می بینیم که آقای ترکی الفیصل به فرانسه می گوید که اگر پای امضای قرارداد هسته ای ایران بنشینید فلان خرید را از شما نمی کنیم. اگر قبلا این سیاست ها درگوشی بود الان خیلی علنی تر است.

گروه بین الملل مشرق-  تحولات یمن و توازن نیروها در منطقه، تحولات داخلی کشورهای حوزه خلیج فارس و رابطه آن ها با قطر در بحث تغییرات قیمت انرژی، حکم صادر شده برای «شیخ نمر» و واکنش ها به حکم، دیدار های متقابل بین ایرانی ها و عربستانی ها، نامه نگاری های انجام شده و بحث تغییر سفیر ایران در عربستان از جمله مواردی بود که مشرق را بر آن داشت تا با دو تن از کارشناسان ارشد منطقه خاورمیانه عربی، سعدالله زارعی و هادی محمدی، میزگردی را ترتیب دهد. گزیده ای از این میزگرد را در سطور پایین ملاحظه می فرمایید.

مشرق: نقش روابط منطقه ای عربستان و تغییراتی که در این چند هفته اخیر شاهد آن بودیم و نقش آن در حوزه بین المللی و نقش آن ها در پرونده هسته ای ایران که مداخلاتی انجام شد و سفری که توسط «سعود الفیصل» به وین انجام شد را در چه قالبی می بینید؟

محمدی:
من فکر می کنم با این عنوانی که ما یک رفتار شناسی از عربستان را مد نظر قرار بدهیم به آن مولفه و توصیفی که شما داشتید یعنی شتاب نه تنها تحولات منطقه بلکه شتاب رفتاری خود عربستان سعودی را اما شاهد هستیم. لذا مبنای بحث خود را رفتار شناسی از عربستان سعودی و ماهیت آن بگذاریم تا ببینیم چه باید بکنیم.

آن چیزی که واضح است ابتدا باید مفروضات خود را تعیین کنیم بعد بر پایه این مفروضات باید ببینیم چه مقدمه ای را ایجاد کنیم.



آن چیزی که مفروض است، این است که عربستان سعودی در قبال تحولات و در قبال مجموعه مولفه های منطقه ای یک رفتار پرشتابی را از خود نشان می دهد. یک رفتار آرام و پر سکینه با طمانینه و یا بدون جنجال نیست. در گذشته عربستان سعی می کرده نوعی متانت دیپلماتیک و متانت رفتاری را حداقل در ظاهر برای خود حفظ کند. این گذشته ای که می گویم به طور فرض در دو یا سه دهه گذشته بوده است. همیشه یک احساس معنوی آرامی را برای خود رزرو می کرده است.

ما الان عربستان سعودی را با یک رفتار دیگری می بینیم. در رفتار منطقه ای در قبال تحولات و در قبال ایران و حوزه های مختلف می بینیم که رفتار دیگری دارد و چهره دیگری از خود به نمایش می گذارد. مفروض دیگر این است که تحولات منطقه هم ضمن این که در جاهایی پر شتاب عمل می کند خود این عنصری موثر در نوع رفتار عربستان سعودی است. یعنی این تحولات منطقه است و نوع متغیر های منطقه ای است که موجب می شود عربستان به چنین رفتاری وا دارد. یعنی ما انگیزه ها و علل رفتاری عربستان را به حدی بدانیم که در کدام حوزه است. بخشی از آن داخلی است، اگر خود عربستان را هم به عنوان یک متغیر منطقه ای در نظر بگیریم به این شکل می توانیم دسته بندی کنیم. تحولات منطقه‌ای و محیط داخلی خود عربستان، این دو باعث شده که عربستان به یک رفتار پر شتاب پرهیجان دست بزند.

یک مفروض دیگر این است که عربستان سعودی خیلی در بطن دیپلماسی خود بوده را عملی تر و آشکارتر بروز می دهد. نوعی کینه ورزی و دشمنی که آن را علنی نشان می دهد را شاهد هستیم.

ما در گذشته در مورد عربستان شاهد بودیم که در جنگ تحمیلی، یکی از اسپانسرهای صدام عربستان است ولی سعی نمی کند که خیلی هم علنی رفتار کند، مراعات ظاهر را هم می کند. ولی اکنون جلوی سفارت ما انتحاری می فرستد، یعنی شمشیر را از رو می بندد. در دیپلماسی عمومی در مواضع رسمی مقامات (زمانهای عادی) سعی نمی کند حسن همسایگی و همجواری را رعایت کند. این را به عنوان مفروض سوم در نظر قرار دهیم.
 
بر این اساس من می توانم یک چهارچوبی را برای بحث پیشنهاد کنم، من حداقل فکر می کنم که برای شناخت ماهیت رفتاری عربستان سه سطح از رفتار عربستان را به تحلیل گذاریم. یکی رفتار عربستان در تحولات منطقه را یک نوع تجزیه تحلیل کنیم تا ببینیم چه محتوایی، چه ویژگی هایی، چه شاخصه هایی و چه سمتی را طی می کند. یک سطح بحث را در قبال ایران در نظر بگیریم تا مشاهده کنیم عربستان در قبال ایران با چه ویژگی هایی عمل می کند. یکی دیگر هم در خصوص تولید اتحاد و ائتلاف هایی که با کشورهای ثالث و طرف های ثالث دارد. یعنی به جز ما و تحولات منطقه، فرض کنیم ببینیم وضعیت آن با محیط پیرامونی خلیج فارس چه چیزی است، با غرب، با ترکیه، روسیه، با قدرت های مطرح به چه شکل است.

آن مسائلی که مهم هستند، این ها را هم موقعیت شناسی کنیم. چرا، من توضیحی راجع به این قسمت دهم و آن این که در این بخش هم ما نوعی شتاب و نوعی هیجان دیپلماسی عربستان را شاهد هستیم. ما در گذشته شاهد بودیم عربستان به روسیه می رود به چین سفر می کند چند سال پیش، برای اینکه برای ما محدودیت صادرات نفت ایجاد کند، بحثی بود که آن جا مخازن بزرگ نفت ایجاد کنند.



می بینیم که عربستان خیلی راحت به دنبال این کار می رود که تعاملات تولید ثروت در ایران را- که فروش نفت در معاملات بزرگ است- مدیریت کند و به چینی ها پیشنهاداتی کند که آن ها را مورد اغراق و فریب قرار گیرند. این را ما در قبل هم می دیدیم. می بینیم که آقای ترکی الفیصل به فرانسه می گوید که اگر پای امضای قرارداد هسته ای ایران بنشینید فلان خرید را از شما نمی کنیم. اگر قبلا این سیاست ها درگوشی بود الان خیلی علنی تر است. خود این که این رفتار چه فلسفه ای دارد، چه مفهومی ما از آن درک می کنیم، این را به عنوان لایه سوم و چهارچوب سومی که ما می خواهیم بحث کنیم به نظرم پیشنهاد می شود. ما بر اساس این سه لایه و سه سطح باید بتوانیم جمع بندی کنیم و بگوییم در قبال این رفتار عربستان باید چه کنیم. برای آن بحث هم باید البته، به نظرم سطوح مختلفی را در نظر بگیریم. یکی اینکه ما در قبال عربستان باید تنش زدایی کنیم، ما در قبال عربستان باید پاسخ دهیم. باید در قبال عربستان تقابل کنیم. هر کدام از این ها در واقع یک زمینه ویژه خود را دارد.

زارعی: من فکر می کنم که رفتار عربستان در جنبه های مختلف ما هم بایستی درباره هر جز از رفتار عربستان یک تفسیری داشته باشیم و هم به طور کلی آن چیزی که از مجموعه این رفتار می شود فهمید و یا به تعبیری بهتر آن عواملی که این نحو رفتارها را موجب می شود را نیاز است مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
 
اگر ما خواسته باشیم یک تعریفی از سیاست خارجی عربستان ارائه کنیم و برای این تعریف یک نگاهی به 15 سال اخیر داشته باشیم و مخصوصا طی سال های گذشته می توانیم بگوییم سیاست خارجی عربستان سعودی فاقد دو عنصر تمرکز و تداوم بوده است. عربستان هیچگاه نتوانسته در این 15 سال گذشته روی یک پرونده ای به طور خاص تمرکز پیدا کند و وضعیت آن پرونده را تعیین کند و در مسئله ای محور شود. عربستانی ها نتوانستند در عراق محور شوند، در سوریه محور نشدند، در پاکستان محور نشدند، در پرونده های مرتبط با ایران محور نشدند، همین الان در بحرین محور نیست.

آن چیزی که فضای سیاسی بحرین را تعیین می کند نظامی هایی که از عربستان گسیل شدند نیستند. در یمن عربستان نتوانسته پرونده را در دست بگیرد و بر نقطه ای تمرکز کند. لذا می توانیم بگوییم که در دنیای ما عربستان صاحب هیچ پرونده ای نیست. این در حالی است که کشورهایی به مراتب ضعیف تر از عربستان، بالاخره پرونده ای را در دست دارند. پاکستان یک یا دو پرونده را در دنیا در دست دارد. مثل پرونده طالبان که پرونده ای است در اختیار پاکستان و هیچ کسی به اندازه آن ها بر پرونده طالبان تاثیر گذار نیست. اما عربستان در کدام پرونده در منطقه محور است؟ من سراغ ندارم پرونده ای که بتوانیم نشان دهیم، در آن پرونده عربستان تمرکز دارد و مرکز کانون آن پرونده عربستان است.



دوم هم تداوم است. سیاست های عربستان در طول سال های گذشته دائما با وضعیت زیگزاگی، بریده بریده و پر نوسان مواجه بوده است. در پرونده سوریه سیاست های عربستان دست خوش تغییرات بوده است. اگرچه از نظر خواسته سیاسی خواسته سیاسی عربستان نسبت به سوریه معلوم بوده و آن هم تضعیف دولت اسد بوده است، ولی این مسئله در طول سال های گذشته از یک منطق واحدی پیروی نکرده است و لذا سیاست ها بریده بریده و غیر متداوم دنبال شده است.

این یک مسئله ای هست در ارتباط با بحث عربستان سعودی و مسئله دوم این است که تحولات منطقه ای طی 40 سال گذشته دائما از اهمیت استراتژیک و حتی ژئوپلتیک عربستان کم کرده است. شما ذهن تان را به دهه 1340 ببرید وضعیت عربستان را در شبه جزیره در خلیج فارس، در دریای سرخ، در اقیانوس هند، در این نقاط راهبردی ملاحظه کنید می بینید که همه جا از عربستان به عنوان یک پای امنیت منطقه ای یک پای اقتصاد منطقه ای ، یک پای تجارت منطقه ای، نام برده می شود و حتی یک پای تحولات در دهه 1340 نام برده می شود.

امروز نگاه کنید عربستان سعودی دائما تحت تاثیر تحولات عمده ای که در محیط پیرامون آن اتفاق افتاده دائما وضعیتش تضعیف شده است. وقتی انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد و یک نظامی سقوط کرد، شیرازه امنیت منطقه ای که حول محور ایران و عربستان تنظیم شده بود از هم پاشید. اتفاقات دیگری افتاد که همه آن ها تحولات دیگری بودند، که از جنس تغییر رژیم و تغییر حکومت بودند. در عراق یک رژیم سکولار وابسته به قومیت عربی مثل رژیم عربستان دیکتاتور، با حکومت های طولانی و فاقد مشروعیت، نفت محور، وابسته و دشمن ایران سر کار بود. این نظام کاملا سقوط کرد و آن چه که بعد از سقوط این رژیم روی کار آمد یک دولت کاملا متفاوت و متمایز با این مسئله بود.

تحول سومی هم که می توانیم در پیرامون عربستان به آن اشاره کنیم تحولی است که در یمن اتفاق افتاد و الان هم این اتفاق در حال تکمیل و تکمیل تر شدن است. حوثی هایی که در اینجا سر درآوردند و امروزه با عنوان انصار الله شناخته می شوند امروز حرف اول را در قدرت و سیاست یمن می زنند و چیزی را که حوثی ها می خواهند و عملا در آن جا بنیادهایی را ایجاد می کنند که کاملا به لحاظ هویتی با بنیان ها و بنیادهای عربستان متفاوت است.

پس می توانیم بگوییم که هم انقلاب اسلامی، هم تحول عمده در عراق، هم تحول جاری یمن این ها حتی موقعیت ژئوپلیتیکی عربستان را تحت تاثیر قرار داده است. شما می دانید عربستان سعودی در بین کشورهای حاشیه خلیج فارس کمترین بهره را در خیلج فارس دارد. یعنی خلیج فارس در یک بخش کمی به خاک عربستان وصل می شود و اتفاقا در آن دولت وهابی عربستان یک حالت بیگانه دارند. منطقه زهران مناطق متصل به جمعیت های شیعی هستند. عربستان در این مرز آبی غربیه است. با تحولی که در یمن اتفاق افتاد و نفوذی که امروزه انصار الله در استان «حدیده» و به طبع آن در باب المندب و دریای سرخ پیدا کرده است. شما می دانید مرزهای آبی یمن در دریای سرخ بیش از مرزهای آبی عربستان در دریای سرخ است.



این مسئله هم موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئو استراتژیکی عربستان را کاهش داده است. بنابراین عربستان با یک بحران بزرگ ژئوپلیتیک مواجه شده و اهمیت عربستان را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. این مسئله عربستان را به شدت عصبانی کرده و دائما اقدامات انفعالی انجام می دهد و در هر اقدام انفعالی باز مشکل عربستان بیشتر و بیشتر می شود، الان که ما صحبت می کنیم فقط در حوزه امنیتی می توانیم سه مشکل عمده را برای عربستان فهرست کنیم:

یک مشکل امنیتی است که در الیت حاکم در عربستان پیش آمده است. با توجه به کهنسال بودن فرزندان عبدالعزیز و وصیت عجیب و غریبی که عبدالعزیز در دست به دست شدن حکومت عربستان بین فرزندان ولو بسیار کهنسال باشند و همین طور اختلافی که در عربستان بین تیره های مختلف آل سعودی به وجود آمده، اختلافات "سدیری ها" در آن جا تا حد زیادی بنیان هایی که عبدالعزیز بر اساس آن این رژیم را تاسیس کرده، تا حد زیادی وضعیت پر ابهام پیدا کرده است.

مسئله دیگر در مورد بحث امنیت داخلی به لحاظ اجتماعی است که رژیم آل سعود تا حد زیادی با طیف های مختلف اجتماعی دچار شکاف و فاصله عمیق هستند. بحرانی که اخیرا تشدید شده، بحرانی است که از سوی جریاناتی مثل داعش پیدا شده است. بنیان داعش بر توافق بر قبایل قرار داده شده و همین الان داعش با قبایل عربستان سعودی ارتباط دارد. قبایلی که اپوزیسیون دولت آل سعود محسوب می شوند. حتما در خبرها دیده بودید که سرکرده داعش حدود سه ماه پیش، دیداری با رئیس قبیله "عتیبه" داشت که بزرگترین قبیله عربستان سعودی است و در آن جا این ها پیمان مشترکی امضا کردند. مبنای پیمان مشترک این بود که آقای ابوبکر البغدادی وعده داد به رئیس قبیله عتیبه که حکومت عربستان را به عتیبه بسپارند و این در واقع یک اعلام جنگ رسمی بود که بزرگترین قبیله عربستان با دولت حاضر عربستان دارد. این تهدید امنیتی خیلی بزرگی برای آن ها است.

سوم، مسئله امنیتی در منطقه است. به هر حال نیروهای انصارالله با توجه به سوابق خصومت آمیزی که بین حکومت آل سعود و حوثی ها بوده، با توجه به رشد عظیم و فوق العاده ای که انصار الله و حوثی ها در یمن داشتند. با توجه به اشراف این ها بر کوههای استراتژیک مران، عربستان به شدت از این احساس تهدید می کند. بنابراین باید این نکته را در نظر بگیریم که عربستان کشوری است که مشکلات آن یکی یکی در حال بروز است و این مشکلات وقتی وارد یک سیستم فرتوت و مندرس می شود، طبیعتا این سیستم را آزار می دهد و آن را وادار به اقداماتی که بیشتر از سر عجز و ناتوانی است می کند.

مشرق: مجموعه اتفاقاتی که بیان کردید که این ها باید دلیلی داشته باشد، آیا به طور مثال در داخل عربستان همین کهنسالی که فرمودید منشا آن است، و آیا دلیل دیگری بوده و این که چرا این ها به فکر نبودند؟


زارعی: من فکر می کنم بزرگترین دلیل این باشد که عربستان سعودی با همین کلمه ای که می گوییم یعنی مولودی که با ائتلاف آل سعود و آل شیخ و وهابی ها در سال 1931 در این سرزمین پهن شد. سابقا آل سعود فقط در منطقه نجد بودند یعنی استان های ریاض، قصیم و وائل، این ها منطقه نجد محسوب می شوند که منطقه وهابی ها و آل سعود است.

در واقع در سال 1931 آل سعود توانسته با کمک همین قبایلی که الان به شدت با آن درگیر است، یعنی عتیبه و... توانستند بر کل شبه جزیره مسلط شوند. اساسا آل سعود در هیچ بخشی از عناصری که یک حکومت را تشکیل می دهد به صورت طبیعی و منطقی جلو نیامده و رشد نکرده است. نه این حکومت پایه فلسفی و درستی دارد، نه پایه اجتماعی درستی دارد، نه دارای تولید گفتمان و ادبیات و ایدئولوژی است، دائما در یک محدوده ای سیر می کند و پاسخی برای هیچ کدام از سوالات جدید ندارد. در مورد هیچ تحول عمده ای هم نمی تواند از خود واکنش مناسب نشان دهد.

موج های مختلفی در منطقه عربی پدید آمدند، موج های ملی گرایانه، موج های مذهبی، موج های چپ گرایانه، عربستان در برابر هیچ کدام از این موج ها نتوانسته یک برخورد فعالی پیدا کند و سیستم عربستان سعودی مثل یک جسد بی روح شاهد تحولات بوده که تحولات آمدند سهم عمده ای در مسائل منطقه ای ایفا کردند در حالی که عربستان دائما درجا می زند.



مشرق: رفتار عربستان در مورد ایران و منافع ملی ما چگونه ارزیابی می کنید؟ الگوی مقابله ایران و عربستان به یک الگوی معارضه ای تبدیل خواهد شد؟

محمدی: طبیعی است که این سوال شما در ذیل عنوان نوع رفتار عربستان سعودی در قبال ایران باید جستجو شود و پاسخ به آن دهیم. بخشی از آن هم مربوط به تحولات منطقه است، یعنی یک بخشی از سوال ناظر به تحولات منطقه است، بخش دیگر در قبال ایران است.

همانطور که عرض کردم با مفروض هایی که در بخش اول داشتیم، به این سوال پاسخ دادیم که رفتار عربستان سعودی در لایه های مختلف چگونه است. همانطور که به زیبایی آقای دکتر زارعی اشاره کردند در واقع باید یک مرور سیاسی و رفتاری از عربستان انجام دهیم، بعد هم ارزیابی می کنیم و برآورد می کنیم که این برآورد چه تصویری را در جلوی چشمان ما می آورد.

در قبال تحولات منطقه باید بگوییم که آقای دکتر خیلی خوب دسته بندی کردند. من در محیط داخلی سه عنصر را دخیل می دانم. در ایجاد این هیجان رفتاری که در مورد سعودی ها ما شاهد آن هستیم، یک بخش، بخش اجتماعی است و آن این است که جامعه سعودی که به شدت با محیط خارجی خود در رفت و آمد و تاثیرپذیری و تاثرپذیری است. این جامعه به جهت نظم و مقررات اجتماعی، به جهت قوانین حاکم، به جهت حقوق اجتماعی، هیچ تناسبی بین وضعیت داخلی خود و محیط خارجی نمی بیند و لذا خود را در یک حالت پارادوکس و دوگانگی احساس می کند که یک نظام حاکم بر عربستان این وضعیت ارتجاعی و عقب مانده را برای آن ایجاد کرده است.

لذا دیگر در محیط خارجی همه کشورهای پیرامونی به نحوی می توانیم بگوییم خیلی متفاوت تر از وضعیت عربستان هستند. همین یمن که آقای دکتر زارعی به آن اشاره کردند، ما رفتار زنان در جامعه را بررسی می کنیم، جایگاه زن در جامعه بسیار پیشرفته تر است تا عربستان. وقتی به بحرین مراجعه می کنیم که یک کشور تحت نظام دیکتاتوری است، جایگاه زن در محیط اجتماعی خیلی فعال تر و موثرتر و پیشرفته تر از آن چیزی می بینیم که در عربستان است.

جامعه و افراد عربستان سعودی، خودشان را با محیط پیرامونی خود مقایسه می کنند و مزیت های خود و یا ناکامی خود را نسبت به محیط های خارجی می سنجند و خودشان را در یک موقعیت تحت فشار احساس می کنند. این بخش یکی از بخش هایی است که به حاکمیت سعودی فشار می آورد و آن ها را دچار عصبیت و نوعی هیجان رفتاری می کند
.

عامل دومی که در محیط داخلی باید به آن اشاره کنیم، ساخت قدرت در عربستان است. ساخت قدرت در عربستان دست خوش وضعیت جدیدی شده است. همان طور که آقای دکتر اشاره کردند بخشی از ساخت قدرت، ساخت عشایری و قبایل عربستان است که مبانی و پایه های قدرت را شکل داده است، این مبانی قدرت به هم ریخته است.

دلیل آن، بخشی مربوط به بحث منطقه ای است، یک بخشی هم مربوط به این است که در محیط داخلی قسمت دوم حاکمیت که آل سعود در مقابل آل شیخ است، این ها امتدادهای خودشان را در قبایل ایجاد می کنند، آن ها هم به یک تصور جدید از نوع حاکمیت رسیدند. مثلا می خواهند که تمرینی از دموکراسی کنند. این اصلا با اعتقادات قبایلی و عشایری و یا حتی باورهای آل شیخ هیچ تناسبی ندارد و لذا زمینه های تضاد و واگرایی و تنش بین این ها را فراهم می کند.



پادشاه سعودی به شکل مرسوم، یکی از مقامات ما وقتی به عربستان سفر کرده بود، حدود 14 سال پیش، حاشیه آن جا گفته بودند که ملک هر سال یکبار با همه سران قبایل می نشینند و این گفتگو بین ملک و سران قبایل خیلی خودمانی و خارج از آداب و پروتکل های پادشاهی و نظام سیاسی است. همه همدیگر را به کنیه صدا می کنند. ابو کذا و ابو کذا یعنی در واقع آن چیزهایی که تحت عنوان ملاحظات جایگاه اجتماعی ممکن است که محدودیت ایجاد کند، این ها برداشته می شود. در این نشست سالانه پادشاه تلاش می کند که پایه های اصلی ضریب امنیت داخلی عربستان را از طریق روسای عشایر و قبایل تامین کند.

با توجه به توضیحی که در بخش قبل دادم و بخش قابل توجهی از قبایل بزرگ و موثر که باید با صراحت دیگری با ملک صحبت کنند و خودشان را در نقطه دیگری در تقابل با پادشاهی، پادشاه و نظام سیاسی احساس می کنند. لذا این هم بخش دوم مولفه های داخلی است. ضمن این که در ساخت قدرت باید مولفه رقابت بین شاهزادگان را هم اضافه کرد. این هم علی رغم نظام مشخص بیعت که وجود دارد و یک نظام سلسله مراتبی برای کسب جایگاه قدرت وجود دارد ولی در واقع رقابت و حسادت و تخریب یکدیگر یکی از شاخصه های اصلی است که فضا را برای انسجام هم درون جامعه سعودی تخریب می کند و در درون ساخت قدرت دچار فرو پاشی و متلاشی می کند.این هم عنصر دیگری که در محیط داخلی مطرح است.

یک بحث هم بحث محیط خارجی است محیط منطقه ای است که باید رفتار عربستان سعودی را ببینیم. من سعی می کنم به نکاتی بپردازم که آقای دکتر فرصت نکردند به آن اشاره کنند. اگر نقاط تحول اجتماعی و تحولات منطقه ای را کانون آن را در بحرین و عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و شمال آفریقا تصور می کنیم نوع شتاب تحولات حداقل یک سری شاخص را نشان می دهد.

در تمام این تحولات مطالبات حقوق اجتماعی و سیاسی و این که چه گروهی و چه بخشی از مردم به دنبال آن هستند این ها همه جای خود را دارد. این مسئله هم درون عربستان خیلی فشار می آورد یعنی اگر در عراق دموکراسی شکل بگیرد، اگر چیزی به عنوان حقوق اجتماعی و سیاسی به وجود بیاید از آن جایی که ساخت اجتماعی و ساخت سیاسی و ساخت قدرت هیچ کدام نمی تواند پاسخی برای مقایسه حقوق اجتماعی داشته باشد فضای داخلی عربستان را تحت فشار قرار می دهد و آن ها را در یک شرایط متزلزل و فروپاشی و عدم اعتماد به سران قدرت در عربستان قرار می دهد.

در تحولات منطقه ای یک موضوع دیگری که باید به آن اشاره کنیم، درست است که عربستان در جاهایی به نظرم این تعبیر آقای دکتر را باید پذیرفت که از یک وضعیت پایدار و موفقی برخوردار نبوده ولی در جاهایی عربستان توانسته از توانایی خوبی که در اختیار داشته موفقیت های نسبی را کسب کند. اتفاقاتی که در شمال آفریقا می گذرد، این است که بیداری اسلامی حداقل در شمال آفریقا اگر این تعبیر افراطی نباشد، با اغماض برخی از مسائل می توان گفت که به لجن کشیدند، شرایطی که در لیبی شاهد آن هستیم، در مصر شاهد آن هستیم.

آقای السیسی با وقاحت اعلام می کند به دولت خودگردان که ما آماده ایم برای سرکوب مردم فلسطین در اعتراضات فعلی؛ در درون فلسطین نیرو بفرستیم و این کار را با نتانیاهو هم هماهنگ کرده ایم. یعنی یک دولت عربی به جایی تنزل می کند که حاضر است مردم فلسطین را که به اسرائیل اعتراض می کنند، حاضر می شود این ها را سرکوب کند.

در این جا سیاست های عربستان یا موقعیت عربستان باید بگوییم که توانسته امتیازاتی را برای خود کسب کند، اگر در بحرین هنوز جدال می کنند و از آن چیزی که دارند دفاع می کنند، اگر در یمن عقب نشینی هایی را شاهد هستیم و مجبور شدند به آن ها تحمیل شود، آن ها هم پذیرفتند ولی هنوز هم در حال جدال هستند، چه از طریق داعش، چه از طریق بازمانده های رژیم سابق، چه از طریق هادی منصور، یا حتی قبایل موجود تلاش می کنند که این باقی مانده حوزه نفوذ و قدرت را حفظ کنند. ولی در عراق بسیار زیان دیدند. در سوریه بسیار مفتضح شدند. یعنی فقط شکست شامل حال آن ها نشده بلکه مفتضح شدند یعنی تصوری که دو دهه قبل راجع به خادم الحرمین شریفین وجود داشت امروز به عنوان یک طرف حامی تروریسم، حامی خشونت، حامی خونریزی، حامی ویرانی کشورهای اسلامی، چهره مشکوک در همکاری رژیم صهیونیسیتی، در مقابل مقاومت، این مناسبات و مشخصاتی است که برای این رژیم در منطقه شکل گرفته است.



در لبنان وضعیت آن ها، کمافی سابق وضعیت جدال برای باقی ماندن در ساخت قدرت است.
در آن جا هنوز نمی توانیم بگوییم وضعیت سعودی، از یک تمرکز و یا استمرار برخوردار نبوده؛ برخوردار بوده است. هنوز یک سره سازی در فضای رقابت قدرت و رقابت سیاسی هنوز به نتیجه نرسیده است. هنوز بخش 14 مارس سرجای خود است، هنوز ابزارهای قدرت سرجای خود حکومت می کند، در جلسات مجلس لبنان می بینیم که برای انتخاب ریاست جمهور به نتیجه نمی رسد بعد از 16 یا 17 بار نشست مکرر مجلس به این جا می رسند که حتی نمایندگان مجلس را تمدید اعتبار کنند.

یعنی بگویند که انتخابات نباشد، فقط راجع به ریاست جمهوری بحث می کنیم. پس در جاهایی می توانیم بگوییم عربستان سعودی در تحولات منطقه ای به شدت زیان دیده و موقعیت خود را از دست داده و یکی از تبعات آن هم همان چیزی است که آقای دکتر به آن اشاره کردند. نیازهای ژئوپلتیکی و ژئو استراتژیکی است که متوجه رژیم عربستان سعودی شده ولی در جاهایی هم بردهایی داشته، در جاهایی هم کماکان خود را حفظ کرده است. مزیت امروز عربستان این است که از حمایت امنیتی رژیم صهیونیستی بیشتر از گذشته برخوردار است.  

این در کوتاه مدت برای عربستان می تواند یک نقطه اتکا شناخته شود. ولی در بلند مدت به عنوان یک عنصر رسوایی و شکست از آن یاد کنیم. اگر در گذشته رژیم سعودی از این مولفه کمتر برخوردار بود، الان از خدمات امنیتی به شکل ویژه از طرف صهیونیست ها برخوردار می شود، الان همکاری هایی هم بین این ها وجود دارد و این زمینه خود مبنایی برای دریافت آن خدمات است. به نظر من در سبد وضعیت رژیم سعودی باید در نظر گرفت.

در جمع بندی وضعیت رفتاری عربستان سعودی می توانیم بگوییم که عربستان سعودی با همه فرتوت بودن نظام سیاسی اش، با همه مشکلاتی که در محیط داخلی دارد و این ها مشکلات بزرگی می باشد و می تواند به شدت آن ها را مورد مخاطره قرار دهد. در قبال تحولات منطقه، دولت عربستان تسلیم نشده است، چه در عراق، چه در سوریه، چه در لبنان، چه در شمال آفریقا و چه در یمن و بحرین هنوز مقاومت می کند.

من دلیل این مقاومت را در هر یک از حوزه های یاد شده، همکاری های امنیتی با سرویس های اطلاعاتی کشورهای منطقه و غربی می دانم. یعنی خدمات چگونگی پیشبرد دیپلماسی در عربستان از طریق همکاری های امنیتی با سرویس های اطلاعاتی است. مثلا در لبنان با فرانسه، در عراق با آمریکا و رژیم صهیونیستی، در سوریه با رژیم صهیونیستی، انگلیس و آمریکا، در شمال افریقا به ویژه در مصر با رژیم صهیونیستی در تعامل است. یعنی از خدمات و مزیت ها و یا توصیه ها و طرح هایی که این سرویس ها در اختیار سعودی قرار می دهند بهره مند می شود.



خود این ساخت سیاسی و ساخت قدرت، قدرت مدیریت و فعالیت موثر را در سطح منطقه ندارد ولی از این خدمات استفاده می کند. مثلا در یمن به شدت از خدمات امنیتی آمریکایی برخوردار می شود و می توانیم بگوییم که سفیر آمریکا نقش بسیار مهمی هم در یمن و خود عربستان دارد برای این که هماهنگی ها را ایجاد دهد و سرویس ها را ارائه دهد. ضمن این که من در حالت کلان «ام آی سیکس» را مهمترین تکیه گاه آل سعود می دانم. یعنی این حکومت را ضمن این که با همه کشورهای غربی در حال تعامل و همکاری است، قبل از این که ماهیت آن را فرانسوی و آمریکایی و اسرائیلی بدانم انگلیسی می دانم و برای آن هم شاخص هایی دارم. در ادامه می خواهم وارد نوع رفتار با ایران شود.

در قبال ایران اینطور می خواهم عرض کنم که من همانطور که در مقدمه بحثم به آن اشاره کردم در قبال ایران ما یک آشکارتر شدن و علنی تر شدن در ماهیت کینه توزانه یا عداوتی در سیاست رفتاری عربستان در قبال ایران به سادگی شاهد هستیم.

برخی ممکن است بگویند که جمهوری اسلامی حوزه های اثرگذاری عربستان در منطقه را تخریب کرده است، و این را از دست عربستان خارج کرده است. عربستان در عراق برای خود سهمی قائل بوده است. در سوریه و لبنان برای خود جایگاهی قائل بوده است. در جاهای مختلف در سطح منطقه رتبه بالایی را قائل بوده در همه این تحولات ما می بینیم که یک برد ایرانی در اینجا ثبت شده است.

چه در سوریه، چه در لبنان، چه در عراق، یمن در همه این ها ما یک برند جدید داریم به نام نقش و جایگاه ایران که برای خود توانسته وضعیتی را تثبیت و بلوکه کند به نام خودش و به میزانی که از جایگاه و نقش عربستان سعودی کاسته شده به جایگاه و وزن ایران در این حوزه ها افزوده شده است. می گویند طبیعی است این رفتار پرخاش گونه و اعتراضی  و کینه ورزانه عربستان سعودی نسبت به ایران را طبیعی تلقی می کنند. ولی باید دید که اگر فضای رقابت در روابط بین الملل یک امر بدیهی و بین الملل است ما چه نامی می توانیم برای نوع رفتاری که عربستان سعودی از خود نشان می دهد را بگذاریم.

اگر رقابت یک سطح طبیعی از نوع تعامل بین دو کشور در مناسبات بین الملل باشد، رفتاری که امروز عربستان از خود نشان می دهد، تحت عنوان رقابت نمی گنجد. نوعی ماهیت عداوت هم در آن وجود دارد و از حد رقابت گذشته است. رقابت یعنی ما سهم طرف مقابل را حوزه مشخصی به رسمیت بشناسیم و به سهم خودمان هم قانع باشیم. در صورتی که در یک رفتار کینه ورزانه و دشمنی ما همه چیز را برای خودمان می خواهیم و هر چیزی را که از دست می دهیم مبنا و انگیزه ای برای واکنش های خودمان ثبت می کنیم.

در این زمینه ما در قبال ایران انواع رفتارهای پر شدت و کینه ورزانه را از طرف عربستان شاهد هستیم. در موضع گیری های علنی، در تخریب مناسبات ایران با کشورهای دیگر، در ایجاد اختلال در مناسبات ما با کشورهای دیگر، در چهره عمومی جمهوری اسلامی در افکار عمومی، در اختلال در وضعیت تجاری و بازرگانی ما با کشورهای دیگر، در انواع زمینه ها و مهم تر از همه در بخش امنیتی ما شاهد واکنش هایی از جانب عربستان سعودی هستیم.



این طیف گسترده از رفتار عربستان سعودی را ذیل عنوان یک رفتار خشن و یک رفتار عداوت گونه می توانیم قرار دهیم که دلیل آن باید در این عنوان هایی که عرض می کنم جستجو کنیم. عربستان سعودی در مقابل جمهوری اسلامی در تحولات منطقه یک عنصر بازنده تلقی می شود.