مانند یک گاندو در زیرآب کمین کرده و به رصد سوژه‌های مختلف می‌پرداخته است،مردی که لباس‌های شیک می‌پوشید، زندگی لاکچری داشت و به دلیل رفتارهای خصلتی یک شبه تبدیل به یک جاسوس شد.

سرویس سیاست مشرق- اواخر هفته گذشته شایعه دستگیری یک جاسوس حرفه‌ای موردتوجه بسیاری از رسانه‌ها قرار گرفت، آن روزها گمانه‌زنی‌های فراوان برای نام فرد دستگیر صورت می‌گرفت، برخی می‌گفتند به‌زودی از فردی با مقام دولتی به‌عنوان جاسوس رونمایی شده وعده‌ای دیگر معتقد بودند که شاه‌مهره دستگیرشده جایگاهی بالاتر از یک مدیر دولتی دارد! بازار داغ شایعات خیلی زود فروکش کرد.

وزارت اطلاعات و قوه قضاییه با صدور اطلاعیه‌های جداگانه‌ای از دستگیری، محاکمه و صدور حکم اعدام برای علیرضا اکبری که برای سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس جاسوسی می‌کرده خبر دادند. در اطلاعیه وزارت اطلاعات با اشاره به شناسایی اکبری در جریان مراجعه به سفارت انگلیس برای اخذ ویزا اعلام‌شده که او در خلال سفرهای شخصی خود به اروپا به استخدام تمام‌عیار سازمان جاسوسی انگلستان درآمده و به‌صورت کاملاً آگاهانه و به‌دفعات متعدد اطلاعات مکتسبه را در اختیار سرویس جاسوسی دشمن قرار داده است.

مرموزتر از ناخدا افضلی، خطرناک‌تر از کلاهی و کشمیری!

دستگیری علی‌رضا اکبری سوژه‌ای خاص محسوب می‌شود، این جاسوس ۶۱ ساله یادآور چهره‌های ویژه در تاریخ معاصر انقلاب اسلامی است؛ می‌توان نام او را هم‌ردیف با بهرام افضلی، کشمیری و کلاهی قرارداد که هرکدام با شگردی خاص به حلقه اول تصمیم‌سازی در نظام راه‌یافته بودند و بعدها با ایجاد ارتباطات آلوده سرنوشت‌های متفاوتی یافتند، افضلی در دادگاهی علنی محاکمه و اعدام شد، کلاهی در هلند توسط کشته‌شده و سومی توسط منافقین در تسویه درون‌سازمانی از بین رفته است، اما علی‌رضا اکبری باسابقه هفتاد ماه حضور در جبهه و رسیدن به سمت‌هایی چون معاونت روابط خارجی وزارت دفاع و شورای عالی امنیت ملی تا فعالیت در مرکز تحقیقات استراتژیک و مشاوره نیروی دریایی شرایط خاص‌تر از دیگر جاسوس‌ها دارد!

بهرام افضلی اطلاعات طبقه‌بندی‌شده نظامی را در اختیار دولت‌های بیگانه قرار داده بود؛ کشمیری و کلاهی نیز هرکدام به دلایل ایدئولوژیک جذب منافقین شده و عملیات تروریستی را هدایت و اجرا کرده بودند، اما اکبری برخلاف این سه نفر تنها یک جاسوس یا عاملی خرابکار تروریستی با اهدافی سیاه نیست، او با هدایت سرویس اطلاعات خارجی انگلیس توانسته بود به مراکز تصمیم سازی در نظام رسوخ کرده و روی سیستم ادراکی آن تأثیر بگذارد، ازاین‌رو اکبری نسبت به افرادی ناخدا افضلی چون به‌مراتب سوژه‌ای خطرناک‌تر محسوب می‌شود. اکبری یک شاخصه متفاوت از دیگران دارد؛ او هم جاسوس است و هم نفوذی!

در مباحث امنیتی، امنیت به دودسته نرم و سخت تقسیم می‌شود؛ امنیت سخت شامل امنیت جانی و مالی است و امنیت نرم اشاره به احساس امنیت و مباحثی همچون امید به آینده دارد البته کاربرد نامتعارف نفوذ می‌تواند به احساس ناامنی دامن بزند و امنیت ذهنی یا نرم را خدشه‌دار سازد، معدوم افضلی محصول یک شبکه جاسوسی نظامی وابسته به حزب توده بود که اخبار دست‌اول را به عامل بیگانه منتقل می‌کرد؛ اما علی‌رضا اکبری علاوه بر جاسوسی و فروش اسناد سری به دشمن؛ نقش سرپل فکری را نیز برای آن‌ها بازی کرده تا روی قوای تصمیم سازی اثر بگذارد!

انگلیسی‌ها هیچ‌گاه از اکبری نخواسته بودند تا در یک جلسه با مقامات ارشد یک بمب هدایت‌شونده را منفجر کرده و شهید روی دست مردم بگذارد، بلکه او را پرورش دادند تا چون موریانه در عمق استراتژیک فکری و ادراکی جامعه رسوخ کرده و به‌مرور از درون آن را متلاشی کند، ازاین‌رو اکبری حتی از تروریستی چون کلاهی و کشمیری که شهدایی گران‌قدر چون رجایی؛ باهنر و بهشتی را از انقلاب اسلامی گرفتند نیز بدخیم‌تر بوده است.

سوخت رفتن یک پروژه بزرگ جاسوسی در تهران

پس از اعدام علی‌رضا اکبری در تهران، یکی از همکاران او در لندن طی یک یادداشت بلند و بالا و سیاسی جلوه دادن ماجرا چند نکته قابل‌تأمل را بیان کرده است، محمدعلی شعبانی نوشته است که اعدام اکبری سرمایه سیاسی انگلیسی‌ها را خواهد سوزاند، این اعتراف ناخواسته نشان می‌دهد که لندن بیش از آنکه نگران از دست دادن یک‌مهره خود در تهران باشد؛ دلواپس از دست دادن انسجام فکری خود در داخل ایران است! ضجه‌های نخست‌وزیر انگلیس را باید در همین خط تفسیر و ارزیابی کرد.

ساعتی پس از اعدام جاسوس انگلیسی ریشی سوناک نوشت که از مرگ اکبری در ایران متحیر شده است، این سرگیجه شدید بی تردید ناشی از دلسوزی حقوق بشری لندن نیست، اکبری عقل منفصل غربی‌ها در ایران بود که حالا ازکارافتاده است. مروری بر یادداشت‌ها و اظهارنظرهای این جاسوس انگلیسی به‌خوبی نشان می‌دهد که چرا حذف این مهره برای طرف غربی سخت و ناگوار بوده است، زیرا پیش از او برخی دیگر از مهره‌های جاسوسی توسط دستگاه‌های اطلاعاتی و انقلابی شناسایی و دستگیرشده‌اند اما برای هیچ‌کدام انگلیس از ایران سفیر بیرون نبرده است، حتی وقتی معاون شرکلیف در بیابان‌های مرکز کشور در حال جاسوسی موشکی بازداشت شد. اکبری برای انگلیس حتی از یک‌مهره شبه دیپلماتیک نیز باارزش‌تر بوده است.

افرادی که اکبری را از نزدیک می‌شناسند اذعان دارند که این جاسوس انگلیسی از قدرت آنالیز بالا برخوردار بوده و اخبار را خیلی زود به تحلیل تبدیل می‌کرده است، البته این وضعیت برای او آثار روحی خاصی نیز به‌جا گذاشته بود؛ ازجمله کیش شخصیت و تبختر بالا که همین ضعف شخصیتی باعث شد تا سازمان‌های جاسوسی روی او سرمایه‌گذاری انجام دهند.

جاسوس انگلیسی چگونه فکر می‌کرد؟

مرور قوه فکری اکبری در شناختن شجره نفوذ و جاسوسی از اهمیت بالایی برخوردار است؛ اکبری با عنوان رئیس مرکز مطالعات راهبردی (تصمیم) پا به رسانه‌ها گذاشته و اغلب مطالب او در رسانه‌های اصلاح‌طلب منتشرشده و در دسترس عموم قرار دارد. او چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲ در یک نشست تخصصی درباره سیاست خارجی به لزوم بازسازی دیپلماتیک در ایران پرداخته و می‌گوید:

از منظر سیاست خارجی طبیعتاً تحریم هدف نیست بلکه ابزاری در کشاکش سیاست خارجی است. اگرچه تحریم اقتصادی علیه ما اعمال می‌شود اما بیشتر تأثیرات اجتماعی و سیاسی آن بیشتر از تحریم‌های اقتصادی است. این‌که چقدر و تا چه اندازه می‌توان از خرد جمعی و امکانات کشور استفاده کرد تا در سیاست خارجی همه امکانات را برای رفع این تحریم‌ها بسیج کنیم به رویه دولت بازمی‌گردد. ما باید از مسیری که بر ما حاکم شده جلوگیری کنیم؛ یعنی این‌که از روند جلسه – قطعنامه – تحریم که تاکنون داشته‌ایم جلوگیری کنیم و این فرایند را با پشتوانه ملی تغییر دهیم. دستگاه دیپلماسی باید نگاهش به این باشد که باید یک‌ راه‌حل اساسی برای حل مشکلات امنیتی – حقوقی در نظر گرفته شود، چراکه غرب مسائل امنیتی را تبدیل به مسائل حقوقی کرده و تلاش دارد از آن‌ها علیه ما استفاده کند. ما باید محیط سیاست خارجی خود را بازسازی کنیم و یک تصمیم و یک دستورالعمل جدی در این زمینه اتخاذ کنیم. بعضی‌ها فهرستی در این رابطه در جیب‌دارند ولی هنوز چانه‌ای بر سر آن نزده‌اند، یعنی هنوز در فلسفه آن گیرکرده‌اند. ما باید مسیر تحریم‌ها را بر این اساس تغییر دهیم. [۱]

او مدتی بعد در مقاله‌ای با عنوان «مسئله بقا و هویت ژئوپولوتیکی ایران» نوشته است:

آنچه به ما مربوط می‌شود، تخطئه هویت ملی و هویت فرهنگی ما است. مشاهدات «سیکوئنسیک» و پیوسته و دامنه‌دار از اوضاع‌واحوال «هویتی – فرهنگی» ما، نشانه‌های خوبی را ارائه نمی‌دهد. رأی آماده کردن یک ملت برای پذیرفتن سرنوشت تیره خود کافی است که هویت و فرهنگ و اخلاق آن ملت را دست‌خوش تغییر ژنتیک کرد. [۲]

در حالی تز «تغییر ژنتیکی» در سیاست‌گذاری از سوی این جاسوس انگلیسی مطرح‌شده است که او آن روزها سعی می‌کرد با گرفتن مواضع معقولی گرفته و در لابه‌لای تحلیل‌های خود نفوذ را میان جملات رنگ و لعاب‌دار جای دهد. جملاتی که اکبری آن روزها بر زبان خود جاری می‌کرد مه به مو شبیه به تز تغییر سیاست خارجه ایران بود که آن روزها از نادر انتصار آمریکا به وزارت خارجه ظریف دیکته می‌کرد!

هم‌زمان با داغ شدن موضوع FATA در ایران بازهم اکبری به صحنه آمده و برای تصمیم سازی در نظام راهبردی کشور تئوری سازی می‌کند؛ او در این یادداشت بار دیگر به تغییر ژنتیک ایران اشاره‌کرده و می‌نویسد[۳]:

مراجع تصمیم گیر ایران نیز در وضعیت رایزنی برای چگونگی تعامل با «تمامی دستورالعمل‌های FATF» هستند. هرچند که لوایح چهارگانه، همه مطالبات FATF از ما نیست، اما اگر لایحه CFT یا countering financing terrorism (مبارزه با حمایت مالی از تروریسم) به اجرا گذاشته شود، آنگاه هنوز اجرای کامل پروتکل «برنامه اقدام» و خواسته‌های ویژه FATF، موضوع اجلاس فوریه گذشته، باید تعیین تکلیف شود. تا اجرای کامل همه آن موارد، ایران به وضعیت عادی بازنمی‌گردد. این خلاصه تصمیم شورای عمومی کارگروه ویژه مالی FATF در اجلاس اخیر است. چهار ماه بعد، در اجلاس فوریه آینده، نهاد کنترل مالی تصمیم خواهد گرفت که ایران را از کدام سو، از تعلیق خارج کند؟ آیا می‌توان ایران را از «در» وضعیت عادی خارج کرد؟ یا از «در» وضعیت اقدامات تقابلی (یا تنبیهی)؟ رمز عبور ایران از دروازه «کشورهای عادی»، اجرای کامل توافقنامه «برنامه اقدام» و نیز تأمین فهرست خواسته‌های ویژه است. «برنامه اقدام»، درواقع الگوی مطالبات FATF از هر کشور و تعهدات خاص هر کشور است. ما هنوز اقدامات بیشتری را باید تا اجرای کامل «برنامه اقدام»، به انجام برسانیم!

این ادعا در حالی از سوی این جاسوس انگلیسی مطرح‌شده بود که درصورتی‌که به دو کنوانسیون پالرمو و CFT ملحق می‌شدیم، اولاً هیچ تضمینی نبود که FATF وضعیت ما را عادی کند، ثانیاً تحریم‌های آمریکا به داخل مرزهای ما کشیده می‌شد، ثالثاً بهانه جدید برای گشایش پرونده‌های حقوقی علیه کشورمان در مجامع بین‌المللی ایجاد می‌شد؛ چراکه هر اقدامی برای دور زدن تحریم می‌توانست تبدیل به پرونده‌ای تحت عنوان پول‌شویی و نقض کنوانسیون پالرمو شود.

اکبری درباره جنگ سوریه نیز نظرات جالب‌توجهی داشته که روی سوگیری برخی مقامات سیاسی وقت اثرگذار بوده است! او دراین‌باره نوشته است:

مسئله اینست؛ کدام استراتژی؟ حفظ ساختار نیم‌بند حاکمیتی سوریه و تمرکز بر حذف عوامل و ریشه‌های تروریسم و بعد، سامان دادن به وضعیت سیاست و حکومت در سوریه یا تمرکز بر حذف همین ساختار حکومتی نیم‌بند و از دست دادن امکان سامان محیط عملیاتی و مآلا توسعه کمی و کیفی تروریسم بی‌هویت و لازمان و لامکان؟ آنچه امروز بشار اسد آن را توصیه کرد؟ یا آنچه باراک اوباما تجویز می‌کند؟ [۴]

او درباره موازنه امنیتی کشور نیز در نقش یک همیشه منتقد هوشمند ظاهرشده و نوشته است:

آنچه ما تاکنون توانسته‌ایم نا موازنه ها را با بهره از این عنصر، به موازنه و روندهای ضد امنیتی را به فرایند امنیتی یا چالش‌ها را به زایش فرصت تبدیل کرده یا هدایت کنیم. مشکل ما متأسفانه نداشتن اعمال اراده لازم و کافی برای تکامل آن عنصر یا تکمیل این روند با بخش ضروری و بلافصل آن است: یعنی، Co-active power. تکامل زنجیره قدرت تعامل گسترده منطقه‌ای و حتی بین‌المللی، از طریق بسط حوزه اقتدار_ Co-active power _ ضمن حفظ و مدیریت مدبرانه عنصر _ Contra active power _ بلاشک، ضرورت امنیتی ملی جمهوری اسلامی ایران است. این نسخه می‌تواند بخش اعظم آسیب‌ها را به نقطه قوت ما در تعاملات منطقه‌ای و فراتر از آن مبدل کند. در آن صورت، لزومی ندارد ما برای اثبات حسن نیت خود و قرار گرفتن در چرخه بازی منطقه‌ای و گریز از موضع متهم تنش‌زا مجبور به ترک موضع نفوذ و اثرگذاری خویش و اضمحلال عنصر ضروری و موازنه ساز قدرت تقابل سازی» یا contra active power باشیم. [۵]

معدوم اکبری در یادداشتی تیر آخر را درباره ارتباط ایران با آمریکا شلیک کرده و نوشته است:

تا زمانی که وضعیت «نامناسبات» فی‌مابین ایران و امریکا، در نقطه کنونی، (یعنی نقطه تعادل میان تضاد و توافق) قرار داشته باشد، موقعیت دولت روحانی نیز مستحکم است. اگر وضعیت یادشده به سمت "تضاد یا توافق" حرکت کند، آنگاه احتمال ضرورت جایگزینی دولت، با خصوصیاتی متفاوت از دولت روحانی، به‌شدت افزایش خواهد یافت و این جابه‌جایی، ضرورت جدی خواهد یافت. هم‌اینک اما نوعی آرامش و سکون تأمل‌برانگیز، بر این وضعیت، حاکم است. بین سه تا شش هفته تا محدوده زمانی تعیین‌کننده دولت دوازدهم، باقی‌مانده است. تحولات این مدت، به‌شدت حائز اهمیت خواهد بود.

اکبری در یکی از یادداشت‌های قابل‌توجه خود دلایلی را برای انتخاب دوباره حسن روحانی آورده و می‌نویسد:

باور دارم که "علت موجبه ریاست جمهوری آقای روحانی، علت مبقیه آن، نیز خواهد بود ". از مهم‌ترین زمینه‌ها و علل انتخاب شدن روحانی در سال ۹۲، ضرورت‌های سیاست خارجی و فیصله دادن به یک تعارض شدید و سرد ده‌ساله بود. همان امری که به "برجام " منتهی شد. هنوز همان زمینه‌ها، علل و ضرورت‌ها باقی است. نه‌فقط اجرای برجام، بلکه "مدیریت نامناسبات " فی‌مابین ایران و امریکا، جوهر آن ضرورت است که کماکان تداوم دارد.

معدوم نیما زم مدیر کانال تروریستی آمد نیوز دریکی از گفتگوهای خود با یک تلویزیون ضدانقلاب گفته بود که در سال ۹۶ اجماعی بزرگ میان نیروهای مختلف شکل گرفت تا بار دیگر حسن روحانی در انتخابات پیروز شود؛ ازجمله آنکه آمدن روحانی نقطه‌جوش نظام را بالابرده و یک گام به تسلیم شدن نزدیک می‌شد!

مروری تحلیل‌های مختلف منتشرشده نشان می‌دهد، علی‌رضا اکبری نشان می‌دهد که او علاوه بر اجرای یک طرح جاسوسی در داخل، فراتر از یک مزدور عمل کرده است. این جاسوس چندجانبه بخشی از پروژه نفوذ در ساختار کلان تصمیم سازی نیز بوده است، هرچند که اکبری از سال ۸۲ به آن‌سو در رصد دستگاه‌های امنیتی قرار داشته و از سال ۱۳۹۲ ارتباطش به‌صورت کامل با مراکز تصمیم‌ساز نظام قطع‌شده است؛ اما مرور رفتار او به‌عنوان یک کیس دوقطبی (جاسوسی -نفوذی) از اهمیت بالایی برخوردار است.

اکبری در مدت‌زمان فعالیت آن‌چنان در نقش خود فرورفته بود که حتی بسیاری از همکاران نزدیک به او به ذهنشان نیز خطور نکرده است که او یک بمب ساعتی در کنارشان است او مانند یک گاندو در زیرآب کمین کرده و به رصد سوژه‌های مختلف می‌پرداخته است و با طرح دوستی و ایجاد ارتباط اجتماعی روی کیس‌های مختلف اثر گذاشته است. مردی که لباس‌های شیک می‌پوشید، زندگی لاکچری داشت و به دلیل رفتارهای خصلتی یک شبه تبدیل به یک جاسوس شد.

پس از اعدام مرد هزار چهره، همچنان این سوال باید پاسخ داده شود که لانه گاندوها در سفارت انگلیس در تهران که سناریو سکته اکبری و خروج او از کشور را طراحی کرده بود، این روزها چه وضعیتی دارد؟ اخبار حکایت از آن دارد که ایستادن تمام قد پشت یک جاسوس سوخته بخشی از پروژه عبور اروپایی‌ها از برجام است، این روزها هم جنازه یکی از تئورسین‌های برجامیزه کردن کشور وهم آخرین پیش‌نویس احیای آن روی دست لندن مانده است.

[۱] http://irdiplomacy.ir/fa/news/۱۹۷۳۹۷۱

[۲] http://irdiplomacy.ir/fa/news/۱۹۱۷۱۷۹

[۳] https://www.irna.ir/news/۸۳۰۷۲۷۹۴/FATF

[۴] https://akharinkhabar.ir/analysis/۲۲۸۱۰۲۷

[۵] http://irdiplomacy.ir/fa/news/۱۹۶۳۷۰۶

برچسب‌ها