کتاب «کتیبهای بر آسمان» مجموعه خاطرات سرتیپ خلبان «اکبر صیاد بورانی» می باشد. شهید سرتیپ خلبان اکبر صیاد بورانی یکی از اسرای ثبتنام نشده بود که به مدت ۱۰ سال(طی سالهای ۵۹ تا ۶۹) در زندانهای عراق بهصورت مخفیانه تحت شکنجههای جسمی و روحی قرار داشت. این کتاب در ۶۴۶ صفحه به همت حوزه هنری گیلان در سال ۱۳۹۶ منتشرشده است.
این کتابِ تاریخشفاهی به جهاتی دارای مطالب کمنظیری است که بیانگر گوشههایی ارزشمند از تاریخ مقاومت مردم این سرزمین است.
کتاب کتیبهای برآسمان در چارچوب تاریخشفاهی مصاحبه و تدوین شده است زیرا تاریخشفاهی میتواند بهصورت کتاب، مقاله، فایل صوتی، فایل صوتی تصویری، فایل مکتوب و حتی رمان، داستان و یا فیلم عرضه شود، ولی این مهم است که حاصل مصاحبهای فعال باشد که پرسشهای آن بر اساس اصولی خاص طراحی و اجرا شود. بنابراین برای بررسی این اثر باید در حدی با راوی، مصاحبهگر و ماحصل کار آشنا شویم و این هدفی است که نگارنده در این مقال کوتاه دنبال کرده است.
الف- کتاب کتیبهای بر آسمان
این کتاب حاصل شصت ساعت مصاحبه با راوی محترم است هرچند که پانوشتهای کتاب بیانگر این است که مصاحبهگر محترم با تعداد قابلتوجهی از افراد دخیل در خاطرات مصاحبه انجام داده است و این موضوع سبب افزایش اعتبار محتوای کتاب گردیده است.
از نکات مهمی که در این اثر مشهود است، پرهیز تدوینگر محترم از کتاب سازی هست. برای مثال از تحلیل، زیاده گویی و قهرمان سازی پرهیز شده و در پانوشتها به حداقل مطالب موردنیاز خوانندگان اکتفا شده است.
این کتاب ازآنجهت که روایت از زندانهای مخفی دشمن بعثی توسط روایتگری تیزبین، خوش حافظه و صادق است، اطلاعات ارزشمندی را در اختیار خواننده قرار میدهد که در نوع خودش کمنظیر است.
در مقابل محاسن قابلذکر این کتاب به نظر میرسد اگر علت ذکر غیرخطی مطالب و فصول در مقدمه کتاب بیان میشد، خوانندگان آن راحتتر بودند. هرچند که زیبایی محتوا و بیان مطالب بهگونهای است که علیرغم این موضوع کتاب خوشخوان است. هرچند که در برخی موارد این نوع روایت غیرخطی سبب ایجاد طرح سؤال برای خواننده شده و وی را برای یافتن پاسخ تحریک میکند. مثل اولین جمله از اولین فصل کتاب که اینگونه شروعشده است: سوم مهر 1359 اسیر شدم. مسلماً با خواندن این جمله سؤالات متعددی به ذهن هر خواننده متبادر میشود که شما کی هستید؟ چهکار بودید؟ کجا و چگونه اسیر شدید و ... .
دومین موردی که رعایت آن سبب میشود پژوهشگران بتوانند از این نوع کتابها بهتر استفاده کنند، افزودن فهرست اَعلام به آنهاست مخصوصاً در مواردی که فصول کتاب فاقد عناوین راهنما باشد.
نمونۀ متن
الف - موشک اول را که دیدم شاخ به شاخ رفتم به سمتش به سی متری اش که رسیدم ناگهان به سمت چپ مانور کردم، مانورم به قدری شدید بود که در اثر فشار جی؛ بلک اوت شدم(چشمم سیاه شد) و جایی را ندیدم نزدیک زمین بودیم حواسم بود هواپیما را کمی بکشم بالا و ارتفاع بگیرم تا حالم سر جا بیاید و دوباره موقعیتم را پیدا کنم. وقتی رفتم بالا سرعتم کم شد. از موشک اول فرار کردم ندیدم موشک های دوم و سوم در راه اند... ص 19
ب- افسر عراقی انگار فهمیده بود دارم چه میگویم. به عربی فحشِ ناموسیِ رکیکی داد. مترجم فحش را به فارسی ترجمه کرد. خندیدم. در دلم گفتم: «اگر بخواهم خودم را ببازم، اینها سوءاستفاده میکنند.» پرسیدم: «یعنی چه؟» مترجم گفت: «خب، این یک فحش است.» گفتم: «ما در فرهنگِ خودمان چنین چیزی نداریم. منظورتان را نمیفهمم.»
افسر عراقی که دید فحش در من تأثیری نگذاشته و دارم میخندم، فحش بدتری داد. گفت: «این را به او بگو.» مترجمِ زن فحش را ترجمه کرد. دوباره خندیدم. پرسیدم: «یعنی چه؟» مترجم عصبی شد. مفهوم فحشهایی را که ترجمه کرده بود شرح داد. بعد گفت: «این اصطلاحی است که در ایران زیاد به کار میرود. تعجب میکنم چرا نمیفهمی؟» گفتم: «در فرهنگِ ما چنین چیزی نیست.» پرسید: «کجایی هستی؟» گفتم: «شمالی هستم. ما در شمال چنین چیزی نداریم.»
... من و مترجم در اتاق تنها شدیم. زن گفت: « تو مفقودالاثر هستی. اینها میگویند از وقتی از هواپیما افتادی، هنوز اسمت را به جایی ندادهاند. اگر همکاری نکنی، همین جا راحت سرت را زیر آب میکنند.» گفتم: «ببین، یک بار من از هواپیما افتادم که باید میمُردم، نمُردم. یک بار با هلیکوپتر که داشتند من را میآوردند، افتادم و باید میمُردم نمُردم. پس آن کسی که من را نگه میدارد خوب نگه میدارد. ص 164
ب- راوی
انقلاب اسلامی و دفاع مقدس صحنههای بود که انسانهای بسیاری توانستند استعدادهای ذاتی خویش را شکوفا کرده و به نمایش بگذارند. حضور فعال در این صحنهها که همراه ایثار و ازخودگذشتگی بود، نیاز به پذیرش احتمالی جانبازی، شهادت و اسارت بود.
ادبیات اردوگاهی کمک میکند تا باشخصیت و منش و رفتار اسرا و زندانبانان بعثی آشنا شویم. زیرا رژیم بعثی صدام در برخورد با اسرای جنگی ثبتنامشده خود را موظف به رعایت اصول جهانی برخورد با اسرا نمیدانست و از غیرانسانیترین روشها در ادارۀ اردوگاههای اسارت و برخورد با اسرا استفاده میکرد. این رژیم سفّاک بسیاری از اسرا را در اردوگاهها و زندانهای مخوفی نگهداری میکرد و نمیگذاشت در معرض ثبتنام صلیب سرخ قرار گیرند تا بتواند خود را در برخورد با این نوع اسرا فعال ما یشاء بداند.
یکی از اسرای ایرانی ثبتنام نشده آقای اکبر صیاد بورانی متولد ۱۳۲۵ در انزلی بود. او بعد از ورود به دانشکده افسری نیروی هوایی و پس از طی مراحل نخستین آموزش و آزمون در بهمنماه 1349 برای دیدن دوره خلبانی راهی آمریکا شد و در خرداد 1351 برای خدمت به کشور خویش بازگشت و در پایگاه هوایی شیراز مستقر شد. او مدتی بعد بهعنوان خلبان جنگنده شکاری اف,۴ و معلم خلبان مأموریت یافت تا در پایگاه شکاری همدان مشغول به کار شود.
با آغاز جنگ و حمله جنگندههای عراق به مراکز مختلف ایران در ۳۱ شهریور ۵۹، نیروی هوایی ایران تصمیم میگیرد پاسخی کوبنده به دشمن متجاوز بدهد و لذا عملیات کمان ۹۹ طراحی میشود. اکبر صیاد بورانی نیز یکی از خلبانان ۲۰۰ فروند هواپیمایی بود که در اول مهر ۵۹ پایگاههای هوایی، پالایشگاهها و مراکز جنگی عراق را بمباران کرد.
به دنبال انجام این مأموریت استراتژیک، اکبر به همراه کمکخلبان «علی بصیرت» برای درهم کوبیدن ستون نیروهای پشتیبانی دشمن در خانقین وارد عملیات شدند و پس از بمباران ستون تانکها، هواپیمای آنان در منطقه سرپل ذهاب مورد اصابت موشک سام ۶ قرار گرفت و در میانه میدان نبرد رزمندگان و دشمن سقوط کرد.
نیروهای بعثی که تا آن زمان در جنوب به ۱۵ کیلومتری اهواز و در جبهه میانی تا نزدیکی کرمانشاه رسیده بودند، این دو خلبان را درون خاک تسخیرشده ایران اسیر کردند و به زندانهای مخفی استخبارات انتقال دادند. در حالی گه دو فرزند و خانمش منتظر بازگشت وی بودند.
خلبان آزاده جانباز ˈ اکبر صیاد بورانی در سال 1369 بعد از 10 سال مفقودالاثری به ایران بازگشت. وی روز جمعه شانزدهم خرداد 1393 در اثر صدمات ناشی از جنگ و دوران اسارت پس از ماهها بیماری، دیدار حق را لبیک گفت.
آقای اکبر صیادبورانی با توجه به شخصیت ممتازش در سالهای اسارت نیز حماسههای ارزشمند از رفتار انسانی، صدق، صفا، معرفت و ازخودگذشتگی را خلق کرد. وی شخصیتی هنرمند، تیزبین، با اخلاق و مرام و فداکار بود. در سالهای طولانی اسارت با استفاده از هنر، خلاقیت، شجاعت و ایثار مرجعی برای تخفیف آلام دیگر اسرا و کمک به همنوعان خودش بود.
ابداعات و ابتکارت آقای صیاد در محیط زندانهای مخوف دشمن بعثی واقعاً حیرتانگیز است. وی نهتنها برای اسرای ایرانی مشاور، یاور، یاریگر، خیاط، آرایشگر، بنا، پرستار، مبتکر، نقاش، سازندۀ برخی اقلام موردنیاز بود بلکه گاهی لطفش نیز شامل حال نگهبانان عراقی نیز میشد. برای مثال وقتی نگهبان عراقی، محمود روتشکی که آقای صیاد برای خودش درست کرده بود را دید، به وی گفت دو اتاق دارد ولی هیچ فرشی برای آنها ندارد. آقای صیاد با کمک بقیه و با استفاده از تکه پارچههای رنگی برایش یک رو فرشی زیبای طرحدار دو لایه درست کرد. وقتی محمود آن روفرشی دوازده متری را دید اشک دور چشمش جمع شد و وقتی هم که آن را به منزلش برد فردا درحالیکه دو کارتن بزرگ خرما برای آنها آورده بود، گفت دو پسرش تا صبح روی آن از خوشحالی معلق زدهاند.(ص 381)
در بین تمام صفات نیک آقای صیاد صداقت وی در بیان خاطرات چشمگیرتر است. در اثر این صداقت است که در چندین جای کتاب از مسایلی در مورد خود و خانوادهاش سخن میگوید که اصولاً مرسوم نیست افراد از این نوع مطالب در مورد خودشان سخن بگویند. (مثل صفحات 231 و 384) و همین موضوع است که موجب ارتقای اعتبار محتوی این کتاب شده است.
ج- مصاحبهگر و تدوینکننده
مصاحبهگر و تدوینکنندۀ کتاب خاطرات سرتیپ دوم خلبان اکبر صیادبورانی، میرعمادالدین فیاضی است. در مورد انتخاب هنرمند سال انقلاب در سال 1395 محمد پرحلم، معاون فرهنگی هنری حوزه هنری گیلان گفت: از میرعمادالدین فیاضی به عنوان هنرمند منتخب این دوره از هفته هنر انقلاب در مراسم افتتاحیه این مراسم تجلیل به عمل آمد.
حوزه هنری گیلان تاکنون کتابهای«وطن سپرده به عشق»،« سنگر و بیگانه»، روزهای بی تقویم (خاطرات آزادگان شهرستان انزلی)، بازگشت به نقطه رهایی (خاطرات علی نجد باقری) و مسافر تاریخ (خاطرات زندهیاد عزیز طویلی) را از میرعمادالدین فیاضی منتشر کرده است.
وی تصریح کرد : علاوه بر این خاطرات آیتالله محمدجواد پیشوایی، خاطرات ابوالقاسم حسینجانی، خاطرات زندهیاد امیر خلبان اکبر صیاد بورانی نیز به قلم فیاضی در حوزه هنری گیلان در نوبت انتشار قرار دارد.
شایانذکر است حوزه هنری هر ساله در هفته هنر انقلاب از میان هنرمندان کشور یک نفر را بهعنوان هنرمند سال انقلاب معرفی میکند.[1]
[1] - https://www.yjc.ir/fa/news/6043616