به گزارش مشرق روزنامه شرق نوشت: آنقدر چاخان يكديگر را كرديم و دروغ تحويل هم داديم كه باورمان شد عليآباد اين فوتبال هم شهر است.
چهار سال وقت داشتيم كه در و پيكر فوتبال باشگاهيمان را براي حرفهاي شدن جفت و جور كنیم، هي قربانصدقه تيمهايمان رفتيم و عيبها را درز گرفتيم و ماله روي ناكارآمديهايش كشيديم؛ مدام با جمع و تفريق، داشتههاي نداشته را لاپوشاني كرديم، هي امتياز بالا پايين كرديم تا سهمي بيشتر براي حضور ناتوانيهايمان در ليگ قهرمانان آسيا دست و پا كنيم.
زيرپايمان در استاديومهايمان سست بود ولي دهان باز و زبان درازمان مدام در كار خودگويي و خودخندي و هنرمنديمان ميچرخيد فرصت چهارسال، سهسال شد و سهسال به دوسال و يكسال رسيد ولي آنچه به جايي نرسيد، فرياد بود كه به گوش بسته مديران اين گذري نرفت كه نرفت.
چهارسال گذشت و بزك استاديومهايمان به پف نمي آب شد تا عاقبت اين فدراسيون هميشه نامزد بهترينها پس سرش بخورد، ژاپن و كره و... كه هيچ برود زيرپاي قطر و امارات و عربستان و چين و ازبكستان و حقارت مديريت فوتبالمان را فرياد بزند.
مديريت مديراني همهفنحريف، البته نه فنو فندي در كار اين فوتبال كه همه فنحريف در جاهطلبي و جايگاهطلبي و نشستن بر سرير اين فوتبال و بهرهبرداري و بهرهمند شدن از شهرت بيبديلش! تا در فرآيند غلط تيمداري اين ديار آنچه اصلا و ابدا مهم نباشد، «تيم» باشد و آنچه هميشه مطرح باشد، جناب «تيمدار» باشد، تيمي كه راكد و ساكن است و تميداراني كه دورش هميشه در گردش.
در چنين مديريت گذري است كه وقت همچنان ضيق است، نه جناب مدير گذري امروزش وقت سر خاراندن دارد و نه فرصتي براي سازندگي فردايش، چراكه سازندگي در گذر زمان مديران گذري كاري است عبث، امروز كلنگ سنگينش را تو بايد بر زمين بزني، فردا گل روي روبان را روي هوا ديگري قيچي كند.
تفاوت در اين فوتبال همان تفاوت كلنگ است و قيچي و دلبستگي به اين و دلخستگي از آن، همين و تمام!