-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۳/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت پنجم
میترسید پسرش سر نداشته باشد! +عکس
هر چه به این آقا التماس کردم، گفتند نه، به ما اجازه ندادهاند شهید را ببینید. این دوباره من را آتش می زد و نگرانم می کرد که شاید سر احمد من را هم مثل شهید حججی بریدهاند؛ چه اتفاقی برای پسرم افتاده؟
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۲/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت چهارم
بالاخره دلشورههای «نجیبه» تمام شد +عکس
خیلی دلشوره داشتم، یک طورهایی بودم، خدا می داند خود حضرت زهرا کمکم کرد. فقط ذکرم یا حضرت زهرا بود؛ دعایم دعای توسل به چهارده معصوم بود. سه روز که رد شد، زنگ زد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۱/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت سوم
چرا احمدشکیب بیخیالِ پناهندگی به اروپا شد؟ + عکس
برای پسرم شرایط فراهم بود اگر می رفت سمت اروپا یا خارج؛ برای همین نگران بودم؛ چون فامیلهای پدرش خیلی آمریکا و اروپا بودند و برایش خیلی زنگ میزدند و میگفتند ما برایت اینجا پناهندگی میگیریم...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۰/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت دوم
«احمد» از پادگان یزد دیپورت شد! + عکس
احمدشکیب را که دیدم، گفتم این پسر من است. گفت این راضی نیست بیاید. گفتم چرا راضی نیست؟ شما دوباره برو. من این آقا را التماس کردم و گفتم بگو یک بار بیا پیش مادرت با هم حرف بزنیم، بعد اگر...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۹/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت اول
پدر و مادرو برادر و همسر و پسرم شهید شدهاند! +عکس
ما شهدایمان را در غرب کابل کفن و دفن کردیم. بعد از آن شرایط چون نه خانه داشتیم و نه زندگی، با مادرشوهرم و بچه ها آمدیم باز سمت غزنی؛ یعنی سمت ملک و دی یعنی روستای پدری شوهرم. من هفت سال آنجا بودم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۸/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت نهم و پایانی
تعبیر رهبر انقلاب درباره شهید فرزانه
این صحبتها در گوشمان بود؛ واقعا باور کنید به عرش رساندن حاجی هم با همین راه و روش بود. چون هیچ موقع اعتراض نمی کردم، هیچ موقع نمیگفتم که چرا رفتی، این چرا کم است و...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۷/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت هشتم
مزار خالیِ «حاج رضا» آرامم میکرد
هر هفته در خانه ناراحتی می کردم اما بهشت زهرا که می رفتم آرامش پیدا می کردم. یک بنده خدایی برگشت گفت مزار خالی است، برای چی می روی آنجا می نشینی؟ گفتم برای تو خالی است، ولی برای من آرامش دارد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۶/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت هفتم
شب ۲۳ بهمن بر خاندان فرزانه چگونه گذشت؟!
با آغاز مراحل پیش تولید و ساخت دکور مسابقه بزرگ «فامیل بازی»، این برنامه خانوادگی برای پخش در ایام نوروز از شبکه افق آماده میشود.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۵/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت ششم
خبر شهادت «حاج رضا» را همه میدانستند جز ما!
آخر گفتم آقا رسول! یک دقیقه از توی سایت بیا بیرون؛ یک دقیقه گوشی را نگاه کن. گفت مامان! همهاش چرت و پرت است، ندیدی؟ گفتم یکیش، دوتاش، سه تاش اشتباه است، همین طور پیام ها دارد می آید برای ما...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۴/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت پنجم
پیامک حاج رضا به گوشی شهید همدانی چه بود؟
زنگ زد به سردار اسدالهی و خیلی عصبانی شد. بهش گفت حاج حسین! دوستی ما اینقدر کمارزش است؟ رفیق نیمهکاره شدی؟ چرا من را خبر نکردی؟!... گفت نمی دانستیم تو می خواهی بروی...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۳/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت چهارم
عروسی با کفشهای کتانی! + عکس
چون آن دوره کفش کتانی پایمان بود و در حال بدو بدو بودیم، همهاش دنبال کفش پاشنه کوتاه بودم. عروسها اکثرا پاشنه بلند میپوشند، من هم نمی توانستم چنین کفشی بپوشم. فقط دنبال کفش پاشنه کوتاه میگشتیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۲/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت سوم
انتظار عجیب مادر شهید در دوشنبهها و پنجشنبهها!
چند بار بهش اعتراض کردم که همچین کاری را نکن، نه که نرود، روی حساب اینکه اگر عادت کنند خدای نکرده یک اتفاقی برای شما بیفتد اینها می خواهند چه کار کنند. همین هم شد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۱/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت دوم
پنهان کردن مجروح جنگی در بیمارستان لقمانالدوله! +عکس
گفت از بیمارستان لقمان الدوله با من تماس گرفتند، گفتند یکی از این دوقلوهایتان در بیمارستان بستری هستند. گفتم حاج آقا! آنها نیستند، احتمالا آقا رضا در بیمارستان بستری است. گفت نه او نیست...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۰/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت اول
دختری که در مراسم عقد، ۳ بار «بله» گفت +عکس
حاج آقا رضا همهاش من را مسخره می کرد و می گفت ببین تو از هولت سه بار گفتی «بله»! سند هم داریم در بله گفتنت؛ چون یک نوار کاست از آن روز به ما داده بودند.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۹/ گفتگوی مشرق با همسر مدافع حرم فاطمیون، شهید دادمحمد رحیمی/ قسمت پنجم و پایانی
کاش میشد یک بار دیگر شوهرم را ببینم +عکس
بهش چی بگویم؟ اگر یک بار دیگر ببینیمش، باز هم وداع میکنیم. همیشه هم به بچهها میگویم، یک دفعه دیگر بابایتان بیاید تا او را ببینم و باهاش وداع کنم...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۸/ گفتگوی مشرق با همسر مدافع حرم فاطمیون، شهید دادمحمد رحیمی/ قسمت چهارم
قبل از اِشغال حرم، هر هفته روضه بیبی زینب میگرفت +عکس
اصلا بحث سوریه و فاطمیون هنوز مطرح نبود. وقتی این بچههایش نبودند و بچههای دیگرش کوچک بودند، عصرهای جمعه روضه بی بی زینب میخواند...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۷/ گفتگوی مشرق با همسر مدافع حرم فاطمیون، شهید دادمحمد رحیمی/ قسمت سوم
جلوی زخمزبانها فقط سکوت میکردیم!
دادمحمد به خودمان میگفت من برای بیبی زینب می روم، تو هم صبر کن؛ ما هم صبر می کردیم و چیزی نمیگفتیم... در دلم می گفتم بگذار برای خودشان هر چه میخواهند بگویند...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۶/ گفتگوی مشرق با همسر مدافع حرم فاطمیون، شهید دادمحمد رحیمی/ قسمت دوم
«دادمحمد» میدانست شهید میشود + عکس
من میخواهم موتورش را درست کنم، آماده باشد، بعد که من میروم اگر اتفاقی برای من افتاد بچهام بدون وسیله نباشد. به ما میگفت من خواب دیدم، اما نمیشود برای شما تعریف کنم خوابم را.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۵/ گفتگوی مشرق با همسر مدافع حرم فاطمیون، شهید دادمحمد رحیمی/ قسمت اول
«مهاجر افغان» آرزوی شهادت در دفاع مقدس داشت
شهید «داد محمد» کوچک بوده که با باباش آمده ایران؛ دوران جنگ و دفاع مقدس ایران بوده؛ بچه ده دوازده ساله بوده که بابایش او را آورده ایران؛ آن زمان من در افغانستان بودم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۴/ گفتگوی مشرق با خانواده مدافعان حرم فاطمیون، شهیدان سیفی/ قسمت پنجم و پایانی
پدرشهیدی که هنوز خون بالا میآورد! + عکس
بابا بعد از صفرعلی، خیلی عوض شد. آن روزی که پیکرش را آوردند دیگه از آن به بعد زیاد دلش میسوزد، خون بالا میآورد. چند روز پیش اینطوری شده بود، رفتیم دکتر، گفت چرا حرص میخوری؟...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۳/ گفتگوی مشرق با خانواده مدافعان حرم فاطمیون، شهیدان سیفی/ قسمت چهارم
تا زندهایم منتظر پیکر پسرمان میمانیم!
ختم قرآن برایش گرفتیم؛ سالگردش را هم گرفتیم. وقتی همان سنگ یادبودش را در گلزار شهدا گذاشتند، همانجا برایش فاتحه گرفتیم... ما تا زندهایم منتظرش هستیم؛ شاید پیدا شد...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۲/ گفتگوی مشرق با خانواده مدافعان حرم فاطمیون، شهیدان سیفی/ قسمت سوم
اعزام دو مینیبوس به بیمارستان برای شناسایی شهید! +عکس
کسانی می گفتند نمی گذارند بروید داخل بیمارستان. با این حال دو مینی بوس آدم بودیم که رفتیم، همه هم رفتیم داخل بیمارستان و پیکر صفرعلی را دیدیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۱/ گفتگوی مشرق با خانواده مدافعان حرم فاطمیون، شهیدان سیفی/ قسمت دوم
با استخاره فهمید شهید میشود! + عکس
گفت من رفتم پیش سیدی که استخاره می گرفتم، استخاره کردم، گفتم تو یک استخاره کن من شهید می شوم یا نمی شوم، او استخاره گرفت گفت حواست را جمع کن که شهید می شوی.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۰/ گفتگوی مشرق با خانواده مدافعان حرم فاطمیون، شهیدان سیفی/ قسمت اول
کربلا رفت، دلش هواییِ سوریه شد!
سال اول رفت کربلا و از کربلا که آمد گفت من می روم سوریه. فقط من سوریه می روم. گفتم نمی خواهد بروی! گفت من با امام حسین عهد کردم بروم خدمت حضرت رقیه و حضرت زینب.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۵۹/ گفتگوی مشرق با پدر مدافعحرم فاطمیون، شهید محمدشریف سَروری/ قسمت سوم و پایانی
شببیداری پدر شهید برای یک لقمه نان! +عکس
با این شب بیداری، این یک سالی که ما رفتیم این درد پا پیدا شده. حالا نمیدانیم که این حساسیت است، نمیدانم که از بیخوابی است؟! اگر مسأله پای من نبود چندان اذیت نبودم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۵۸/ گفتگوی مشرق با پدر مدافعحرم فاطمیون، شهید محمدشریف سَروری/ قسمت دوم
هشت ماه بلاتکلیفی بعد از شهادت «محمدشریف»
به من تقریبا اواخر آذرماه بود که خبر دادند. تقریبا یک هفته ده روز گذشته بود. دیگر خواهرم از اینجا با سپاه تماس گرفته بود و داد و فریاد کرده بود که چرا شریف تماس نمیگیرد؟ کجا است؟
-
در محضر مدافعان حرم/۱۵۷/ گفتگوی مشرق با پدر مدافعحرم فاطمیون، شهید محمدشریف سَروری/ قسمت اول
خانوادهای با سه مدافع حرم و یک شهید
۷ پسر دارم، بزرگترینش که شهید شد، ۶ تای آن ها هم هستند. محمدشریف، یک دفعه رفت آنجام موجی شد و آمد اینجا و خودش را تداوی(درمان) کرد. بعد از موجی شدن، دوباره که رفت دیگر چشم به راه بودم که برگردد
-
در محضر مدافعان حرم/۱۵۶/ گفتگوی مشرق با خانواده مدافعحرم فاطمیون، شهید مصطفی کریمی/ قسمت پنجم و پایانی
توسل به مصطفی برای اعزام پیکر به دانشگاه تهران +عکس
حاج آقای ذاکری نماینده ولی فقیه در دانشکده هنر گفت که من ترتیب این چیزها را با بسیج دانشکده هنر دادهایم که شهید بیاید و در دانشگاه تهران تشییع شود ولی...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۵۵/ گفتگوی مشرق با خانواده مدافعحرم فاطمیون، شهید مصطفی کریمی/ قسمت چهارم
«مصطفی» چطور برنامههای بیبیسی را نقش بر آب کرد!
تعدادی از بچههای فاطمیون که در ایران بودند و متاسفانه نیروی انتظامی رفتارهای نامناسبی با آنها انجام داده بودند، دلخور شده بودند و در آن زمان، رفتند سمت اروپا و بی بی سی از این موقعیت سوءاستفاده کرد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۵۴/ گفتگوی مشرق با خانواده مدافعحرم فاطمیون، شهید مصطفی کریمی/ قسمت سوم
حاشیههای انتقال فرزند روحانی از قم به دانشگاه تهران!
تا اینکه معماری دانشگاه تهران قبول می شود و می رود در آن فضای کاملا باز به تهران میآید. مصطفی از یک فضای مذهبی قم می رود در یک فضای باز...