به گزارش مشرق؛ عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان در کانال تلگرامی خود نوشت:
جناب جلاییپور از اعضای حزب مشارکت شماره ۲ در واکنش به طرح استعفای روحانی از سوی حسین موسویان مطلبی را با عنوان «راه نجات کشور بازگشت به قاعده است» منتشر کرد که ضمن تبرئه اصلاحطلبان از تقاضای استعفا برای روحانی، اصلاحطلب بودن موسویان را نیز به سخره گرفته است و برای فرار از عملکرد دولت متبوع خویش سخنانی را طرح نموده که مشحون از بیانصافی و بدون تردید بخشی از آن تهمت و مجرمانه است. قبل از اینکه به محتوای یادداشت وی وارد شویم، خوب است جناب جلاییپور روشن نماید که ایشان در قاعده روشنفکر است یا سیاستورز؟ سیاستورزی برای ایشان امری استثنایی است یا حرفهای؟ بالاخره عضو حزب سیاسی است یا روشنفکری است که از قاعده «لنگش کن» بهره میبرد.
۱- حقد و کینه وی از دستگیری فرزند نتوانسته از قلم دور بماند و تخلیه وی به وضوح اتفاق افتاده است و حس انتقام و تنفر عامل اصلی رقص قلم وی است. این در حالی است که باید پاسخگوی توبه از گذشته انقلابی خود و راه برادران شهیدش باشد و بگوید پسرش در انگلستان چه مراوداتی داشته که دستگیر شده است؟
۲- وی مینویسد «مشکل کشور، دولت روحانی یا سیاستهای سیاستی در هیئت دولت نیست. مشکل سیاسی است و حل آن در دست هسته اصلی قدرت و در بیت است.» ادبیات مذکور هیچ تفاوتی با VOA و سخنان باستانی در لندن و سازگارا و کدیور ندارد. دوم اینکه جمعبندی اصلاحطلبان نسبت به عملکرد روحانی همین جمله جلاییپور است. جمعبندی آنان این است که «دولت روحانی منفعل و ضعیف است، اما ما باید بگوییم اختیارات ندارد.» سوم اینکه مگر شما نمیدانستید هسته قدرت در جای دیگری است و «دولت موازی» وجود دارد؟ چرا به خودتان توهین و از شکلگیری دولت بیاختیار و فاقد اثرگذاری حمایت کردید؟ اگر آنچه را که میگویند مفروض میدارید، حمایت اصلاحطلبان از روحانی جز چپیدن در قدرت و خوردن و بردن چیزی نمیتواند باشد، چون به زعم آنان دولت فقط اختیار دارد حقوق بدهد و تمام.
۳- ایشان چهار پایه حفظ حکومت را که به سبک کلاسیک در کتابها خوانده است برای حفظ قدرت ایران ذکر میکند که همه آنها منهای دولت است. جالب اینکه جناب بشیریه بعد از فتنه ۱۳۸۸ در مصاحبه با نشریه «لوگوس» همین چهار مورد را برشمردهاند. حال آنکه قدرت ایران از جهت اقتصادی در نفت و مالیات خلاصه شده است که در اختیار دولت است و اقتصاد ایران نیز در بعد خصوصیسازی به ردههای مدیریتی مختلف دولت هاشمی واگذار شد که آقای جلاییپور با یک جو انصاف میتواند در پتروشیمی و صادرات و واردات افراد مدنظر را شناسایی و نسبت آنان با جریان متبوع خود را بازخوانی کند و نهادهای حاکمیتی-غیردولتی حداکثر ۵ درصد اقتصاد را در اختیار دارند. بعید است ایشان دنبال دیکتاتوری از طریق تسلط قوه مجریه بر قضائیه و نیروهای مسلح باشد و خواستار ادغام آنان باشد. اما شاید به عنوان یک استثنا قبول دارد.
۴- در بخش دیگری از متن با تقلید از حجاریان که نرمالیزاسیون را قاعده و انقلاب را استثنا میدانست، با کلمات بازی کرده و حضور ایران در منطقه را به عنوان دیپلماسی نظامیان در کشور ذکر کرده است که معلوم نیست با این حرف قاعده دیپلماسی را مدنظر دارد یا استثنا را؟ وی یک بار متأثر از مبارزه ایران با تروریسم گفت: «من حاضرم به فرمان آیتالله خامنهای بجنگم»، اما اکنون به حضور ما در منطقه مثل ترامپ مینگرد که این نگاه انتقامگونه بیتأثیر از دستگیری فرزندش نیست و احتمالاً آن آمادگی برای جنگیدن یک استثناست.
۵- در بخشی دیگر به بنگاههای اقتصادی خارج از دولت میپردازد که منظور ستاد اجرایی و بنیاد مستضعفان است. این دو مجموعه ضمن پرداخت مالیات هیچ هزینهای از بودجه عمومی کشور مصرف نمیکنند، اما خروجی آنان در توسعه مدارس، مساجد، درمان و دارو به اندازه چند وزارتخانه دولت مورد حمایت شماست. قرارگاه خاتم نیز طبق اعتراف صریح جهانگیری (در پاسخ زیباکلام)، «اگر دولت بخواهد به آن پروژه میدهد» که فعلاً رایگان کار میکند و دولت متبوع شما پز افتتاح زحمات آنان را میدهد و همانند شما به موقعش فحش را نیز چاشنی آن میکند. همین افتتاح قرارگاه خاتم بود که دولت را از واردات بنزین در پساتحریم در ستاره خلیج فارس نجات داد و آب خرمشهر و آبادان را به سامان رساند که اگر اندکی تقوا، انصاف و آزادگی در وجودتان بود، تشکر میکردید که بیعرضگی دولت مورد حمایت شما چگونه جبران میشود؟ حال بفرمایید ایثار این نهادها برای جبران ضعف دولتها قاعده است یا استثنا؟
۶- در بند دیگری از نوشته خود مستقیماً سراغ حوزه فرزندش میرود که: جاسوسی همهجا استثناست، اما در ایران قاعده است و با فریاد بلند منکر جاسوسان میشود. این در حالی است که نه به پرونده دسترسی دارد و نه اطلاعاتی دارد، اما برای فهم اهمیت مسئله باید از هیبت روشنفکری خارج شود تا بفهمد جاسوسی در ایران از استثنا گذشته است و زمانی میتوان آن را درک کرد که نفوذ آن را تا عمق منازل بعضی خانواده شهدا و انقلابیون سابق یافت.
۷- قاعده یاران انقلاب اسلامی درک جامع از امام و ادامه راه ایشان است. امام پدر معنوی همه انقلابیون است، اما اینکه پدر معنوی تجدیدنظرطلبان هابرماس باشد، یک استثناست.
۸- قاعده این است که نخبگان درون نظام در سلامت و همراهی با آن قاعدهمند عمل کنند و جاسوسی آنان یک استثنا باشد، اما گویی نزد دوستان جناب جلاییپور جاسوسی یک قاعده شده است.
۹- قاعده این است که اصلاحطلبان همراه نظام باشند و امثال اکبر گنجی و دیگر پناهندگان به دشمن استثنا باشند، اما جلاییپور و پسرش تلاش میکنند اصلاحطلبان همراه نظام را به عنوان استثنا معرفی کنند.
۱۰- قاعده جوانمردی این است که یک جریان از دولت همسو حمایت کند، اما حمایت این جماعت از دولت روحانی یک استثناست.
۱۱- سؤال اساسی این است که جایگاه ایشان در مدل «قاعده»، «استثنا»ی نظام کجاست؟ قاعده این است که انقلابیون سیاستهای کلی نظام را محترم میشمارند، قاعده اصلاحطلبان در این باره چیست؟