به گزارش مشرق، امير سپهبد شهيد صياد شيرازي متولد سال 1323 در شهرستان درگز خراسان رضوي است. صياد شيرازي در سازماندهي نيروهاي انقلابي ارتش نقش به سزايي داشت و پس از پيروزي انقلاب در غائله سال 1358 ضد انقلاب در کردستان، به فرماندهي عمليات شمال غرب کشور برگزيده شد و در پاکسازي کردستان به همراه شهيد دکتر چمران نقش مهمي ايفا کرد. سمت هاي ديگر وي فرماندهي نيروي زميني ارتش، مسوول بازرسي ستاد کل نيرو هاي مسلح و جانشين ستاد کل نيروهاي مسلح است. سرانجام اين امير ارتش اسلام در سحرگاه 21 فروردين سال 1378 در مقابل ديدگان فرزندش توسط منافقين کور دل به شهادت رسيد.
آقازاده: مهدي صياد شيرازي متولد سال 1360 در تهران، پسر بزرگ شهيد صياد است. او داراي مدرک کارشناسي ارشد در رشته روابط بين الملل بوده و به گفته خودش از تحصيلات حوزوي نيز دور نمانده است. مهدي در حال حاضر مسوول گروه تحقيقي امير سپهبد شهيد صياد شيرازي را در مرکز مطالعات علوم و معارف جنگ به عهده دارد. در ذيل گفت و گو برنا با اين آقازاده شهيد صياد را مي خوانيم.
شهيد صياد چند فرزند داشت؟
4 فرزند، دو خواهر و دو برادر هستيم.
شهيد صياد به عنوان فردي نظامي در خانه چگونه رفتار مي کردند؟ مقداري در مورد رابطه خود و پدر در خانه توضيح دهيد.
رابطه بنده و ديگر فرزندان با پدر، کاملا صميمانه و جداي از رابطه پدر و فرزندي، حالات دوستي نيز بين ما برقرار بود. شهيد صياد در منزل وقت خود را تنظيم و سعي مي کرد وقت کمي که براي منزل داشت (به دليل مشغله هاي کاري) را به گونه اي با کيفيت کند، تا به نيازمندي هاي ما توجه شود. در درس ها به من کمک مي کرد، به خصوص در زبان و رياضي. پيشرفت فرزندان در همه زمينه ها علمي و معنوي برايش مهم بود. روحيه نظامي گري، که به هر حال افراد ارتشي دارند را به عنوان امر و نهي کردن، اصلا در خانه نداشت.
امير سپهبد صياد در چه رشته اي تحصيل کرده بودند؟
در دانشگاه امام علي( ع)، رشته مهندسي توپخانه تحصيل کرده بود. علاوه برآن از لحاظ درجات نظامي نيز تا سرلشگري پيش رفت، که با شهادت به درجه سپهبدي نايل آمد.
منصب ايشان در زمان شهادت چه بود؟
جانشين ستاد کل نيروهاي مسلح.
در عوالم کودکي و سن نوجواني، چه حسي نسبت به درجات نظامي پدر داشتي؟
از پيشرفت پدرم در مسايل نظامي و درجه خوشحال مي شدم، ولي مي ديدم که او بيشتر به دنبال درجات معنوي است. درجه نظامي را نيز دنبال مي کرد تا بتواند خدمت موثرتري انجام دهد.
با تو در مورد مغرور نشدن از اين درجه ها، صحبتي کرده بود؟
وقتي حکم سرلشگري را گرفتند به من گفتند: "الان خيلي بايد مراقب باشم. اين حکم مسووليت را سنگين تر کرده است، نبايدبه گونه اي خوشحال شوم که جلوي خدمت من را بگيرد."
مادرت چطور شهيد صياد را همراهي کرد؟ بالاخره پدرت از قبل انقلاب نظامي بود و در تمامي طول جنگ در صف اول جهاد، اين يعني زندگي کاملا نظامي داشت.
براي شنيدن جواب دقيق بايد از مادرم سوال کرد، ولي در آن برهه اي که شاهد اين فضا بودم؛ مي ديدم مادر و بابا چقدر به يکديگر علاقمند بودند و روابط صميمي داشتند. مادر در سختي ها همکار و همفکر بود، تا مشکلات براي پدر تسهيل شود.
رهبر فرزانه انقلاب در ديداري که با مادرم داشتند، به مادر ما فرمودند: "شما در تمام مجاهدت هاي شهيد صياد سهيم هستيد و جايگاه خوبي داريد."
خاطراتي از جديت امير شهيد صياد در کار و امور محوله وجود دارد. به عنوان پسر شهيد چقدر اين مورد را مي ديدي؟
حضرت آقا هميشه در مورد پدرم مي فرمايند که شهيد صياد در کارها جدي بود. فعال بود و در کارها نظم داشتند. به حقيقت تجلي شعار همت و کار مضاعف را مي شد در آن زمان، در او ديد. مي ديدم که چقدر با برنامه ريزي کارهاي خود را انجام مي دهد. اين نشان دهنده علاقه به پيگيري امور در پدرم بود. مي خواست خروجي کارش تميز و عالي باشد.
در برخورد با فرزندان نيز همين نظم را داشت؟
بعضي از خصوصيات نظامي پدر در برخورد با ما نيز لازم بود. به عنوان مثال، در روزهاي جمعه مي گفت: " روز تعطيل است، ولي براي همين روز نيز برنامه داشته باشيد. اگر مي خواهيد ورزش کنيد، بنويسيد ورزش يا اگر مي خواهيد نماز جمعه برويد، در برنامه بنويسيد نماز جمعه.
خودش تمايل داشت برنامه را کتبي يادداشت کند. هميشه ما را به برنامه ريزي توصيه مي کرد.
در خانه عصباني شده بود؟
عصبانيت سو از ايشان نديدم، ولي گاهي متناسب با رساندن پيام يا نصيحتي، از او نهيب و تندي مي ديديم. بالاخره در سن آن زمان بنده نياز بود، برخي حرف ها را با جديت گفت.
در مقابل اشتباهات دوران کودکي فرزندان چطور برخورد مي کرد؟
اهل گذشت بود. بيشتر ما را راهنمايي مي کرد و دوستانه تذکر مي داد. برخورد تند و بدي نداشت. خطاهاي ما را مي گفت، تا اصلاح و پلي شود، براي رشد ما. اين برخورد پدر ما را به سمت صحيح سوق مي داد.
درسي که از مسووليت هاي مهم در طول حيات امير صياد به عنوان فرزندش مي گيري، چه بود؟
شخصيت نظامي، اخلاق و ولايت مداري پدرم برايم درس بزرگي بود. مجاهدت، تلاش، رابطه عميق با خداوند، نماز شب هاي او و عشق و علاقه به امام زمان(عج)، مي تواند براي هر کسي درس باشد.
براي شناساندن چنين افرادي نياز به پژوهش و تحقيق است. البته خودم در پژوهشگاه مطالعات علوم و معارف جنگ، مسووليت همين کار را به عهده دارم. جمله مقام معظم رهبري در مورد شهيد صياد را تکرار مي کنم که فرمودند: "سرزمين هاي داغ خوزستان و گردنه هاي برافراشته کردستان، سالها شاهد آمادگي و فداکاري اين انسان پاک نهاد، مصمم و شجاع بوده و جبهه هاي دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خود گذشتگي او حفظ کرده است." اين صدها خاطره از همان مواردي است که مي شود بر روي آن توجه و تدبر کرد.
مسووليت تو در اين پژوهشگاه چيست؟
بنده مسووليت بخشي از اين مجموعه که مرتبط با شهيد صياد است، را به عهده دارم. در اينجا کارهاي فرهنگي درباره شهيد صياد و پيرامون مسايل جنگ و دفاع مقدس انجام مي شود. حرکتي نو است که اخيرا آغاز شده. زندگي نامه شهيد صياد را به صورت پايه اي و ريشه اي بررسي مي کنيم، تا اطلاعات مهم و لازم جمع آوري شود. کارهاي ديگري را نيز در مورد شهدا و فرماندهان دفاع مقدس آغاز کرديم.
هدف به وجود آمدن نظم در اطلاعات موجود از شهدا است. اميدواريم بتوانيم خدمتي کنيم و زمينه ساز ظهور حضرت بقيه الله(عج) باشيم.
آيا چنين گروه هاي تحقيقي، براي ديگر سرداران شهيد تشکيل شده؟
بله اين حرکت در حال انجام است. نمونه ديگري درباره شهيد حسن باقري و بنيادي راستاي تحقيق درباره شهيد چمران وجود دارد. بنده تا همين حد مطلع هستم. البته برنامه ريزي هاي خوبي انجام شده و در حال پيگيري است. اميدوارم براي تمامي شهدا و فرماندهان دفاع مقدس، چنين خدمات و کار گروهايي تشکيل شود. بايد بر روي اين ذخائر ارزشمند کار کرد.
به نظرت در زمينه معرفي شهداي جنگ، کم کاري صورت نگرفته؟
بي انصافي است اگر بگوئيم در اين زمينه کاري نشده. خدمات و مجاهدت هاي فراواني در حوزه شناساندن شهدا و فرماندهان صورت گرفته. کارهاي پژوهشي و فرهنگي بسياري نيز انجام شده. حقيقت اين است که به وضعيت مطلوب نرسيديم. در مسير قرار داريم. ابتداي راه نيستيم، انتهاي آن هم نيستيم. مي شود گفت در ميانه راهيم. نياز به تلاش، مجاهدت بيشتر و عنايات خداوند است، تا فتح چنين قله اي آسان شود و به نتيجه اي جامع و مانع برسيم. اين به همت مضاعف و کار مضاعف ما بستگي دارد. من به شخصه دوست دارم براي تمام ارزش ها و شهدا دفاع مقدس با تمام وجود کار کنم.
با اين مقدار هجمه و حمله از طرف دشمنان و غرب، مي توان گفت؛ در وضعيت متناسب با اين شرايط قرار داريم.
الان چه کارهايي در مورد شهيد صياد انجام شده؟
اين حرکتي که درباره شهيد امير صياد شروع شده کاري جديد است. قبل از اينکه کار را شروع کنم، علاقه مندي مردم جامعه را به شنيدن از شهيد، آرمان ها و ارزش هاي دفاع مقدس مي ديدم. اگر اين حس نياز نبود، شايد انگيزه من کمتر مي شد. جامعه، به ويژه قشر جوان علاقه مند شناختن شهدا هستند. اين مطلب را از خيلي افراد شنيدم. الحمدالله اين نشان دهنده عبث و بيهوده نبودن کار ما است. حرکت ما در ابعاد گوناگون اجتماعي، علمي و فرهنگي بسيار موثر بوده. بايد به گونه اي باشد که اين بودجه و زمان، خداي نکرده به هدر نرود. در کليات کار مجموعه در مقابل توطئه ها و تهديدها و در راستاي هدايت جوانان مثبت است.
تا به حال گزارشي از کار خود را به حضرت آقا نيز ارائه دادي؟
الحمدالله اين حرکت مورد تاييد ايشان است. گاهي به صورت مستقيم و غير مستقيم گزارشاتي را به اطلاع مقام معظم رهبري مي رسانيم. اميدوارم روزي بشود که گزارشي جامع، مانع و قوي را به همراه خدماتي که در اين حوزه انجام شده، تقديم ايشان کنم تا زمينه خشنودي رهبر فرزانه انقلاب فراهم شود. محور کارها حضرت آقا هستند. اميدوارم انتظارات را برآورده کنم.
آيا فکر مي کردي پدر شهيد شود؟
بله. اين حس هميشه همراهم بود. شور و حرارتي که در پدر مي ديدم، نشان مي داد که علاقه مند و عاشق رسيدن به شهادت است. ياد شهيدان در او هميشه زنده بود. شهادت براي پدرم افتخار بزرگي محسوب مي شد. مقام معظم رهبري در مورد امير سپهبد شهيد صياد فرمودند: "صياد شايسته شهادت بود". مواردي که مجروح مي شد و به منزل مي آمد. با همان سن کم متوجه مي شدم که مجددا با همان مجروحيت به جبهه باز مي گردد.
امير صياد جانباز هم بود؟
چيزي که خودش مي گفت و جراحات نشان مي داد حدود 70 درصد جانباز بود، ولي هيچ جا بيان نمي کرد.
مقداري در مورد نحوه شهادت شهيد توضيح بدهيد؟
صبح 21 فروردين سال 1378، صبح ساعت 6:30 به من گفت: " من ماشين را مي آورم بيرون، تو در پارکينگ را ببند و برادرت را خبر کن، تا در مسير محل کار شما را نيز به مدرسه برسانم." در همين فاصله که داشتم در پارکينگ را مي بستم، ديدم فردي ناشناس با لباس رفتگري نزديک ماشين شد و نامه اي را به پدر داد و او شروع به مطالعه نامه کرد. در همين فاصله با يک کلت کمري چند تير به سمت صورت امير صياد شليک و بلافاصله فرار کرد. آن زمان سن من خيلي کمتر بود و فکر کنيد تمام اين صحنه را ديدم. همسايه ها آمدند و پدرم را به بيمارستان رسانديم، که مشخص شد در همان لحظه ترور به شهادت رسيده اند.
براي خيلي ها عجيب است که چرا امير سپهبد صياد شيرازي محافظي نداشت؟ بالاخره جانشين ستاد کل نيروهاي مسلح بود.
به حقيقت شهيد صياد فردي خاکي و با مردم بسيار صميمي و راحت بود. مواردي که همراه او به ماموريت مي رفتم، برخي از مسوولان محل ماموريت پدر، مي خواستند تشريفاتي را فراهم کنند، به شدت مخالفت مي کرد. حتي در نماز جمعه اين امکان فراهم بود که در قسمت جلو بنشيند، ولي هميشه به همراه خانواده در بين مردم مي نشست. کيفيت شهادت او نشان دهنده اين مطلب است.
به عنوان فرزند شهيد فکر مي کني پدرت حق خود را به نسبت به انقلاب ادا کرد؟
البته اين را خود شهيد بايد پاسخ دهد. سخنراني از شهيد صياد به خاطر دارم که به استناد حرف حضرت امام(ره) گفتند: "اگر براي اين انقلاب جان ها داده شود و خون ها ريخته شود، باز هم کم است." اين حرف پدرم است.
چه رابطه اي بين شهيد صياد و مقام معظم رهبري وجود داشت که باعث شد ايشان بر تابوت او بوسه بزنند؟ رابطه امير صياد با ولايت چگونه بود؟
علاوه بر ولايت مداري که در حوزه شرعي و نظامي وجود داشت، رابطه حضرت آقا با پدرم رابطه اي دوستانه و رفاقتي بود. در مراسم عروسي خواهرم، حضرت آقا لطف کردند و خطبه عقد خواهرم را خواندند. اوج علاقه را مي شود در اين مسأله ديد که مقام معظم رهبري، متواضعانه بر پيکر شهيد صياد بوسه زدند.
در آن لحظه پسر شهيد صياد خم مي شود و به رهبر معظم انقلاب اداي احترام مي کند. چرا؟ اين به دليل علاقه شخصي است يا آموزه هاي پدر باعث آن شد.
هر دو اين موارد هست. پدر من زمينه عشق و ارادت نسبت به ولايت را در ما تقويت کرد. لحظه تشييع شهيد، اولين ديدار شخص من با حضرت آقا بود. عشق شخصي خودم به وجود حضرت آقا و ولايت در آن حرکت تجلي پيدا کرد. ظاهر و باطن ارادت خود را نسبت به ايشان ابراز کردم.
اگر شهيد صياد سال پيش در بين ما حضور داشت، در فتنه سال گذشته چه مي کرد؟
باز هم خط ولايت. ولايت در اين ماجرا تاکيد بر بصيرت داشتند. در مساله فتنه اخير نيز مطمئنا اطاعت از ولايت مي کرد. بايد در اين ماجراها به ولايت متوسل تا هدايت شويم. ما از شخصيت اعلايي مثل مقام معظم رهبري اطاعت مي کنيم، پدرم نيز تابع محض ولايت بود. اگر جوان ها و مسوولان ما بصيرت خود را تقويت کنند، در مقابل فتنه ها مقاوم مي شوند.
تا به حال گفته بود چرا ارتشي شده؟
پدر بزرگ بنده ارتشي بود و همين زمينه ساز شد. البته علاقه شخصي پدرم نيز به نظامي شدن بود. خودش مي گفت: "دوست دارم دوره هاي لازم نظامي گري را طي کنم."
به نظر خودت شهيد صياد جواني کرده بود؟ چه تفريحاتي داشت؟
در کتابي که جناب سرهنگ اسدي( از دوستان پدرم) نوشته، جواني شهيد صياد را به صورت کامل بيان کرده. کتاب ارزشمندي که مجموع خاطرات خود شهيد و مشاهدات سرهنگ اسدي است.
براي مثال؛ خاطرات سفر آمريکا به جهت آموزش و اتفاقاتي که براي او رخ داد در اين کتاب آمده. در کل جواني فعالي داشته. در حوزه علمي، ورزش، روحي و اخلاقي هميشه فعال بود.
پسر شهيد صياد براي جواني کردن چه کار مي کند؟
من هم مثل جوان هاي ديگر پارک مي روم، ورزش مي کنم، و تفريحاتي مثل سينما رفتن با خانواده و... استراحت، سفر و تفريح سالم، لازمه زندگي جوان است. جوان بايد انرژي خود را با تفريح خالي کند تا بتواند در فضاي خشک اداري کار کند. در ذيل آن هم بايد به تقويت معنويت پرداخت. الحمدالله بنده براي امر تحصيل و تفريح به طور متناسب وقت گذاشته ام.
ازدواج کردي؟
بله، سال 1384. البته هنوز فرزندي ندارم. اميدواريم هر کسي مي خواهد متاهل شود، خدا کمک مي کند (با خنده).
يک جمله خطاب به عکس شهيد.
ترجيح مي دهم حرف حضرت آقا را تکرار کنم. "صميمي ترين درود خود را به روح پاک او و خون به ناحق ريخته او نثار مي کنم."
اگر فرزند شهيد صياد نبودي...
اول خدا را شاکرم که فرزند شهيد هستم و چنين نعمتي براي من وجود دارد. اگر هم اين نعمت نبود، باز هم شاکر بودم.
حرف آخر...
تشکر مي کنم از شما و تمامي عزيزان که وقت گذاشيد، اميدوارم همه ما مشمول عنايات حضرت ولي عصر(عج) باشيم و اعمال ما مورد پسند و رضايت رهبر فرزانه انقلاب باشد.
اگر پدرم در مساله فتنه اخير حاضر بود، مطمئنا اطاعت از ولايت مي کرد. براي اينکه در اين ماجرا راه درست را پيدا کنيم بايد به ولايت متوسل شويم. ما از شخصيت اعلايي مثل مقام معظم رهبري اطاعت مي کنيم، پدرم نيز تابع محض ولايت بود. اگر جوان ها و مسوولان ما بصيرت خ