نصيحت
امروز نصيحت نتوان کرد دو کس را
پيران هوي را و جوانان هوس را
گاوان شکم سير به دنبال چرايند
از سفره شان کم نکني سير و عدس را
از گاو بجز رايحه ي يونجه مپرسيد
از خار مخواهيد بجز جذبه ي خس را
دم مي زند از علم و عمل ليک نداند
استاد شما فرق همين حرص و هرَس را
علامه ي دين ، مفتي دهر است ولي حيف
فرقي نشناسد لغت فُرس و فرَس را
خواب است و خيال است و دروغ است و شلو غ است
زنگوله ي تابوت هوس کرده جرس را
اين وزوزشان از سر آن است که روزي
در خانه ي سيمرغ نشانند مگس را
پيرند ولي چشم به دنيا نگشودند
چون پسته لب بسته مکيدند نفس را
مهرماه 89
******
دور غريب
ترک دنيا کن و بگريز از اين کلّاشان
تا که شعرت نشود شمع شب عيّاشان
درد ما را چه به اين شعبده ي بي دردان
شعر ما را چه به آيينه ي اين نقّاشان؟
عشق را در قدم هرزه دران ريخته اند
کيست تعليم هوس داده به اين اوباشان؟
نيست جز سبزک اوهام تغزّل هاشان
خوش خوشان است ببين حال همه حشّاشان
رهنمايان شمايند چرا شب کوران؟
شبچراغ شب مايند چرا خفّاشان؟
خنده دار است و غم انگيز در اين دور غريب
خلعت خواجه به تن کردن اين فرّاشان
گيرم از مرگ گذشتيم، خدايا چه کنيم؟
مُردگانيم گرفتار شب نبّاشان!
تقي از تيغ نترسيد و من از شحنه و شاه
تيغ ها خوني و ما کشته ي فين کاشان!
مهرماه 89
کد خبر 9098
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۰۱:۵۶
- ۰ نظر
- چاپ
گيرم از مرگ گذشتيم، خدايا چه کنيم؟ / مُردگانيم گرفتار شب نبّاشان!/ تقي از تيغ نترسيد و من از شحنه و شاه/ تيغ ها خوني و ما کشته ي فين کاشان!