گروه جهاد و مقاومت مشرق - به جلسات هیات رایهالعباس (ع) میرفتم و هر از گاهی از کنار او گذر میکردم و نمیدانستم نظرکرده اهل بیت (ع) است. لباس خادمی امامزاده بر تن داشت و خالصانه پذیرای مهمانان هیات بود. جوان 22 سالهای که لحظه به لحظه از عمرش را به خیری پشت سر گذاشت و آخرش با مدال شهادت زبانزد عام و خاص شد. از که میگویم؟ از همان جوانی که در سن پنج سالگی وارد بسیج شد و از همان کودکی با این تشکیلات خدمتگزار به مردم و نظام آشنا شد و کم کم فعالیتهای فرهنگی و مذهبی او در سطح منطقه محل سکونت اوج گرفت و عاملی شد برای ترغیب جوانان به بسیج و هیات.
درباره شهید محمدحسین حدادیان بیشتر بخوانیم:
پیکرش را بخیه زدیم تا برای تشییع آماده شود + عکس
دیدار خودمانی با خانواده شهیدِ خیابان پاسداران + عکس
توصیه رهبر انقلاب به شهیدِ خیابان پاسداران
پسرم را داعشیهای تهران شهید کردند + عکس
این جوان در سال 1388 سند خادمی خود را از آستان امام زاده علی اکبر (ع) و هیات رایهالعباس (ع) چیذر دریافت کرد و در تمامی جلسات هیات حضوری پررنگ و موثر داشت. او شهید «محمدحسین حدادیان» است؛ شهیدی که در راه دفاع از حریم امنیت جان خود را فدا کرد و به آرزوی دیرینه خود که شهادت بود رسید.
بر آن شدیم درباره این شهید بزرگوار گفتوگویی با پدر و مادر وی داشته باشیم. در بخش نخست این گفتوگو مطالب «فرهاد حدادیان» پدر شهید مطرح شده است که در ادامه می خوانید:
خدای متعال را بخاطر شهادت «محمدحسین» شاکریم
طی این چند وقته پس از شهادت محمدحسین، در فضای مجازی یک سری افراد با حرفهای ناراحتکننده و نامناسب به ما حمله کردند. حسینی ملعون وطنفروش که الان مجری فلان شبکه خارجی است، در چند ثانیه توهینهای بسیاری به شهید کرد. ما خوشحالیم که دشمنان خارجی و داخلی این مملکت دردشان گرفته و تمام اهدافشان نقش بر آب شده که چنین فحاشی میکنند. یکی از آرزوهای من و همسرم این بوده و هست که در خط این نظام و ولایت جان ناقابل خودمان را فداکنیم که حالا قسمت ما نشد و این مدال عاشقی از آن محمدحسین شد.
ما خداوند متعال را بابت شهادت محمدحسین شاکریم و هیچگونه ناراحتی در این باره نداریم. درست است که داغ از دست دادن فرزند بسیار سخت است، ولی اینکه بخواهیم برای رفتن پسرمان گریه و زاری کنیم اینگونه نیست. ما یقین داریم که محمدحسین در کنار اهل بیت (ع) و شهدا روزیخور خداوند است. تمام اعضای خانواده به لطف خدا و عنایت ائمه اطهار، خادم امامزاده علی اکبر ع) منطقه چیذر هستند. محمدحسین در سال 88 سند خادمی خود را از این آستان دریافت کرد.
ماجرای سوریه رفتن شهید
ماجرای سوریه رفتن محمدحسین از این قرار است که او دو سال پیش با چند تن از دوستانش تصمیم گرفتند به سوریه بروند. خیلی تلاش کردند با گروههای مستشاری به جبهههای مقاومت اعزام شوند که این شرایط برایشان فراهم نشد، تا اینکه با خبر شدند یک گروهی قرار است از مشهد عازم سوریه شوند. از این جهت محمدحسین روز جمعهای بههمراه یکی از دوستان بسیج به سمت مشهد حرکت کردند و از آنجا با گروهی که داشتند بصورت رسمی و قانونی اعزام میشدند، اینها هم پنهانی وارد گروه شده و به مدت دو هفته درسوریه حضور داشتند. در آن مدت دوست شهید در عملیاتی مجروح میشود و بالاجبار هر دو به ایران بازمیگردند.
باید عرض کنم که بنده و مادر شهید از سوریه رفتن محمدحسین کاملاً باخبر بودیم. وقتی شهید از مادرش سوال کرد که اجازه میدهید به سوریه بروم که مادرش در پاسخ گفت: «اگرچه رفتنت برای ما سخت است ولی الان جبهههای مقاومت به حضور شما جوانان نیاز دارد و من و پدرت راضی هستیم...»
محمدحسین از سنین کودکی با بسیج خو گرفت و در زمان رشدش اتفاقات ناگوار در جامعه را دید. او ناامنی و اغتشاشات و فتنه را به چشمانش دید و با تمام وجود این اتفاقات را حس کرده بود. بسیجیان دغدغه انقلاب و ولایت دارند. محمدحسین در مقاطعی بهخوبی آتش به اختیار را در حوزه فرهنگی و... انجام میداد. در این موضوع متاسفانه یکسری از افراد این فرمایش گهربار حضرت آقا را بد تعبیر میکنند و نتیجه سوئی را در جامعه انتشار میدهند. من تحلیل فرزند شهیدم را از این عنوان آتش به اختیار برایتان میگویم.
تعبیر شهید از آتش به اختیار
مادر شهید به محمدحسین گفت که وقتی شما بسیجیان بصورت خودجوش در این صحنهها حضور پیدا میکنید، خدای ناکرده اگر اتفاقی رخ بدهد میخواهید چیکار کنید و چه عکسالعملی نشان دهید که محمدحسین در جوابش گفت: «طبیعتاً عهدهدار این صحنهها نیروی انتظامی است و کار جمعآوری اغتشاشگران بر گردن این نیروست. حضور ما در کنار آنها بصورت آتش به اختیار است...» که مادرش مجدد سوال کرد آتش به اختیار از نظر شما به چه معناست؟ و او گفت: «اگر شرایطی ایجاد شود و ما در آن لحظه دسترسی به فرمانده نداشته باشیم، با تشخیص منطقی خودمان وارد عمل میشویم و آنچکه صلاح ملت و نظام است را انجام میدهیم...» فرزند شهید آتش به اختیار را بخوبی درک کرد.
آن شب (شب حمله دراویش داعشی به مردم و مامورین) از ساعت 11 شب اغتشاشگران فراخوان میزدند برای حضور بیشتر افراد و چندین گروه ضد انقلابی تلگرامی در فضای مجازی از این جریان حمایت میکردند و از مردم میخواستند فضای تهران را به آشوب بکشند. اینها داعشیهاییاند با عنوان دراویش که بدنبال ضربه زدن به نظام و امنیت مردم عزیزمان هستند. نیروی انتظامی در آن شب با تمام قدرت وارد صحنه شده بود و با آرایش نظامی خوب، تمام خیابانها را بسته و آماده فرمان برای جمعکردن این اغتشاشگران بود. ولی متاسفانه هیچ دستوری به نیروی انتظامی داده نمیشد.
اغتشاش دراویش زیر رصد سیستم اطلاعاتی بود، اما کاری نکردند!
اغتشاشگران گلستان هفتم که خود را دراویش و حامیان تابنده مینامیدند از یک ماه پیش مهیای اینگونه اغتشاش بودند تا فضای تهران را ملتهب کنند. در مقابل این جماعت رافتی نبود و قطعاً پشت پرده این ماجرا دستهای پنهانی برای حمایت آنها وجود داشت و دارد. بدون تعارف عرض کنم افرادی که باعث بی نظمی، آشوب در تهران میشوند و بدنبال فراخوانی، امنیت مردم را هدف قرار میدهند و با ابزارهای کشنده اعم از سلاح شکاری، قمه، چاقو و... به جان و مال مردم تعرض میکنند، بایستی با رافت از آنها پذیرایی کرد؟! من خودم آن شب به چشمانم دیدم که گروهی با پشتیبانی تدارکاتی به آنها جیره خوراکی میرساندند و ابزارهای دفاعی و هجومی تزریق میکردند و از مدتها قبل در آن خیابان حضور داشتند. مگر میشود اقدامات آنها در رصد دستگاههای اطلاعاتی کشور نبوده باشد؟ مگر میشود کسی از رفت و آمد این داعشیها با خبر نبوده باشد؟
همهی این رفت آمدها و امکاناتی که آنها برای آشوب آماده کرده بودند کاملاً مشهود بود و مردم آن منطقه به خوبی میدیدند. حالا مگر میشود که یک سیستم اطلاعاتی و دستگاه انتظامی کشور از رصد این اتقاقات دور باشد! قطعاً همه اطلاع داشتند و جمع آوری اطلاعاتی شده بود. ولی نمیدانم چرا هیچ عکسالعملی نشان ندادند و انقدر فضا را برای این دراویش باز گذاشتند.
چگونگی شهادت محمدحسین از زبان پدرش/ آقای روحانی؛ موقع شکنجه پسرم کجا بودی؟
اولین کاری که دراویش داعشی با محمدحسین کردند این بود که با سلاح شکاری او را مورد هدف قرار دادند. بیش از 50 تیر به سر و صورت و بدن فرزند شهیدم زدند. بعد از تیر زدن او را همانند کارهای داعشی شکنجه میکنند. گزارش پزشک قانونی در این باره موجود است. جمجمه پسر شهید را متلاشی کرده بودند و در چشمش میله آهنین فرو بردند و پس از همهی این شکنجهها با خودرو دوبار از روی پیکرش عبور میکنند و باز با قمه به جان او میافتند.
این اقدامات چیست واقعاً؟ این کارها منتسب به گروهای داعشی و تکفیری است. من در یک برنامهای پس از شهادت محمدحسین خطاب به رئیس جمهور گفتم که آقای روحانی وقتی پسر شما کشته شد چقدر درد کشیدید؟ چقدر دغدغه داشتید؟ حالا به من بگو که وقتی پسرم را اینگونه شکنجه کردند توکجا بودی و چه میکردی؟ من و خانوادهام بدهکار این نظام هستیم و تا آخر نفس خود جانمان را برای حفظ این نظام و انقلاب فدا میکنیم. اما دلمان از این نوع برخوردها با جماعت دراویش داعشی گرفته است. چرا انقدر رافت خرج کردند؟
بخاطر بی نظمی و آشوب، دو نفر از این دراویش را بازداشت و روانه زندان اوین کردند. این گروه درویش نما چند شب مقابل اوین تجمع کرده و میگفتند اگر دوستان ما را آزاد نکنیم فلان کار را انجام میدهیم و با پروگریی تمام خواستار آزادی بی قید و شرط آن دو نفر بودند و متاسفانه آزاد شدند. بعد افرادی بر میگردند و میگویند مصلحت نظام بود که آزادشان کنیم. چه مصلحتی؟ مصلحت این بوده است که با آزادی آنها کنار بیایم و بتوانند تهران را به آشوب بکشند و جان چند نفر از نیروهای خدوم و دلسوز این نظام را بگیرند. شما در حال معامله هستید و برایتان جان فرزندان ما مهم نیست.
شما مسئولین اگر گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشید، این اتفاقات در جامعه رخ نمیدهد و دست از معاملهگری بر می دارید. بنده امروز عرض میکنم با اعدام دونفر از دراویش دل ما راضی نمیشود و باید حتماً عاملان اصلی این فتنه محاکمه و اعدام شوند. رئیس جمهور و رئیس دستگاه قضایی کشور باید پاسخگوی این خونهای ریخته باشند.