پيش از اين معاون وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشکي طي گفتگويي مبحث فرادرماني را سراب درماني ارزيابي کرده بود.
آن چه در پي ميآيد، ماحصل گفتوگوي پنجره با دکتر مصطفي قانعي، فوق تخصص ريه و استاد تمام دانشگاه است که معاونت تحقيقات و فن آوري وزارت بهداشت را نيز به عهده دارد. جايي که نبض تمام حوزههاي پژوهشي علم پزشکي در آن ميتپد. دکتر قانعي در حوزههاي علمي کارنامه علمي درخشاني دارد که ميتوان به گذراندن دورههاي تخصصي بيماريهاي ريه در بيش از پنج کشور دنيا، استاد راهنماي بيش از 71 پايان نامه در مقطع پزشکي، انتشار بيش از 100 مقاله علمي در مجلات داخلي و خارجي اشاره کرد. ايشان جوايز معتبري را از جشنوارههاي معروفي چون جشنواره علمي رازي، خوارزمي و ديگر جشنواره هايي که در کشورهايي چون قبرس، آلمان، انگليس، کرواسي، هلند و سوييس برگزار شده، دريافت کرده است.
به عنوان نخستين پرسش، فرادرماني يعني چه؟! آيا فرادرماني معناي خاصي دارد!؟
پاسخ مستقيم شما اين است که لغت فرادرماني در طب معني ندارد. بلکه ما طبي داريم که به آن طب مکمل ميگويند. طب ديگري را طب سنتي مينامند و طبي نيز به نام طب جديد وجود دارد. منتها ذيل هر کدام از اين ها روشهاي درماني ديگري نيز تعريف شده است؛ به طور مثال، در طب مکمل، ماساژدرماني هم داريم. يک نوع حرکات فيزيکي است. مثلا طب فيزيکي هم دارد. طب سوزني هم دارد. بنابراين ميتواند ذيل طب مکمل بعضي از درمانها قرار گيرد. اما به معناي مستقيم، چيزي به عنوان فرادرماني که در طب آمده باشد و داراي موازين و اصول مشخص علمي باشد، ذکر نشده است.
علوم تجربي به هر حال، به نحوي تجربه ميشود. مثلا يا در آزمايشگاه و يا از طريق آزمايش بر روي حيوانات يا روي انسان مورد خطا و آزمون قرار ميگيرد. کساني که مدعي فرادرماني هستند، ميگويند علم ما هم تجربي است. (البته اين موضوع، مجزا از مسئله شفا است) نظر شما در اين خصوص چيست؟
هرچه که در سطح بدن انسان به بهبود منجر شود يا به بيماري، از قوانين طبيعي تبعيت ميکند، يعني هيچ وقت ماوراءالطبيعه ناگهان وارد طبيعت نميشود و در طبيعت تصرفي ندارد تا يک اتفاقي بيفتد. در گذشته که نسبت به اين تصرف، عدم آگاهي وجود داشته و به قوانين طبيعي آگاهي علمي وجود نداشته است، اين امر را به سرعت به ماوراءالطبيعه نسبت ميدادند. به طور مثال، جن زدگي در قديم وجود داشته است. خوب امروزه هم اسم دارد و به طور مشخص ميدانيم کدام بخش مغز مشکل دارد و آن جهل قبلي ديگر نيست. نکتهاي در اينجا وجود دارد و آن هم اين است که در مورد فرادرماني ادعاهايي ميکردند که ممکن است بعضي از تلقينهايي که به فرد ميشده، تأثيراتي بر روي جسم فرد داشته است. در اين موارد، در هر دو صورت مثبت و منفي، تأثيرگذاري امکان پذير بوده است. ما براي اينکه ببينيم اين، اثر تلقيني يا يک اثر حقيقي است، دعوت کرديم که در يک مدل آزمايشي جديد پزشکي تست کنيم. اين مدل، مورد قبول همه دنياست و همه شواهد طبي را دارد. اگر پاسخ مثبت داد، ما نيز مخالفت نکرده و خواهيم گفت که مؤثر بوده است و دلايل اثربخشي آن را اعلام ميکنيم. اگر پاسخ منفي بود، فرد مدعي بايد متوجه شود که اشتباه کرده و وارد اين عرصه نشود. متأسفانه اين گروه هرگز تن به اين پيشنهاد نداده و خودسرانه وارد اين عرصه شده است. اين در حالي است که در علم پزشکي براي اثبات اثربخشي يا اثبات عدم اثربخشي اين ادعاها، راههاي علمي وجود دارد.
يعني اين گروه با اينکه کميته پزشکي را تشکيل دادهاند و ظاهرا عدهاي پزشک را جذب خود کرده اند، حتي حاضر نشدند که به درخواست شما پاسخ مثبت داده و در آزمايش حاضر شوند؟!
آقاي طاهري دو نفر را معرفي کردند و گفتند اين دو نفر پزشک هستند. ما جلسهاي را تشکيل داديم که اين جلسات مخصوص اين کار نبود. روزهاي يکشنبه جلسهاي براي پروژههاي علمي خود داريم. به ايشان اعلام کرديم که به دليل ورود شما در موضوع بيماري آسم که تخصص بنده نيز در اين حوزه است، با هم مذاکره کنيم. دو نفر از سوي ايشان آمدند، از صبح در جلسه حضور داشتند. طرح ديگري مورد بحث بود. همين که متوجه شدند ما با شدت و با جديت، اين پروژه را بررسي ميکنيم و به صورت ريز، اطلاعات و نتايج آن را بررسي ميکنيم، متأسفانه جلسه را رها کردند. به هر حال، اين فرصتي بود که نظام با گشاده رويي از طريق مسئولي که اتفاقا تخصصي هم در اين زمينه داشته است، به آن ها داده بود. اما اين گروه، اين فرصت را سوزاندند.
به طور کلي فرادرماني، انرژي درماني يا چيزهايي که ميگويند مثل آب درماني، درست است که جزو آن طب مکمل يا طب کلينگر جهاني بوده، اما آن جا هم تأکيدي بر اين نيست که اين ها وجه علمي دارند، فقط يک اطلاع رساني است که مثلا ميگويند چنين روشهايي هم هست. شما جايي را ميشناسيد که به صورت آکادميک و علمي، اين موضوعات در دانشگاه معتبري تدريس شود؟
علم پزشکي براي ورود هر مطلبي قالبي را تعيين کرده است و اجازه نميدهد که مطالب ديگر بدون رعايت اين قالب در آن وارد شود. مثلا اگر بخواهيم بگوييم که اين دارو بر اين بيماري تأثير دارد، چهار سطح تعريف کرده و اعلام داشته که يک سطح آن، اين است که نظر اين فرد متخصص خبره است. اين از لحاظ رتبه، چهارمي است. من بعد از 20 سال تجربه به اين نتيجه رسيدم. ممکن است 30 سال هم در کاري خبره شوم و به واسطه آن بيماران نيز درمان شوند و مردم هم به من رجوع کنند، ولي اگر بخواهم اين را در پزشکي وارد کنم، ميگويند، ما از لحاظ سطح براي اين رتبه چهار را خواهيم داد. اگر بيايم و بگويم نه يک عده را به اين شيوه درمان کردم، عدهاي را به شيوه ديگر درمان کردم. ميگويند نتايج اين را ما در سطح سه در نظر ميگيريم. اگر بگويم که يک عده را من با دارو درمان کردم، يک عده را با دارونما درمان کردم. ميگويم ما براي اين سطح دو قائل هستيم. اگر بگويم من خودم نميدانستم، مريض هم نميدانست که آيا دارو ميگرفت يا دارونما و فرد ديگري هم تحليل کرد. بگويند چون خودت دخالت نکردي، به بيمار هم تلقيني انجام نشد، اثر تلقين و اثر پلاسه برداشته شد، ما براي اين سطح يک قائل هستيم.
امروز بخشي از طب را معتبر ميدانند که مبتني بر شواهد باشد. شواهد هم چهار مرحله است. براي مرحله چهار اصلا ارزش قائل نيستند، ولو اينکه خبرگان طب بگويند. حالا شما تصور کنيد کسي خارج از حوزه طب بدون اينکه هيچ کدام از اين اصول را رعايت کند، وارد ميدان شده و حرفي زده است. اين نظر را به هيچ وجه اجازه نميدهند وارد کتابها شود. حتي گفته شود که چنين چيزي وجود دارد. مثلا ببينيد راجع به حجامت، از يونان قبل از اسلام تاکنون بحث شده است. البته بعضي از ائمه ما هم ممکن است مطالبي در اين زمينه گفته باشند. حتي در انگليس دپارتماني براي حجامت گذاشته شده است، ولي يک کلمه در کتابها نيامده است. به خاطر اينکه هنوز به سطحي از شواهد که دانشمندان بپذيرند، نرسيده است. بنابراين اگر کسي بخواهد بگويد که من، اين من از لحاظ ما هيچ حجتي نيست و ما به عنوان وزارت بهداشت موظفيم تا وقتي کسي به سطح شواهد نرسيده را در صورتي که حرف علمي داشته باشد، پشتيباني کنيم. بگوييم پروژه است، تحقيقات است. اگر دارو است اول بر روي حيوان آزمايش کنيم. اگر ضرري به انسان نميرساند و وقت کسي را نميگيرد، اشکالي نداشته و ميتواند با حمايت، تحقيقات را ادامه دهد تا به نتيجه برسد.
در خصوص دارونماها يا تلقين بحث کرديد. اين ها هم يک ساختار پزشکي دارد؛ مثلا درباره تلقين در روان پزشکي بحث ميشود. به هر صورت اگر پزشکان هم وارد ميشوند تحت شرايط علمي است. دارونماها را هم جايي که داروهاي اصلي توليد ميشوند توليد ميکنند. آيا هرکس ميتواند با اين دست آويز وارد اين عرصه شود؟
به طور قطع و يقين هيچ کس نميتواند وارد اين عرصه شود مگر اينکه اصول آن را رعايت کند. اگر بدون مبنا وارد شود در دو ناحيه ما نقص داريم. يکي از ناحيه مسئولين که به محض اطلاع شکايت نميکنند، برخورد نميکنند. به هر صورت قوه قضاييه طبق قانون بايد وارد عمل شود. ولو اينکه آن شخص درست ميگويد، ولي چون از مسير قانونيوارد نشده، اين يک کار اساسي است. از آنجا که مردم علم ندارند، 90 درصد کار بايد از طريق حکومت انجام شود. شايد 10 درصد هم تقصير مردم است. مردم بايد بدانند عصر، عصر علم است و در هر موردي بايد از مجراي علمياش وارد شوند. ما حتي در مورد حضرت موسي داريم که به خدا عرض کرد که من ميخواهم تو شفايم دهي، در جواب خطاب آمد که بايد به پزشک مراجعه کني؛ تا پيش پزشک نروي و طبابتش را نپذيري، شفا نخواهي يافت. دليل اين است که ميخواست اسباب و وسايل هر کدام سر جاي خود باشد. اين نميشود که يکي هفت سال طب بخواند و يکي هم مهندس راه باشد و بگويد من يک شيوهاي دارم در علم پزشکي، اين خلاف روابط علي و معلولي جهان است. اين امکان ندارد که کسي با علم به جايي نرسد و ديگري بدون علم به جايي برسد. بايد در مردم فرهنگ سازي کرد. پيش افرادي که علم به موضوعي ندارند نرويم. اين در فقه ما هست که وقتي ميخواهيد طبيبي اختيار کنيد، متبحرترين را انتخاب کنيد.
با توجه به تحقيقاتي که درخصوص مکاتب انحرافي، شبه عرفانها، عرفانهاي دروغين و فرقه ها داشتم، شايد بتوان گفت که اکثر قريب به اتفاق آن ها در حوزه درمان وارد ميشوند از کابالا، اکنکار و ريکي گرفته که توليد جهان غرب هستند تا فرقه سازان داخلي که مدعي درمان تمام بيماري ها هستند. به نظر شما چرا اين گروهها بر روي اين نقطه، وحدت استراتژيک دارند؟
بايد بگويم در اين خصوص هم جهات مثبت و هم منفي وجود دارد. طبابت يک موضوع علمي است. در اين خصوص فکر ميکنم که اين موضوع بايد يک پيشينه تاريخي داشته باشد. مردم از گذشته به سلامتي به عنوان يکي از فاکتورهاي مهم زندگي آگاهي دارند و حاضرند بهاي بسيار سنگيني براي سلامتي خود بپردازيد. در واقع بهايي که بابت سلامتي مي پردازند، بابت هيچ چيز ديگر پرداخت نميکنند.
بيخانگي و مشکلات را تحمل ميکنند، اما پاي سلامتي که به ميان ميآيد، حاضرند تمام دارايي هاي شان را پرداخت کنند. درست در همين نقطه بزنگاهي است که عدهاي نشسته و صيادي ميکنند. حتي امروز بايد گفت، پزشک متبحر زبدهاي داريم که مترصد بيمار است. يعني وقتي يک بيمار مستأصلي به او ميرسد ميگويد که من اين قدر ميگيرم و شما را درمان ميکنم و او به خاطر سلامت خود ميپذيرد. در حوزه سلامت اين مخاطره از قديمالايام بوده و به شکل جديدش هم وجود دارد. پس بايد گفت اگر همه سيستم درماني را به بهترين وجه اصلاح کنيم، ولي اعتقادات باطل مردم را سامان ندهيم، راه به جايي نخواهيم برد و اين دکان داران، هميشه وجود خواهند داشت.
شما اگر به کارکردهاي طب در عصر حاضر نگاهي بيندازيد، به ارزش بي بديل آن پي خواهيد برد. به عنوان مثال، در اوايل انقلاب، عمر مردم 50 سال بود و در حال حاضر به 70 سال رسيده است. اين پيشرفت مديون طب است. حال عدهاي طب را کنار ميزنند، و سراغ شيوههاي ديگر مي روند. بنده به عنوان يک تجربه شخصي در خانواده خودم ديدم که پزشک وجود دارد آن هم از نوع متخصص، ولي وقتي متوجه شدند که نميتواند کاري انجام دهد به روش درماني روي آوردند. با اينکه اين اعمال توسط آدم متديني انجام ميشود، اما ضربه ميزند. وقتي شخص متديني اين کاررا انجام ميدهد، شخص معلوم الحال ديگري ميآيد و ادعاهاي ديگر انجام ميدهد.
آقاي [...] مدعي است تمام امراض گذشته، و آينده را با شيوه خودشان درمان ميکند. آيا معاونت پژوهشي وزارت بهداشت آمادگي اين را دارد که ما از ايشان دعوت کنيم يک مريض ژنتيکي «مونگوليسم» را در منظر کارشناسان شما خوب کند. اين آمادگي وجود دارد؟
ما آمادگي خود را در مسائل بسيار ساده اعلام کرديم. ممکن است بگويند اين آزمايش، خيلي پيچيده است. ايشان نه سرطان ميخواهد درمان کند، نه ژنتيک را، يک مسئله ساده مانند آسم را که با تلقين هم مي توان خوب کرد. يک چيز بسيار پيشپا افتاده؛ دلايل علمي آن هم وجود دارد. همه مراحل، فيلم برداري ميشود. به صورتي که کسي نتواند مدعي شود که بعد، سندسازي شده. همه هزينههاي آن را هم ميپردازيم، حتي اندک پزشکاني که درگير شده اند. ما حاضر هستيم همه آن پزشکان بيايند درگير اين پروژه علمي شوند، در يک مرکز تحقيقاتي هم کار کنند. با هزينههاي ما و ببينند اثر ميکند يا نه؟ ما در مورد انرژي درماني هم پيشنهاد مشخصي داديم. گفتيم ايشان بيايد ما يک بيمار را آزمايش ميکنيم. به عنوان مثال کم خوني دارد. عدد هموگلوبين 9 است. ميگوييم حالا هر چي انرژي در خودداري به اين بيمار منتقل کن، دوباره ميسنجيم. اگر کم خوني رفع شد که حق با شماست و الا اين دام را جاي دگر نهيد. در پاسخ دعوت ما ميبينيم که اين مدعيان هميشه فراري هستند. اين گونه اشخاص از بحثهاي منطقي، علمي فراري هستند و به بحثهاي عوامانه پناه ميبرند. با توجه به اينکه ما عقل را در مدرک نميبينيم. چه بسا يک کارگر از قوه عاقله بالايي برخوردار است و نفر ديگر مدرک دکترا گرفته، اما قوه عاقلهاش کار نميکند. در جامعه پزشکي هم ممکن است تعدادي وجود داشته باشند که فريب خورده اند. اين دليل آن نيست که صرف حضور چند پزشک در کلاسي حمل بر صحت موضوع شود؛ لذا عمده تأسف مان از اين بخش است.
آقاي دکتر وظيفه رسانه در واقع چيست؟ اگر ورودکنيم، عدهاي اعتراض ميکنند ميگويند شما ترويج ميکنيد. از طرفي اگر ورود نکنيم، هزاران نفر ديگر را به بيراهه ميکشند. رسانه بايد چه کار کند؟
من متخصص امر رسانه نيستم. ولي در اين حد کاملا ميفهمم که برخوردي که بعضي از رسانهها با اين موضوعات دارند، برخورد عيني نيست. کاملا ضد علمي است. در نشستهايي که با آن ها داشتيم کاملا ميتوان گفت، که بحثهاي خرافه سر جاي خود، در مباحث علم پزشکي هم رسانه خوب ورود نميکند. لذا به نظرم ميرسد که نشستي بايد باشد متشکل از متخصصين امر طب، شوراي سلامت صدا و سيما و اصحاب رسانه،تا با کالبد شکافي موضوع نحوه ورود را مشخص کنند. ممکن است آن ها بگويند که شدت اين مسئله آن قدر نيست. اما ما هيچ آماري نداريم که در حال حاضر چند نفر درکجا در اين امور دخالت ميکنند. از نمونههاي کوچک مانند يک مهماني خانوادگي، يک نفر بيماري خود را شرح ميدهد و 10 نفر ديگر براي او طبابت ميکنند. تا برسد به محله، شهر و کشور. جنس اين گونه دخالت ها يک نوع است. ما وقتي ميخواهيم تبليغ کنيم، بايد اين را ضدارزش کنيم. هيچ تفاوتي در نوع حرکات طاهري که در سطح کشوري اين عمل را انجام ميدهد با آن که در سطح محلي و حتي، خانوادگي دخالت ميکند، وجود ندارد همه از يک جنس هستند.
يعني منظورتان اين است که کار ترويج را بايد از واحدهاي کوچکتر شروع کنيم؟
نه کوچکتر؛ بايد از عموم شروع کرد و همگاني باشد. هيچ غيرمتخصصي را نپذيريم

