به گزارش مشرق، دفاع مقدس یگانه گنجینه معنوی ایثار، فداکاری و رشادت بهترین فرزندان این مرز و بوم است که امروز بر همه اقشار و گروهها واجب است در زنده نگاه داشتن و جلوگیری از نشستن غبار فراموشی بر روی این گنجینه تلاش کنند. اصلا مگر حماسه، شهادت، هویزه، طلائیه، بستان، صدای غرش توپها، حسین فهمیدهها و باکریها، چمرانها، آوینیها و فراموش شدنی هستند؟
تا عاشورا و تفکر عاشورا هست و تا حسینیان و کربلاییها در این مرز و بوم نفس میکشند بیتردید فراموشی هیچ سهمی در این عرصه نداشته و نخواهد داشت. امروز نفسهای رزمندگان، جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس نه تنها یکی از مهمترین عناصر زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهدا و جنگ تحمیلی است بلکه سند روشنی بر حقانیت این تفکر الهی در سرتاسر گیتی خواهد بود.
از اینرو در هفته گرامیداشت دفاع مقدس گفتوگویی صورت دادهایم با حسین کریمیاول از رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی که به افتخار پاسداری انقلاب اسلامی نیز نائل شده و هم اکنون بازنشسته شده است که در ادامه مشروح این گفتوگو را مشاهده میکنید.
شما چه مدتی و در چه تاریخی در جبهههای حق علیه باطل حضور داشتید؟
بنده در طول هشت سال دفاع مقدس به صورت متناوب از ابتدا تا انتها به مدت 34 ماه در جبههها حضور داشتم و در مدتی که پشت جبهه بودم به عنوان مسوول اعزام نیرو در گنبدکاووس خدمت میکردم.
با کدام یک از سرداران و شخصیتهای بزرگ دفاع مقدس همرزم بوده و ارتباط نزدیکی داشتید؟
خب طبیعتا بسیاری از بزرگان دفاع مقدس و شهدای بزرگوار و سرداران نامی جنگ را میدیدیم، ارتباط داشتیم، گفتوگو میکردیم و شاگردی میکردیم اما شاید آن کسی که نزدیکتر از همه به ما بود، جاویدالاثر «احمد متوسلیان» بود که به عنوان فرمانده سپاه مریوان همواره در پاسگاه شهدا کنار ما بود، با ما مینشست، غذا میخورد، حرف میزد و صمیمانه و بدون هیچ غرور و نگاه از بالا به پائین کنار ما بود که من آنجا بیسیمچی ایشان در پاسگاه بودم.
اگر بخواهم از ویژگیهای منحصر به فرد ایشان بگویم، قاطعیت فوقالعاده، شجاعت و نترس بودن و مهمتر از همه اهل محبت و مهربانی بودن ایشان است.
مهمترین عامل شروع جنگ تحمیلی و تجاوز رژیم بعثی چه بود؟
بدون شک باید جنگ تحمیلی هشت ساله را با ریشهای آمریکایی دنبال کرد و مطمئن بود که عراق و شخص صدام با دستور و تحریک آمریکا اقدام به حمله به ایران کرد زیرا آمریکاییها به شدت از رانده شدن از مهمترین کشور در مهمترین منطقه دنیا عصبانی بود و از حربههای ترور، جنگهای تجزیهطلبانه داخلی نیز سودی نبرده بود.
به همین منظور صدام را که فردی متکبر و جاهطلب بود را تحریک کرد و با ترساندن او که ایران میخواهد با صدور انقلاب خود در مرحله نخست عراق را تحت سلطه خود بگیرد عملا جرقههای نخستین حمله به ایران را روشن کرد.
رمز پیروزی ما در دفاع مقدس چه بود؟
به نظر بنده وقتی به حوادث دفاع مقدس نگاه میکنیم و میبینم که مردم ما در عین شهادت فرزندان و اعضای خانواده خود، خسارتهای مالی شدید و وضعیت اقتصادی باز هم پای اعتقاد و انقلاب خود ایستادند، باید گفت که تفکر حاکم بر کشور و مردم تفکر و فرهنگ عاشورایی بود.
دفاع مقدس ما تداوم و استمرار عاشورا بود زیرا امام راحل ما نیز فرمود چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم و به هیچ وجه زیر بار ظلم و زور نخواهیم رفت.
اهداف عراق از حمله به ایران اسلامی چه بود؟
اگر بخواهیم به طور کلی پاسخ دهیم باید بگوئیم هدف دشمن یعنی آمریکا و غرب ضربه به انقلاب نوپای اسلامی ما و جلوگیری از فراگیر شدن آن و در صورت امکان تجزیه ایران و شکستن هیمنه انقلاب بود.
اما اگر بخواهیم به صورت فنی و جزئی اهداف صدام را که بازیچه دست آمریکا شد بیان کنیم باید به تصرف خوزستان، تصرف جزایر سهگانه ابوموسی، تنببزرگ و تنبکوچک و تسلط کامل بر اروند رود اشاره کنیم که البته در دسترسی به همین این اهداف ناکام ماندند.
یک خاطره جذاب از جبههها تعریف کنید؟
یکی از جذابترین خاطرههای من متعلق به مرحله دوم عملیات رمضان در سال 1361 است که ما در قالب گردان امام حسین (ع) تیپ 25 کربلا که بعدها به لشکر تبدیل شد قرار بود بخشی از مسیر پیشروی را صورت داده و مسیر پل وردی در یکی از مناطق را برای ورود نیروهای عراقی مسدود کنیم.
من در آن زمان حدود 15-16 سال سن داشتم و در پادگان شهید بهشتی اهواز و قبل از آغاز مرحله دوم عملیات مشغول شنیدن توضیحات مسوولان اطلاعات عملیات برای توجیه نسبت به عملیات بودیم، من با آنکه سن کمی داشتم از آنها پرسیدم مسیر پیشروی که مطرح میکنید ممکن است از دیروز تا به امروز توسط دشمن مینگذاری شده باشد، شب عملیات به محض ورود به منطقه متوجه معبر مین بزرگی شدیم که باعث شد یک ساعت و نیم وقت را از ما بگیرد.
براساس آمار سرانگشتی ما حدود 150 تانک در آن شب توسط دشمن رها شد که من چند گروه دو نفره از گردان امام حسین (ع) از جمله دو سه نفر از رزمندگان گنبدی میرفتیم و با نارنجک و مواد منفجره شنی و تجهیزات درونی تانکها را منهدم میکردیم تا از کار بیفتد و دلیل آن این بود که امکان به غنیمت گرفتن و حرکت دادن آنها در آن زمان نبود.
اما نکته جالب این خاطره مسدود شدن پل ورودی با برخورد دو تانک دشمن به هم و عدم امکان عبور سایر تانکها بود که پس از اطمینان از عدم امکان حضور نیروهای درون تانک بیرون آمده و به صورت پیاده میجنگیدند و یا فرار میکردند.
براساس آمار سرانگشتی ما حدود 150 تانک در آن شب توسط دشمن رها شد که من چند گروه دو نفره از گردان امام حسین (ع) از جمله دو سه نفر از رزمندگان گنبدی میرفتیم و با نارنجک و مواد منفجره شنی و تجهیزات درونی تانکها را منهدم میکردیم تا از کار بیفتد و دلیل آن این بود که امکان به غنیمت گرفتن و حرکت دادن آنها در آن زمان نبود.
فردای آن روز سردار «مرتضی قربانی» فرمانده تیپ وقتی در جمع بچههای گردان ما حاضر شد در حالیکه پیشانی رزمندگان را میبوسید گفت 150 تا تانک را که نه ولی 100 تا را زدید و زمین گیر کردید که باید گفت «خداقوت و دمتان گرم».