صادق زیباکلام در روزنامه آرمان نوشت: آن چيزي که نه اصلاح‌طلبان و نه اصولگرايان در شعارهاي انتخاباتي خود به طور جدي مطرح نمي‌کنند، اين است که اقتصاد فاسد و ناکارآمد دولتي، مسئول اصلي اين وضعيت است. هر دو جناح بايد اين جسارت سياسي را پيدا کنند و به مردم بگويند که ريشه اصلي نابساماني اقتصاد ايران، اقتصاد دولتي است.

گروه سیاسی مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

** سیاست و مدیریت تاریکخانه‌ای

محمدایمانی در یادداشت روزنامه کیهان نوشت: انتخابات به مثابه نوک کوه یخ است. معمولاً چند برابر بزرگ‌تر آنچه از یک کوه یخ پیداست، زیرا آب قراردارد و دیده نمی‌شود. انتخابات چه با مقیاس آرایش سیاسی داخلی و چه با مقیاس نگاه بیگانگان به آن، شبیه کوه یخی است که ابعاد پنهان آن به مراتب بیش از ابعاد پدیدار آن است. در این میان برای آمریکا و غرب و جریان غربگرای داخلی، «برجام» یا «انتخابات» با وجود همه اهمیتی که دارند، بهانه هستند و هدف مهم‌تری در میان است که با شدت و ضعف از سوی دو طیف خارجی و داخلی همسو دنبال می‌شود؛ همچنان که فتنه‌گران سال 88 پس از شکست در انتخابات، در کف خیابان لو دادند و گفتند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است».

1- اواخر مهر ماه 1394، روزنامه ایتالیایی ایل‌جورناله در تحلیلی اذعان کرد «جنگ نرم علیه ایران مدت‌هاست که آغاز شده و جنبش سبز نمونه‌ای از آن بود. لابد کسانی تلاش «انقلاب سبز» به هدایت واشنگتن، لندن و پاریس جهت سرنگونی جمهوری اسلامی رابه یاد می‌آورند. برنامه، بسیج توده‌ها به اتهام تقلب بود. هیلاری کلینتون به صراحت گفت ما از پشت صحنه کمک زیادی برای تقویت جنبش سبز کردیم... اما با وجود تلاش غرب، این مخالفت‌ها به طبقات شمال شهر تهران محدود شد بدون اینکه بتواند به عمق ایران نفوذ پیدا کند... برخی محیط‌های شمال شهری با محوریت شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ای و رستوران‌ها و فروشگاه‌های لوکس، تداعی زندگی در غرب و نه ایران را می‌کند. جنگ نرم مدتی است که علیه ایران آغاز شده است».

2- رهبر انقلاب ظرف 11 ماه گذشته 3 بار با ادبیات مختلف برنامه جنگ نرم دشمن برای تغییر سیرت جمهوری اسلامی با وجود حفظ صورت آن را در معرض دقت قرار داده‌اند. ایشان 21 اسفند 93 در دیدار اعضای مجلس خبرگان فرمودند «این نظام، وقتی اسلامی است که در آن همه اجزای اسلام محفوظ باشد و صورت و سیرت اسلام حفظ بشود. صورت اسلام، همین حرف‌ها و اظهارات ما و کارهایی است که می‌کنیم و این ظواهر امر است. سیرت اسلام این است که  یک هدفی را، یک آرمانی را یک، سرمنزلی را در نظر بگیریم و تعریف کنیم و برای رسیدن به آن سرمنزل برنامه‌ریزی کامل کنیم و عمل کنیم و حرکت کنیم، با همه وجود راه بیفتیم. آنچه امروز در زبان مستکبرین و مخالفین نظام اسلامی و مشخصاً جمهوری اسلامی مشاهده می‌کنیم که با «تغییر رفتار» از آن یاد می‌کنند- گاهی می‌گویند ما تغییر نظام را نمی‌خواهیم، تغییر رفتار را می‌خواهیم- همین است. تغییر رفتار با تغییر نظام هیچ تفاوتی ندارد؛ درست همان است. یعنی تغییر آن سیرت اسلامی، یعنی از آن چیزهایی که از لوازم قطعی و حتمی حرکت به آن سرمنزل است، دست بردارید و کوتاه بیایید. این همان است که در برخی نوشته‌ها تعبیر می‌شود به دین حداقلی».

3- مقتدای انقلاب 20 آبان 94، بُعد دیگری از ماجرا را در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما بازگو کردند. «جنگ‌های سخت معمولاً موجب برانگیخته شدن احساسات مردم، ایجاد وحدت و انجسام ملی می‌شود در حالی که جنگ نرم، انگیزه‌های مقابله را از بین می‌برد و زمینه‌ساز ایجاد اختلاف می‌شود... در موضوع ایران، هدف اصلی جنگ نرمِ فکر شده و حساب شده، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. تغییر باطن و سیرت به معنای تغییر انگیزه‌ها، شعارها، معارف انقلابی و اهداف بزرگ است. در چارچوب اهداف جنگ نرم دشمن، باقی ماندن نام جمهوری اسلامی و حتی حضور یک معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمین کننده اهداف آمریکا، صهیونیسم و شبکه قدرت جهانی باشد».

4- نوبت سوم، 11 بهمن ماه جاری بود که مقتدای حکیم انقلاب در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، از هدف هویت‌زدایی و مسخ انقلاب رازگشایی کردند. «نباید گذاشت خاطره انقلاب کهنه شود. انقلاب زنده است و ما در نیمه راه انقلابیم. عزیزان من! توجه دارید که انقلاب یک حادثه دفعی نیست، یک دگرگونی است که باید به تدریج انجام شود... بعضی انقلاب‌ها در نطفه خفه شد، بعضی هم پس از به دنیا آمدن جوانمرگ شدند؛ علت انحراف از هدف‌هایی بود که اعلام شده بود. هدف‌های انقلاب بایستی باقی بمانند؛ هدف عدالت اجتماعی، تحقق زندگی اسلامی به معنای واقعی که عزت دنیا و آخرت در زندگی اسلامی است، هدف پیشرفت و عزت؛ ما هنوز به این هدف‌ها نرسیده‌ایم و در نیمه راهیم. بایستی حادثه و حقیقت انقلاب، دائم در ذهن و دل ما زنده باشد. جبهه دشمن اتفاقاً روی همین نقطه تکیه دارد. اینکه در خبرهای خارجی می‌بینید که فلان سیاستمدار آمریکایی گفته است که ما نظام جمهوری اسلامی را تغییر رژیم نمی‌خواهیم بدهیم، تغییر رفتار می‌خواهیم بدهیم؛ یعنی همین. تا حالا رفتار جمهوری اسلامی، انقلابی و در خدمت انقلاب بود، می‌خواهیم ایران را تغییر بدهیم. من به دیپلمات‌های خودمان هم که چند ماه قبل از این، اینجا آمده بودند گفتم که اینها از اسم جمهوری اسلامی خیلی باکی ندارند؛ حتی از اینکه یک عمامه به سری در رأس جمهوری اسلامی باشد، هم باکی ندارند. اگر چنانچه جمهوری اسلامی محتوای خود را از دست بدهد، اسلامی و انقلابی بودن را از دست بدهد، اینها با آن کنار می‌آیند. آنچه با آن دشمنی دارند عبارت است از محتوای جمهوری اسلامی. همه تلاش آنها این است که حرکت جمهوری اسلامی به سمت هدف‌های عزت‌آفرین و قدرت‌آفرین را از بین ببرند و سلطه خود را بر این کشور دوباره تجدید کنند».

5- می‌توان چند جلد کتاب از محتوای اظهارات مقامات آمریکایی‌ و اروپایی یا گزارش‌های رسانه‌ای آنها درباره توقع از مذاکرات و برجام و انتخابات نوشت. این عبارات را مرور کنید؛ «وال استریت ژورنال: مقامات آمریکایی و غربی امیدوارند توافق هسته‌ای به روی کار آمدن افراد همسو با دولت در انتخابات مجلس منتهی شود. مقامات آمریکایی در محافل خصوصی گفته‌اند امیدوارند توافق به تقویت یاران ]...[  در انتخابات مجلس بینجامد». «جان‌کری در کمیته روابط خارجی سنا: اگر توافق را رد کنیم، معلوم نیست در انتخابات بعدی چه بر سر ]..[ و ]...[ که در مذاکرات با غرب با دشواری‌های زیاد روبرو بوده‌اند، می‌آید». «اندیشکده گروه بین‌المللی بحران پس از دیدار برخی اعضای آن با ]...[  در تهران: آمریکا باید ]...[ را در تسریع فرایند تغییر و اصلاحات در ایران و تقویت جایگاه او در معادلات قدرت یاری کند زیرا ظرف 18 ماه آینده انتخابات مجلس، خبرگان و ریاست‌جمهوری برگزار می‌شود». «فیلیپ‌ هاموند وزیر خارجه انگلیس در مصاحبه با الشرق‌الاوسط:امیدواریم بحث انتخابات در ایران به نفع اصلاح‌طلبان تمام شود». «ولی‌رضا نصر مشاور دولت اوباما: توافق هسته‌ای باید بر انتخابات ایران اثر بگذارد». «واشنگتن ‌پست: مقامات آمریکایی ضمن رصد انتخابات ایران امیدوارند میانه‌رو‌ها به پیروزی برسند؛ کشمکشی که می‌تواند تعادل سیاسی  را در ایران در سال‌های آتی به هم بزند». «وال استریت ژورنال: رد صلاحیت‌اصلاح طلبان همه امیدهای غرب را نابود می‌کند».

آنها همزمان در همین یکی دو ماه اخیر نگرانی‌های مهمی پیدا کرده‌اند. «بی‌بی‌سی: نظرسنجی مریلند نشان می‌دهند تصور نادرست نسبت به واقعیت‌های توافق اتمی در میان طرفداران روحانی به طور قابل ملاحظه‌ای بیشتر از دیگران است و آنها اطلاعات نادرستی دارند». «پاتریک کلاوسون: بی‌اثری توافق هسته‌ای درگذر زمان و اینکه معلوم شود گشایش قابل ملاحظه‌ای پس از توافق در کار نیست، به چشم‌انداز سیاسی ]...[  در ذهن مردم آسیب می‌زند و او را به چالش می‌کشد». «نظرسنجی دانشگاه مریلند: امید به برجام و حمایت از آن در میان مردم ایران به نسبت ماه ژوئیه ]تیرماه[  کاهش چشمگیری یافته است». «اکونومیست: ]...[  بدون پیشرفت اقتصادی باید از انتخابات در ایران خداحافظی کند».

6- 22 مهر 1379، «سعید-ل» از روزنامه‌نگاران کارگزارانی که بعدها وارد مرکزیت حزب کارگزاران شد، ضمن دعوت مدعیان اصلاح‌طلبی به پنهانکاری  در روزنامه حیات‌نو نوشت «دنیای سیاست، دنیایی همراه با تاریکخانه است و تاریکخانه‌ای عمل کردن هر چند ناپسند اما ضروری است». او در فتنه 88 یکی از 50 نفری بود که به خاطر یارگیری شدن از سوی دبیر سیاسی سفارت انگلیس بازداشت شد. وی ضرب‌المثلی را گفت که سرلوحه نفاق جدید است؛ مهم این است که گربه موش بگیرد، سیاه و سفید آن مهم نیست. او با دفاع از «سیاست تاریکخانه‌ای» در حقیقت از مدل سیاست‌ورزی اعمال شده از سوی اشرافیت سیاسی امتیازطلب و قانون‌شکن رونمایی می‌کرد؛

مدلی که به ویژه در طول دو دهه اخیر از سوی این طیف اعمال شده است. کافی است به خاطر بیاوریم که چگونه برخی مدیران دولتی در همین مذاکرات هسته‌ای اصرار داشتند مردم، مطبوعات و مجلس را نامحرم تلقی کنند و بی‌خبر نگه دارند و چگونه با تذکر رهبر معظم انقلاب مواجه شدند که در جریان قرار دادن نمایندگان و منتقدان و کارشناسان، ضرورت همدلی است و ما چیز محرمانه نداریم. با این وجود جریانی اصرار داشت نمایندگان ملت را در حاشیه و بی‌خبر نگه دارد. روند محرمانه‌سازی امور و نامحرم قلمداد کردن مردم و نمایندگان و صاحب‌نظران به تدریج از مذاکرات، به قراردادهای جدید و هنگفت نفتی، و قرارداد با شرکت‌هایی مانند پژو و توتال بسط پیدا کرده و به محرمانه کردن رشد منفی اقتصادی در طول امسال (2 درصد منفی) و سپس دور زدن مجلس از طریق تأخیر در ارائه لایحه بودجه و سرهم‌بندی چند فقره احکام و جا زدن آن به عنوان برنامه ششم توسعه امتداد پیدا کرده است.

7- باید توجه داشت که فجایع بزرگی نظیر قرارداد سیاه کرسنت (با 50 میلیارد دلار ضرر و خسارت)، استات اویل (مبادله رشوه 56 میلیون دلاری) و واگذاری برخی قراردادهای 7-8 میلیارد دلاری (چند ده هزار میلیارد تومانی) به برخی شرکت‌های تازه‌پای وابسته به کسانی چون نایب رئیس‌مجلس ششم و یکی از مشاوران ارشد دولت فعلی بدون برگزاری مناقصه (اعطای رانت) در همین مدیریت تاریکخانه‌ای پدید آمد و حتی صدای اصلاح‌طلبان چون محتشمی‌پور، کهرام، (مرحوم) رشیدیان، میدری و... را در مجلس ششم درآورد. کسی که محتشمی‌پور مدیریت او را فاجعه می‌خواند همچنان وزیر ماند تا امروز با «گستاخی» بگوید قراردادهای نفتی محرمانه است! اگر منطق مدیریت تاریکخانه‌ای برای جریانی در داخل و جبهه‌ای از دشمنان در خارج مطلوب باشد، و بخواهند که روندهای عادی را ناموسی و حیثیتی کنند، منطقا باید مجلسی خنثی و بی‌خاصیت سرکار بیاید؛ نوعی رویکرد قجری که فقط خواجگان و خفتگان در آن محرمند و به اندرونی راه دارند.

ناگفته پیداست که نبودن چنین مجلس آلت‌دستی بهتر از بودن آن است. مطلوب آمریکا وغربگرا‌ها مجلسی در تراز مجالس رژیم پهلوی است که وقتی بحرین را از ایران جدا کردند، وطن‌فروشانی مانند هویدا با گستاخی به چند نماینده متعجب مجلس گفتند «دختر خودمان بود، شوهرش دادیم و رفت. به کسی هم ربطی ندارد»! یا مجلس ششمی که لات‌بازی‌هایش با اسلام و انقلاب بود اما در برابر غربی‌ها موش می‌شدند بلکه به تصریح آقای روحانی در کتاب خاطراتش، ابزار فشار غرب به ایران در مذاکرات 12 سال قبل بودند.

البته مجلس ششم در خیانت، مجلس تابلویی است اما رقیق‌تر شده آن می‌تواند مجلسی باشد که آن حماقت‌ها و ساختارشکنی‌های علنی را انجام ندهد و در عین حال حاوی نمایندگان منفعل و معامله‌گری باشد که در برابر فشار بیگانگان و اشرافیت دشمن جمهوریت و اسلامیت سواری بدهد. نفوذ الزاما به معنای مهر‌ه‌چینی نیست. مسندنشینی کسانی که دلشان با دشمنان تاریخی ملت ایران است و در گرو‌ آرمان‌های اسلامی و انسانی انقلاب نیست، آتشی است که دود آن در چشم ملت ما می‌رود. بودن چنین کسانی دشمن را برای دشمنی‌های بیشتر نظیر تحریم‌های جدید و بر نداشتن تحریم‌ها پس از انتخابات، عازم‌تر و گستاخ‌تر می‌کند.

** مطالبه انتخاباتی اصلاح‌طلبان از روحانی

در ستون یادداشت شماره امروز روزنامه جوان آمده است: اصلاح‌طلبان بر این اعتقاد هستند که آقای روحانی مدیون آنان بوده و باید در انتخابات مجلس دهم، مطالبات جبهه اصلاحات را بپردازد. از نظر اصلاح‌طلبان بدهی رئیس‌جمهور به آنان، مربوط به انتخابات سال 92 می‌باشد.

از سال 92 تاکنون، اصلاح‌طلبان به شکل‌های مختلف به پیروز انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری، این نکته را متذکر شده‌اند که نباید فراموش کند پیروزی‌اش را مدیون جبهه اصلاحات است. آنان می‌گویند، اگر در سال 92 اصلاح‌طلبان کاندیدای خود را به نفع آقای روحانی از عرصه رقابت‌ها خارج نمی‌کردند، ایشان هرگز موفق به رأی‌آوری در مرحله اول انتخابات نبود و در مرحله دوم نیز احتمال پیروزی برای وی ضعیف می‌بود. اما در این میان اصرار برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب، مبنی بر ضرورت جبران کمک اصلاح‌طلبان به آقای روحانی در انتخابات 94 از سوی دولت است.

در واقع اعضای جبهه اصلاحات از آقای روحانی این توقع را دارند که ایشان تمامی ظرفیت‌های دولت را برای پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس به کار گیرد. به عبارت دیگر، اصلاح‌طلبان از آقای روحانی و دولت ایشان، مجلس دهم را مطالبه می‌نمایند. جریان اصلاحات برای وادار ساختن رئیس‌جمهور به پرداخت این بدهی در انتخابات پیش‌روی، موضوع انتخابات ریاست جمهوری در سال 96 و احتیاج آقای روحانی به اصلاح‌طلبان را در آن انتخابات مطرح می‌سازد.

برخی از شواهد و قرائن از اختلافات درونی جبهه اصلاحات و اعتدال حکایت دارد و یکی از دلایل این اختلافات، وجود دیدگاه‌های متفاوت در خصوص فهرست نهایی این جریان برای انتخابات است.

چندی قبل آقای عارف به آقای روحانی طی مطلبی به این مضمون پیام داد که اگر ایشان می‌خواهند در انتخابات 96 دچار مشکل نشوند،‌بهتر است با اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس دهم همراهی داشته باشند.

به نظر می‌رسد فشارها روی دولت از ناحیه اصلاح‌طلبان برای رفتن به بهارستان بسیار زیاد باشد. یکی از دلایل موضع‌گیری‌های تند علیه شورای نگهبان از سوی آقای روحانی، در واقع پاسخ رئیس‌جمهور به انتظارات و مطالبات اصلاح‌طلبان بود. اصلاح‌طلبان این نوع موضع‌گیری‌ها را برای تغییر فضای سیاسی کشور به نفع خود مفید ارزیابی می‌کنند.

اما نکته بسیار قابل‌توجه اظهارات رئیس ستاد انتخابات اصلاح‌طلبان استان تهران در خصوص هشدارهای عارف به روحانی طی ماه‌های اخیر است. به گزارش رسانه‌ها، علی صوفی، رئیس ستاد انتخابات اصلاح‌طلبان استان تهران و وزیر سابق تعاون در دولت اصلاحات در گفت‌وگو با آرمان، در پاسخ به این سؤال که آیا اصلاح‌طلبان تاکنون به مسئله انتخابات ریاست جمهوری و همچنین دوران پس از روحانی اندیشیده‌اند، گفت: آقای عارف بارها با آقای روحانی در این زمینه صحبت کرده است، وی به آقای روحانی هشدار داده است که اگر اصلاح‌طلبان موفق نشوند در انتخابات مجلس دهم پیروز شوند، آقای روحانی در سال 96 در پاستور نخواهد بود.

واقعیت آن است که فشار عملیات روانی اصلاح‌طلبان بر رئیس‌جمهور کارساز شده و نگرانی آقای روحانی از دولت یک دوره‌ای سبب شده با تلاش دولتی‌ها به هر شکل ممکن، مجلس از اصولگرایان خالی و تحویل جریان اصلاحات ـ اعتدال شود. تقسیم جریان‌های سیاسی کشور به میانه‌رو و تندرو از یک طرف و بسیج رسانه‌های منتسب به دولت برای ایجاد نگرانی در مردم مبنی بر اینکه در صورت راه یافتن تندروها به مجلس اولین پیامدهایش می‌تواند ایجاد مشکل در مسیر اجرای برجام باشد، نمونه‌ای از رفتار انتخاباتی دولت به نفع اصلاح‌طلبان به شمار می‌آید. تا روز انتخابات اتخاذ چنین مواضعی از سوی جریان اعتدال و رسانه‌های دولت، بیش از گذشته متصور است.

** نقشه تخریب استقلال ملی

علی هدایت در وطن امروز نوشت: هر چند 37 سال در منظومه زمانی پایش تحقق اهداف یک نظام عمری کوتاه محسوب می‌شود و براساس عرف تاریخ، انقلاب اسلامی ملت ایران هنوز «نوپا» است اما دغدغه‌های نسلی ایرانیان برای چشیدن طعم شیرین پیشرفت و رفاه نیز موضوعی غیرقابل چشم‌پوشی است. مخالفان پیشرفت ملی کوشیدند دستیابی به «انرژی هسته‌ای» را مانع پیشرفت و توسعه ایران معرفی کنند و به همین جهت پر کردن رآکتور هسته‌ای به رنج به دست آمده با «سیمان» را در مسیر بهبود وضع معیشتی مردم، شایسته برگزاری جشن و پایکوبی برشمردند! شواهد بسیاری نشان از آن دارد که طیف غربگرا، امروز می‌کوشند با عملیات روانی گسترده، «استقلال ایرانیان» را سدی در برابر رشد اقتصادی و سیاسی کشور نمایش دهند و برنامه بعدی ضدانقلاب، نفی استقلال ملی از درون جامعه است.

حضرت علی(ع) می‌فرماید: «انسان‌ها دشمن چیزی می‏شوند که به آن علم ندارند». پس می‌توان به برنامه حساب شده و موذیانه‌ای اندیشید که در پس آن سیاست خارجی وابسته، کشاورزی تعطیل، واردات هنگفت، پلمب کارخانجات و صنایع ملی و در یک کلام تعطیلی زیربنای علمی و صنعتی «استقلال ملت» نیز در مسیر پیشرفت اقتصادی و سیاسی، شایسته جشن و سرور برشمرده شود!

ضدانقلاب و شکار استقلال

«ضدانقلاب» به فرد یا جریانی گفته می‌شود که با یک انقلاب یا آرمان‌ها و اهداف آن مخالفت می‌کند. پس برنامه ضدانقلاب پس از وقوع یک انقلاب آغاز می‌شود و به واسطه آن تلاش می‌شود تماماً یا جزیی از اهداف انقلاب برانداخته یا برعکس شود. صفت «ضدانقلاب» نیز مربوط به جنبش‌هایی است که تصمیم دارند وضعیت امور یا اصول را به وضع پیش از انقلاب برگردانند.

با این احتساب مخالفت با «استقلال» در جامعه‌ای پساانقلابی که با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بنا نهاده شد، عینا رفتاری «ضدانقلابی» است.

«استقلال» در منظومه فکری- فلسفی امام خمینی، نقشی حیاتی دارد به نحوی که پژوهشگران، پایه نظریه «حرکت جهانی مستضعفین ضد مستکبرین» را در استقلال‌طلبی از نظم ظالمانه حاکم بر جهان تبیین می‌کنند. پس مساله اصلی انقلابیون نظم حاکم بر نظام جهانی است که قائم به ظلم به مستضعفین است و استراتژی آن تضعیف مستضعف با هدف حفظ و گسترش سرمایه با ضربه زدن و نقض «استقلال» اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جوامع ضعیف نگاه داشته شده است. ابرقدرت‌های جهانی در نقش مدیران یکه‏تاز نظم جهانی، همیشه در پی تضعیف دیگر کشورها و غارت ذخایر طبیعی آنها بوده‏اند و کوشش می‌‏کنند مانع رشد سایرین شوند. البته این مساله‌ای تاریخی است که کشف مسلمانان یا ایرانیان هم نیست و پایه بروز حرکت‌های بسیاری در جهان شده که اکثریت آنها شکست خورده‌اند. تنها انقلاب جدی ضداستکباری باقیمانده در جهان انقلاب اسلامی ایران است.

در رثای وابستگی!

پس استقلال ملت‌ها و دولت‌ها دشمن اصلی نظم ظالمانه صهیونیستی حاکم بر جهان است، چرا که مسیر زیاده‌خواهی آنها را سد
کرده و توان پاسخگویی به زیرساخت فلسفه لیبرال ـ سرمایه‌داری یعنی «مصرف‌گرایی سرطانی» را از آنها می‌ستاند. به زبان ساده‌تر، اگر مستضعفین توانگر شوند و در مسیر استقلال‌طلبی قدم بردارند، مستکبرین نمی‌توانند ذخایر و منابع آنها را مفت صاحب شوند و درآمدها و ثروت خود را انباشته کنند.

بانیان سرمایه‌داری، در آفریقا یا در کشورهایی که مردم ناآگاه به حق و حقوق خود هستند و متحد و مستقل نیستند، در توجیه سیاست‌های ظالمانه خود چندان با مشکل مواجه نیستند اما در کشوری با سابقه انقلابی همچون ایران چطور می‌توان «استقلال ملی» را تخریب کرد؟ یک مسیر تبلیغاتی خوب، ترویج مزیت‌سازی برای «وابستگی» است. مثلا بگوییم اگر «وابسته به کدخدا» باشیم، تحریم نمی‌شویم! اگر واردات داشته باشیم از رنج تولید و مصرف منابع آب و خاک، رهایی می‌یابیم! استقلال هزینه‌ساز است و مسیر رشد و توسعه کشور را طولانی می‌کند! وقتی می‌توانیم بخریم، چرا بسازیم؟! وقتی می‌شود نفت بیشتری بفروشیم و کمتر کار کنیم، چرا زحمت مضاعف به جان بخریم؟! بگذاریم مردم طعم آسایش و رفاه را بچشند!

این همان تفکری است که در بخشی از جوامع عربی به واسطه تبلیغات و عملیات روانی گسترده دشمن نهادینه شده اما از بار حقارت اجتماعی و رنج توسعه‌نیافتگی جوامع هیچ نکاسته است. علاوه بر اینکه در بحبوحه رشد و توسعه کشوری همچون ایران در مسیر سخت و پرهزینه استقلال‌طلبی در کوران تحریم‌ها و دشمنی‌ها، عقده‌های تاریخی سر باز می‌کنند و بحران هویتی مثلا در روزنامه‌ها و شبکه‌های اجتماعی عربی رخ می‌نماید: «ایران موجود زنده و ماهواره به فضا پرتاب می‌کند و اورانیوم غنی می‌کند، اعراب نیز معسل قلیان غنی می‌کنند

رؤیای سرزمین آرزوها

یکی از راهکارهای دیگر تخریب استقلال‌طلبان با انواع برچسب‌های ملی و جهانی و ترغیب جوامع انقلابی به رفتار ضدانقلابی برای درک رفاه و آسایش مفت و مجانی با ارائه مشوق‌های بین‌المللی است. افزایش تحریم‌ها با هدف تغییر رفتار انقلابی ایرانیان بارها توسط تحلیلگران غربی مطرح شد اما آیا رویای پسابرجام با تعطیلی بخش اعظم برنامه هسته‌ای و پرداخت هزینه‌های سنگین بین‌المللی دست‌یافتنی شد؟

هیچ بزرگسال یا حتی نوجوانی در میان 2 گزینه ارائه شده توسط شخصیت‌های کارتون پینوکیو برای سفر به سرزمین آرزوها و کاشتن سکه آرزومندی در زمین آن برای دستیابی به «درخت سکه‌های طلا»، تردید به خود راه نمی‌دهد و چنین امکانی را به کل غیرعقلانی و غیرمنطقی ارزیابی می‌کند اما هیچ بعید نیست همین نوجوانان و بزرگسالان در یک دوقطبی حقیقی مثلا انتخاباتی، اسیر شعارهای پینوکیویی هواداران نظام سرمایه‌داری شوند. سرمایه‌داری به ما پیشنهاد می‌دهد از قوانین و دستورات ضداستقلالی‌اش تبعیت کنیم و بودجه محدود خانواده ایرانی را صرف رونق اقتصاد و چرخش چرخ توسعه و پیشرفت جهان اول کنیم؛ چگونه؟ با خرید‌های هنگفت و غیرضرور! با دست کشیدن از کار و تلاش مضاعف در مسیر استقلال ملی! با رای دادن به گزینه‌هایی که رسما اعلام می‌کنند نباید کشاورزی کنیم، چون مدیریت منابع آب و خاک نیاز به صرفه‌جویی اقتصادی دارد و واردات غذای دستکاری شده ژنتیکی با عوارض مشکوک و خطرناک راحت‌تر است و سود دلالی‌اش نیز بیشتر !

مرگ مادر و فرزند

پیشرفت نتیجه تضمین شده و قطعی استقلال ملی است اما دوئل میان استقلال و پیشرفت، به مرگ هر دو گزینه پیش روی یک ملت می‌انجامد، کما اینکه برجام یک نیز برخلاف وعده‌های صدها میلیارد دلاری، هیچ تغییر جدی در جامعه ایرانی ایجاد نکرد اما جوامع مستکبر را از رکود اقتصادی نظام سرمایه‌داری رهایی بخشید. توسعه‌یافتگی یا حاصل کار و تلاش همه‌جانبه یک ملت در مسیر استقلال است یا نتیجه مستقیم استعمار! غیر از این اگر فکر کنیم، اعترافی تلخ به پذیرش درونی «تفکر پینوکیویی» است که به دنبال سرزمین آرزوها و درخت طلا، به «ضدانقلاب» رای می‌دهد و پس از تجربه تلخ شکست، «انقلاب» را ناکارآمد می‌خواند.

باور کنیم رای به «ضدانقلاب»، مساوی است با بازگشت به مستعمره فقیر و فلک‌زده دوران بی‌شکوه شاهنشاهی! دورانی که استقلال می‌فروختیم و گندم وابستگی وارد می‌کردیم تا باج توسعه‌یافتگی نظم صهیونیستی حاکم بر جهان را با استضعاف ایرانی بپردازیم.

انقلاب بدون «استقلال»، همان جمهوری بدون اسلام است. همان تونس انقلابی سکولار است که در کمتر از 2 سال پس از شعف حاصل از پیروزی انقلاب، مردم را مجددا به خودسوزی معیشتی وادار کرد. انقلاب بدون استقلال همان مصر فقیر است که در همایش توسعه و آبادانی با خرج سرمایه‌گذار خارجی، کلید قاهره را با وعده ساخت «مصر مدرن» به گردن وزیر خارجه آمریکا انداخت. اگر غرب و شرق قاهره مدرن را پس از قربانی کردن استقلال ساختند، تهران را هم به خرج خود سیلیکون‌ولی خواهند کرد!

رأی به استقلال ایرانی

استقلال انقلابی جواب می‌دهد چون با رونق کشاورزی، رکود شکسته خواهد شد. استقلال اقتصادی کارگشاست چون با رونق مسکن‌مهر، صنایع وابسته اعم از کارخانه‌های ساخت مصالح و سنگ و کاشی و شیرآلات و سرامیک دوباره فعال می‌شوند و آمار اشتغال ایرانیان با کاریابی برای 3 میلیون نفر به صورت مستقیم و 13 میلیون نفر در صنایع جانبی، تکانی جدی خواهد خورد. استقلال راهگشاست چون مغزهای متفکر ایرانی را با تدبیر به کار می‌گیرد و چرخ معیشت مردم را با گشایش چرخ صنعت از زنجیره انتظار در خیره ماندن به دست دیگران با هزار امید واهی، می‌گرداند.

در مقابل رای به ضدانقلاب حامی نظام سرمایه‌داری، رای به مرگ استقلال است، چرا که امپریالیسم پیش‌تر مکان انباشت سرمایه حاصل از آن را به‌عنوان حامی نامزدهای غربگرا، معلوم و معین کرده است. اگر از هزینه شدن برجام یک به پای رونق اقتصاد فرانسه و ایتالیا و آلمان و اتریش و آمریکا رضایت ندارید، لطفا از برجام 2 بترسید! انگار بناست جیب استقلال ملی را با جیب نظام سرمایه‌داری یکی کنند! لطفا پینوکیویی فکر نکنید!

** نظرسنجی‌سازی علیه منافع مردم

نعمت احمدی در روزنامه شرق نوشت: سفر دکتر روحانی به اروپا در کمال عزت و احترام و در رأس هیأت‌های سیاسی و تجاری، به انعقاد قراردادهای مناسب برای وضع اقتصادی پسابرجام منجر شد؛ رویدادی که درباره‌اش در همه رسانه‌ها و سایت‌ها نقد و بحث شد و بسیاری از کارشناسان و مدیران سابق که از کم و کیف وضعیت نگران‌کننده ناوگان حمل‌ونقل کشور مطلع هستند، از کار بزرگ رئیس‌جمهور تقدیر کرده بودند؛ اما عجبا که عده‌ای درباره قرارداد خرید هواپیما -البته اجاره به شرط تملیک- چه دلواپسانه فغان و فریاد راه انداخته‌اند که ‌میلیاردها دلار برای خرید هواپیماهای لوکس خرج می‌شود؛ درحالی‌که به اتوبوس و جاده بیشتر نیاز داریم! و مدعی شده‌اند این هواپیماها برای از‌ما‌‌‌بهتران است و حتی بعضی از سایت‌ها ظاهرا به ‌نوعی نظرسنجی‌سازی متوسل شده بودند و بدون آنکه مشخص شود اسناد نظرسنجی آنان چیست، مدعی بودند ٩٥ درصد مردم از صنعت هوایی سودی نمی‌برند؛ البته به قول معاون اول رئیس‌جمهور، آقای دکتر جهانگیری، وظیفه برخی نق‌زدن است، اما برای تنویر افکار عمومی، به یک نکته حقوقی اشاره می‌کنم؛ قرارداد اجاره به شرط تملیک نوعی معامله است که ٨٥ درصد هزینه خرید هواپیما توسط شرکت‌های خارجی و ١٥ درصد توسط ایران با قرارداد اجاره به شرط تملیک پرداخت می‌شود. هشت فروند ایرباس ٣٨٠، ١٦ فروند ایرباس ٣٥٠ و ٤٥ فروند ایرباس ٣٣٠ و ٤٥ فروند ایرباس ٣٢٠، قراردادی که تا دو ماه پیش رؤیایی دست‌نیافتنی بود.

هواپیماهای فرسوده ایرانی برابر تحقیق یکی از سایت‌ها در ١٠ سال گذشته، بیشترین سانحه هوایی را در آسمان کشورمان رقم زده‌اند.

سال ٨٤: ١٩ دی: سقوط هواپیمای فالکن ٢٠ سپاه و شهادت سردار احمد کاظمی، فرمانده نیروی زمینی سپاه، به همراه تعدادی از هم‌رزمانش، ١٥ آذر: سقوط هواپیمای سی ١٣٠ ارتش بر روی منطقه مسکونی تهران و کشته‌شدن ١١٠ نفر

سال ٨٥: ٦ آذر: سقوط هواپیمای آنتونوف ٧٤ سپاه پاسداران و کشته‌شدن ٣٦ نفر،١٠ شهریور: سقوط هواپیمای توپولوف ١٥٤ ایران ایر تور در فرودگاه مشهد و کشته‌شدن ٢٨ نفر و زخمی‌شدن ٥٠ نفر

سال ٨٧ : سقوط بویینگ ٧٤٧ ایرانی در اجاره شرکت آیتک قرقیزستان و کشته‌شدن ٧٠ نفر

سال ٨٨: سقوط هواپیمای توپولوف ١٥٤ متعلق به هواپیمای کاسپین عازم ارمنستان و کشته‌شدن ١٦٨ مسافر

سال ٨٩: سقوط هواپیما و کشته‌شدن ٧٨ نفر

سال ٩٣: سقوط آنتونوف-١٤٠ و کشته‌شدن ٣٨ نفر و چند سقوط ریز و درشت دیگر که ده‌ها نفر بر اثر آن کشته شدند.

هواپیمایی هما که زمانی جزء چند ایرلاین برتر دنیا و شرکتی سودآور در حد رقبای اروپایی و آمریکایی خود و دارای خلبانان ایرانی شهره جهان بود، به علت تحریم و نفروختن هواپیما و قطعات به آن، به حاشیه رانده شد؛ اما جمعیت ٧٥‌میلیونی ایران به‌هرحال تعدادی مسافر اعم از داخلی و خارجی دارد که همین امر باعث ورود شرکت‌های هواپیمایی غیر ایرانی به آسمان ایران شده است. امارات، قطر، چند شرکت ترکیه‌ای و الاتحاد از این حرکت سود چند‌میلیاردی در سال بردند و با پول مسافران ایرانی، هواپیمای نو خریدند و به خطوط هوایی پُر‌سود تبدیل شدند؛ اما ایرانیانی که مجبور به استفاده از هواپیماهای از‌ رده ‌خارج‌شده روسی، اوکراینی و اروپایی غیر معروف بودند، در آسمان و زمین کشته می‌شوند. قرن ٢٠ و ٢١ را قرن آسمان‌ها می‌نامند.

کریدور هوایی کشورها به منبع لایزال مالی برای آنان تبدیل شده است. ایران از این موهبت برخوردار است که حلقه وصل شرق، غرب، شمال و جنوب کره زمین است و اگر از آسمان ایران به‌درستی برای عبورومرور هواپیماها استفاده شود، منابع عظیم ارزی برای استفاده از کریدور هوایی نصیب کشورمان می‌شود. مهم‌تر اینکه پرواز در مسیرهای طولانی نیاز به توقف بین‌راهی دارد و در منطقه خلیج‌فارس، این تهران است که کوتاه‌ترین و مناسب‌ترین خط هوایی را دارد که متأسفانه هم‌اکنون جای خود را به دوبی داده است که برای رسیدن به آسمان این کشور هواپیماها باید تغییرمسیر داده و از این رهگذر، هم سوخت بیشتر و هم وقت بیشتری صرف می‌شود که هزینه ‌میلیاردی دارد و هواپیماها حاضرند با استفاده از آسمان ایران و سوخت‌گیری و احیانا استفاده از آشیانه تعمیرات، سود بالایی نصیب ایران کنند

به برخی از آمارهای واقعی توجه کنید، امارات مگر چند ‌میلیون نفر جمعیت دارد؟ درحالی‌که هواپیماهای امارات در طول سال بیش از ٣١ ‌میلیون مسافر را جابه‌جا می‌کند یا ترکیش ایرلاین نیز به ٢٨٠ مقصد و قطر به ١٣٣ مقصد در سراسر جهان پرواز دارد؛ در‌حالی‌که امارات در سال ١٩٨٥ با دو هواپیمای اجاره‌ای راه‌اندازی شد.

قطر نیز در سال ١٩٩٢ با هواپیمای اجاره‌ای شروع کرد و امروز جزء ١٠ ایرلاین معتبر جهانی است.

در ایام تحریم مجبور بودیم همین هواپیماهای دست‌چندم را به صورت نقدی بخریم؛ اما برابر قرارداد جدید، پول نقد کمی پرداخت می‌شود و مابقی قیمت توافقی با فاینانس خود تولید‌کننده تأمین می‌شود و با کارکرد هواپیما هزینه آن تأمین می‌شود. اهل خبره و فن بر این باورند که اگر صنعت هواپیمایی ایران به‌روز و نوسازی شود، جدای از مسافران ایرانی که سالانه ‌میلیاردها دلار صرف خرید بلیت از هواپیماهای دیگر کشورها می‌کنند، مسافران زیادی خارج از مرزها از هواپیماهای نوسازی‌شده ایرانی استفاده خواهند کرد.

** از ٢٠٠٧ تا ٢٠١٦؛ ٩ سال است

در سرمقاله امروز روزنامه اعتماد آمده است: در روزهاي گذشته آقاي احمد توكلي از نمايندگان به نسبت منصف مجلس اصولگرا، خبر تاسف‌آوري را درباره ابعاد فساد در كشور گفته است، بد نيست كه اين گزاره خبري ايشان را با يكديگر مرور كنيم: «احمد توكلي ظهر امروز در جمع نيروهاي جريان انقلاب در كرمانشاه اظهار كرد: فساد در مراجع تصميم‌گيري در يك نظام اسلامي بدترين نوع فساد است و خشكاندن ريشه فساد موجب استمرار حكومت مي‌شود.

توكلي ميزان خسارت وارد شده به كشور در سال ٢٠٠٧ به ‌دليل فساد اقتصادي را ٣٤ ميليارد دلار عنوان كرد و گفت: راهكار مقابله با فساد در ايران تشكيل ستاد مبارزه با فساد زيرنظر بالاترين مقام كشور است كه در سطح پايين‌تري تشكيل شد. نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي به امنيت موجود در ايران با وجود ناامني در كشورهاي همسايه اشاره كرد و متذكر شد: ممكن است دولت در زمان انتخابات به گشايش اقتصادي عمل كند و بايد مراقب بود كه اين شايد ترفند است و در اين‌صورت با راي ندادن به آن دولت است تا متوجه شود مردم به ترفند اعمال شده پي برده‌اند

واقعيت اين است كه فساد در اقتصاد ايران در سال ١٣٨٦ هنوز به ابعاد گسترده سال‌هاي بعد، به ويژه سال‌هاي ١٣٨٨ تا ١٣٩٢ نرسيده بود، بنابراين مي‌توان حدس زد كه اين رقم ٣٤ ميليارد دلار در سال‌هاي بعد بسيار بيشتر شده است. جالب آنكه اين خبر را خبرگزاري فارس منتسب به جريان خودشان منتشر كرده است.

به احتمال فراوان اين رقم ناشي از محاسبات مراجع بين‌المللي است كه آقاي توكلي از متن آنها نقل كرده و به جاي سال ١٣٨٦، سال ٢٠٠٧ را ذكر كرده‌اند.

اين اظهارنظر پاسخ روشني است به كساني كه سوال مي‌كنند، چرا ايران با وجود ٧٠٠ تا ٨٠٠ ميليارد دلار درآمد نفتي در دوره دولت اصولگراي احمدي‌نژاد، شاهد رشد اقتصادي نبوده است؟ بر اساس گزاره آقاي توكلي مي‌توان پاسخ داد كه اين پول‌ها صرف خسارت‌هاي ناشي از فساد ‌شده است.

تا اينجاي بحث نكته مهمي وجود ندارد چراكه همه نسبت به وجود اين مشكل و عوارض آن اتفاق‌نظر دارند. مساله اصلي اينجاست كه در سال ١٣٨٦، مجلس هفتم و سپس مجلس هشتم و بعد از آن مجلس نهم فعلي در مصدر امور بوده است؛ و در همه موارد آقايان اصولگرا نه تنها اكثريت بلكه اكثريت قاطع و غالب را داشته‌اند و هيچ مانعي جلوي پاي آنان براي نظارت بر دولت اصولگراي همسو با خودشان نداشته‌اند. آنان مي‌توانستند به وزراي صالح راي دهند. مي‌توانستند فارغ از ترس هميشگي كه از اصلاح‌طلبان دارند، وزرا را استيضاح يا تحقيق و تفحص كنند يا در جلسه علني يا حتي غيرعلني سوال كنند. خلاصه هيچ مانعي جلوي آنان وجود نداشته است.

حال سوال اينجاست كه چرا در آن زمان به چنين مساله‌اي توجه نكردند و اكنون پس از ٩ سال بايد بيان شود؟ توجه كنيم كه اين مشكل را درباره اصلاح‌طلبان بيان مي‌كردند. اگر اين نمايندگان آن موقع اطلاع داشتند، چرا اقدام موثر و عملي براي جلوگيري از فساد يا حل اين مشكل نكرده‌اند؟ آيا حل آن خارج از اختيارات مجلس بوده است؟ به علاوه اگر در آن زمان و طي اين ٩ سال نتوانستند، هيچ اقدامي كنند، بلكه فساد در آن دولت و مجالس تشديد شد، چه تضميني وجود دارد كه حضور دو يا چندباره آنان در مجلس منجر به بهبود اين مشكل شود؟ از سوي ديگر، اين حد از اتلاف منابع كه بسيار عظيم است، آيا هيچ مسوول و مقصري نداشته است؟ اگر نه، پس بفرماييد كه دور سياست و عدالت را بايد خط كشيد. چطور هر روز انواع و اقسام دادگاه‌ها براي كوچك‌ترين جرايم حتي درآوردن پول از صندوق صدقات، وجود دارد و زندان‌ها از مجرمان كوچك و متوسط پر شده است، ولي وقتي به چنين خساراتي مي‌رسيم، هيچ كس مورد پرسش حقوقي و كيفري قرار نمي‌گيرد؟ مگر ممكن است؟ و در نهايت اگر كساني بايد مسوول و مقصر اين وضع شناخته شوند، آنان چه كساني هستند؟ آيا بايد مجريان دولتي را فقط مسوول دانست؟ در اين صورت چرا كسي را معرفي نمي‌كنيد، يا سياستگذاران و ناظران امور نيز بايد مورد سوال واقع شوند؟

چرا اين پرسش‌ها طرح مي‌شود؟ قصد مچ‌گيري نيست بلكه هدف اين است كه اگر حرفي مي‌زنيم بايد به تبعات و الزامات آن متعهد باشيم. اين كار مثل اين مي‌ماند كه يك نفر دچار خون‌ريزي شود و خيلي راحت به عنوان پزشك كنار او بنشينيم و توضيح دهيم كه با ادامه اين مقدار خون‌ريزي، اين بيمار ١٠ دقيقه ديگر فوت خواهد كرد! و تمام وقت خود را صرف توضيح اين مشكل كنيم! در حالي كه وظيفه ما به عنوان پزشك اقدام براي جلوگيري از خونريزي است و نه فقط شرح ماجرا.

از سال ٢٠٠٧ تا ٢٠١٦، ٩ سال مي‌گذرد. كدام اقدام حتي كوچكي براي جلوگيري از خون‌ريزي اين بيمار انجام شده است؟ اگر اصولگرايان نمي‌توانند در اين باره پاسخ دهند، چگونه وجدان خود را قانع كرده‌اند كه دوباره وارد انتخابات شوند و از آن مهم‌تر اينكه شعار معيشت و امنيت و پيشرفت بدهند؟! پيشرفت با اين حد از فساد چگونه ممكن است؟ وقتي آن درآمدهاي كلان نفتي دود شد و هوا رفت و شايد هم به زمين‌هاي خاصي فرو رفت، چگونه مي‌توان شعار معيشت سر داد؟ كدام كشور است كه با فساد در اين حد بتواند امنيت پايداري را براي مردم خود تامين كند؟

اين درست است كه گفته‌ايد، مواظب ترفندهاي دولت‌ها در زمان انتخابات باشيد. ولي مساله اين است كه بيشتر كساني كه در گذشته و در دوره حاكميت بلامنازع اصولگرايي از اين ترفند استفاده كردند، اكنون در ليست ائتلاف اصولگرايان هستند. آيا نبايد به آنها حساس بود و اجازه نداد كه اين افراد در مصدر امور قرار گيرند؟ اميدواريم برخي نمايندگان اصولگرا كه در مقاطع خاصي حدي از استقلال را از خود نشان داده‌اند، اين‌بار نيز اجازه ندهند كه خط ميان آنان و طرفداران و شيفتگان دولت سابق خلط شود. چنين وضعي به ضرر اين نيروهاست.

** انتخابات مجلس و تکاليف ما

دکتر سيد عبدالله متوليان در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت: قرائن و شواهد نشان مي دهد که مجلس دهم با ترکيبي متفاوت از 9 مجلس قبلي تشکيل خواهد شد. در حال حاضر 4 گروه و جريان سياسي بر سر تصاحب کرسي‌هاي مجلس بعدي با هم به رقابت برخاسته اند که عبارتند از:

1- اصولگرايان که شامل طيفي از اصولگرايان سنتي ، اصولگرايان نوگرا ، اصولگرايان اصلاح گر ، اصولگرايان جوان و...هستند اما به عکس انتخابات قبلي توانسته اند با شعار واحد و در چارچوب نيازهاي معيشتي و اقتصاد مقاومتي جامعه و با ليستي واحد پا به ميدان رقابت بگذارند و از اين نظر از وضعيت مناسب تري نسبت به ساير طيف ها و جناح هاي سياسي برخوردار بوده و به اقبال مردم اميدوار تر هستند.

2 - اصلاح طلبان که شامل مجموعه اي از گروههاي نا همرنگ و نا متجانس از طيف هاي تندرو ، افراطي ، ساختار شکن ، معتدل ، برانداز و... (منحله مشارکت ، اعتماد ملي ،مردم سالاري ، ندا و...) بوده و به دلايل متعدد تا کنون نتوانسته اند با يکديگر کنار آمده و ليستي واحد ارائه نمايند.

بزرگترين مشکل اصلاح طلبان از گذشته تا امروز ، جانمايي آنان در ساختار نظام اسلامي است به طوري که همواره در حد و اندازه هاي اپوزيسيون ظاهر شده و زلف خود را با دشمنان خارجي نظام گره زده اند و در تمام براندازي هاي کودتاگونه و رنگين داراي نقش اصلي و پر رنگ بوده اند.

اصلاح طلبان تا اين لحظه عليرغم انعطاف و رأفت اسلامي نظام ، حاضر به اعلام بيزاري از سران فتنه آمريکايي 88 نشده و بر لجاجت و تلاش براي تطهير سران باغي و ياغي و طاغي فتنه اصرار دارند و همين موضوع سبب عدم اقبال جامعه و مردم نسبت به آنان شده است.

اصلاح طلبان به دليل عدم اقبال اجتماعي و فقدان پايگاه مردمي قابل توجه ، (درست مثل انتخابات 92) ناچارند با چسباندن خود به ساير گروههاي غير اصولگرا نظير کارگزاران سازندگي نزد مردم براي خود اعتبار و آبرو دست و پا کنند.

3 - اعتداليون که نسخه به روز شده کارگزاران سازندگي بوده و مجموعه اي از احزاب خارج از اردوگاه اصلاحات نظير کارگزاران سازندگي و حزب اعتدال و توسعه را تحت پوشش قرار داده اند و در انتخابات پيش رو به عنوان سومين حزب پنهان دولت ساخته و دولتي و به پشتوانه رئيس جمهور فعلي وارد عرصه رقابت شده اند.

بزرگترين مشکل اعتداليون، ناکامي روحاني در تحقق شعارهاي انتخاباتي خود بوده و عدم موفقيت روحاني وضعيتي بسيار شکننده را براي اعتداليون رقم زده است.

4 - مستقلين که با اين انگيزه و نگاه وارد صحنه شده اند که مردم در اين انتخابات به مستقلين توجه ويژه اي خواهند نمود. توضيح اينکه مردم در شهرهاي بزرگ به سه طيف تقسيم مي شوند ؛

طيف اول کساني هستند که فقط به ليست راي مي دهند.

گروه دوم کساني که ليست را مبنا قرار داده ليکن اولاً تقيدي به تمام ليست ندارند ، ثانياً تعدادي از ليست را حذف و نام افراد مورد علاقه و مورد تاييد خود را جايگزين مي کنند.

و بالاخره طيف سوم کساني که اصلاً به ليست هيچ اعتقادي نداشته و بر اساس منطق و باور خود به يک يا دو يا چند نفر راي مي دهند.

تجربه نشان داده که به مرور زمان از طيف اول کم شده و به طيف هاي دوم و به ويژه سوم اضافه مي شود و همين امر مستقلين را به برنده شدن در انتخابات اميدوار ساخته است. اگرچه اين دلگرمي در شهرهاي بزرگ به جز تهران پررنگ تر است.

نکته ديگري که سبب دلگرمي مستقلين شده ، وضعيت ويژه اي است که شبکه هاي اجتماعي و مجازي نظير تلگرام فراروي آنان قرار داده و آثار غير قابل کتمان اين شبکه ها در سازماندهي هرمي مردم سبب اميدواري بيشتر مستقلين گرديده است.

اما آنچه به عنوان جمع بندي مي توان تقديم کرد، اين است که :

1 - عليرغم حضور و ظهور حزب هاي متعدد در عرصه انتخابات پيش رو و چهار ضلعي شدن رقابت انتخابات ، بايد گفت بر اساس فرمايشات امام خامنه اي ، اين انتخابات عرصه جدال دو جريان انقلابي و غير انقلابي است و مردم مکلفند با دقت نظر در ليست ها ، شعارها و سوابق نامزدها و رويکرد و تعهد عملي آنان نسبت به انقلاب و حضرت امام خميني سلام الله عليه به کساني راي دهند که به باورهاي انقلابي اعتقاد داشته و دلشان با آمريکا و غرب نباشد.

2 - ممکن است بسياري از نامزدهاي انتخاباتي در حلقه خودي (در مقابل غير خودي) جاي بگيرند اما در اين انتخابات مسئله اصلي تقابل انقلابي و غير انقلابي است و تکليف ما راي دادن به خودي هاي انقلابي است.

بايد به نمايندگاني راي بدهيم که شهامت و شجاعت دفاع از آرمانهاي انقلاب اسلامي و ولايت فقيه و امام خميني سلام الله عليه داشته و تمام قد در برابر تحريف گران انقلاب و امام ايستاده و از کيان ملي و اسلامي و ارزش هاي انقلاب دفاع کنند.

3 - دشمنان خارجي با تمام قدرت رسانه اي و تبليغاتي خود در حمايت از جريان انحرافي غير انقلابي به ميدان آمده اند و مانند سنوات قبل ، حمايت سرويس هاي اطلاعاتي و شبکه هاي ماهواره اي و رسانه اي دشمنان از نامزدها، يکي از معيارهاي خوب سنجش انقلابي يا غير انقلابي بودن آنان است.

** تشابه شعارهاي انتخاباتي دوجناح

صادق زیباکلام در روزنامه آرمان نوشت: تاکید اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در شعارهاي انتخاباتي بر اقتصاد به دلیل آن است که کشور درگير معضلات عميق اقتصادي است.

در ابتداي سال جاري 7 ميليون بيکار داشتيم و در آخر سال با حسب فارغ التحصيلان اين رقم به 8 ميليون رسيده است. رکود همچنان ادامه دارد. خيلي از انبارهاي واحدهاي توليدي پر از توليداتي است که بازاري براي آنها وجود ندارد. ساختمان و مسکن که همچنان بزرگترين صنعت ايران محسوب مي‌شود، در رکود است. واقعيت اين است که با رکود کم‌سابقه‌اي مواجه هستيم و نه اصلاح‌طلبان و نه اصولگرايان نمي‌توانند از آن فرار کنند؛ نفت به بشکه‌اي 25دلار رسيده و درآمد دولت به طرز وحشتناکي در حال کاهش است.

ساختار اقتصادي ما ساختار ناقصي است و بيش از سه چهارم بودجه کشور صرف بودجه جاري مي‌شود. يک چهارم بودجه صرف بودجه عمراني مي‌شود. حتي اين مقداري که براي بخش عمراني تصويب مي‌شود، همه آن هزينه نشده و با کمبود مواجه است.

اما آن چيزي که نه اصلاح‌طلبان و نه اصولگرايان در شعارهاي انتخاباتي خود به طور جدي مطرح نمي‌کنند، اين است که اقتصاد فاسد و ناکارآمد دولتي، مسئول اصلي اين وضعيت است. هر دو جناح بايد اين جسارت سياسي را پيدا کنند و به مردم بگويند که ريشه اصلي نابساماني اقتصاد ايران، اقتصاد دولتي است. وقتي که در هر خانه‌اي را مي‌زنيد دست‌کم با يک جوان بيکار مواجه مي‌شويد و صنايع کم‌رونق شده‌اند. اعلام کنند که در چنين شرايطي چگونه اميد و آرامش مي‌خواهد ايجاد شود.

اميد فقط با سخنان خوب و قشنگ به وجود نمي‌آيد. مقوله امنيت در شعارهاي انتخاباتي اصولگرايان مطرح شده است. هر چند امنيت به لحاظ نظامي در کشورمان در مقايسه با کشورهايي مانند پاکستان، افغانستان و عراق بسیار بالاست و غیرقابل مقایسه اما در بسياري از کشورهاي ديگر جهان نيز امنيت برقرار است و بمبگذاري نمي‌شود! بخش مهمي از امنيت آن است که در کشور به‌راحتي سرمايه‌گذاري انجام شود يا اينکه شما اين اطمينان را داشته باشيد که ماه آينده هم شرکت شما همچنان سرپاست.

بخش ديگر امنيت اين است که يک دانشجوي فارغ‌التحصيل بداند که شانس پيدا کردن کار را دارد، همه اينها به نوعي امنيت محسوب مي‌شود. پيش‌بيني آقاي احمدي‌نژاد مبني بر شکست اصولگرايان از اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس دهم یک حقيقت است و او مي‌خواهد بگويد که اصولگرايان محبوبيتي ندارند. اصولگرايان فقط به ضرب نبود چهره‌های سرشناس رقیب است که مي‌توانند مجلس را از آنِ خود کنند.

همان طور که در انتخابات سال 92 ديديم نامزد اصولگرایان در کل کشور 4 ميليون بيشتر راي نياورد و به دليل برخی ردصلاحيت‌ها، اصولگرايان با همان 4 ميليون توانستند دوسوم مجلس را از آن خود کنند. چيزي که احمدي‌نژاد به آن اشاره نمي‌کند اين است که اصولگرايان محبوبيت نداشتن خود را با نبود سرشناسان اصلاح‌طلب جبران مي‌کنند.

ليست 30 نفره اصولگرايان متاثر از چهره‌ها و شخصيت‌هاي طرفدار احمدي‌نژاد است؛ نسبت آنها در ليست نسبت به اصولگرايان معتدل و ميانه‌رو بيشتر است و از این رو اصولگرايان از اين چهره‌ها و طرفداران احمدي‌نژاد استفاده کرده‌اند که بتوانند راي بياورند و با همين استراتژي در تهران يک تعدادي از ليست 30 نفره ائتلاف اصولگرايان وارد مجلس خواهند شد.

** مشارکت برای حراست از جمهوریت

حجت‌الاسلام مجید انصاری در روزنامه ایران نوشت: اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش رو استراتژی «مشارکت گسترده» را انتخاب کرده‌اند که مبتنی بر تعهد دینی و انقلابی و همچنین خردورزی و حراست از جمهوریت نظام است. براساس اصل 177 قانون اساسی که مربوط به نحوه بازنگری در قانون اساسی است، جمهوریت یعنی اداره امور کشور با اتکا به آرای عمومی و اصول مربوط به محتوای اسلامی بودن نظام قابل تغییر نیستند حتی از طریق همه‌پرسی.

این نشان دهنده اهمیت وجه جمهوریت در کنار اسلامیت نظام است. بنابراین بر همه مردم، گروه‌های سیاسی و نهادها است که پاسدار جمهوریت نظام باشند. مهم‌ترین نماد جمهوریت، برگزاری انتخابات است و به نظر می‌رسد در امر برگزاری انتخابات مجریان و ناظران بزرگ‌ترین وظیفه حراست از جمهوریت را عهده‌دار هستند.

جمهوریت الزاماتی دارد، از جمله اینکه باید زمینه و تمهیدات لازم برای انتخابات آزاد، فراگیر و باشکوه فراهم شود و در هر دور نسبت به دوره‌های قبل آسیب‌شناسی شود که اگر نارسایی‌ها وجود داشته حتی در قوانین انتخابات که موجب دلسردی یا کاهش مشارکت مردم و کمرنگ‌تر شدن جمهوریت نظام شده، برطرف شود.

مردم هم باید مراقب و هشیار باشند که این حق خدادادی و قانونی برای تعیین سرنوشت خودشان، ضایع نشود. اگرچه برخی به هر دلیل دلخوری‌هایی دارند و احساس می‌کنند نامزدهای مطلوب آنها تأیید نشده‌اند یا به اندازه کافی نامزد مطلوب ندارند، ولی نباید با صندوق‌های رأی قهر کنند.

تجربه 37 ساله گذشته، نشان داده در شرایطی که فضای یأس و ناامیدی هم حاکم بوده و برخی گمان کرده‌اند که حضورشان تأثیرگذار نیست اما در عمل، مشاهده شده که مشارکت گسترده مردم در انتخابات منجر به ایجاد تغییرات جدی شده است.

بنابراین، به عنوان یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب و یک شهروند از همه مردم و بخصوص اصلاح‌طلبان و حامیان دولت دعوت می‌کنم با همه ظرفیت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی شرکت کنند. من البته انتقادات جدی هم به نحوه بررسی صلاحیت‌ها دارم که در جای خود به مسئولان منتقل کرده و در آینده هم به تفصیل درباره آن سخن خواهم گفت. از حق شخصی خودم در انتخابات خبرگان هم که تضییع شده فعلاً می‌گذرم اما متأسف هستم که جای برخی شخصیت‌های انقلابی و حوزوی در این انتخابات خالی است بخصوص شخصیت محبوب، فرهیخته و شاخص بیت حضرت امام(ره) آیت‌الله سید حسن خمینی.

با این حال همان گونه که توصیه خود ایشان هم ضرورت مشارکت گسترده در انتخابات است، بنده هم از مردم دعوت می‌کنم که ناامید نباشند. اگر چه رده‌هایی از نامزدهای اصلی رد صلاحیت شده‌اند اما با این حال باز هم نیروهایی هستند که مردم بتوانند آنها را انتخاب کنند. فراموش نکنیم در شرایط دشوار کنونی و تهدیدات منطقه‌ای موجود، هیچ عاملی به عنوان مقوم امنیت ملی بهتر از حضور مردم در صحنه نیست.

خوشبختانه حضور میلیونی مردم در 22 بهمن گام اول و محکم در پشتیبانی از نظام و انقلاب بود و امیدوارم گام دوم را هم مردم در 7 اسفند و با حضور در پای صندوق‌های رأی بردارند تا تغییرات جدی در پرتو این مشارکت حاصل آید. اگر دغدغه جمهوریت نظام را داریم، نباید ناملایمات ما را دلسرد کند و عرصه را برای ورود آسان رقبا به دو مجلس، خالی کنیم. از یاد نبریم مشارکت گسترده، حتماً گره‌گشا خواهد بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس