مشرق - «محمدحسین برای تمرین به کنار دریاچه میرود. توپ به طرف دریاچه پرتاب میشود. سه تا از بچهها برای آوردن توپ به سمت دریاچه میروند. اولین نفر پسر من بوده که در باتلاق گیر کرده و غرق میشود. سپس دومین نفر نیز غرق میشود. یکی دیگر از بچهها در کما است.» اینها شرح دردناک ماجرای غرق شدن یکی از بچههایی است که به گرجستان سفرکرده بودند. این ماجرا از زبان مادر یکی از این نوجوانان بازگو شد.
مدرسه فوتبال آرمان کویر در قالب توری گردشگری و به بهانه برگزاری اردوی ورزشی در کشور گرجستان بچهها را از کشور خارج میکند اما در اتفاقی ناگوار دو نفر از این بچهها در تفلیس غرق میشوند. اتفاق تلخی که والدین بچهها مسببش را مدیران آکادمی فوتبال آرمان کویر یزد میدانند. حالا پس از بروز این فاجعه و داغی که بر دل این خانوادهها نشسته است، شریعتی مدیر کل ورزش و جوانان استان یزد نیز با اظهار بیاطلاعی و عدم صدور مجوز به این تیم گفته است: «هیچگونه مجوزی از طرف وزارت ورزش و جوانان برای این تور داده نشده بود و این تور یک تور گردشگری و تفریحی بوده است.»
روزنامه آفتاب یزد با مادر محمدحسین ورمرزیار یکی از دو نوجوان غرق شده در تفلیس به گفتوگو پرداخته است. او میگوید: «پسرم همراه با پدرش به مشهد رفته بود. از آنجا با من تماس گرفت و گفت میخواهم به مالزی بروم. گفتم چطور میخواهی به مالزی بروی؟ گفت از طرف آکادمی فوتبال آرمان کویر پیام آمده که بچهها را میخواهند برای اردوی تیم فوتبال به مالزی ببرند.»
او که گویی به یاد آن روزها و شوق و ذوق پسرش برای رفتن به اردوی خارجی افتاده بود با بغض ادامه داد: «سپس پسرم از مشهد به یزد آمد. با پدرش رفتیم و در مورد این سفر با مسئولان آنجا صحبت کردیم. گفتند که میخواهیم بچهها را به مالزی ببریم، بروید و پاسپورت آنها را درست کنید و تا سه- چهار روز بعد مدارک را تحویل دهید. ما هم پاسپورت بچهها را گرفتیم. اول گفتند فقط پاسپورت و عوارض خروج از کشور لازم است و بقیه سفر برای بچهها رایگان خواهد بود. درحالی که بعدا مشخص شد فردی که مسئولیت تیم را برعهده داشتند قصدشان احتمالا چیز دیگری بوده است. اما ما ساده بودیم و متوجه نشدیم...
مسئول تیم گفت برای سفر بچهها هیچ چیز نمیخواهیم فقط پاسپورت و عوارض خروج از کشور را از شما میگیریم. بعد که بچهها به تیم رفتند و درباره تاریخ پرواز و مراحل سفرشان سوال پرسیدند، به آنها گفته شد که تاریخ پرواز ۱۵ مرداد است. باز دو روز بعد که پسر من به تمرین تیم فوتبال رفته و به خانه بازگشت به ما گفت که برنامه عوض شده و میخواهند ما را به گرجستان ببرند و مسئولان تیم و آقای محمدی که پسرم میگفت مربی تیم آکادمی فوتبال آرمان کویر یزد است برای پدران و مادران کلاس گذاشتهاند تا با آنها صحبت کنند. این کلاس در مدرسه ایرانشهر برگزار شد.»
مادر محمد حسین افزود: «این فرد کلاس را برقرار کرد و هر روز هم با بچهها درباره این سفر صحبت میکرد. اول به آنها گفت پاسپورت بیاورید، بعد شناسنامهها را تحویل گرفت و سپس از بچهها تقاضای ویزا کرد و اینکه ۵۰۰ یورو گرفته و حواله آن را به من تحویل دهید. بعد که ۵۰۰ یورو حواله را گرفتیم گفت که هزینه بیرون رفتن و هرجایی که بخواهند در تفلیس بروند با خود بچهها است. پس ۳۰۰-۴۰۰ یورو باید همراه شما باشد. آقای محمدی حتی بچهها را از یزد تا تهران با یک سرپرست و کسی که امنیت بچهها را تامین کند، نبرد. او گفت هرکسی باید فرزند خود را به فرودگاه بینالمللی تهران ببرد. بنابراین همه ما تصمیم گرفتیم آنها را با یک اتوبوس به همراه پدر یکی از بچهها تا فرودگاه تهران ببریم. گفتند پنج نفر همراه بچهها از فرودگاه تهران به گرجستان رفتهاند. من که نمیدانم و بچهام هم دیگر نیامد که چیزی به من بگوید... . یک نفر به نام آقای زینعلی به همراه همسرش به تفلیس رفته بود.»
چند لحظه صدایی از پشت خط تلفن نیامد. مادر محمد حسین نفس عمیقی کشیده و سعی کرد به شرح ماجرای آن روز تلخ بپردازد به این امید که با آگاهی رسانی به سایر پدر و مادرها دیگر هیچ خانوادهای فرزند خود را اینگونه از دست ندهد. او گفت: «روزی که برای فرزند من چنین اتفاقی افتاد بسیار سخت بود. زمانی که از ساعت یازده ظهر که آخرین پیغام را از محمدحسین دریافت کردم دیگر هیچ خبری از بچهها نبود. هرچه با واتساپ او تماس گرفتم جواب نداد و اینترنت آنها هم کاملا قطع شده بود. آن روز آقای محمدی تلفن خود را خاموش کرده بود. او فقط یک زنگ به همسر من زده و گفته بود که دو نفر از بچهها حالشان بسیار بد است و دو نفر از مربیها نیز بازداشت شدهاند. همسرم نام هتل محل اقامت بچهها را از او پرسیده بود اما محمدی اظهار بیاطلاعی کرده و پس از آن تلفن همراه خود را قطع و سپس خاموش کرده بود. همچنین دیگر مسئولانی چون آقای زینعلی و بهمنی نیز تلفن همراه خود را خاموش کرده بودند.
زمانی که دیگر هیچ خبر و تماسی از بچهها نبود و با وجود نگرانی بسیار زیاد هیچ راهی هم برای برقراری تماس با آنها را نداشتم. از روی عکسی که پسرم برای من فرستاده بود نام هتل را پیدا کردم و با پسر عمویم که در آن کشور زندگی میکند تماس گرفته و نام هتل را به او دادم. پسر عمویم به آن هتل رفت و از خانمی به نام الهام سراغ محمدحسین را گرفته بود. خانم الهام نیز گفته بود که محمدحسین با شوهرش به بیرون هتل رفته است. پسر عمویم نیز با تعجب گفته بود که ساعت دوازده شب یک پسر دوازده ساله چطور با همسر شما بیرون رفته است! سپس شماره تلفن همراه خود را به آن خانم داده و گفته بود پس از بازگشت محمدحسین به هتل با من تماس بگیرید. پس از آن پسر عمویم نیز با من تماس گرفت و گفت آن خانم بسیار خونسرد بود پس اتفاقی نیفتاده است... درحالی که این خانم باید به اقوام من ماجرا را توضیح میداد. فردای آن اتفاق پسر عموی من مجددا به آن هتل میرود و متوجه میشود که پسر من غرق شده و پلیس امنیت گرجستان دو نفر از مربیان را هم بازداشت کرده است. زمانی که پسر عموی من به خانم الهام میگوید چرا دیشب ماجرا را به من نگفتید آن خانم میگوید که بچهها خودشان شیطنت کردهاند، ما مقصر نیستیم.... گلایه، بغض و استیصال این مادر تمام نمیشد. همانطور که به شرح ماجرا میپرداخت سخنان قابل توجهی درباره واکنشها و اقدامات عجیب و غریب مسئولان تیم میگفت.
او تاکید کرد: «در حال حاضر برای تحویل جنازهها با ما تماس گرفته و تقاضای ۲۵ میلیون تومان کردهاند. قرار بود که از طرف بیمه سامان هزینه تحویل جنازه بچهها پرداخت شود اما تا کارهای اداری آن انجام شود چند روز طول میکشد. با ما تماس گرفتهاند که ۲۵ میلیون تومان را واریز کنید تا امشب جنازهها را برای شما بفرستیم اما مسئول عضو تیم فوتبال قبول نمیکند و میگوید والدین بچهها باید این هزینهها را پرداخت کنند نه بیمه سامان. بچههای ما از بین رفتهاند حداقل هزینهها را پرداخت کند. اگر هزینه پسر من تنها بود که پرداخت میکردیم اما آنها چند نفر هستند. باید تابوت بخرند و جنازهها را بفرستند. اما قبول نمیکنند و همه جا گفته است که این بچههای دوازده ساله نوشیدنی الکلی خوردهاند. من میتوانم از پزشکی قانونی تفلیس نامه بگیرم که بچههای ما در باتلاق غرق شدهاند. خواهش میکنم به گوش همه برسانید تا هیچ خانوادهای مانند ما داغدار نشود. بچهها به اسم فوتبال به گرجستان برده شدند اما حالا که ما پیگیری کردیم مشخص شده که به عنوان تور مسافرتی بوده است. میخواستند از همان ۳۰۰ یورو ارز کشوری که به بچهها تعلق میگرفت از این طریق سودجویی کنند. روزی که قبل از سفر بچهها ما به جلسه رفتیم و آقای محمدی دیگر از رایگان بودن سفر بچهها نمیگفت و همه هزینهها را بر عهده خانوادهها گذاشت، ما گفتیم که راضی به سفر بچهها نیستیم اما او ما را تهدید کرده و گفت اگر بچهها نیایند باید نفری ۵ میلیون تومان خسارت بدهید و بچههایی که دو سال در این تیم بازی کردهاند را از تیم اخراج میکنم.
بچهها شوق و ذوق داشتند.. محمدی روی ذهن و فکر بچهها کار کرده بود.. فرزندان ما برای رفتن به این سفر آرام و قرار نداشتند. آنها به جای اینکه ما را آرام کرده، تسلیت بگویند یا حداقل پول بدهند تا جنازه فرزند من پس از سه روز به ایران بیاید تلفنهای همراهشان را خاموش کردهاند و فقط ما را به اینکه بچهها نوشیدنی غیرمجاز خوردهاند تهدید میکنند.»
دوباره این افراد یک گروه دوازده نفره را دو شب قبل به تفلیس بردهاند. همراهان فرزند من به منزل آمده و برای ما اتفاقاتی که برای محمدحسین رخ داد را شرح دادند.. خیلی سخت است خیلی... .