اگر ساقی حسین است من می نخورده مستم/ خبر از خود ندارم که بودم یا که هستم.تو چه در پیمانه کردی که مرا دیوانه دیوانه کردی.یه پیر غلامی تو تبریز بد جوری ناخوش احوال میشه اصلا قادر به حرکت نمیشه ولی وقتی دستجات اباعبدلله میاد بیرون با ویلچر میبرن تو هیات.حالش اونقد بد میشه که انقار داره تموم میکنه ولی تموم نمیکنه میگه من باید آقامو ببینم بعد بمیرم بعد نگاش می افته یه طرف و با تبسمی تمام میکنه.خاک پای پیر غلاماتم حسین جان.شعر اولی هم از سید بود روحش با اربابش مشهور به حق پنج تن.