گروه فرهنگ و هنر مشرق - امیرعلی سلیمانی شاعر جوانی است که تاکنون بیش از ۱۰ اثر از او در حوزههای مختلف شعر، ترجمه، تصحیح و گردآوری به چاپ رسیده و بهرغم جوانیاش میزبانی و مدیریت جلسات شعر را به عهده داشته است، فضای شعر کشور را خوب رصد کرده و به نقصانهای این حوزه اشراف دارد. یکی از دغدغههای مهم اهالی شعر، مساله چاپ و پخش کتاب است. سلیمانی کمتر از یک سال است که با کمک دوستان شاعرش، انتشارات «نزدیکتر» را ثبت و راهاندازی کرده است و در نمایشگاه کتاب با بیش از 60 عنوان کتاب شعر حاضر بود. با امیرعلی سلیمانی درباره نشر تخصصی شعر گفتوگو کردیم.
«نزدیکتر» چگونه شکل گرفت و چطور احساس نیاز کردید به اینکه انتشارات بزنید؟
برای حوزه تخصصی مثل شعر، این تعداد انتشارات موجود، بسیار کم است. اگر 10 انتشارات شعر دیگر هم باشد، به شرط اینکه با کیفیت کار کنند باز هم کافی نیست. وقتی به جمعبندی رسیدم که میتوانم این واحد را راهاندازی کنم با دوستانم مطرح کردم. دوستانی که بهنوعی همه با فضای شعر درگیر بودند و به این نتیجه رسیدیم که گروهی این کار را انجام دهیم و درخواست دادیم و رفتهرفته کار پیش رفت و مجوز گرفتیم و از مرداد سال 96 کار را به صورت جدی شروع کردیم.
بیشتر به این دلیل بود که این تعداد انتشارات موجود کم است و افقی را ترسیم کردید که بهعنوان یک انتشارات باکیفیت کار را ارائه دهد و به آنها اضافه شود، نه آنکه محدودیت این انتشاراتهای موجود شما را به این سمت ببرد.
نه، فکر میکنم خلأهای بسیار زیادی در این عرصه وجود دارد. به ایدههای خلاقانهتری ناشران موفق توجه کردند، باقی ناشران متوسط به همان مصلحتهای کلی بسنده و سعی کردند مسیر دیگران را در پیش بگیرند، درحالیکه در این حوزهها میتوان به کرات هم از لحاظ فرمی و هم محتوایی نوآوری کرد. ما هم روز اولی که به آن فکر میکردیم شاید خیلی هدفهای مشخصی نداشتیم ولی میخواستیم مسیرهایی را برویم که دیگران نرفتهاند، چون اسم نشرهایی که آوردید غالبا ناشران باسابقهای هستند که آزمون و خطاهای بسیاری هم داشتهاند و من شخصا با این ناشران ادبیات سالها، هم در مقام مولف و هم کارشناس و ویراستار کار کرده بودم و تجارب گذشته به من کمک کرد که حداقل خطاهایم را در این مسیر کمتر کنم و امیدواریم که کمتر هم شود.
یعنی به نظر وجه ممیزه نزدیکتر با سایر انتشاراتها چه میتوانست باشد؟
ما هنوز راه زیادی نرفتهایم که بخواهیم وجه ممیزه مشخصی پیدا کنیم، غالب شاعران خوبی که در شهرستانها کتاب چاپ میکنند، پشت در بسته میمانند. اگر با نشرهای شهرهای خودشان کار کنند، کتابشان دیده نمیشود. در همه شهرستانها ناشرانی وجود دارند که بعضا صلاحیت کار در فضای عمومی را ندارند، چه برسد به تخصصی. چون به مراکز پخش وصل نیستند و حملونقل کتابها در آنجا دشوار است. نکته دوم، آن شاعرانی که میخواستند به ناشران تهران مراجعه کنند، غالبا نگاه درستی به هنرشان نمیشود، چون مشهور نیستند. یعنی بهرغم مشروعیت ادبی، به دلیل عدم وجود مشهوریت رسانهای، به سختی کتاب آنها چاپ میشود. من در این سالها متوجه شدم که فضا درمورد چاپ کتاب شعر کاملا عوض شده است؛ ما امسال به شعر شاعران شهرستان توجه ویژه داشتهایم. امسال با مولفانی کار کردم که غالبا شهرستانی هستند و بهعنوان شاعران خوب آنها را میشناختم. این افراد یا کتاب چاپ نکرده بودند یا اگر چاپ کرده بودند، دیدگاه خیلی روشنی در مورد انتشارات نداشتند و برخورد شایسته و مناسبی با آنها نشده بود. شاعر خودبهخود خودش را مقایسه میکند. مثلا شاعر شهرستانی، خودش را با آن مولفی که در تهران ساکن است، مقایسه میکند و میبیند که در فضای مجازی موفق است و شعرش چیزی کمتر از آن شاعر تهرانی ندارد؛ پس چه چیزی باعث میشود ناشران برخورد دوگانهای با شاعران داشته باشند؟ تلاش کردم در انتشارات «نزدیکتر» این نگاه یکسان به شاعران شکل بگیرد و غالب کتابهای پرفروش ما شاعرانی بودند که یا اولین کتابشان بود یا اگر کتابهایی چاپ کرده بودند، به آن صورت دیده نشده بودند و امسال هم جدیتر این کار را ادامه میدهیم. اگر من شعر خوب معرفی و چاپ کنم، مخاطب هم به من اعتماد میکند و هم به کتابهایی که چاپ میکنم.
در خصوص بحث قراردادهایتان، شما در ابتدا پولی از شاعر دریافت نمیکنید؟
شکل کار ما تمام و کمال بسته به نظر شورای کارشناسی نشر است، این شورا در مورد مجموعهها نظر میدهد که در درجه اول شایستگی چاپ دارد یا نه؟ امسال خیلی از مجموعه شعرها رد شد با اینکه سال اول کارمان بود. در بعضی اوقات ما به مولف مراجعه میکنیم. بهطور مثال امسال برای بیشتر از 50 درصد از آثاری که چاپ کردیم، ما به مولف پیشنهاد چاپ دادیم و آن مولف در موقعیتی قرار داشت که غالبا از مراجعه ما استقبال میکرد. ما هم مانند مجموعههای دیگر خطاهایی هم از جنبه کیفی و هم از جنبه محتوایی داشتیم ولی تمام تلاشمان را کردیم برای شعر و مولف، حرمت قائل باشیم.
کار انتشارات همین است، خوانندگان به انتشارات اعتماد میکنند که چه کتاب تازهای دارند و کار خوب میخواهند، بعضا در انتشارات بزرگ این اتفاق نمیافتد و شعر شاعران گمنام را چاپ نمیکنند. فکر میکنید این به چه دلیل است؟
بحث دیگر اینکه باید کارشناس متخصصی برای ترانه انتخاب میکردیم و با توجه به کمبود آثار در این حوزه، اولویت کا را شعر آزاد و شعر کلاسیک گذاشتیم، مجموعه ترانه از لحاظ محتوایی اولویت چاپ ندارد هم در نگاه مولف و هم ناشر، چون محل عرضه اصلی ترانه در موسیقی است. البته گاهی پیش میآید که ترانهسرایی که کارهای شاخصی در حوزه موسیقی دارد متن ترانهها را منتشر میکند که این اتفاق مبارکی است، البته بحث ترانه و شعر محاوره تا حدود زیادی جدا از هم است، شعر محاوره متنی قابل دفاع از لحاظ مکتوب است که بدون نیاز به موسیقی اثر کاملی محسوب میشود، در سالهای اخیر رشد چشمگیری هم داشته و قطعا اگر مجموعه خوبی از شعر محاوره به دست ما برسد منتشر میکنیم. ولی در حوزه شعر آزاد و کلاسیک در هر بخش کارشناسان تخصصی داریم که نامشان رسانهای نمیشود، نمیخواهیم ارتباطهای مستقیم بین آنها برقرار شود. تیم کارشناسی ما از اساتید هستند ولی معرفی نمیشوند تا اگر مجموعهای خارج از تعارفات و معذوریتهایی به دست ما رسید بررسی شود. نکته دیگر این است که تیراژ امسالمان فقط 500 و 700 نسخه بود، به غیر از یک یا دو کتاب که 1000 نسخهای بودند. واقعیت ظرفیت کتاب شعر آن هم شعر جوان در کشور ما امروز همین است. وضعیت فروش کتابهای شعر در کشور ما مشخص است، تیراژهای خیلی بالاتر ممکن است در ظاهر جذابتر به نظر برسد و نشاندهنده اقبال به کتاب باشد، اما در باطن نشان از عدم صداقت ناشر با مولف و مخاطب دارد. من فکر میکنم این شکل آمار دادن درمورد تیراژهای کتاب شعر، در فضای موجود با توجه به مخاطبان شعر، توجیهپذیر نیست، البته این درخصوص برخی مولفان که آثارشان پرفروش هستند، استثناست.
بیشتر در حوزه ترانه هم این مساله مشهود است. کتابی که 20 هزار نسخه از آن فروش میرود ولی همچنان در چاپ اول مانده است.
جایی خواندهام که چندین هزار پروانه نشر فقط در تهران وجود دارد. اگر نصف یا یکچهارم این ناشران هم کار کنند، با هزاران انبار مواجه هستیم. این انبارها ممکن است از یک تا n کتاب در آن باشد. به چه صورت میشود نظارتی بر شمارگان کتاب انجام داد؟ این مسالهای است که واقعا راهحل مشخصی ندارد. ولی این موضوع به همه ضربه میزند، حتی به ناشر هم ضربه میزند. ناشران بزرگ ما غالبا صادقانه برخورد میکنند و ثمرات صداقتشان را میبینند. آنها قشر آگاهی هستند که ممکن است مصاحبه نکنند، شایعهپراکنی نکنند، ولی من خودم را جزء آن قشر آگاه میدانستم، قبل از اینکه نشر بزنم. یعنی اگر من یک کتابی را در کتابفروشی میدیدم که چاپ چهارم است، با اسم شاعر و اسم ناشر و شمارگانی که نوشته شده حدس میزدم که آیا این کتاب واقعا چاپ چهارم است؟ بعضا دیده میشود مولفی حقالتالیف بالایی از یک ناشر گرفته و ناشر برای اینکه سود بیشتری از کتاب ببرد، ممکن است به جای 1000 نسخه، 2000 نسخه بزند؛ واقعا این صرف نظر از بحثهای اخلاقی و شرعیاش، خودبه خود نگاه را به ناشر عوض میکند. ناشران کوچکی داشتیم و به علت اینکه با مولف درست برخورد و صادقانه رفتار نکردند، پس زده شدند و کنار رفتند. این عدم صداقت ممکن است در کوتاهمدت مزایایی را برای ناشر به همراه داشته باشد اما در بلندمدت قطعا صدمه میزند چون همیشه خواص هستند که یک مسالهای را نقل میکنند. ممکن است عوام به شمارگان یک کتاب نگاه نکنند، ولی آن خواص ما را قضاوت میکنند و خیلی چیزها را میفهمند.
این عدم صداقت خیلی صدمه میزند. ما امسال دیدیم ظرفیت ما این مقدار است، اگر مولف برای روز اول روبهروی من نشست، من همهچیز را به او میگویم که کتاب تو 500 نسخه تیراژ است. او در تصورات درست و غلط خودش فکر میکرد که شمارگان کتابش 500 نسخه زده شود، زشت است؛ وقتی در کتاب دوستانش 1000 تا شمارگان خورده است و میگفت نمیشود 1000 نسخه را پشت جلد بنویسی؟ به جرات میگویم بیشتر از 30 مولف این سوال را از من کردهاند که نمیشود 1000 بنویسی ولی 500 تا چاپ کنی؟
بهطور مثال سوره مهر غالب کتابهایش را 2500 نسخه میزد، خودم با آن کار کرده بودم. یک مجموعه شعر سال 91 با سوره چاپ کردم. امسال مشاهده کردم که 1250 تا شده، من آن 2500 نسخه را باور داشتم، به خاطر اینکه سوره یک نشر دولتی است و دسترسی مناسبی به پخش دارد و در همه شهرها کتابفروشی دارد و از شکلی هم که کتابها فروش میرفت، میدیدیم. امسال سوره مهر که یک نشر دولتی است و خیلی آزادیهای بیشتری نسبت به نشر خصوصی دارد، شمارگان را به 1250 میرساند، یعنی سوره هم درک کرده که باید تیراژ را در شعر پایین بیاورد. ناشری که یک کتابی از شاعر جوان چاپ میکند و تیراژ آن را 10000 نسخه مینویسد، واقعا توجیه فروش غیرقابل درکی دارد.
در حوزه شعر آیا پخش کننده انحصاری وجود دارد؟
چند تا مرکز پخش معتبر در این حوزه وجود دارند. یکسری از پخشها در ادبیات ویژه کار میکنند.
آیا بین اقبال ناشران به چاپ اثر یک شاعر با جوایزی که او در جشنوارهها گرفته نسبتی هست؟ اصلا جشنوارهها و جوایز اثری روی انتخاب ناشر و مخاطب دارند یا حتی یک گام عقبتر بیاییم؛ آیا جوایز ادبی اعتباری دارند؟
به نظر من 90 درصد جوایز ما توسط ارگانهای بیربط داده میشود. باید بپذیریم که بعد از یک مدت، یکسری شاعر جوان داریم که اینها ذهنشان تربیت میشود و بعد از یک مدت سفارشپذیر میشوند و از عهده سفارشها برنمیآیند. به نظرم کسی باید سفارشی بنویسد که در جای جدیتری قبلا محک خورده باشد. شعر برای خلوت یک انسان است حالا وقتی که در آن خلوت مهارت را به دست آورد، اگر یک روز سفارشی هم نوشت دمش گرم. جایی میخواندم در سال 94 بیشتر از 200 کنگره ملی داشتیم، یعنی دو روزی یک جشنواره ملی شعر برگزار شده است. و این موضوع فقط در حوزه شعر بود و در حوزههای دیگر نگاه نکردم. ما هر روز یک جشنواره شعر در کشور داریم. حتی بیربطترین ادارات کنگره شعر برگزار میکنند. ماه محرم که میشود شما میبینید که 18 کنگره شعر عاشورایی در شعر توسط نهادهای مختلف برگزار میشود. بعد آنجایی که برگزاری متولی جایزه ادبی است، کنار ایستاده است. این آفت جوایز ادبی است. شاعری میآید و ادعا میکند که نفر اول ایران است. تو نفر اول ایرانی؟! من جز چند تا جایزه که به راستی این جوایز، همه شاعرها ایمان داشتند، باقی جوایز را جوایزی میدانم که شاعر جوان را گرفتار توهم میکند، درحالیکه اگر در آن جایزه و جشنواره ریز شوید، متوجه مشکلات آن میشوید.
خوب است چند مورد جوایز معتبر و راهگشا را هم نام ببرید.
جایزه شعر محمدعلی بهمنی و جایزه شعر جوان بندرعباس در جوایز دولتی، جوایز خوبی بود و چهرههایی که معرفی میکردند بعدها شاعران مطرحی شدند. جایزه اردیبهشت شاعران، جایزه خوبی بود، همچنین جایزه کتاب سال شعر جوان که بعدا جایزه قیصر امینپور نام گرفت و امسال هم بعد از هفت، هشت سال برگزار شد. اگر این جوایز باقی میماندند و به همان قوت ادامه میدادند، اعتمادها به جوایز دولتی آنقدر کم نمیشد. من آدمی هستم که مشکلی با جوایز دولتی ندارم و معتقدم دولت باید در جای درست سرمایهگذاری کند ولی بپذیریم که گروه زیادی اعتماد ندارند و از عرصه کنار رفتند. همین خالی بودن عرصه، باعث میشود برای عدهای که محق معرفی شدن نیستند به توهم میافتند که خیلی شاعر هستند! در جوایز خصوصی هم ما جایزههای شاخصی داریم؛ مثل خبرنگاران، کارنامه و... . امیدوارم شرایطی فراهم شود که این جوایز استمرار پیدا کنند و جوایزی هم که به علت مشکلات منحل شدند از نو شروع به کار کنند. نکته دیگر در انجمنها این است که ما اگر این همه انجمن ادبی نداشتیم، اینقدر نیاز به شاعر هم نداشتیم. اینقدر انجمن شعر زیاد است که مسئول جلسه که در صلاحیت جلسهداریاش تردیدهای جدی هم هست 70 تا اسم در پوستر گذاشته و یک سالنی را که ظرفیت 50 نفر یا نهایتا 100 نفر دارد هم در اختیار گرفته است. باید به این مدیر عزیز گفت اگر همین اسمهایی که نوشتی بیایند، سالن پر میشود. پس مخاطب کجا بنشیند؟ ما رسیدهایم به جایی که در انجمنها به یک شاعر زنگ میزنند و میگویند که اسمت را در پوستر میزنیم فقط برای اینکه حضور داشته باشد؛ غافل از اینکه شاعر خوب خودش را در لیست 70 نفره قرار نمیدهد. همینها اعتبار اسم و پوستر و عناوین و القابی مثل مسئول و استاد را زیر سوال میبرد. حالا یکسری آدم چیزهایی که گفتهاند و سرهم کردهاند میآیند در جلسه و پوستر جلسه را پخش میکنند که من در فلانجا حضور داشتم و در فلان کانون. این توهم ناشی از اشتباه بعضیهاست. جلسات زمانی رکن اصلی در پویایی فضای ادبی بود، در هر انجمنی که میرفتی دستکم چند چهره شاخص وجود داشتند که حرفشان قابل استفاده بود، امروز گروهی دور هم مینشینند و در بهترین حالت دوستانه با هم شعر میخوانند و بدون حرف و حدیثی خداحافظی میکنند تا هفته بعد. در این وضعیت قابل درک است که شاعران به جلسات بیاعتماد شوند و کمکم جلسات از حضور شاعران جدی خالی شود.
چاپ گزیده اشعار کلاسیک از صائب و بیدل و دیگران در برنامه انتشاراتتان هست؟
نشرها سمت آن نمیروند. به خاطر اینکه فروش این کتابها زیاد نیست؛ گرچه کتابهایی بسیار مفید و برای فضای ادبی بسیار ضروری هستند، سنتهای شعری ما هستند. از حیث تجاری، نگاه کردن به این کتابها ضرر است. البته ما ایدههایی برای امسال داریم، اگر بتوانیم انجام بدهیم. اولا که میخواهیم قیمت کتابهایمان را پایین بیاوریم و کاغذ را قطع کوچک کنیم، چه اصراری است که همه ناشرها در ایران، شعر را با قطع رقعی بزنند. اینقدر با قطع رقعی در شعر ایران کتاب چاپ شده که یک عده فکر میکنند این قطع شعر است. تصمیم داریم امسال یکسری داستان هم چاپ کنیم، ولی در درجه مهمتر میخواهیم قیمت کتابهایمان را اصلاح کنیم. در حال حاضر قیمت کتابهایمان به نسبت بازار بالا نیست. حساب کردم اگر قطعهایمان را خشتی کنیم، کتابهای جمعوجور و دوستداشتنیتری خواهیم داشت.
در کتابهای نظریه در حوزه شعر فارسی به شدت فقر داریم. برنامهای در زمینه آموزشهای ادبی ندارید؟
به جهت انتشار کتابهای آموزشی در حوزه شعر فارسی، بهشدت فقیر هستیم. فقط در حد نظریاتی که از آن طرف آمده است. در حالی که اگر در این حوزه شاعران داخلی ورود کنند استقبال میشود. مثلا کتاب «روزنه» آقای کاظمی، با اینکه کتاب سادهای است و خیلی سطحهای بالاتر را تعمدا نشانه نگرفته، برای مخاطبان آموزش شعر بسیار کتاب مفیدی است. کتابهای خوب آموزشی انگشتشمار هستند. یکسری هم که به حوزه آموزش و مباحث نظری شعر ورود جدی داشتند نشرهای دوستداشتنی من هستند. به خاطر اینکه کتابهایی که اینها چاپ میکنند، واقعا گنج هستند. اینها چیزی را از خاک درمیآورند و بعضی از نشرهای دانشگاهی که خیلی موفق هستند؛ در بخش تصحیح خیلی موفق هستند؛ در نسخهشناسی موفق هستند؛ همینطور در شناختنامهها. چیزهایی که ما نداریم. ما شناختنامه نداریم یعنی یک مصاحبه با منزوی دو، سه سال پیش چاپ شد، من 200 جا دیدم که مصاحبه رجوع شده است یعنی اینقدر کم است. باز دم آقای اسماعیلی اراضی گرم که جمعوجورش کرد. اوضاع اگر به همین منوال پیش برود و همه چیز بشود متن امروز، گنجینههای غنی گذشته را از دست خواهیم داد. باید قدردان معدود ناشرانی باشیم که رسالت خود را حفظ کردهاند.
نامه آقای منزوی به آقای میرشکاک، چقدر جذاب است یا مثلا مولانا مکتوباتش چقدر جذاب است.
من میگویم وقتی که درمورد ادبیات صحبت میکنیم، درمورد همه اینها حرف میزنیم. بعضیها فکر میکنند که ادبیات یعنی فقط شعر و داستان؛ درحالیکه ادبیات یک مجموعه است که در آن روابط هم مهم است، روابط آدمها با هم. اینکه چه تاثیراتی یک متن بر مخاطب دارد. چه تاثیراتی شاعران بر هم میگذارند؛ چه تاثیری حکومت بر شاعر میگذارد؛ چه تاثیری شاعر بر حکومت میگذارد. ادبیات مجموعهای از شناختن اینهاست، نهفقط متن آفریدهشده توسط شاعران. متاسفانه خیلی از اولویتهای ما در این سالها تغییرکرده است. وقتی به نشر میرسیم، میبینیم که ناشر به صورت جزئی نمیتواند کار بزرگی کند. من واقعا به این چند تا ناشری که در حوزه شعر ما کار میکنند، احترام میگذارم. مساله همین است که چند تا از ناشرها نشان دادند که میتوانند برای بازار تعیینتکلیف کنند. اصلش اتفاق خوبی است و حالا اینکه به بیراهه برود را کاری ندارم. اما مشکلی که داریم مساله توزیع و پخش آثار است. لازم است که پخشکنندهای داشته باشیم که انقلابی در حوزه شعر انجام دهد تا شعر به دست اهل شعر خوب برسد. دوستان به جای اینکه بیایند به سمت نشر، بهتر است به سمت پخش مجموعه آثار بروند. اینجا خلایی که داریم عین سینماست.
مسالهای که چند سالی است بهخصوص در فضای مجازی مطرح میشود، بحث درمورد شاعران دولتی و سفارشی کار است. کمی هم در این مورد صحبت کنید. چقدر قائل به این شکل دستهبندی هستید و آیا این دوگانه شاعر دولتی و مستقل در فضای ادبی امروز ما وجود دارد؟
افرادی، امروز پرچم آزادیخواهی در ادبیات دستشان گرفتهاند که از قضا بیشترین استفادهها را از شعر دولتی کردهاند. این مسالهای است که خیلیها را رنج میدهد. ما مخاطب عام را با یکسری شعار فریب میدهیم. مثلا میگوییم بیایید به جریانهای فلان و فلان نه بگوییم؛ نه به جشنوارههای ادبی؛ نه به حوزه هنری و... بعد آن آدمی که مرجع صادر کردن این شعارهاست را میبینی که چگونه برخلاف اظهارات خودش عمل میکند. کاش میشد این مساله را به قشر نوجوان فهماند، چون آن جامعه برای من مهم است. آن جامعهای که اشرافی در شخصیتها ندارد و امروز به گفته آن آدم بسنده میکند. ما یکسری آدمهای بیانصاف داریم، خودشان استفاده میکنند، ولی وقتی به جایگاهی میرسند که باید بقیه صدایشان را بشنوند، یک چیز دیگر میگویند. این میکروفن را چه کسی برایت درست کرده که امروز بتوانی با مردم حرف بزنی؟
آدمهایی هستند که در فضاهای خصوصی، رفتارهای خصوصی میکنند و در فضاهای دولتی، رفتارهای دولتی و فکر میکنند هیچکس نیست این دو تا رفتار را با هم تطبیق دهد. این مساله خیلی به جوانان ما صدمه میزند. این پستهایی که در اینستاگرام میبینید؛ دختر و پسرهای 16 ساله شاعرنما، به نفع و به ضرر فلانی میزنند. من میگویم اگر آقای فلانی دولتی است، بیشمار آدم دولتی هم وجود دارند که فقط در آن سمت قرار نگرفتند، اصلا دولت و شاعر با هم تعامل دارند. من با هنر سفارشی هیچ مشکل ندارم به شرطی که این سفارش درست تخصیص داده شود. من معتقدم این کارهای سفارشی، کارهای ناگزیرند. الان اگر یک شرکت پشمکسازی به من سفارش شعر بدهد، اگر شرایط مالیاش را مناسب ببینم، برایش شعر مینویسم. همانطوری که دوستان ترانهسرا در تبلیغات تلویزیونی مینویسند. خیلی هم خوب مینویسند. چه ایرادی دارد؟ من نمیدانم که فلان بازیگر میشود سفیر یک شرکت، فیلم سفارشی بازی میکند، در جشنواره فجر هم جایزه میگیرد دولتی نیست ولی شاعر بدبخت، رفته انجمن، شده دولتی. اینها به خاطر فقر آگاهی و فقر منابع در شعر است.
*فرهیختگان