مشرق-- چرا بخشي از جامعه نخبگي كشور در سال 88 در فهم مسائل داخلي و خارجي از مردم عقب ماندند و به بيراهه رفتند؟ درك اين مسئله براي پيشبيني حوادث آينده و نيز شناخت صحيح تحولات مربوط به گذشته مهم است. آنچه در زير ميآيد كند و كاوي در چرايي رويكرد برخي از افراد در جامعه نخبگي كشور است.
1ـ اشتباه در تحليل
برخي فكر ميكردند موضوع اصلي حوادث ناگواري كه امنيت مردم و انقلاب را مورد تهديد قرار داده است، رقابت بين احمدينژاد و موسوي است. حال آنكه نوع رخدادها و رويكردهاي طرفين، خلاف آن را نشان ميداد. اگر يك مقدار هوشمندي و بصيرت در ميان اين دسته از نخبگان وجود داشت به خوبي ميفهميدند كه دشمن بر رقابت ياد شده يك پروژه سنگين براي براندازي اصل نظام سوار كرده است. شماري از نخبگان نميخواستند خود را از اشتباه در اين تحليل رها كنند و هنوز هم رها نكردهاند. آنها با ناديده گرفتن واقعيتهاي انكار ناپذير هنوز هم به بيراهه رفتن خود اصرار دارند. مردم در 9 دي 88 با فريادهاي آگاهيبخش خود سعي كردند آنها را از خواب بيدار كنند. اما دير شده بود چون كسي كه خود را به خواب ميزند هرگز نميشود بيدار كرد. اما بخشي از آنها كه خواب بودند با اين فريادها از خواب بيدار شدند و به مردم پيوستند.
2ـ غفلت از انقلاب مخملي
شماري از نخبگان موضوع اخلال و دخالت خارجي در رقابتها را تحت پوشش انقلاب مخملي «توهم توطئه» معنا كردند. آنها معتقد بودند عامل بيروني در ناآراميها وجود ندارد و هرچه هست استعداد طرفين به نسبت تشديد رقابتها موجد بحران شده است. اين جماعت برنامه بيبيسي و راديو آمريكا و منافقين و ضد انقلاب در خارج و شبكه جهنمي رسانهاي غرب را در خطدهي و آتش بياري معركه ناديده ميگيرند. حتي دستگيري شماري از اعضاي سفارتخانهها در اردوكشي خياباني را منكر هستند. همين انكار آنها را به بيراهه برد و اصرار دارند اين بيراهگي را ادامه دهند.
3ـ مسموميت در تغذيه فكر سياسي
همين دسته از نخبگان از مسيري مشكوك مورد تغذيه اطلاعاتي و ارتباطي دشمن قرار ميگرفتند به طوري كه همگي تحليل يكسان از رخدادها داشتند. اين تغذيه منطبق بر طراحي پيام در اردوگاه رسانهاي دشمن بود. اينها بي آنكه خود بدانند درست همان عملي را انجام ميدادند كه دشمن ميخواست. دشمن هم طوري پيامهاي خود را به آنان منتقل ميكرد كه فكر كنند كه خود به طور طبيعي به اين تحليل رسيدهاند.
آنها مسير رسيدن به اخبار و تحليلها را كنترل نميكردند حال آنكه اين مسيرها مسموم بود و برخي از طريق فرزندان، دوستان و آشنايان مطمئن به اين اخبار و تحليلها دسترسي پيدا ميكردند.
اخيراً اخباري به دست آمده، كه نشان ميدهد آنها نسبت به اخبار و تحليلهايي كه در معرض آن قرار ميگرفتند، ترديد كردهاند به طوري كه اين اخبار و تحليلها فهمي را توليد ميكرد كه به طور طبيعي در برابر نظام و مردم و انقلاب بايستند.
آنها اخيراً فهميدهاند حجم تهديدات عليه انقلاب و نظام و اهانت به مقدسات كه نتيجه طبيعي غفلت آنها از جنگ نرم دشمن و نيز اشتباه تحليل آنها بوده چيزي نيست كه بشود ماستمالي كرد و مردم به راحتي از آن بگذرند لذا به فكر مختومه كردن پرونده انتخابات سال 88 برآمدند.
پيشنهاد حجتالاسلام و المسلمين خوئينيها دبير كل مجمع روحانيون مبارز مبني بر كوتاه آمدن حاكميت و مردم از يك سو و معترضان به نتايج انتخابات از سوي ديگر ناشي از چنين فهمي است.
اين پيشنهاد به 3 دليل نه معقول است و نه عملي:
الف) مردم در آشوبهاي سال 88 خسارات زيادي ديدند كه هنوز جبران نشده است. انقلاب و نظام مورد تهديدات امنيتي دشمن قرار گرفت و اقتدار ملي زير سئوال رفت. به امام و رهبري نظام توهين شد به مقدسات مردم و شعائر الهي در روز عاشورا اهانت شد. حاكميت نميتواند به نمايندگي از مردم، نظام، امام و... از اين موضوع عبور كند و همه اين فجايع را ناديده بگيرد.
ب) آقاي خوئينيها هم نماينده جريان معترض نيست. كسي براي او در اردوگاه دشمن تره خرد نميكند. ارزش او و دوستانش در اين اردوگاه فقط به اندازهاي است كه در خط نفاق، الحاد و كفر در جهت براندازي گام بر دارند. اگر ذرهاي از اين خط عدول كند، او و دوستانش را بيرحمانه بايكوت ميكنند.
ج) اگر در ناآراميهاي سال 88 به معترضين هم ظلم شده باشد به چه دليل بايد از آن گذشت. اگر ذرهاي به كسي ظلم شده بايد رسيدگي كرد كما اينكه مقام معظم رهبري در جريان كهريزك به طور جدي پاي آن ايستاد و
خطا كاران را مجازات كرد.
سئوال اين است كه با پيشنهاد آقاي موسوي خوئينيها چه بايد كرد؟
پاسخ اين است كه اصلاحطلبان با عبور از خطوط قرمز نظام تمام پلها را پشت سر خود خراب كردهاند. بايد بر گردند و اين پلها را دوباره احياء كنند.
اصلاحطلبان سه بار از اين مرحله عبور كردند؛
1ـ بار اول در پديداري فتنه 18 تير سال 78
2ـ بار دوم در جريان تحصن در مجلس ششم
3ـ بار سوم با خلق فتنه 88 و عبور از همه خطوط قرمز نظام و اعلام جنگ با مردم و انقلاب
اكنون اصلاحطلبان درست در خيمه دشمن عليه مردم عمل ميكنند. اخبار فعاليتها و بيمهريهاي آنان به مردم را هر روز در رسانههاي دشمن ميخوانيم.
اگر روزي رسد كه اين كمكرساني به دشمن در عرصه رسانه خاتمه يابد و دشمن شروع كند به بدگويي از اصلاحطلبان، آن روز را روز بازگشت آنان به اردوگاه مردم و انقلاب ميشود تلقي كرد.
اما تا وقتي كه اصلاحطلبان بر طبل بيمهري با مردم و نظام ميكوبند پاسخ همان است كه مردم در 9 دي به آنان دادند. مردم به كسي كه از خطوط قرمز نظام عبور كند و خود را تسليم دشمن كند امان نميدهند.