*قتل همسر با هشت ضربه چاقو
به گزارش گروه خواندنی های مشرق، مردی بعد از اینکه با همسرش برای جدایی به توافق رسید، در پی مشاجره لفظی دست به چاقو برد و او را با هشت ضربه به قتل رساند.
اهالی ساختمانی در خیابان دماوند تهران ساعت 13 روز شنبه با شنیدن صدای جیغ و فریادهای زنی که در همسایگیشان زندگی میکرد به سمت این واحد رفتند و دیدند در ورودی باز است. آنها بعد از اینکه داخل آپارتمان رفتند، مشاهده کردند همه جا غرق در خون شده است.
آنها زن جوان را در حالی مشاهده کردند که روی زمین افتاده بود و تکان نمیخورد. شوهر او نیز در حالی که رگ دستش بریده شده، در گوشه دیگری افتاده بود. این مرد 43 ساله که «بهنام» نام دارد، توسط همسایگان به بیمارستان بوعلی منتقل و تلاشها برای نجات جان وی آغاز شد.
همزمان گروهی از ماموران کلانتری تهراننو که از طریق اهالی ساختمان در جریان مرگ «هانیه» قرار گرفته بودند، خود را به آنجا رساندند تا تحقیقات پلیسی را کلید بزنند.
ماموران با رویت جسد موضوع را به محمد شهریاری، بازپرس کشیک قتل تهران اطلاع دادند و این مقام قضایی به همراه تیمی از کارآگاهان جنایی در صحنه جرم حضور یافت. بررسیهای اولیه نشان داد، زن 39 ساله هدف هشت ضربه چاقو قرار گرفته، اما ضربهای که به گردن وی وارد شده بسیار عمیق بوده كه مرگ او را رقم زده است.
در حالی که جنازه به پزشکی قانونی منتقل میشد، تلاشها برای افشای راز این قتل آغاز شد. کارآگاهان فهمیدند این زن و شوهر دختری 11ساله و پسری 17 ساله دارند که هر دو زمان وقوع حادثه در مدرسه بودند. همچنین مشخص شد، بهنام از چندی قبل با زنی دیگر ازدواج موقت کرده و همین مساله باعث شده بود با هانیه به شدت دچار مشکل شود و آن دو روزهای پرتنشی را تجربه کنند.
کشمکشهای این زن و شوهر تا آنجا ادامه پیدا کرد که آن دو صبح روز حادثه برای حل اختلافات خود به دادسرا رفتند و در آنجا به این توافق رسیدند که به صورت مسالمتآمیز از هم جدا شوند.
بهنام و هانیه سپس به منزل بازگشتند و مرد میانسال به قصد ترک کردن خانه اسباب و اثاثیهاش را در یک ساک جمع کرد، اما قبل از خروج از منزل دوباره با زنش مشاجره کرده و این دعوا به جنایت انجامید.
کارآگاهان وقتی ساک بهنام را بازرسی کردند، داخل آن یک کلت کمری و چند تیر فشنگ جنگی یافتند و موضوع را صورتجلسه کردند. پس از آن تیمی از افسران ویژه مبارزه با قتل به بیمارستان رفتند تا از وضعیت متهم جنایت کسب اطلاع کنند و آنها فهمیدند بهنام با تلاش پزشکان از مرگ نجات پیدا کرده است.
یکی از اعضای کادر درمانی به پلیس گفت: «رگ دست این مرد بريدگی عمیقی داشت و به شدت خونریزی میکرد، رگ با جسمی تیز بریده شده بود و به نظر میرسد، او اقدام به خودکشی کرده باشد.»
ماموران بعد از به دست آوردن این جزییات به بازجویی از بهنام پرداختند. او که هنوز توانایی حرف زدن نداشت، فقط در چند جمله و به صورت بریده بریده گفت: «من اصلا نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. از خود بیخود شده بودم و وقتی خون را دیدم تازه متوجه شدم چه کردهام، بعد هم خودم را زدم تا خودکشی کنم.»
این مرد همچنان در بیمارستان بستری است و به محض بهبودی به اداره آگاهی منتقل میشود تا بازجوییهای تخصصی از او صورت گیرد.
*سرقت بزرگ با تقليد صدا
سارق حرفهاي براي دزدي از يك كارخانه ترفند تازهاي طراحي و صداي صاحب كارخانه را تقليد كرد.
چندي قبل، مردي كه صاحب كارخانه توليد پتو در تبريز است وقتي به محل كارش رفت و اسناد و مدارك روزانه را بررسي كرد، فهميد 450 تخته پتو بدون هماهنگي او از كارخانه خارج شده است.
او با مسوول اين كار صحبت كرد و كارمند جوان گفت به دستور خود وي پتوها را همراه يك وانت فرستاده است. مدير كارخانه كه چنين دستوري نداده بود وقتي موضوع را پيگيري كرد فهميد طعمه يك سارق شده است به همين دليل با مراجعه به پليس آگاهي عليه دزد ناشناس شكايت كرد و گفت: «سارق در زمان غيبتم با كارخانه تماس گرفته و خودش را بهجاي من معرفي كرده و به مسوول ثبت سفارشها گفته بود يك وانت ميفرستد و او 450 تخته پتو را به وي تحويل بدهد.»
كارآگاهان بعد از شنيدن اين اظهارات به كارمند شاكي مظنون شدند و به بازجويي از وي پرداختند، اين جوان گفت: «من شك ندارم فردي كه با من تماس گرفت، مدير كارخانه بود. من صداي رييسم را خوب ميشناسم و به همين دليل هم به دستورش عمل كردم.»
ماموران مبارزه با كلاهبرداري كه با پروندهاي پيچيده مواجه شده بودند به تحقيقات براي به دست آوردن سرنخي از اين ماجرا ادامه دادند تا اينكه مالباخته يكبار ديگر نزد آنها مراجعه كرد و گفت: «آن فرد ناشناس يكبار ديگر با كارخانه تماس گرفته و با معرفي خودش به جاي من دستور تحويل 450 تخته پتوي ديگر داده است.»
كارآگاهان در اين مرحله پي بردند فردي كه به احتمال زياد صاحب كارخانه را بهخوبي ميشناسد صداي او را تقليد ميكند و نقشهاش را پيش ميبرد. آنها براي اينكه بتوانند به مخفيگاه متهم برسند، دستور دادند سفارشها همانطور كه مرد سارق خواسته تحويل وانت داده شود و هيچكس رفتار مشكوكي از خودش نشان ندهد.
ساعتي بعد، يك وانت بار به كارخانه رسيد و 450 تخته پتو به راننده آن تحويل داده شد، سپس پليس به تعقيب خودرو موردنظر پرداخت و بعد از اينكه وانت به مقصد رسيد ماموران راننده و تحويلگيرنده پتوها را بازداشت كردند، البته در همان بدو امر معلوم شد صاحب وانت نقشي در سرقت ندارد، سپس متهم اصلي تحت بازجويي قرار گرفت و گفت: «من با استعدادي كه در تقليد صدا دارم اين دزديها را بهسادگي هرچه تمامتر انجام دادم و فكر نميكردم هرگز شناسايي شوم.»
اين متهم اقرار كرد چندي قبل با صاحب كارخانه صحبت كرده و لحن و لهجه او را بهخوبي به خاطر سپرده و بعد نقشه اين دزدي را طراحي و اجرا كرده بود.
*دستگيري متجاوز به دختر 10 ساله
مردي که ۱۶ سال قبل با همدستي دو نفر ديگر به دختري ۱۰ ساله تجاوز کرده و او را کشته بود پس از سال ها زندگي مخفيانه سرانجام به دام افتاد و صبح ديروز در دادگاه جزايي تهران تحت بازجويي قرار گرفت.
روز ۱۷ ارديبهشت ماه سال ۷۴ خاله دختري ۱۰ ساله به نام ليلا به پاسگاه روستايي در شهرستان سنقر رفت و از ناپديد شدن خواهرزاده اش خبر داد. او گفت ليلا همراه پسرم رسول براي چيدن گل به کوهستان رفت اما وقتي رسول براي چند لحظه او را تنها گذاشته بود تا آب بنوشد ليلا گم شد.
مادر ليلا او را به من امانت سپرده بود و نگرانش هستم.در پي اعلام مفقودي دخترک جست وجوها براي يافتن وي آغاز شد. در اين بين معلوم شد عادل، معلم روستا آخرين کسي است که ليلا را ديده است.
او که شاگردانش را به کوه برده بود به مأموران گفت: جواني به نام هادي را ديدم که به ليلا نزديک شد و او را به پشت يک صخره برد. اظهارات معلم روستا سبب شد مأموران هادي را بازداشت کنند. ا
ين جوان در برابر تحقيقات پليس تاب نياورد و راز ناپديد شدن ليلا را فاش کرد. او گفت من و دو نفر ديگر به نام هاي صفر و حسن ليلا را مورد آزار و اذيت قرار داديم و جنازه اش را زير آبشار يک کوه رها کرديم. در چنين شرايطي دو متهم ديگر نيز بازداشت شدند و سرانجام ۷ روز پس از ناپديد شدن دخترک جنازه او کشف شد.
اظهارات متهمان نشان مي داد آن ها براي برملا نشدن نقشه شيطانيشان ليلا را کشته اند. در چنين شرايطي هر سه به اتهام تجاوز به عنف و قتل به قصاص محکوم شدند اما قاضي پرونده طي نامه اي از دادگستري خواست به دليل فشار خانواده متهمان، پرونده به تهران فرستاده شود.
از سويي اين حکم در ديوان عالي کشور نيز تأييد شده بود و خانواده ليلا بايد براي اجراي حکم تفاضل ديه محکومان را پرداخت مي کردند. به همين دليل آن ها خانه و وسايل زندگيشان را فروختند اما نتوانستند ديه سه جوان اعدامي را فراهم کنند. به همين دليل مدتي پرونده دچار رکود شد اما پيگيري هاي مادر ليلا سبب شد رئيس وقت قوه قضاييه دستور پرداخت ديه از طرف بيت المال را صادر کند.
در همين حال از زندان خبر رسيد هادي در زندان خود را حلق آويز کرده است.در چنين شرايطي صفر و حسن به تهران منتقل شدند اما حسن توانست در پايانه مسافربري آزادي از دست مأموران فرار کند. با اين حال صفر مدتي را در زندان بود تا اين که در سال ۸۶ به دار مجازات آويخته و پرونده اش بسته شد. اين در حالي بود که سومين اعدامي پس از فرار هيچ ردي از خود به جا نگذاشته بود.
با گذشت ۱۶ سال از قتل ناجوانمردانه دختر ۱۰ ساله در حالي که مادر او به سنقر سفر کرده بود در تحقيقات محلي پي برد مدتي است حسن ازدواج کرده است و به طور مخفيانه زندگي مي کند.
او که مي دانست در صورت ازدواج کردن حسن رونوشتي از سند ازدواجش به ثبت احوال سنقر رفته است از اين سرنخ استفاده کرد و نشاني مخفيگاه قاتل فراري را در کاشمر به دست آورد. به اين ترتيب وي سه شنبه هفته گذشته رهسپار کاشمر شد و مأموران پليس آگاهي اين شهرستان در کمتر از چند ساعت به فرار ۱۶ ساله قاتل فراري پايان دادند و او را دستگير کردند.
به اين ترتيب حسن که در اين سال ها با نام مستعار مهدي در کاشمر پنهان شده بود به تهران منتقل شد و صبح ديروز از سوي محمدرضا گيوکي، معاون مجتمع قضايي بعثت تحت بازجويي قرار گرفت. در حالي که همه شواهد و مدارک موجود عليه حسن است و او پيش از اين به قصاص محکوم شده است حسن در اين جلسه اتهامش را انکار کرد و گفت در قتل ليلا نقشي نداشته است.
در همين حال قاضي گيوکي اظهارنظر در اين باره را به بعد از بررسي دقيق پرونده موکول کرد گفت: اين جنايت ۱۶ سال قبل رخ داده و تصميم گيري نهايي به بررسي دقيق و موشکافانه نياز دارد.بر اساس اين گزارش هم اکنون متهم به قتل در بازداشت به سر مي برد و تحقيقات از او ادامه دارد.
*قطع دست نوزاد به قيمت اشتباه پزشكان
پزشك، سرپرستار و پرستار دو بيمارستان ساوه و تهران به خاطر سهلانگاري در درمان و ممانعت از پذيرش نوزاد شش ماهه و قطع يك دست پسرك، با نظر كارشناسان در مجموع به ميزان 25 درصد مقصر شناخته شدند.
پسرك نگونبخت به خاطر رگگيري اشتباهي هنگام وصل سرم و تزريق داروي بيمار ديگر در سرمش دچار پارگي شريان دست چپ شده بود.
اواخر شهريور سال 84 مرد جواني به دادگستري شهرستان ساوه رفت و از مسئولان دو بيمارستان دولتي در ساوه و تهران شكايت كرد. وي به قاضي گفت: پسرم «اميرعلي» قبل از آغاز سال 84 به دنيا آمد و 20 شهريور در حالي كه تب و سرفه شديد داشت او را به بيمارستاني در ساوه منتقل كرديم. پزشك كشيك پس از معاينه پسرم با تشخيص عفونت ريه او را در بيمارستان بستري كرد و 4 روز بعد در حالي كه مراحل درمان پسرم خوب پيش ميرفت، ناگهان از بيمارستان با من تماس گرفتند و گفتند بايد پسرم را به بيمارستان مجهزتري در تهران منتقل كنم. من و همسرم نيز سراسيمه خود را به بيمارستان رسانديم و پس از كمي پرس و جو دريافتيم كه سرپرستار بخش، صبح روز حادثه براي تزريق سرم از دست چپ پسرم رگگيري كرده و بعد هم پرستار آمپول اشتباهي مربوط به بيمار ديگري را در سرم پسرم تزريق كرده است.
پزشك معالج پسرم نيز هنگام معاينه متوجه تنگي نفس و تورم شديد در دست پسر شش ماهه ما شده بود. بدين ترتيب بلافاصله با صدور دستور تزريق سرم و آمپول ديگري خطر داروي اشتباهي را رفع كرده بود. اما از آنجا كه سرپرستار هنگام وصل كردن سرم، اشتباهي رگگيري كرده بود رگ دست پسر كوچولويمان دچار تورم شديد شده بود. بنابراين پس از هماهنگي مسئولان بيمارستان، پسرمان را به يك بيمارستان دولتي در تهران منتقل كرديم. اما متأسفانه دو پزشك كشيك بيمارستان با وجود هماهنگيهاي قبلي مانع پذيرش و درمان بموقع پسرم شدند. از اين رو بار ديگر پسرمان را به بيمارستان قبلي در ساوه برگردانديم و 2 روز بعد نيز در بيمارستان كودكان همان شهرستان دست چپ پسرم كه بشدت سياه شده و عفونت كرده بود از ناحيه مچ قطع شد.
كارشناسان با توجه به مدارك و مستندات موجود در پرونده پزشكي كودك بيمار و تحقيق از مسئولان بيمارستان علت اصلي عارضه ايجاد شده را رگگيري و تزريق داروي اشتباهي اعلام كردند.
از اين رو سرپرستار و پرستار بيمارستان ساوه به خاطر سهلانگاري و قصور هر كدام به ميزان 10 درصد و پزشكي كه به عنوان دستيار ارشد كشيك در بيمارستان تهران روز حادثه مانع پذيرش و درمان بموقع نوزاد نگونبخت شده بود نيز به ميزان 5 درصد مقصر شناخته شدند.
قاضي شعبه 102 محاكم جزايي ساوه نيز پرستار و سرپرستار را به ميزان قصوري كه مرتكب شده بودند محكوم به پرداخت ديه كرد. همچنين مسئولان نظام پزشكي 2 پرستار متخلف را به مدت 3 ماه از اشتغال در بيمارستان محروم كردند. اين در حالي بود كه حكم صادره با اعتراض 2 متهم پرونده در شعبه 11 ديوان عالي كشوري رسيدگي و مورد تأييد قرار گرفت.
از سوي ديگر پرونده پزشك متخلف بيمارستان تهران نيز براي رسيدگي به دادسراي جرايم پزشكي و دارويي تهران ارسال شد، كارشناسان كميسيون پزشكي تهران كه با دستور داديار پرونده رسيدگي به موضوع را آغاز كرده بودند، پزشك مربوطه را به ميزان 5 درصد مقصر شناختند.
بدينترتيب، پرونده پس از صدور كيفرخواست در شعبه 1043 مجتمع قضايي شهيد قدوسي رسيدگي شد و قاضي افراسياب نيز پس از برگزاري جلسه محاكمه متهم را به ميزان قصوري كه مرتكب شده به پرداخت ديه محكوم كرد.