به گزارش مشرق، غلامرضا صادقیان در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:
لو رفتن نیت و تصمیم غربیها برای آخر برجام با توئیت سفیر فرانسه در امریکا و تأکید او بر اینکه «برجام غروبی ندارد و ایران تا ابد اجازه غنیسازی نخواهد داشت»، این سؤال مقدر را پیش میکشد که به راستی آیا با ادامه روند کنونی میتوان زمانی برای خروج ایران از برجام - چه دور و چه نزدیک- متصور شد؟
پس از آنکه امریکا رسماً و اروپا عملاً و باقی جهان طبعاً، سمعاً و طاعتاً از برجام خارج شدند، در ایران چند دستگی بین صاحبنظران درباره خروج از برجام یا ماندن درآن اتفاق افتاد. برخی ماندن در برجام را «همچنان سودمند» برای ایران ارزیابی کردند. برخی آن را «یکسره خسارت و زیان» دیدند و برخی ماندن و خارج شدن را «علی السویه» دانستند.
طرفداران ماندن در برجام معتقدند:
۱- خروج ایران از برجام، اروپا و امریکا را که در حال حاضر اختلافکی با هم دارند، علیه ایران متحد و یکپارچه میکند. ۲- دیگرانی مثل روسها و چینیها را که طرف ما ایستادهاند، معترض میکند و چه بسا در مقابل ما قرار میدهد. ۳- موجب نزدیکی بیشتر برخیها از جمله ارتجاع عربی منطقه به اسرائیل میشود. ۴- با قدرت تبلیغاتی و رسانهای غرب، بهزودی جای ایران و غرب عوض میشود و از اذهان پنهان میماند که چه کسی ابتدا از برجام خارج شد! و نهایتاً ۵- ایران اگر در برجام باقی بماند، پس از هفت سال دیگر و در پایان ۱۰ سال- مطابق تفسیر مذاکرهکنندگان ایرانی! - میتواند به یک سند بینالمللی برای بازگشت به فعالیتهای هستهای استناد کند و قانوناً و رسماً به یک کشور عادی هستهای تبدیل شود.
مخالفان برجام شاید این پنج بند موافقان را به این صورت رد و باطل اعلام کنند: ۱- اروپا و امریکا را هیچ چیزی نمیتواند بیشتر از آنچه اکنون هست متحد کند. آنها همین حالا از هماهنگی با امریکاییها چیزی کم نگذاشتهاند و اگر تصور کنیم کاری علیه ایران هست که دریغ کردهاند، اشتباه میکنیم. همچنین اگر اختلافی بین اروپا و امریکا در منافع ملیشان متصور شویم، این اختلافها در صورت خروج ایران از برجام باقی میماند و حتی ممکن است تقویت هم بشود، زیرا در آن صورت، تکلیف کار روشن است و اروپاییها برای کاستن از خسارتهای آن بر منافع ملی کشور خود و تمرکز بر منافع اتحادیه، بیشتر از حالا با ایران مماشات میکنند. برخی از خسارتهای اروپا در صورت خروج ایران از برجام، به مسائلی مربوط میشود که همسایگی اروپا با منطقه غرب آسیا ایجاد کرده است؛ منطقهای که درگیر مسئله مهاجرتها و تولید و قاچاق مواد مخدر و مسئله جنگ است و چه بسا پس از آن درگیر رقابت هستهای هم بشود؛ بنابراین خروج ایران از برجام، اروپا و امریکا را متحدتر نمیکند و اختلاف آنها را بیشتر هم میکند.
۲- چین و روسیه در قضیه برجام بدهکار و مدیون ایران هستند. بخشی از هژمونی و سلطهگری امریکا در جهان با هیمنه «نشانده شدن بر سر میز مذاکره هستهای با ایران» شکسته است و پیروزیهای ایران در منطقه، باقیمانده آن هژمونی را به چالش کشیده است.
چین و روسیه حتی با تصور آنها به عنوان کشورهایی که در موقع لزوم، ایران را خواهند فروخت، به خاطر مناسبات جهانی و رویارویی نظامی و اقتصادی با امریکا، چنین فروشی هرگز برایشان صرف نمیکند و در محاسبه سود و زیان، ماندن در کنار ایران را ترجیح میدهند. چین اکنون مانند ابرقدرت اول جهان، تصمیمگیری و سیاستگذاری میکند و تصور جدایی چین و روسیه از ایران به صرف خروج ایران از برجام، تصوری خام و سطحی است.
۳- ارتجاع عربی منطقه برای اتحاد با دشمنان ایران، به ضعف ایران بیشتر مینگرد تا به قدرت آن؛ و این خاصیت کشورهای ضعیف و سفله است. پس اگر احساس کنند که برخی از شاخصهای قدرت ایران با آغاز فعالیتهای هستهای بازگشته است، در مناسباتشان با دشمنان ایران محتاطتر میشوند. از طرفی برخی از کشورهای استراتژیک عرب در منطقه یا متحد ایران هستند یا با اعراب مرتجع تجمع یافته تحت خلیج فارس، رقابت خاص خود را دارند. پس ایران نباید سرنوشت خود را به نزدیکی چند کشور وابسته عربی به اسرائیل گره بزند که به نظر هم نمیرسد بتوانند به نارضایتی ملتهای مسلمان خود پشت کنند و بیشتر از این به اسرائیل نزدیک شوند.
۴- نگرانی از دستگاه عظیم تبلیغاتی و رسانهای غرب در جابهجا کردن جای متهم و شاکی، یک نگرانی قدیمی است و همین حالا هم امریکا همین طور عمل میکند و در افکار بسیاری از مخاطبان خود جا انداخته است که ایران متهم هستهای و امریکا شاکی آن است.
ادامه این رویه با فرض خروج ایران از برجام، چیزی را برای ما عوض نمیکند و اوضاع ما را بدتر از اینکه هست نخواهد کرد. از طرفی تسلط امریکا بر افکارعمومی جهان با ظهور شبکههای اجتماعی کمتر از قبل شده است و امریکاییها با اثرگذاری گروههای مستقل در فضای مجازی، قدرت خود را در داخل کشورشان نیز محدودتر و ضعیفتر از قبل میبینند. پس این نگرانی ارزش آن را ندارد که رفع آن را به عنوان یکی از منافع ماندن در برجام تلقی کنیم.
۵- درباره بند پنجم نظر مدافعان ماندن در برجام، بهتر از همه سفیر فرانسه در امریکا سخن گفت. او نشان داد که غرب نمیخواهد پایان خوشی از برجام برای ایران رقم بخورد و نقشه امریکا و اروپا برای پایان ۱۰ سال یا ۲۵ سال، زدن زیر میز و انکار متن برجام و تفسیرهای متفاوت از آن است. طرف غربی برای چنین تفسیرهای موسعی، از قبل طراحی کرده و متن ناقص و تفسیرپذیری از برجام را به امضا رسانده است. از طرفی این امید مدافعان ماندن در برجام که ما پس از هفت سال دیگر بتوانیم سرافرازانه و قانونی به فعالیت هستهای بازگردیم، با نگرانی آنها از وارونهسازی دستگاه تبلیغاتی امریکا در صورت خروج ایران از برجام در تناقض است. اگر امریکا چنین قدرتی داشته باشد، در زمان پایان محدودیتهای برجام هم میتواند ایران را متهم برجام معرفی کند و احتمالاً این کار آسانتر از وارونهسازی قضیه خروج ایران از برجام است، زیرا خروج ایران یک اقدام شفاف و با زمانبندی مشخص است و افکار عمومی جهان تصویر روشنی از آن دارد، اما متن برجام را هیچیک از مردم جهان نخواندهاند و تفسیر امریکا از پایان برجام برای مخاطبان جهانی رسانههای امریکا پذیرفتنیتر است و حتی شاید بسیاری از کارگزاران دولت و حکومت در ایران و سیاسیون ایرانی که آنها هم دو خط از برجام را نخواندهاند، تفسیر امریکا را بپذیرند! پس دلخوش کردن به این بهانهها و امیدهای واهی به زیان کشور است.
آنچه که گفته شد به معنی لزوم خروج سریعتر ایران از برجام نیست بلکه صرفاً ادعا میکنیم که تصور «همچنان سودمند بودن برجام» مغایر واقعیات و بیشتر توهم و بافتههای ذهن است. شاید در کشور نظر سومی هم باشد که به لحاظ عملیاتی، فرقی میان ماندن و نماندن در برجام قائل نباشند و مصلحت کلی را «فعلاً» ماندن در برجام بدانند. ممکن است حتی به دنبال زمان مناسب خروج از برجام باشیم، مثلاً در آستانه انتخابات امریکا برای اثرگذاری بر انتخاب مجدد دولت فعلی امریکا؛ و این را شدنی بدانند همان طور که در ۴۰ سال گذشته وقایع مربوط به ایران بر چهار ساله شدن دو رئیسجمهور امریکا-کارتر و بوش پدر- اثر مستقیم گذاشت.
آیندگان متأثر از تصمیم ما درباره برجام هستند. این تصمیم باید با ایمان به نصرت الهی برای مؤمنان که مساوق عقلانیت و شجاعت است، باشد. بنگریم که اگر شجاعت نداشته باشیم و محافظهکار و دمدمی مزاج باشیم و خود را در پشت توهمات غیرعقلانی خویش مخفی کنیم، خبری از نصرت الهی هم نخواهد بود و گزارش ما به تاریخ، تاریک خواهد شد.