به گزارش مشرق به نقل از خبر آنلاین، از زمان وداع حسنی مبارک با قدرت در مصر تغییر و تحولات بسیاری در ساختار اخوان المسلمین رخ داده است. پس از سالها زندگی سیاسی در حاشیه، اخوان برگشته و البته قوی تر از همیشه بازگشته است. خارج از مرزهای مصر بخصوص در منطقه خلیج فارس داستان اخوان بسیار متفاوت است. برای سابقه تاریخی اخوان در منطقه خلیج فارس نمی توان هیچ گونه توضیح واحدی ارائه داد چرا که هرکشور تجربه متفاوت و رابطه ای متفاوت تر با این گروه را در این سالها تجربه کرده است. اما عربستان سعودی در میان کشورهای موجود بیشترین حرف و حدیث ها با اخوان را داشت. این کشور هم روزهای تنش با این گروه را در پرونده خود داشته و هم روزهای رابطه دو سر سود برای طرفین را.
در اواسط 1930 بود که موسس اخوان المسلمین حسن بنا در جریان سفر حج با مقام های عربستانی دیدار داشت و رابطه حسنه ای با ملک عبدالعزیز برقرار کرد. 12 سال بعد، این رابطه به واسطه پناه دادن اخوان به گروهی که امام یمن یحیی حمیدالدین را مورد سوقصد قرار داده بودند تیره و تار شد. زمانی که اخوان فرصتی برای مانور در یمن یافت ، عربستان پنجره گشوده شده به روی این گروه در صنعا را تهدیدی برای خود یافت. خاندان سعود رابطه خود با این گروه را قطع کردند اما رابطه های فردی ادامه داشت. خیزش های مردمی در یمن که پس از 26 روز بی نتیجه به پایان رسید باعث شد خاندان سعود هم به جریان سلطنت طلب در مصر نزدیک تر شود. با ظهور جمال عبدالناصر و جریان های طرفدار اعراب ، رابطه ریاض با اخوان باز هم دستخوش تحولاتی متفاوت شد.
از اواسط دهه 50 تا ابتدای دهه 70 رقابت میان ریاض و قاهره که هرکدام به دنبال تغییر نظام یکدیگر بودند تنها و تنها تنش را تجربه کرد و البته ریاض هم برای بیرون راندن حکومت نظامی در مصر باز به اخوان نزدیک شد. همزمان جریان های شیفته اعراب و افراطیون مذهبی مشغول ریشه دواندن در جامعه مدنی عربستان شدند. پادشاهی عربستان در این فضا اخوان را بهانه کرد تا به نوعی مدل آن را در ریاض رواج دهد و مانع از ریشه دواندن بیشتر جریان افراط شود. در این بازه زمانی جریان اخوان در عربستان بیش از پیش ریشه دواند و ایدئولوژی خود را در منطقه خلیج گسیل داد. این گروه بخصوص در ایام حج به تبلیغ ایدئولوژی خود پرداخت. در ابتدای دهه 60 ، دانش آموزانی که زمان تحصیل در مصر با اندیشه های اخوان آشنا شده و آن را پذیرفته بودند به کشورهای خود بازگشتند.
این دانش آموزان سابق که در قامت استاد به کشورهای خود بازگشته بودند شروع به ترویج باورهای اخوان در وطن های خود کردند. کار تا بدانجا وسعت گرفت که اخوان شعبه های متفاوتی در کشورهای مختلف خلیج فارس داشت. پس از انقلاب ایران در 1979 هم صدای این جریان بیش از گذشته به گوش رسید. در این سالها یک نوع سیستم واحد آموزشی در خصوص ایده های اخوان وجود داشت اما در اواسط دهه نود بود که نوعی تغییر سیستماتیک در گروه های وابسته به اخوان رخ داد. در 1994 ، مقام های عمان بیش از 300 نفر را بازداشت و 131 نفر از آنها را به اتهام عضویت در گروهی زیرزمینی محاکمه کردند. اتهام هم تلاش برای تخریب وحدت ملی و تحریف اسلام بود. دو متهم به اعدام محکوم شدند و مابقی از 3 تا 15 سال حبس دریافت کردند. در امارات متحده عربی هم اعضای اخوان دو راه داشتند: نخست رد دیدگاه های اخوان و خروج از این گروه برای پیدا کردن شغل و یا وداع با کار در سیستم اموزشی . روند مبارزه با جریان اخوان از 2994 شدت گرفت و از همان زمان بسیاری از اعضا این گروه و یا مریدان جریان اخوان از کشورهای خود تبعید شدند. همین ماه گذشته میلادی بود که امارات تابعیت شش عضو اخوان را به اتهام تلاش برای اقدام علیه امنیت ملی باطل کرد.
اخوان در قطر در سال 1999 دفتر خود را تعطیل کرده و به دفتر امارات هم دستوری مشابه داد. در امارات بسیاری عضویت خود در این گروه را رد می کنند و البته هنوز هم با حاکمیت اختلاف دارند. در کویت و عربستان هم حضور اخوان تحت تاثیر جریان سلفی ها قرار گرفته است.
تصادم دو مساله با هم در کشورهای حاشیه خلیج فارس در خصوص جریان اخوان اجتناب ناپذیر است. نخست تاثیری است که جریان اخوان بر سیستم آموزشی دارد و مخالفت آن با غربی سازی این سیستم. در امارات به عنوان نمونه میزان تاثیر تفکرات این گروه به اندازی ای بود که در دانشگاه های تفکیک جنسیتی رعایت شد. جریان اخوان با تدریس انگلیسی و ریاضیات به دانش آموزان در سالهای ابتدایی تحصیل هم مخالف بود که این مخالفت ره به جای عملی نبرد. دومین مساله نیاز امروز کشورهای خلیج فارس به ارتباط گیری با جریان اخوان بود.
تحلیل گران اعتقاد دارند که این دولتمردان در خصوص ماهیت این اتحاد و دوستی شک و تردیدهایی دارند. اخوان با کشورهای حاشیه خلیج فارس ارتباط خوبی داشته و دارد اما در کل می توان گفت که تجربه های تاریخی نوعی بی اعتمادی میان آنها بوجود آورده است.
در کویت که این گروه حضور پررنگی دارد ، شیخ سعود الناصر آن را به تبانی با صدام حسین پس از حمله امریکا به عراق متهم کرد. در سال 2004 میلادی نایف بن عبدالعزیز که اکنون ولیعهد است این گروه را سرمنشا تمام مشکلات خواند. بسیاری از نخبگان منطقه ای هم این گروه را به خاطر گردش در تعامل با کشورهای منطقه مورد انتقاد قرار داده اند. اخوان هر روز بخش اعظمی از حضور خود در منطقه خلیج فارس را از دست می دهد و همزمان دولتمردان کشورهای حاکم هم برای ممانعت از ریشه دواندن بیشتر آن به دنبال بلوکه جریان های مالی کمک کننده به اخوان هستند. با اینهمه حضور پررنگ سیاسی اخوان در مصر طبیعتا برقراری رابطه حسنه با حکام منطقه را ضروری می کند. شاید اخوان باید به برقراری رابطه با رهبران منطقه بیش از ترویج ایدئولوژی خود فکر کند.
در اواسط 1930 بود که موسس اخوان المسلمین حسن بنا در جریان سفر حج با مقام های عربستانی دیدار داشت و رابطه حسنه ای با ملک عبدالعزیز برقرار کرد. 12 سال بعد، این رابطه به واسطه پناه دادن اخوان به گروهی که امام یمن یحیی حمیدالدین را مورد سوقصد قرار داده بودند تیره و تار شد. زمانی که اخوان فرصتی برای مانور در یمن یافت ، عربستان پنجره گشوده شده به روی این گروه در صنعا را تهدیدی برای خود یافت. خاندان سعود رابطه خود با این گروه را قطع کردند اما رابطه های فردی ادامه داشت. خیزش های مردمی در یمن که پس از 26 روز بی نتیجه به پایان رسید باعث شد خاندان سعود هم به جریان سلطنت طلب در مصر نزدیک تر شود. با ظهور جمال عبدالناصر و جریان های طرفدار اعراب ، رابطه ریاض با اخوان باز هم دستخوش تحولاتی متفاوت شد.
از اواسط دهه 50 تا ابتدای دهه 70 رقابت میان ریاض و قاهره که هرکدام به دنبال تغییر نظام یکدیگر بودند تنها و تنها تنش را تجربه کرد و البته ریاض هم برای بیرون راندن حکومت نظامی در مصر باز به اخوان نزدیک شد. همزمان جریان های شیفته اعراب و افراطیون مذهبی مشغول ریشه دواندن در جامعه مدنی عربستان شدند. پادشاهی عربستان در این فضا اخوان را بهانه کرد تا به نوعی مدل آن را در ریاض رواج دهد و مانع از ریشه دواندن بیشتر جریان افراط شود. در این بازه زمانی جریان اخوان در عربستان بیش از پیش ریشه دواند و ایدئولوژی خود را در منطقه خلیج گسیل داد. این گروه بخصوص در ایام حج به تبلیغ ایدئولوژی خود پرداخت. در ابتدای دهه 60 ، دانش آموزانی که زمان تحصیل در مصر با اندیشه های اخوان آشنا شده و آن را پذیرفته بودند به کشورهای خود بازگشتند.
این دانش آموزان سابق که در قامت استاد به کشورهای خود بازگشته بودند شروع به ترویج باورهای اخوان در وطن های خود کردند. کار تا بدانجا وسعت گرفت که اخوان شعبه های متفاوتی در کشورهای مختلف خلیج فارس داشت. پس از انقلاب ایران در 1979 هم صدای این جریان بیش از گذشته به گوش رسید. در این سالها یک نوع سیستم واحد آموزشی در خصوص ایده های اخوان وجود داشت اما در اواسط دهه نود بود که نوعی تغییر سیستماتیک در گروه های وابسته به اخوان رخ داد. در 1994 ، مقام های عمان بیش از 300 نفر را بازداشت و 131 نفر از آنها را به اتهام عضویت در گروهی زیرزمینی محاکمه کردند. اتهام هم تلاش برای تخریب وحدت ملی و تحریف اسلام بود. دو متهم به اعدام محکوم شدند و مابقی از 3 تا 15 سال حبس دریافت کردند. در امارات متحده عربی هم اعضای اخوان دو راه داشتند: نخست رد دیدگاه های اخوان و خروج از این گروه برای پیدا کردن شغل و یا وداع با کار در سیستم اموزشی . روند مبارزه با جریان اخوان از 2994 شدت گرفت و از همان زمان بسیاری از اعضا این گروه و یا مریدان جریان اخوان از کشورهای خود تبعید شدند. همین ماه گذشته میلادی بود که امارات تابعیت شش عضو اخوان را به اتهام تلاش برای اقدام علیه امنیت ملی باطل کرد.
اخوان در قطر در سال 1999 دفتر خود را تعطیل کرده و به دفتر امارات هم دستوری مشابه داد. در امارات بسیاری عضویت خود در این گروه را رد می کنند و البته هنوز هم با حاکمیت اختلاف دارند. در کویت و عربستان هم حضور اخوان تحت تاثیر جریان سلفی ها قرار گرفته است.
تصادم دو مساله با هم در کشورهای حاشیه خلیج فارس در خصوص جریان اخوان اجتناب ناپذیر است. نخست تاثیری است که جریان اخوان بر سیستم آموزشی دارد و مخالفت آن با غربی سازی این سیستم. در امارات به عنوان نمونه میزان تاثیر تفکرات این گروه به اندازی ای بود که در دانشگاه های تفکیک جنسیتی رعایت شد. جریان اخوان با تدریس انگلیسی و ریاضیات به دانش آموزان در سالهای ابتدایی تحصیل هم مخالف بود که این مخالفت ره به جای عملی نبرد. دومین مساله نیاز امروز کشورهای خلیج فارس به ارتباط گیری با جریان اخوان بود.
تحلیل گران اعتقاد دارند که این دولتمردان در خصوص ماهیت این اتحاد و دوستی شک و تردیدهایی دارند. اخوان با کشورهای حاشیه خلیج فارس ارتباط خوبی داشته و دارد اما در کل می توان گفت که تجربه های تاریخی نوعی بی اعتمادی میان آنها بوجود آورده است.
در کویت که این گروه حضور پررنگی دارد ، شیخ سعود الناصر آن را به تبانی با صدام حسین پس از حمله امریکا به عراق متهم کرد. در سال 2004 میلادی نایف بن عبدالعزیز که اکنون ولیعهد است این گروه را سرمنشا تمام مشکلات خواند. بسیاری از نخبگان منطقه ای هم این گروه را به خاطر گردش در تعامل با کشورهای منطقه مورد انتقاد قرار داده اند. اخوان هر روز بخش اعظمی از حضور خود در منطقه خلیج فارس را از دست می دهد و همزمان دولتمردان کشورهای حاکم هم برای ممانعت از ریشه دواندن بیشتر آن به دنبال بلوکه جریان های مالی کمک کننده به اخوان هستند. با اینهمه حضور پررنگ سیاسی اخوان در مصر طبیعتا برقراری رابطه حسنه با حکام منطقه را ضروری می کند. شاید اخوان باید به برقراری رابطه با رهبران منطقه بیش از ترویج ایدئولوژی خود فکر کند.