به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، دانشجوی پاسدار شهید «احسان الله قاسمیه» در سال ۱۳۳۶ در کاشان چشم به جهان گشود. وی با آغاز عملیات بیتالمقدس به همراه شهید «احمد ملاسلیمانی» و شهید «اکبر شیرازی» عازم جنوب شد و در مرحله سوم عملیات بیتالمقدس در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ در سن ۲۴ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است در ادامه میخوانید:
«بسمه تعالی
المَوتُ فی حَیاتِکُم مَقهورین وَ الحَیاةُ فی مَوتِکم قاهِرین
درود بر امام عزیز و سلام به شهدای خونینکفن انقلاب و درود به امت مسلمان و مبارز ایران و دوستان و همرزمان پاسدارم و خانواده عزیزم برایم دعا کنید تا شهادتم مورد اجابت خداوند قرار گیرد تا در روز حساب و میزان در برابر خداوند و رسولش سربلند باشم.
برایم دعا کنید که میدان رزم رفته باشم بخاطر رضای خداوند از مجروح شدن و معلول شدن نهراسیده باشم که نسبت به امانت خداوند امین باشم شهادت را طلبیده باشم.
برای تقّربالهی و ضمانتی برای بخشش گناهان و جهاد اصغر نه برای فرار از جهاد اکبر و این راه را با شناخت و رضایت کامل و دادن چند قطره خون بیارزشم پیمودم. پروردگارا از من بپذیر پیام من را بعنوان یک پاسدار شهید که خونش را داد تا پیام خونبارش بر دل شما امت مسلمان بنشیند این است که تداوم انقلاب اسلامی بستگی به صدور آن به همه جهان دارد انقلاب نکردیم که فقط استقلال و آزادی کشورمان را بدست آوریم.
ما برای نجات بشرّیت از جهل و گمراهی برای نجات مظلومان از ظالمان برای نجات مستضعفین از مستکبرین و برای حاکم کردن خون خدا در تمام جهان قیام کردیم و ادامه این قیام نیاز به خون دارد نکند نسبت به سرنوشت خلق خدا بیتفاوت باشید و ظلم ظالمان را بر مظلومان تماشا کنیم ما در اسلام تماشاچی نداریم همه مسلمانان به هر نحوی باید در صحنه نبرد بین حق و باطل در تمامی زمین خدا شرکت کنند وگرنه خود نیز باطلند.
پدر بزرگوارم و مادر عزیز و بهتر از جانم میدانم که مرگ فرزند جوان برای پدر و مادر دردناک است. میدانم که با شنیدن شهادتم قلبتان دردمند و غمناک است.
اما ای پدر و مادر، من یک پاسدار بودم و به مرحله از رشد و شناخت رسیده بودم که دریابم که من متعلق به پدر و مادر نیستم، من متعلق به خودم هم نیستم بلکه من متعلق به خدا هستم. إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ؛ و من از شما میخواهم پدر و مادر یک پاسدار شهید باشید تا یک فرزند شهید، چرا که رسالت یک پاسدار در رابطه با انقلاب الهیاش است و رسالت یک فرزند در رابطه با پدر و مادرش و اگر نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم شاید بخاطر این بود که خواستم پاسدار خوبی باشم. اگرچه یک پاسدار خوب فرزند خوب یک امّت مسلمان است.
در آخرین کلام از شما میخواهم آنچه مشقّت و زحمت برای من متحمّل شدهاید برمن حلال کنید و اگر احیاناً تندی و بیحرمتی بیاطاعتی از من دیدهاید بر جهالت من ببخشید، همین طور خواهران و برادران عزیزم و دولت بهتر از جانم ابوالفضل و همرزمان پاسدارم که امیدوارم راهتان فیسبیلالله باشد.
والسلام
توجه
یک مقدار پولی که از حقوق پاسداریم مانده جهت روزههای قضائی بین فقرا تقسیم کنید.
دو تا کلت کوچکم را همراه با سجّاده و جانمازم و مهر و تسبیح و عبایم به ابوالفضل بدهید.
پیراهن سفیدی که خواهرم برای دامادی من کنار گذاشته است به یکی از پاسدارانی که با همسر یکی از شهیدان ازدواج میکند هدیه کنید.
اگر جسدی از من باقی ماند هرجا که مادرم گفت مرا خاک کنید.
احسان الله قاسمی»