کد خبر 904
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۷

در اين اجلاس انگليس، آمريکا، فرانسه، عربستان و پاکستان توافق کردند که طالبان را به حکومت برگردانند چرا که از منظر آنان تسلط طالبان بر افغانستان حتمي و غيرقابل علاج مي باشد.

به گزارش مشرق، کيهان در ستون يادداشت روز خود آورد: کنفرانس «امنيت و توسعه» افغانستان که ديروز در کابل برگزار شد، بيش از هر ويژگي، «انگليسي» بود و برخلاف عنوان آن يک ابتکار عمل نبود بلکه «مديريت شکست» به حساب مي آيد. در اين اجلاس انگليس، آمريکا، فرانسه، عربستان و پاکستان توافق کردند که طالبان را به حکومت برگردانند چرا که از منظر آنان تسلط طالبان بر افغانستان حتمي و غيرقابل علاج مي باشد.
درخصوص تحولات جاري افغانستان و دلايل و نتايج برگزاري اجلاس ديروز در کابل و چشم انداز آينده افغانستان نکات زير به چشم مي خورد:
1- تلفات نظاميان عضو ناتو در افغانستان به نحو کم سابقه اي بالا رفته است. پيش از اين ميانگين سالانه قربانيان ائتلاف غرب در افغانستان 50 نفر بود و حال آنکه برابر آماري که «گاردين» به نقل از اداره امنيت افغانستان منتشر کرده است تنها در ماه گذشته ميلادي-ژوئن- 103 نظامي غربي کشته شده اند که 60 نفر آنان آمريکايي بوده اند به همين دليل دولت هاي آمريکا، انگليس و فرانسه تحت فشارهاي شديدي قرار گرفته اند و نظرسنجي ها بيانگر آن است که بطور ميانگين بيش از دو سوم شهروندان اين سه کشور از حضور نظامي در افغانستان بشدت انتقاد مي نمايند. چندي پيش اوباما اعلام کرد که نظاميان عضو ايساف تا پايان ژوئن 2011- آغاز سال نو- فرصت دارند تا اوضاع امنيتي را بهبود ببخشند و گرنه او نظاميان خود را از افغانستان خارج مي کند. ضرب الاجل شش ماهه اوباما در حالي مطرح شده که اخيراً - يک روز پس از برکناري مک کريستال از فرماندهي نظامي آمريکا در افغانستان، ژنرال ديويد پترائوس که جايگزين او شده بود با صراحت اعلام کرد: «هيچ اميدي به پيشرفت امور در شش ماه آينده وجود ندارد.» و «کارل لوين» رئيس کميته نيروهاي مسلح سناي آمريکا جمعبندي خود را از اوضاع افغانستان اينگونه مطرح کرد: «نيروهاي آمريکايي براساس اعلام اوباما تا ماه ژوئيه 2011 از افغانستان خارج مي شوند.» اين عبارات و وضعيت جاري و افزايش تلفات چند صددرصدي نيروهاي عضو ايساف نسبت به گذشته در افغانستان به خوبي شکست کامل نيروهاي ناتو را به تصوير مي کشد در واقع يک بار ديگر يک بلوک قدرت در مقابل مقاومت سخت افغان ها زانو مي زند.
2- نيروهاي طالبان در طول 3-2 سال گذشته پيشروي زيادي داشته اند. براساس پاره اي از گزارش ها حداقل 10 استان از 34 استان -عمدتاً درجوار مرز پاکستان- در تصرف طالبان مي باشد و اين گروه علاوه بر آن توانسته است به مرکز، استانهاي غربي و شمالي افغانستان نيز نفوذ کند. اين البته صرفاً به دليل توانمندي طالبان نيست. پيشروي طالبان در حالي صورت گرفته است که اصلي ترين مخالفان حاکميت طالبان- يعني تاجيک ها، هزاره ها و ازبک ها- به دليل در اشغال بودن کشورشان تمايلي به درگيري با طالبان نداشته و مخالفت با آنان را به نوعي حمايت از اشغالگري به حساب مي آوردند. 5 کشور همسايه افغانستان- شامل ايران، تاجيکستان، ترکمنستان، ازبکستان و چين که مجموعاً 3099 کيلومتر يعني حدود سه پنجم مرز افغانستان را تشکيل مي دهند- نيز حساسيتي در قبال غلبه طالبان بر ناتو نداشتند و حال آنکه اگر پاي ناتو در ميان نبود اين کشورها قدرت گرفتن طالبان را- با توجه به سابقه 5 ساله شرارت آنان- با منافع ملي خود ناسازگار مي دانستند و از توانايي هاي خود براي مهار اين جريان افراطي استفاده مي کردند. به هر حال اينک طالبان خود را پيروز ميدان به حساب مي آورد و آن را نه حاصل مذاکرات پنهاني بلکه محصول گسترش عمليات هاي چريکي عليه اشغالگران مي داند و سخنگوي آن با صراحت مي گويد ما نيازي به مذاکره نداريم چرا که قادريم به زودي کفار اشغالگر را از کشورمان بيرون کنيم.
3- ميان انگليسي ها و آمريکايي ها از دوره بوش- بلر در نحوه مواجهه با طالبان اختلاف نظر وجود داشت آمريکايي ها صرفاً معتقد به استفاده از اهرم نظامي بودند ولي انگليسي ها- که حداقل 200 سال با آنان در دوره استيلاي کمپاني هند شرقي زندگي کرده اند- معتقد به استفاده توامان از مذاکره و اقتدار نظامي بودند در عين حال سرفرماندهي نظاميان انگليسي مي دانست که بدون شرکت دادن طالبان در قدرت امکان غلبه بر شرايط امنيتي افغانستان وجود ندارد. آمريکايي ها با توسل به عمليات هلمند و سرو صداي زياد روي آن نشان دادند که جمعبندي و استراتژي لندن را بر نمي تابند اما از حدود دو ماه پيش آمار تلفات نظاميان ناتو به شدت بالا رفت و طالبان نقاط جديدي را به تصرف درآورد لذا آمريکايي ها با وحشت فراوان عقب نشستند و سکان تحولات را به دست انگليسي ها سپردند از اين رو با قاطعيت مي توان گفت که «اجلاس لندن يک اجلاس انگليسي است نه آمريکايي». مقامات مجمع الجزاير انگليس يک هندسه 7 ضلعي را تصوير کرده اند که داراي سه ضلع بين المللي، دو ضلع منطقه اي و دو ضلع داخلي است. دولت کرزاي و طالبان اضلاع داخلي، کشورهاي پاکستان و عربستان دو ضلع منطقه اي و تروئيکاي انگليس، آمريکا و فرانسه سه ضلع فرامنطقه اي را شکل داده اند. دراين پروژه اين 7 ضلع در يک ظرف زماني 30 ماهه- تا پايان سال 2012- بايد برنامه اي را مديريت کنند که در نهايت به استقرار يک حکومت دائمي با محوريت پشتون و در ذيل سلطه اسلام آباد و رياض منجر شود.
در اين طرح يک معارضه جدي و دنباله دار با ساکنان استانهاي مرکزي، شمالي و غربي افغانستان پيش بيني شده است که شامل 15 استان و نزديک به نيمي از خاک اين کشور است. علاوه بر آن در برنامه کنفرانس کابل نوعي انزوا براي 5 کشور همسايه شمالي و غربي طراحي گرديده و عمدا تلاش گرديده تا دست آنان از تحولات کوتاه باشد. اين رويه خود به خود نوعي مناقشه را در دو سطح داخلي و منطقه اي برمي انگيزد. اين چيزي نيست که از نظر انگليس، آمريکا و... مخفي مانده باشد و لذا نمي توان گفت که آنان از يک موضوع کاملا بديهي غفلت کرده اند بلکه شواهدي وجود دارد که مي گويد اين خود بخشي از طرح است که در بند بعد مي آيد.
4- در طرح انگليسي به موضوعي به نام «حل دائمي مناقشه ميان پشتون ها (افغان ها) و تاجيک ها (و هزاره ها و ازبک ها)» برمي خوريم که يکي از محتمل ترين معاني آن تجزيه افغانستان به دو پاره- کشوري با مرکزيت هلمند و تحت نام افغانستان و کشوري با مرکزيت هرات، بلخ يا بدخشان ذيل عنوان ديگري- است. هم اينک حضور گلبدين حکمتيار و حامد کرزاي در اجلاس کابل تداعي کننده دوپاره کردن افغانستان است. از ظواهر امر برمي آيد که عربستان و پاکستان از اين تجزيه استقبال کرده اند، طالبان آن را کاملا قبول دارد و حامد کرزاي معتقد است که اگر راهي غير از آن وجود نداشته باشد بايد به آن تمکين کرد. اگر آمريکا و انگليس بتوانند، تجزيه افغانستان را تحقق ببخشند اولين گام در راه دولت ملت سازي جديد- بر مبناي خاورميانه جديد- برداشته شده است. براين اساس اين تجزيه داراي تبعات امنيتي و سرزميني فراواني در منطقه حساس خاورميانه مي باشد. اما برخلاف تصور اوليه، تجزيه افغانستان نه تنها مسئله اين کشور را حل نمي کند بلکه مشکلات جديدي را براي منطقه پديد مي آورد و اولين تبعات آن دامن پاکستان را خواهد گرفت چرا که طالبان پاکستان به هلمند و قندهار بعنوان «مرکز امارت اسلامي» مي نگرند و خواستار پيوستن استان وسيع سرحد شمالي و مناطق قبايلي به امارت ياد شده هستند. با اين وصف اگر افغانستان تجزيه شود راه براي تجزيه پاکستان به دو تا سه کشور هموار مي شود و اين نوعي روحيه تجزيه طلبي را به منطقه خاورميانه تزريق مي نمايد.
5- تلاش براي انزواي مجاهدين در حکومت از برکناري بسم الله خان از رياست ستاد مشترک ارتش- که مهمترين پست نظامي ارتش مي باشد- و انتصاب او به وزارت کشور شروع شد در حاليکه وزير به راي مجلس احتياج دارد و کرزاي اميدوار است با انتخابات جديد مجلس- شهريورماه آينده- برکناري کامل بسم الله خان- از نزديکان احمدشاه مسعود - نهايي گردد. اقدام دوم گرفتن پست وزارت امنيت از دست مجاهدين بود. برکناري عبدالله صالح که يک تاجيک بود، وضعيت امنيتي مجاهدين را بهم ريخت. از سوي ديگر با اتحاد هواداران کرزاي با پشتونها در جريان معرفي 7 وزير جديد به کابينه عملا دو وزير تاجيک و شيعه به کابينه راه نيافتند از اين رو مجاهدين با صدور بيانيه اي با صراحت اعلام کردند که دوران وحدت آنان با کرزاي سپري شده و از اين پس بعنوان گروه مخالف وارد ميدان خواهند شد.
افغانستان با اين فضا به سمت انتخابات آتي مي رود و سردي روابط دولت با مجاهدين قاعدتا روي ميزان مشارکت شهروندان تاجيک، هزاره و ازبک- حدود 15 استان- اثر مي گذارد و احتمالا اين بار روندي عکس آنچه در انتخابات رياست جمهوري گذشته- يعني کناره گيري پشتونها- روي داد، اتفاق مي افتد. با کاهش مشارکت ساکنان شمال افغانستان، پشتونها مي توانند کاملا بر دستگاههاي سياسي افغانستان چيره شوند و اين موضوعي است که تصميم گيري مشترک طالبان- کرزاي را تسهيل مي کند.
6- حدود يک ماه پيش لويه جرگه- مجلس ريش سفيدان- با حضور حدود هزار نفر از سران طوايف که عمدتا پشتون بودند با کارگرداني انگليسي ها، پاکستاني ها و سعودي هاتشکيل شد. مهمترين مصوبه اين مجلس الحاق حزب اسلامي- گروه حکمتيار که متحد جدي طالبان است- به دولت حامد کرزاي بود که اين عملي شد در حاليکه ورود حزب اسلامي در واقع طليعه ورود طالبان به قدرت در افغانستان بود. حکمتيار براي آنکه از حساسيت مخالفان داخلي و منطقه اي طالبان بکاهد اعلام کرد که حکومت گذشته طالبان تکرارپذير نيست. او حتي از طرف طالبان از پيروان مذهب حنفي- به دليل آزار طالبان به آنان- عذرخواهي کرد ولي واقعيت اين است که حکمتيار در پي به دست آوردن رياست جمهوري افغانستان به نمايندگي از طالبان است اگر اين اتفاق بيفتد دو پيامد فوري خواهد داشت؛ درگيري هاي 3 ساله داخلي مجاهدين و گروه حکمتيار و نيز گروه طالبان از سر گرفته مي شود و مسير تبديل اين سرزمين به دو کشور هموار مي گردد. گلبدين به اين کرسي نزديک شده است. هم اکنون پنج وزارتخانه از جمله وزارتخانه هاي بسيار مهم اقتصاد و امنيت در اختيار اوست و جالب تر اين است که يکي از نزديکان او اينک رئيس دفتر رئيس جمهور است!
7- نکته نهايي اين است که ماجراي افغانستان بسيار ريشه دارتر از آن است که در يک يا چند کنفرانس به سرانجام برسد. خواب تجزيه افغانستان هم- با همه خطرناک بودن آن- جديد نيست. دور کردن دست ايران، چين، تاجيکستان، ترکمنستان و ازبکستان و نيز به زاويه راندن ساکنان 15 استان شمالي، غربي و مرکزي افغانستان هم کار ساده اي نيست. بر همين اساس بايد ضمن هوشياري در انتظار اين خبر نشست: «اين طرح جديد هم، شکست جديدي را براي آمريکا رقم زد!»
همين جا بايد به ژرف نگري رهبر معظم انقلاب اشاره کرد که در ديدار اخير فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران با ايشان ضمن اشاره به برکناري ژنرال مک کريستال تاکيد فرمودند که اين رخداد يک اتفاق ساده نيست بلکه نشانه شکست آمريکا در افغانستان است.
سعدالله زارعي

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس