر روز کم و کمتر میشود.
این خاصیت ورزش است؛ چقدر خوب میشود اگر بقیه رشتهها هم مثل والیبال رشد کنند و جهانی شوند و اگر بگوییم هر شب اغراق کردهایم، بلکه هر هفته یا هر دو هفته یک بار صدای بوق ماشینهایی که از پنجرهشان پرچم ایران زیر باد میرقصد موج شادی را به دلهای مردم هدیه میکند. آن وقت میتوان به وضوح تماشا کرد که ورزش نقش خود را به درستی ایفا کرده و کارکرد فرهنگی، اجتماعی و چه بسا سیاسی ورزش نیز ملموس خواهد شد. به امید روزهایی که صدای بوقهای ممتد ماشینها را برای رشتههای دیگر هم بشنویم.