کد خبر 379873
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۲

این فیلم می خواهد از تنوع طلبی، نسبی گرایی، تکثر و سبک های زندگی گوناگون، تفریح، خوشی، شادی و سرگرمی های بی حد و حصر حمایت کند و سرشار از ایده های اومانیستی در پیگیری فردگرایی و عقلانیت خودبنیاد است.

گروه جنگ نرم مشرق-  چندی پیش تحلیلی از انیمیشن سینمایی لگو را در مشرق آماده و منتشر کردیم. اکنون تحلیلی متفاوت از آنچه که قبلا منتشر شده بود پیش روی شماست:

«در پیشگویی ها آمده که دختری یا پسری خواهد آمد که طومار هژمونی و سلطه بلامنازع ارباب و رییس جمهور تجارت را درهم خواهد پیچید.» این جمله ای است که ویتروویوس رهبر، حکیم نابینای پیر و در عین حال جادوگر گروه ضد هژمون، در ابتدای لگو فیلم انیمیشنی2014، خطاب به رییس جمهور تجارت، خبر از آمدن ناجی می دهد. در این پیشگویی پیامبرگونه با مایه های آمدن ناجی آخرالزمانی که در متون مقدس ادیان ابراهیمی آمده است، «برگزیده» پیدا می شود و قطعه مقاومت را برای از کار انداختن کراگل-که وسیله ای مهم و کارامد است اما رییس جمهور تجارت آن را ربوده تا بوسیله آن، منویات شیطانی خویش را محقق سازد- به کار می بندد. ویتروویوس برای برگزیده ویژگی هایی از قبیل نابغه ترین، خارق العاده­ترین، با استعدادترین، جذابترین، نماد خوبی، دشمن بدی، مهمترین آدم روی زمین و ابر استاد سازنده بر می شمارد.

فیلم پس از نمایش این مقدمه، با بیدار شدن قهرمان فیلم یعنی امت یا امیت از خواب و با گفتن اصطلاح «روز از نو و روزی از نو»، به طور رسمی آغاز می شود که کنایه از روزمرگی و گرفتار شدن بشر در فعالیت‌های روتین از پیش تعیین شده می باشد. امت قهرمان، یک فرد و کارگر معمولی و ساده است و تنها هنرش استفاده از یک آچار آبی رنگ آن هم جهت انجام کارویژه ای که به وی واگذار شده می باشد. زندگی خود را بر پایه دفترچه راهنما یا کتاب دستور العمل روزانه قرار داده است به طوری که روز خود را با قدم های گام به گام چند گانه شروع کرده و یک به یک آنان را انجام می دهد.(مثلا به ترتیب قدم نفس عمیق، لبخند به زندگی، ورزش صبحگاهی، دوش، اصلاح سر و صورت، صبحانه کامل کنار عزیزان، مسواک، شانه موها، پوشیدن لباس، سلام به همسایه ها، رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، گوش دادن به موزیک و...).

این دستور العمل تنها برای امت نیست چرا که همه افراد جامعه از بیدار شدن و مقدمات رفتن تا طی مسیر به محل کار و همچنین هنگام حضور در محل کار و بالاخره تا پایان روز، این سلسله مراتب تعیین شده را رعایت می کنند و ظاهرا از نظمی که در آن هستند خوشحال و راضی و حتی از اینکه تحت هژمونی و نظم ریخته شده ارباب تجارت هستند، خبر هم ندارند و رییس جمهور تجارت را آدم خوب و لایقی هم می پندارند و خبر از نقشه هایی که وی برای روز جشن تاکو دارد ندارند.

در بخشی از این دستور العمل امت هنگام تماشای تلویزیون، صحبتهای رییس جمهور تجارت را می شنود که می گوید: «اوامر را فراموش نکنید و خودتان را برای جشن تاکو آماده کنید.» آدمیان تحت سلطه رییس جمهور تجارت، باور دارند که باید درست طبق دستور العمل و طبق قانون مشخص و معلوم، همه چیز را بسازند و برای ساختن هم باید تیمی و گروهی عمل کنند. چرا که می پندارند رییس جمهور تجارت به دلیل فراهم آوردن امکانات رفاهی، ماشین اخذ رای، اطلاعات امنیت، موزیک، شیر پاکتی و برنامه تلویزیونی و مانند این، انسان خوب و رعایت دستوراتش الزامی است. این نکته از مباحثه امت هنگام دستگیریش توسط پلیس بد روشن می شود. نکته ای که در مورد پلیس بد وجود دارد این است که وی دارای چهره ای مهربان هم می باشد که می توان این ویژگی را نماینده دو بعدی بودن روح انسان دانست که همواره در درون او میان نیروهای خیر و شر، کشمکشی بی پایان و دائمی برقرار است اما رییس جمهور تجارت توانسته بخش خیر و روحانی وجود آدمیان را پاک کرده و بخش بد آنان را در راستای سودآوری بیشتر خود به کار گیرد.

ارباب بیزینس هنگام تصمیم به انجام آزمایش اولیه سلاح چسباننده خویش بر روی پدر و مادر این پلیس دو چهره و واگذاری این تکلیف به وی، با تردید و درگیری بین چهره بد و خوب پلیس مواجه می شود و بالاخره با غلبه قوای خوب پلیس، وی از انجام آن سرباز می زند. در این هنگام ارباب تجارت سلاح را ابتدا بر روی چهره خوب پلیس اجرا می کند و بخش روحانی و خیر وی را پاک می کند. بدین ترتیب پلیس دو چهره که دیگر چهره خوب خود را از دست داده با گفتن عبارت «شرمنده پدر باید به کارم برسم»، سلاح را بر روی پدر و مادرش اجرا و آنان را در جای خود بی حرکت می کند. در واقع آدمیان هر کدام مشغول ایفای نقش در ساختاری هستند که رییس جمهور تجارت آن را پی ریخته است و از این بابت هر کدام کارویژه خاصی را عهده دار می باشند. در این بخش امیت با پخش صحبت های همکارانش توسط پلیس بد متوجه می شود که دوستانش وی را یک فرد دست و پا چلفتی، غیر خاص و محتاج ترحم معرفی و خود را افرادی دارای کارویژه های خاص معرفی می کنند. هنگامی که پلیس بد می خواهد امیت برگزیده را ذوب کند تا نتواند کار کراگل را برای همیشه یکسره کند، لوسی از راه رسیده وی را نجات می دهد.

لوسی دختری است که خود می خواسته که برگزیده باشد و قطعه مقاومت را پیدا کند. نکته قابل توجه هنگام رفتن این دو به داخل تونل فرار مخفی می باشد که با استنکاف و خودداری امت مواجه می شود چرا که وی می پندارد رفتن به داخل تونل خلاف دستورالعمل است و با غافلگیری لوسی، وی به داخل آن کشیده می شود. نقش لوسی در این انیمیشن کمتر از امت نیست چرا که امت در بخشی از فیلم وی را عامل برانگیختن نیروهای درونی وجود خود(مثلا می گوید تا به حال هیچ کس من را نابغه و با استعداد ننامیده بود و وقتی تو به من این القاب را دادی، سعی کردم همانی شوم که تو توصیف کردی) می داند. این زوج مذکر و مونث، با هم، برگزیده هستند چرا که نقش مکملی را در انجام وظیفه خود دارند و ویتروویوس هم گفته بود دختر و پسری خواهند آمد. مثلا وقتی امت فداکارانه نمی گذارد که کراگل دنیا را نابود کند و خود در این راه کشته می شود، لوسی به وسیله ویدیوکنفرانسی به همه مردم روند چگونگی امت شدن و برگزیده شدن وی را معرفی و از همه مردم می خواهد که همچون امت نیروهای درونی خویش را باور کنند و هر کدام ایده های تداعی شده در ذهن خویش جهت رهایی از دست رییس جمهور تجارت را به کار گیرند.

لوسی ماموریت دارد امت را به پیشگو یعنی ویتروویوس معرفی کند و خبر از پیدا شدن قطعه مقاومت دهد. در این حین لازم است تذکر داده شود که استادان سازنده از جمله لوسی، بت من، سوپرمن، وایکینگ ها و دزدان دریایی تا بحال تمام تلاش خود را برای آمادگی جهت اینکه خود برگزیده شوند کرده اند اما به دلیل ذهن مشغله دار آنان، برگزیده از بین کسانی انتخاب می شود که کاملا خالی الذهن است و امت این ویژگی را دارد. این تکته را از صحبت های ویتروویوس هنگامی که به مغز امت ورود می کند می توان فهمید: «استادهای سازنده سال ها تلاش می کنند تا ذهنشان را خالی کنند و بتوانند بالایی(خدا) را ببینند اما امت ذهنش کاملا خالی است و به شرط اینکه ایمان داشته باشد و به غریزه خود اعتماد کند می تواند این نقش را ایفا کند.» افزون بر این استادان سازنده تمام تلاش خود را در پهنه زمین و زمان به کار گرفته اند تا هژمونی ارباب تجارت را به زیر بکشند اما تا بحال نتوانسته‌اند و ناتوان از مبارزه، منتظر تحقق پیشگویی پیر حکیم و پیامبر جادوگر هستند.

از جمله نکات این است که پیشگو در عین حال که خاصیت پیامبرگونه و خیرخواه دارد، سحر و جادو هم می کند. این درآمیختن هم برای خود نکته ای است. پیشگو به امت می گوید که برگزیدگی توسط یک نیروی خارالعاده فوق بشری انتخاب می شود و اکنون به تو الهام شده است که برگزیده ای(شبیه فرایند نزول وحی توسط جبرییل). پس از این، قرار بر این می شود که همه با هم به شهر ستاره ها، شهر جادویی پر از شوالیه ها و استادان سازنده یعنی کوکولند بروند و در آنجا امیت به آنان معرفی شود. کوکولند بر پایه صحبت های شاهزاده گربه تک شاخ، شهری است که در آن هیچ گونه رنج و درد و ناخوشی وجود ندارد و همه انرژی ها مثبت، همه افراد در آنجا شاد و خوشحال و مشغول تفریح و سرگرمی و بازی هستند و هیچگونه نکته منفی از نظر وی در آن نیست. از اینرو وی هنگام معرفی شهر به امت می گوید: «ما اینجا بی نیاز از هر نوع حکومت و قانون و نظم هستیم.» حتی نقطه ورودی این شهر هنگام طی مسیر به سمت خورشید می باشد که به نظر می رسد تداعی کننده اوتوپیای شهر خورشید کامپانلا باشد.

او در روایت داستان شهر ایده آل خویش، مالکیت خصوصی را از بین می برد، ساعات کار در روز را به چهار ساعت تقلیل می دهد و هر کس اندازه نیازش کار و اندازه نیازش به او مزد داده می شود و زمان باقی مانده هم برای بازی و سرگرمی به کار گرفته می شود. در مجموع یک جامعه بی طبقه مارکسیستی را به تصویر می کشد. در واقع کوکولند نمونه آرمانشهری است که گروه استادان سازنده و ضد سلطه ارباب تجارت برای تمام شهرهای زیر سلطه ارباب بیزینس دنبال می کنند.

نکته بسیار مهم در این انیمیشن بی پایگی و دروغ بودن موضوع نیروی بالایی(خدا)، پیشگویی، برگزیدگی و ناجی می باشد. این مطلب را یک بار ویتروویوس هنگام جدا شدن سر از بدنش و سخن گفتن با شمایل روح مانند خود در آخرین هماوردی با رییس جمهور تجارت به امت می گوید: «پیشگویی حقیقت ندارد و این را گفتم تا بتوانم انگیزه خوبی برای بیدار کردن قوای درونی خویش بیابی.» همانطور که ملاحظه می شود مایه های تفکر اومانیسم در این انیمیشن بسیار قوی است به طوری که ارتش ضد سلطه و ضد هژمون ویتروویس در این پروژه رهایی، نماد افراد دارای دارای خلاقیت و ابتکار و به خاطر نبوغ و اختراعاتی که در طول زمان و مکان انجام داده اند به استاد سازنده مشهور و معروف شده اند. این ارتش شامل افرادی نظیر فضانورد دهه 1980، سوپرمن، آبراهام لینکلن، مرد ریش آهنی و مانند این از همه زمان ها و دوران ها می باشند.

در این بخش تمام مسائل ماوراءطبیعی و متافیزیکی تا حد انگیزه بخشی قوای درونی افراد تقلیل پیدا می کند و این طور بیان می شود که هر چه هست عقلانیت خود بنیاد تک تک افراد بشر است و باید این خود بنیادی را زنده کرده و در راستای بالفعل کردن قوای درونی به کار گرفت. در این عقلانیت خودبنیاد از تکثر، تنوع، سرگرمی، تفریح و شادی بی حد و حصر تا حد مرگ دفاع می شود. در واقع این انیمیشن در پی فرار و از بین بردن تمام مقرارتی است که این انتخاب های بی حد و حصر را به چالش بکشاند. مبارزه آنان هم با ارباب تجارت تنها به خاطر این است که خلاقیت و به کارگیری استعداد را از بشر می گیرد و همه را در ساختار، کارویژه ها و دستوالعمل های تجویزی و دستوری از بالای وی گرفتار می کند.

FOX news نقدی از این انیمیشن ارائه داده و گفته است که "ضد سرمایه‌داری" است که در نگاه اول درست به نظر می رسد چرا که نشانه هایی از موضوع مبارزه طبقاتی مورد نظر مارکس در فیلم دیده می شود مثلا همین که قهرمان داستان یعنی امت خود یک کارگر ساختمانی آچار به دست می باشد. یا اینکه رییس جمهور ملقب به تجارت و ارباب تجارت است و قوای اهریمنی را در اختیار دارد، یا اینکه قطعه ای که قرار است کراگل را از کار بیندازد معروف به قطعه مقاومت است و شهر کوکولند هم نمادی از شهر ایده آل کمونیستی می باشد. اما با کمی دقت در صحنه های پایانی فیلم و نتیجه ای که از این مقاومت و مبارزه و ایستادگی گرفته می شود این نگاه کاملا تغییر می کند. در واقع وجود ایده مبارزه تا صحنه های پایانی از اینکه جامعه هدف نتیجه ای خلاف ضد سرمایه دارانه بودن آن بگیرد جلوگیری می کند اما در چرخشی محیرالعقول، سرمایه داری تطهیر می شود.

رییس جمهور تجارت در پایان ماجرا تحت تاثیر بیانات فاخر امت، تسلیم قطعه مقاومت می شود و آن را در محل مربوطه کراگل قرار می دهد و بدین ترتیب ارباب تجارت هم از اتهام سوداگری و اهریمنی تطهیر و پاک می شود و به دامان توده ها باز می گردد. از سوی دیگر نظم رییس جمهور تجارت هم، نظم مدرنی است که بشر را در قفس آهنین عقلانیت ابزاری گرفتار کرده است. با وجود اینکه این نظم با ایده های پست مارکسیستی و پست مدرنیستی به چالش کشیده می شود اما تاکید این مکاتب منتقد سرمایه داری بر تکثر، تنوع، سرگرمی، تفریح و شادی بی حد و حصر تا حد مرگ، اهداف رییس جمهور تجارت که سودآوری بیشتر است را تامین می کند و نظم مورد نظر وی را مشروع، مستقر و درونی می سازد. در واقع پروژه رهایی ویتروویوس همراه با ارتش استادان سازنده اش یک پروژه رهایی از تمام قیودات و محدودیت هاست که در نهایت مطلوب طبقه سرمایه دار فراملی است. نظام های انسانی به لحاظ عملی نمی توانند بدون قرار دادن مقررات و نظم اداره شوند از اینرو هر قیدی بد نیست و هر محدودیتی هم بیهوده نیست.

مهم این است که قیودات و محدوددیت ها در راستای چه هدفی به کار گرفته شوند، نکته ای که ارباب تجارت آن را رعایت نمی کند. ارباب تجارت از این موضوع که ساخته هایش را افراد در همان کارویژه ای که ساخته شده به کار نمی گیرند و مردم با خلاقیت و ابتکار بر پایه آنها، سازه های دیگری را می سازند، ناراحت است. لوسی وقتی پروژه ارباب تجارت را برای امیت توضیح می دهد به این نکته اشاره می کند و می گوید پیش از اینکه رییس جمهور تجارت بر مردم مسلط شود همه مردم دنیا می توانستند هر جایی که می خواهند بروند و هر چیزی را هم که می خواهند بسازند اما رییس جمهور تجارت آمد و برای کنترل بهتر مردم مرزها را بین آنها ایجاد کرد و قوانینی را وضع کرد که مردم در ساختار مورد نظر وی زندگی کنند. ساختار مستقری که سودآوری بیشتر رییس جمهور تجارت را تضمین کند. این معنا را ارباب بیزینس در جایی از این انیمیشن اذعان می کند و می گوید: «من قویترین سلاح دوران(اسپری کراگل روی همه چیز و همه کس) را در اختیار دارم که بوسیله آن می توانم همه چیز را در جای خود بگذارم تا دیگر مردم نتوانند، ساخته هایم را انگولک کاری کنند. چرا که تجارت این است و من هم رییس جمهور تجارتم.»

به علت ردیاب و حسگر الکترونیکی که به پای امت وصل شده است شهر کوکولند توسط عاملان رییس جمهور تجارت، شناسایی و در یک حمله همه جانبه به شهر خورشید همه چیز نیست و نابود می شود و استادان سازنده دستگیر می شوند و دوباره دچار یاس از رهایی می شوند. در این هنگام امت که توانسته است به همراه لوسی، ویتروویوس و بت من با ایده کاناپه دو طبقه خود فرار کنند در اقیانوسی معلقند که در این هنگام ریش آهنی از راه رسیده و با کشتی دزدان دریایی همقطاران خود را نجات می دهد. اما این بار امت با سخنرانی تاثیرگذاری آنان را روحیه می دهد تا به فکر یک استراتژی جدید علیه رییس جمهور تجارت باشند.

این بخش از فیلم بسیار مهم است چرا که امت علت برگزیدگی خویش را نشان می دهد. این نکته از صحبت های وی مبنی بر اینکه شما استادان سازنده هر کدام به تنهایی یک نابغه و مشکل اینکه تا به حال نتوانسته اید به پیروزی برسید، پیگیری فعالیت های منفرد و غیرتیمی بوده است. امت به آنان می گوید: «اگر با هم یک تیم و گروه باشیم می توانیم پیروز شویم.» استراتژی امت با این سوال از استادان سازنده آغاز می شود: «باید بفهمیم استادان سازنده چه کاری می توانند انجام دهند که رییس جمهور تجارت انتظارش را ندارد؟!» امت گام هایی را جهت تحقق عملی استراتژی خویش با گفتن این جمله: «همان دستورالعمل های ارباب تجارت که به صورت تیمی کار می کند را به کار بگیریم و قدم به قدم عهده دار بخشی از انجام استراتژی واحد و بزرگ علیه وی شویم.» بر می شمرد.

او می گوید: «باید طبق نقشه و دستورالعمل جلو رفته، از تکنیک های ساخت و فناوری هایی که ارباب تجارت به کار می گیرد استفاده کنیم.» در واقع امت راهبرد شکست ارباب تجارت را بازگشت به همان گام های دفترچه راهنما که در اول فیلم با آن روز خود را آغاز می کند می داند و به این نکته هم اشاره می کند. برخی از تقسیم کاری که امت در قالب گام های عملی استراتژی خویش صورت می دهد به ترتیب شامل فراهم آوردن قطعات لازم جهت ساختن سفینه، آوردن سفینه به محل ورودی درب آسمان خراشی که رییس جمهور تجارت همراه و کراگل در آن می باشد، استفاده از آثار باستانی جهت استتار-رییس جمهور تجارت این آثار را در اتاقی محبوس کرده است- از کار انداختن سیستم حفاظتی کراگل، دیدبانی ویتروویوس که مطمئن شوند کسی به دنبال آنان نیست، در آخرین بخش استتراتژی هم امت و لوسی با قرار دادن قطعه مقاومت در جایگاهی که در کراگل برای آن در نظر گرفته شده است، به پروژه رهایی عینیت می بخشند.

در واقع افراد گروه هر کدام عهده دار کاری مشخص و معین شبیه نظم سیستمی رییس جمهور تجارت می شوند. با شکست پروژه در این مرحله ارباب تجارت قطعه مقاومت را از امت گرفته در اتاق اشیای باستانی جای می دهد. این نکته نشانگر این است که از نظر رییس جمهور تجارت جای قطعاتی که مزاحم تجارت هستند در آثار تاریخی است. ارباب تجارت بالاخره موفق می شود در روز جشن تاکو و در فضای بی خبری مردم با دستگاه مخوف چسباننده خود، بر فراز شهر زیر سلطه خویش بیاید و مشغول کراگل کاری مردم شود. در این بخش از فیلم، امت که توانسته بود از انفجار آسمان خراش جلوگیری کند خود را در اتاقی می بیند که پسر بچه ای مشغول بازی با قطعات لگو می باشد. مخاطب در این هنگام متوجه می شود که تمام ماجرا تا اینجا محصول تخیلات این پسر بچه بوده است. پدر هنگام ورود به اتاق کار خود به پسرش می گوید: «چرا با این اسباب بازی ها بازی کردی؟ این ها ویژه کار من می باشد.»

پدر وقتی می بیند که تمام قطعات، دستکاری شده به پسرش می گوید: «هر چیزی حساب و کتاب دارد و بیا با هم یک بازی نو انجام دهیم و آن برگرداندن همه قطعات سر جای خودش می باشد.» امت از نگاه پدر یک کارگر معمولی ساختمان است که باید به کار مشخص خود بازگردد در حالی که کودک معتقد است امت قهرمان می باشد. در این هنگام پسر بچه از غفلت پدر استفاده کرده و امت را به داخل شهر می اندازد تا پروژه رهایی را به اتمام برساند. نتیجه گیری از فیلم در همین صحنه های پایانی گرفته می شود. وقتی که پدر متوجه دقت و مهارت کامل پسرش در چیدن قطعات با شیوه کودکانه می شود و در جریان پروژه کاری پسر خردسال خود قرار می گیرد. پدر از اینکه پسرش ارباب تجارت را نماد انسان بد قرار داده است ناراحت می شود و تحت تاثیر عواطف کودک خویش قرار گرفته و می گوید: «اگر امت بخواهد جملاتی را به ارباب تجارت بگوید چه چیزی می گوید؟!»

در این هنگام امت در مقابل رییس جمهور تجارت قرار گرفته و در حالی که او می خواهد مانع قرار دادن قطعه بر سر جای خود در کراگل شود، امت به وی می گوید: «تو اصلا لازم نیست آدم خیلی بدی باشی، تو با استعدادترین، جذابترین و خارق‌العاده ترین آدم روی زمین هستی برای اینکه تو خود یک برگزیده ای، اصلا همه ما، تک تک برگزیده ایم، همه ما منحصر به فردیم و تنها باید خودمان را باور کنیم، پیشگویی ها حقیقت ندارد و ما خود سازنده جهان خویش می باشیم و هیچ نیرویی غیر از خود ما دخیل نیست. مردم با چیزهایی که تو می سازی چیزای جدیدتر می سازند.» در اینجا امت پیرو صحبت های ویتروویوس این سخنان را ایراد می کند و باعث تغییر رییس جمهور تجارت می شود. به طوری که وی سلاح ضد کراگل را می سازد و به دنبال از بین بردن سازه های اهریمنی خویش می باشد. در اینجا با بازگشت به صحنه در بغل گرفتن پسر توسط پدر، متوجه یک نکته نمادین می شویم: «آشتی توده ها با طبقه سرمایه دار فراملی.»


نتیجه گیری

این فیلم می خواهد از تنوع طلبی، نسبی گرایی، تکثر و سبک های زندگی گوناگون، تفریح، خوشی، شادی و سرگرمی های بی حد و حصر حمایت کند و سرشار از ایده های اومانیستی در پیگیری فردگرایی و عقلانیت خودبنیاد است. به طوری که نقش پیشگویی و آمدن ناجی و نیروی بالایی یعنی خدا در زندگی انسان نفی می شود و تنها نقش آن برانگیختن فرد در جهت باور افراد به قوای درونیشان می باشد. انسان طبق این دیدگاه به دنیا آمده است تا تنها با عقل خودش و بدون دخالت هیچ نیروی دیگری دنیای مورد نظر خود را بسازد.

البته اینکه انسان دارای اختیار است حرف صحیحی است اما اگر اختیار فرد با مقوله هنجارها و ارزش های الهی-انسانی مقید نشود سرنوشت شومی را برای بشر به دنبال خواهد آورد. از منظر فیلم انسان با تن دادن به قیودات مادی و غیرمادی، محصور در ساختاری می شود که از شکوفایی خلاقیت و استعدادش جلوگیری می کند. از اینرو باید از قید قیودات و محدودیت ها خود را رها کرد. در واقع فیلم به دنبال رهایی از تمامی قیودات و قوانین و مقررات است. این نگاه خود را در مکتب عدم قطعیت گرایی یعنی پست مدرنیسم جلوه گری می سازد.

در واقع پست مدرن ها هم از قیودات ماورء الطبیعی و متافیزیک و هم از قیودات پوزتیویستی سبک زندگی مدرنیته انتقاد می کنند و راه رهایی بشر را رهایی از تمام قیودات مادی و غیرمادی می پندارند. در واقع این فیلم ظاهری ضد سرمایه داری را یدک می کشد اما نتیجه ای که از آن می گیرد سرمایه داری را تطهیر و راهبردی که ارائه می دهد روند سرمایه داری سوداگر را تسهیل می کند. چرا که سرمایه داری قرن بیست و یکم تنها به سودآوری فکر می کند و این هدف را از هر راهی که بتواند پیگیری می کند. از جمله این راه ها بسط اندیشه نسبی گرایی، تنوع طلبی، سرگرمی و تفریح بی حد و حصر است که روند سوداگری سرمایه داری را تضمین می کند.

این ایده ها خود را در آفرینش نیاز بدون اینکه محملی واقعی داشته باشد دنبال می کند. مثلا فرد از بی حوصلگی ناشی از دنیای فراصنعتی و تکنولوژیک رنج می برد و برای رفع آن به تفریحی روی می آورد که سرمایه داری برایش آفریده است نه اینکه واقعا به آن احتیاج داشته باشد. در این نگاه حیات افراد تنها فاصله تولد تا مرگ تعریف می شود و از اینرو بشر نباید با محصور کردن خود در ساختار قیودات خود را از لذت های گذرا و آنی مادی محروم کند و می بایست هر آنچه که غریزه به او حکم می کند انجام دهد.

فیلم اگر ارباب تجارت را هم سیبل انتقاد خود قرار می دهد نه به خاطر ساختار مورد نظر وی بلکه به خاطر این است که وی به افراد اجازه ساختن از روی سازه های خود را نمی دهد. اما با ابراز اطمینان امت به رییس جمهور تجارت که مردم نمی خواهند که سازه های تو را نابود کنند بلکه با سازه های خود بیشتر تو را مطرح می کنند و الگوی خود می سازند، وی از دنبال کردن پروژه خود منصرف می شود. یعنی وقتی که می فهمد سودآوریش تضمین می شود. در واقع نگاه سازندگان فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه، نگاهی پساساختارگرا است که نظم ساختاری مبتنی بر نظریه پوزتیویست را رد می کند. نهایتا اینکه فیلم مرزبندی های بین خیر و شر، انسان خوب و انسان بد، پلیدی و پاکی را با درآمیختن ویژگی های شیطانی و روحانی در کاراکترهای اصلی خود از بین می برد و به دنبال القای این مطلب است که همه انسان ها بدون محدودیتند و هیچ چیز و هیچ کس هم نباید این برای او حد و مرزی قرار دهد.

رضا عزیزی، گروه رسانه و تحولات اجتماعی پژوهشکده سیاست پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت.

* مخاطبان محترم گروه جنگ نرم مشرق می‌توانند اخبار، مقالات، گزارش‌ها، یادداشت‌ها، تصاویر و فیلم‌ها و هرگونه مطلبی که در قالب جنگ نرم جای می‌گیرد را به آدرس soft.war@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع‌ترین زمان ممکن به عنوان یکی از اخبار ویژه مشرق منتشر شود.