چرا سر و کله نامبرده ناگهان موقع عزیمت امام از عراق به کویت و سرانجام به فرانسه در عراق پیدا می‌شود و چرا سپس رسانه‌های وابسته به امپریالیست‌ها تلاش داشتند که ایشان و چند نفر دیگر را مشیر و مشاور و سخنگوی امام قلمداد کنند؟

گروه تاریخ مشرق – در بخش نخست، به علل آغاز این مناظره مکتوب اشاره کردیم و نخستین اتهام دکتر یزدی به حسن آیت و نیز پاسخ او را به اتهام مطرح‌شده از نظر گذراندیم. در این بخش به بررسی نظرات دو طرف درباره اتهام دوم و نیز نقل ادعاهای شهید آیت نسبت  به دکترابراهیم یزدی می‌پردازیم.

عضویت آیت در حزب زحمتکشان دکتر بقایی

ایراد دومی که از سوی ابراهیم یزدی مطرح می‌شود و از دلایل او برای دادن رای منفی به اعتبارنامه حسن آیت است، عضویت و همراهی دکتر آیت با حزب زحمتکشان ایران و دبیر آن، دکتر مظفر بقایی است. حزب زحمتکشان از احزاب جبهه ملی اول بود و رهبران و اعضای آن نفش موثری در آغاز نهضت ملی شدن نفت داشتند. مظفر بقایی رئیس ان نیز چهره شاخص مجلس شورای ملی و از طراحان طرح ملی شدن نفت در مجلس پانزدهم بود. حزب زحمتکشان در جزیان اختلاف میان آیت‌الله کاشانی و محمد مصدق، جانب نیروهای مذهبی را گرفت و به یکی از داغ‌ترین و فعال‌ترین منتقدان مصدق و دولتش تبدیل شد.

مظفر بقایی از چهره‌های مرموز تاریخ معاصر است و اتهاماتی مانند سلطنت‌طلب بودن و جاسوسی برای آمریکا متوجه او است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در 20 تیر 1358 شمسی، او به همراه جمعی از دوستانش به اتهام توطئه علیه انقلاب بازداشت شدند. او در دی‌ماه همان سال اعلام بازنشستگی سیاسی کرد اما همچنان به فعالیت‌های خود ادامه داد. پس از یک بار دستگیری مجدد، در آبان 1366 درگذشت و شخصیت و عملکرد سیاسی او همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی ماند.

ابراهیم یزدی، معتقد است «آقای آیت حداقل از سال 1339 تا 1350 عضو شورای مرکزی حزب زحمتکشان بوده است» که براساس گزارش جلسات این حزب، «در تمامی این جلسات آقای آیت نیز حضور داشته‌اند. در بحث‌ها شرکت فعال داشته‌اند.» براساس ادعای ابراهیم یزدی، حسن آیت در این جلسات به آیت‌الله بهشتی اهانت‌هایی کرده است.

 

دکتر مظفر بقایی (از راست نفر دوم)


یزدی، صرف عضویت آیت در این «گروه انحرافی» و «همکاری با افراد خائن و منحرف» را اتهامی علیه آیت تلقی می‌کند. او سپس درباره مظفر بقایی اطلاعاتی به دست می‌دهد که براساس این اطلاعات، بقایی و حزب متبوعش، «در جریان کودتا... در کرمان» نقش داشته‌اند، «از سال 1329 و 30 با جاسوسان سفارت آمریکا در تماس بوده‌اند»، «همیشه طرفدار شاه و خواستار ابقای وی» بوده‌اند و «از عوامل اصلی ایجاد اختلاف و یا تشدید اختلاف میان مرحوم حضرت آیت‌الله کاشانی و دکتر محمد مصدق» به‌شمار می‌آیند.
ابراهیم یزدی سپس مطلب خود را درباره نقش بقایی در نهضت ملی و شکست آن اطاله می‌دهد و او را «آتش‌بیار معرکه» اختلافات و نتیجه کار او در به شکست کشاندن نهضت را، «به سود امپریالیسم جهان‌خوار» می‌داند. بنابراین، به اعتقاد یزدی «عضویت و فعالیت آقای آیت در چنین گروهی یک نقطه ابهام و سوال‌برانگیز بسیار مهمی» است که «متاسفانه به دلیل جو متشنجی که در مجلس و نظیر آن در کمیسیون تحقیق نیز به وجود آمد فرصت به دست نیامد که این مسائل عنوان شود.»

پاسخ آیت
دکتر حسن آیت درباره اتهام عضویت و همراهی وی با مظفر بقایی و حزب زحمتکشان، مطالب جالب توجهی را ذکر می‌کند. او می‌نویسد: «برای نشان دادن درجه صداقت و تقوای ایشان [یزدی] باید بگویم که اولا حزب زحمتکشان هیچگاه شورای مرکزی نداشته است و اگر منظور ایشان از شورای مرکزی کمیته مرکزی حزب و یا هیات اجرائیه حزب بوده به هر حال صریحا می‌گویم که م هیچگاه حتی در سال‌های 39 تا 42 هم عضو شورای مرکزی حزب و عضو کمیته مرکزی حزب و عضو هیئت اجرائیه حزب زحمتکشان نبوده‌ام و اگر آقای یزدی بتواند ثابت کند... من می‌پذیرم که ایشان در حط آمریکا نیستند.»

او سپس درباره چند و چون روتبط خود با بقایی می‌نویسد: «از سال 50 به بعد من هیچ‌گونه ارتباط سیاسی و یا دوستانه و یا رفت و آمد با دکتر بقایی نداشته‌ام... ولی گاه به گاه و دیر به دیر در جلسات عمومی که در روزهای دوشنبه و چهارشنبه که دکتر بقایی از کلیه مراجعین پذیرایی می‌کرد شرکت می‌کردم.» او ادامه می‌دهد: «موضوع از این قرار است که دکتر بقایی از سال‌های سال که شاید هنوز هم ادامه داشته باشد روزهای دوشنبه و چهارشنبه از مراجعین خود پذیرایی می‌کرد و در خانه‌اش به روی همه موافق و مخالف باز بود و آنچه در ساواک منعکس است نام افرادی است که در این دو روز به منزل دکتر بقایی می‌رفته‌اند [یعنی لزوما این نام‌ها به عنوان اعضای حزب نیست].»

بقایی مسئول اعمال خویش است
وی درباره انتقاداتی که ابراهیم یزدی به دکتر بقایی وارد کرده است هم معتقد است: «پاسخ‌گویی در مورد آن‌ها به عهده خود دکتر بقایی و دوستان او است.» آیت سپس در تحلیلی جالب توجه بیان می‌کند: «ولی مطالبی که برای من روشن است آن است که آقای یزدی به‌سان سایر بلندگوهای امپریالیستی موضوع دستگیری اخیر دکتر بقایی را به کودتا مربوط ساخته‌اند در حالی که هیچ ارتباطی بدان موضوع نداشته است و دکتر بقایی اکنون آزاد شده است. یکی از انگیزه‌های دستگیری به‌ناحق ایشان پاپوش‌دوزی برای این‌جانب بوده که مشخص شد از سال 42 تاکنون ارتباط سیاسی با ایشان نداشته‌ام ولی به مصداق «الغریق یتشبث بکل حشیش»، آقای یزدی و همپالکی‌هایش خواسته‌اند با هزار من سریش کودتا را به دکتر بقایی وصل کنند تا بتوانند سپس با هزار من سریش دکتر بقایی را به من وصل کنند.»

 


موارد همکاری آیت با بقایی
چنانچه حسن آیت در این جوابیه نوشته است، تنها در اوایل دهه چهل، روابطی را با زحمتکشان و بقایی داشته است و پس از آن رابطه خود را با آن‌ها قطع کرده. او در توضیح همین روابط مقطعی هم می‌نوبسد: «اما در مورد سال‌های 40-42 و یک نوع همکاری من با دکتر بقایی باید دید این همکاری در چه مواردی بوده است و اصولا دکتر بقایی کیست؟

همان طور که می‌دانید از سال 39 به سبب شرایطی که اوضاع بین‌المللی فراهم آورده بود در ایران نیز شرایطی به وجود آمد که اندکی از شدت خفقان کاسته و زمینه برای نوعی مبارزه علیه دستگاه فراهم گشت و دکتر بقایی همراه آیت‌الله کاشانی این مبارزه را علیه انتخابات قلابی اقبال و سپس شریف امامی (و در حقیقت انتخابات شاه) شروع کردند که منجر به ابطال انتخابات اول و سپس انحلال مجلس بیستم شد که دوستان آقای دکتر یزدی و دکتر مصدق، امثال اللهیار صالح و مقدم مراغه‌ای در آن شرکت داشتند.

سپس از نیمه دوم سال 41، امام رهبری مبارزه را به عهده گرفت که فجایع فیضیه و پانزده خرداد به وجود آمد و دکتر بقایی و من در این موارد پشت سر امام قرار داشتیم.» او ادامه می‌دهد: «آری همکاری من در بعضی مواضع در آن سال‌ها با دکتر بقایی بوده است آن هم با حفظ مواضع مخالف خودم؛ یکی در مورد مخالفت سرسختانه من با رژیم سلطنتی و دیگر طرفداری از حکومت صددرصد اسلامی که همه این‌ها را طرفداران دکتر بقایی می‌دانند و دلایل و قرائن فراوان برای اثبات آن وجود دارد. مبارزات و سازماندهی مخفی من و رسوخ در ارتش طاغوت آن قدر آشکار شده است که دیگر احتیاج به استدلال ندارد. در حالی که می‌دانیم دکتر بقایی هیچگاه با این نوع مبارزه موافق نبوده است و یکی از مهمترین دلایل جدایی ما نیز همین موضوع بوده است.»

اتهام بدگویی به آیت‌الله بهشتی
دکتر آیت همچنین درباره اتهام بدگویی علیه شهید بهشتی توضیح می‌دهد: «اولا: معلوم نیست که ایشان [یزدی] از کی طرفدار آقای دکتر بهشتی شده‌اند. ثانیا: مدعی شده‌اند که من گفته‌ام سر کلاس از آقای دکتر بهشتی بد گفته‌ام در حالی که من اصلا چنین مطلبی را نگفته‌ام و صحبت من در مجلس و کمیسیون تحقیق موجود است و باز هم یک نمونه از تقوای ایشان. ثالثا: مطلبی که آن طور به من گفته شد گویا در پرونده ساواک هست که یکی از مامورین ساواک گزارش داده است که به علت مسافرت آقای دکتر بهشتی به آلمان به عنوان نماینده مراجع وقت این مساله در جایی مطرح شده و من از دکتر بهشتی به مناسبت بد گفته‌ام.

دروغ بودن این مساله در خود آن مستتر است چون در آن موقع دکتر بهشتی با وجود آنکه مخفیانه مبارزه می‌کردند به عنوان یک شخصیت سیاسی مثل اینکه امروز مطرح است مطرح نبودند... از طرف دیگر آشنایی من با دکتر بهشتی از سال 42 است... همسنگری وهمرزمی من در حال حاضر با دکتر بهشتی روشن است و شک نیست که یکی از انگیزه‌های عنوان کردن این موضوع که دروغ بودن آن آشکار است از طرف دکتر یزدی نفاق‌افکنی است که قطعا در این مورد توفیقی نصیب ایشان نخواهد شد.»

 

شهید آیت در کنار شهید بهشتی
و دیگر اعضای حزب جمهوری اسلامی


آقای یزدی به دروغ ادعای هواداری از امام می‌کند
دکتر حسن آیت جدای از بحثی که پیرامون اتهامات ابراهیم یزدی می‎‌کند و درصدد پاسخگویی به آن‌ها برمی‌آید، مطالبی را هم درباره شخص او بیان می‌کند. او در نقد اقدام دکتر یزدی در انتشار مقاله در روزنامه متبوعش یعنی کیهان می‌نویسد: «دکتر ابراهیم یزدی... با سوء استفاده از سمت خود در سرپرستی کیهان مطالبی را به رشته تحریر درآورده است. مساله‌ای که در درجه اول مطرح است این است که آیا آقای دکتر یزدی حق دارند روزنامه‌ای که با پول ملت ایران اداره می‌شود بدل به ارگان شخصی خویش سازند؟ از طرفی مقاله ضدآیت بنویسند و از طرفی تلگرام سرتاپا اهانت‌آمیز خود را به آیت‌الله مشکینی... در روزنامه درج نمایند و از سویی سخنرانی‌های خود را در کیهان منتشر سازند؟ ... آیا آقای دکتر یزدی به 114 نماینده‌ای که در مجلس به من رای مثبت داده‌اند اجازه خواهند داد که 114 مقاله بنویسند و دلیل رای مثبت خود را در کیهان به استحضار ملت ایران برسانند؟»

آیت با طرح این ادعا که «آقای یزدی به اکثریت عضای کمیسیون تحقیق و اکثریت قاطع مجلس شورای اسلامی اهانت کرده است» ادامه می‌دهد: «دستور آمریکا کوبیدن من است و آقای یزدی که گفته می‌شود دارای دوتابعیت است (تابعیت آمریکا و تابعیت ایران)، کسی که در حساس‌ترین اوقات بدون اصلاع و اجازه امام با برژینسکی صهیونیست معروف و مشاور کارتر ملاقات نمود و از پشت به انقلاب کبیر اسلامی ایران خنجر زد و همین سبب شد که مردم دولت موقت را برکنار سازند.

کسی که سال‌های عمده عمر خود را در آمریکا گذرانیده و حتی فارسی را به لهجه آمریکایی صحبت می‌کند، شخصی که سال‌ها همکار امیرانتظام‌ها و نزیه‌ها و میناچی‌ها بوده است و فردی که در مقام معاونت نخست وزیر و وزارت امور خارجه بزرگترین خدمات را به امپریالیست آمریکا نموده است، شخصی که معلوم نیست سر بسیاری از پرونده‌های ساواک چه آورده است و پرونده قطور او که در جاسوسخانه (اگرچه عده‌ای پرونده‌اش را قبل از تصرف جاسوس‌خانه پودر کرده‌اند) حاکی از ماهیت اوست موظف است «به من حمله کند» و این حمله موجب مباهات من است...»

همچنین آیت درباره ابراهیم یزدی مدعی است: « از موقع سرپرستی ایشان در کیهان، کیهان بدل به ارگان مخالفین انقلاب شده... باری مطلب فراوان است و اینکه چرا سر و کله نامبرده ناگهان موقع عزیمت امام از عراق به کویت و سرانجام به فرانسه در عراق پیدا می‌شود و چرا سپس رسانه‌های وابسته به امپریالیست‌ها تلاش داشتند که در آن موقع ایشان و چند نفر دیگر را برخلاف واقع، مشیر و مشاور و سخنگوی امام قلمداد کنند مسائلی است که در جای خود به تفصیل باید مورد بررسی قرار گیرد.»